گروه بینالملل مشرق- معضلی تحت عنوان "خشونت پلیس" Police violence میتواند در هر کشوری وجود داشته باشد، اما شهروندان آمریکا ترجیح میدهند به جای استفاده از این عبارت از واژه "وحشیگری پلیس" Police brutality استفاده کنند. همین مسئله گویای تجربه متفاوت مردم آمریکا در برخورد با نیروهای "امنیتی" کشورشان است که اتفاقاً تنها کاری که نمیکنند ایجاد امنیت برای مردم است. در این میان، اقلیتهای آمریکایی بیش از هر قشر دیگری در این جامعه در معرض وحشیگری پلیس هستند.
- بهرغم نیاز فوری گری به درمان، خودروی پلیس در مسیر بازداشتگاه چند بار توقف کرد
- آمریکا دو نظام قضایی دارد: یکی برای سفیدپوستها و یکی برای غیرسفیدپوستها
- هیچکس نباید به دنبال کسب درامد از زندانی شدن آمریکاییها باشد
- آمریکا نیاز به تجدید روحیهای دارد که قانون اساسیاش با آن نوشته شد
- آمریکا وقتی تغییر میکند که صبر مردمش لبریز شده باشد
"فردی گری" طی بازداشت و انتقال به درون ون پلیس، دچار آسیبدیدگی ستون فقرات شد
12 آوریل 4 افسر پلیس شهر بالتیمور در ایالت مریلند در حالی "فردی گری" Freddie Gray را به درون خودروی ون پلیس انداختند که برای بازداشتش هیچ بهانهای نداشتند و حتی توجهی نکردند که این جوان 25 ساله سیاهپوست از درد، جیغ میزند و درخواست دستگاه تنقس مصنوعی میکند.
قضیه همین جا هم تمام نشد. وقتی پشت خودروی پلیس از درد به خود میپیچید و بدنش را به دیواره خودرو میزد، به جای آنکه به وضعیتش رسیدگی کنند، پاهایش را به هم بستند و حتی کمربند ایمنی هم را هم نبستند تا دستکم در جای خود ثابت بماند. گری هنگام بازداشت به وسیله افسران پلیس، از ناحیه ستون فقرات و نخاع دچار آسیبدیدگی شدید شده بود.
این آسیبدیدگی از یک طرف و عدم رسیدگی مأمورین پلیس به وضعیت پزشکی وی از طرف دیگر، دست به دست هم داد و گری یک هفته بعد، در بیمارستان جان باخت. این حادثه جرقهای شد که اگرچه جان یک نفر را گرفت، اما به یک شهر جان تازهای داد. مردم بالتیمور که هنوز حوادث فرگوسن را به خاطر داشتند، به خیابانها ریختند و این بار مصمم بودند، از نیروهای پلیس انتقام بگیرند.
پس از سه هفته اعتراضات خیابانی و مقاومت در برابر سرکوب پلیس و گارد ملی، خیابانهایی که مانند خیابانهای فرگوسن شاهد حضور و شببیداری مردم بودند، بالأخره شاهد "گردهمایی پیروزی" آنها هم شدند. 6 افسر پلیس در ارتباط با پرونده "قتل" فردی گری متهم شده بودند. اگرچه هیچیک به قتل عمد متهم نشدند، اما همین اندازه هم برای مردمی که به تبرئه پلیسهای قاتل عادت کردهاند، راضیکننده بود.
سؤال:: لطفاً ابتدا توضیح بدهید در بالتیمور چه اتفاقی افتاده است.
آنچه رخ داد این بود که افسران پلیس "فردی گری" را بدون هیچ دلیل موجهی دستگیر کردند. طی این ماجرا، گری یک بار از دست آنها فرار کرد و آنها دنبالش کردند و او را گرفتند. در همین پروسه دستگیری و انتقال به بازداشتگاه، فردی گری آسیبهایی دید که نهایتاً منجر به مرگ او شد. افسران پلیس به جای آنکه او را با آمبولانس مستقیماً به یک مرکز درمانی منتقل کنند، او را در یک ون پلیس گذاشتند و به بازداشتگاه بردند. این ون در مسیر هم چندین بار توقف کرد، یک بار برای آنکه زنجیر به پاهای گری ببندند، یک بار به دلیلی نامشخص که از روی اطلاعات جیپیاس مشخص شده و یک بار هم برای سوار کردن مجرم دیگری که قرار بود به بازداشتگاه منتقل شود.
سؤال:: آیا تفاوتی میان اعتراضات مردمی در بالتیمور با آنچه در فرگوسن اتفاق افتاد وجود دارد و آیا این اعتراضات در امتداد هم هستند؟
تفاوتش این است که اغلب مردم دیدند وقتی فردی گری دستگیر شد، هنوز زنده بود. بنابراین او در بازداشت پلیس جان خود را از دست داد. این یعنی میتوانستند جان خود را نجات دهند، اما این کار را نکردند. به این ترتیب مردم واقعیت را به چشم خود دیدند. مانند پرونده مایکل براون نبود که همه چیز در چند لحظه تمام شود و بعد بخواهند درباره آن قضاوت کنند. دلیل اینکه مردم در بالتیمور دست به اعتراض زدند این بود که در آمریکا از نظام قضایی علیه مردم رنگینپوست استفاده میشود. این مسئله در فرگوسن اتفاق افتاد و در بالتیمور نیز ثابت شد. پس باید گفت که این اعتراضات در امتداد هم هستند.
سؤال:: چرا به خصوص در سالهای اخیر است که شاهد افزایش این نوع اعتراضات بودهایم؟
پیشرفت فناوری باعث شده تا این مسئله پیش کشیده شود. این معضل به شکل سیستماتیک مدتهاست که ادامه دارد، اما فناوریهای جدید مردم را بیشتر در جریان آن گذاشته است. رسانههای اجتماعی باعث شده تا مردم بتوانند سریعتر با هم ارتباط برقرار کنند و وابسته به رسانههای جمعی نباشند. امیدوارم این وضعیت ادامه نداشته باشد، چون مردم هر روز دارند این وضعیت را میبینند و دیگر نمیتوانند آن را تحمل کنند.
سؤال:: آیا فقط رنگینپوستها هستند که مشکل دارند یا خشونت پلیس متوجه سایر اقلیتها مانند هیسپانها، چینیها و پاکستانیها و سایر اقلیت ها در آمریکا که تعدادشان کم هم نیست میشود؟
بگذارید اینگونه بگویم: در آمریکا دو نظام قضایی وجود دارد. یکی برای سفیدپوستها و دیگری برای غیرسفیدپوستها. این دسته دوم حقوقشان توسط برخی افسران پلیس زیر پا گذاشته میشود. باید تأکید کنم که ما نمیگوییم همه افسران پلیس اینگونه هستند، برخی از آنها. وقتی میگوییم غیرسفیدپوستها، این عده شامل سیاهپوستها، هیسپانها و همه غیرسفیدپوستها میشود که در حقشان بیعدالتی قضایی صورت میگیرد.
در آمریکا دو نظام قضایی وجود دارد: برای سفیدپوستها و برای غیرسفیدپوستها
همین مدتی پیش در آلاباما بود که یک شهروند سالمند هندی مورد ضرب و جرح پلیس قرار گرفت. وقتی به دقت به این پروندهها نگاه میکنیم متوجه میشویم که موضوع در تشخیص و تصمیمگیری است. این اتفاقات ممکن است برای سفیدپوستها و افراد ثروتمند هم اتفاق بیفتد، اما احتمال آنکه برای رنگینپوستها و غیرسفیدپوستها بیفتد بیشتر است. دلیل ناآرامی و اعتراض در جوامع رنگینپوست هم همین است.
سؤال:: اوباما که خودش هم عضوی از جامعه سیاهپوستهاست در واکنش به اعتراضات در بالتیمور گفته بود که اینها یک مشت مجرم و گردنکلفت هستند. آیا شما این موضوع را تصدیق میکنید؟
به نظر من، زمانی که اوباما این حرف را زد، اطلاعاتش را از رسانههای جمعی گرفته بود. این رسانهها هم ابعادی از اعتراضات را منعکس میکردند که در آنها رفتارهای مجرمانه اتفاق میافتاد. این در حالی است که اعتراضات مسالمتآمیز هم برگزار میشد. یک نکته را هم باید بگوییم. افرادی که رفتارهای مجرمانه و آسیب زدن به اموال دولتی را مرتکب میشدند، در ابتدا اغلب از نوجوانان و افراد سنپایین بودند. بعداً این انرژی در میان برخی از افراد با سن بالاتر هم ایجاد شد و دست به چنین کارهایی زدند.
اوباما باید میگفت افراد نوجوان و جوان دست به این اقدامات زدهاند. در این صورت حق داشت بگوید که این افراد جرم هستند، چون دست به اقدامات مجرمانه زده بودند. با این حال، اگر اوباما میگفت برخی افسران پلیس هم در اینگونه تخریبها دست داشتهاند، حرف بیراهی نبود. من برای آنکه رئیسجمهور به یک عده مجرم بگوید "مجرم" از او ایراد نمیگیرم، اما وقتی شما افسران پلیس را به خاطر اعمالشان مجازات نمیکنید، همین اتفاق میافتد. مردم نسبت به نظام بیعدالتی در کشور اعتراض میکنند و واکنش نشان میدهند. اینها نوجوان بودند و نوجوانها همینگونهاند، وقتی فشاری به آنها بیاید، واکنش نشان میدهند بدون آنکه درباره واکنش خود فکر کرده باشند.
در کل، اعتراضات بالتیمور بسیار مسالمتآمیز بود و به نظر من دنیا میتواند به اعتراضات این مردم نگاه کند و بگوید: "روش بازخواست مسئولین همین است." ما یک مقام منتخب داریم که مسئولین را بازخواست میکند و بررسی این پرونده را به روش درست آغاز کرده است. این اتفاق تا پیش از این نمیافتاد.
سؤال:: برخی از معترضین در بالتیمور میگویند هیچکس صدایشان را نمیشنود. در مورد ابعاد پوشش خبری این اتفاقات در رسانههای جمعی آمریکا هم توضیح بدهید.
رسانهها در آمریکا، نه همه آنها، اما برخی از آنها به خصوص محافظهکارها و فاکسنیوز، هر وقت مسائلی را که به جوامع سیاهپوست و رنگینپوست مربوط میشود گزارش میکنند، با نگاهی منفی این کار را انجام میدهند. به این ترتیب، به جای افرادی که مسالمتآمیز تجمع کرده بودند و اعلام همبستگی میکردند، افرادی نشان داده شدند که مرتکب جرم میشوند و خشونت به خرج میدهند. روایت این رسانهها از ماجرا، اغلب همین بود.
پوشش فاکسنیوز - "بالتیمور در آتش: شورشهای روز، موجب بیقانونی شب میشود"
اگر روزهای گذشته را مرور کنید، میبینید که اکثر اعتراضات مسالمتآمیز بوده است. مردم میگویند: "ما میخواهیم نظام قضایی کشور حقوق سیاهپوستها و رنگینپوستها را به رسمیت بشناسد و با آنها به عنوان افرادی برابر با بقیه مردم تحت قانون برخورد کند." شعارشان صرفاً این بود که "جان سیاهپوستان مهم است" و باید برای نظام قضایی در آمریکا هم مهم باشد.
سؤال:: به نظر شما آیا این اتفاق واقعاً ممکن است در آینده رخ بدهد؟
آمریکا یک دموکراسی است. دموکراسی هم زمان میبرد. نیاز به تلاش مردم و تحت فشار گذاشتن مقامات منتخب ما دارد. این فشار دارد اعمال میشود و به نظرم نتیجه خواهد داد. هیچ تغییری خودبهخود به وجود نمیآید. مردم باید طلب کنند که تحت نظام قضایی با آنها به شکل مساوی برخورد شود. این تغییری است که باید اتفاق بیفتد.
به علاوه، وقتی مردم آمریکا بخواهند که زندانهای خصوصی و کانونهای اصلاح و تربیت خصوصی از نظام قضایی ما خارج شود، این فشار را به مسئولین وارد میکنند و آنچه مردم میخواهند محقق خواهد شد. هیچکس نباید به فکر پول درآوردن از به زندان افتادن افراد در آمریکا باشد.
سؤال:: گزارشهایی منتشر شده که نشان میدهد پلیس آمریکا برای مقابله با مردم از سلاحهایی استفاده میکند که اسرائیلیها برای سرکوب فلسطینیها به کار میگیرند. مثلاً بمبهای "اسکانک" که بوی خیلی بدی دارد و برای متفرق کردن مردم استفاده میشود.
من در مورد بالتیمور به طور خاص نمیدانم، اما میتوانم این را به یقین بگویم که پلیس ما در آمریکا، نظامی و مجهز به اسلحهها و تجهیزات ارتشی شده است. نیروهای پلیس برای استفاده از این نوع تجهیزات طراحی نشدهاند، اما وقتی در اختیارشان قرار میگیرد، طبیعتاً از آن استفاده هم میکنند. حرف ما این است که دولت باید دادن اینگونه تجهیزات به نیروهای پلیس را متوقف کند.
سؤال:: آمریکا در خاورمیانه درگیر جنگهای زیادی است و در عین حال کشورهایی مانند ایران و سوریه را به نقض حقوق بشر متهم میکند. آیا واشنگتن در جایگاهی قرار دارد که بتواند این ادعاها را مطرح کند، در حالی که در کشور خود حقوق سیاهپوستها و طبقات پایین جامعه را رعایت نمیکند؟
نمیدانم چگونه باید درباره کارهایی حرف بزنم که آمریکا حق دارد انجام بدهد یا حق ندارد، اما میتوانم این را بگویم: "ما در آمریکا کارهای زیادی داریم که انجام بدهیم. نقطه." اگر میخواهیم برای دیگران الگو باشیم، اول باید کارهایی در داخل کشور خود انجام بدهیم.
سؤال:: برخی معتقدند مقابله دولت آمریکا با مردمش امروزه منحصر به سیاهپوستها نیست، بلکه اقشار پایین جامعه را نیز شامل میشود. یعنی اگر یک فرد سفیدپوست هم درامد کمی داشته باشد و عضو طبقههای پایین جامعه محسوب شود، مورد بدرفتاری واقع میگردد. به نظر شما همینگونه است؟
من نمیخواهم وارد حوزهای غیر از حوزه تخصص خودم شوم. حوزه من خشونت پلیس و نظام جنایی و قضایی است. من نمیدانم که آیا جنگی علیه طبقات پایین جامعه وجود دارد یا نه. به عنوان مثال، امروزه گذران زندگی در آمریکا از آنچه که در گذشته شاهد بودیم، سختتر است. آمار نشان میدهد انتقال از طبقات پایین به طبقات بالاتر جامعه در آمریکا اکنون در کمترین میزان خود در تاریخ قرار دارد. من فکر نمیکنم آنقدری که تلاش میشود، برخی مردم ثروتمند بمانند، تلاش بشود که مردم فقیر بمانند. البته همین که میخواهند برخی مردم را ثروتمند نگه دارند، نتیجهاش این است که سایر مردم فقیر میمانند.
تجمع همبستگی مردم با فردی گری - "مرگ فردی، بینتیجه نبود! حقوق مدنی، امروز!"
آنچه کشور ما نیاز دارد، ظهور دوباره روحیهای است که قانون اساسی ما با آن نگاشته شد، یعنی برخورد مساوی تحت قانون. اگر متن قانون اساسی آمریکا را بخوانیم و به برخورد مساوی تحت قانون عمل کنیم، وضعیت در کشورمان تغییر میکند و میتوانیم امیدوار باشیم که سایر کشورها هم از ما درس بگیرند.
من نمیخواهم جزو کسانی باشم که میگویند آمریکا کشوری برای همه مردم است. تاریخ این کشور نشان میدهد کارهای بدی در آن انجام شده است. من اینها را میدانم. در عین حال باید بگویم آمریکا وقتی تغییر میکند که صبر مردمش از مسئلهای لبریز شده باشد. آنچه من به دنبالش هستم این است که از مردم بخواهم صبرشان لبریز شود. وقتی صبرشان لبریز شد، آنوقت زمان آن میرسد که راهحلهایمان را ارائه بدهیم.
این میتواند الگویی برای همه مردم دنیا باشد. وقتی مردم صبرشان لبریز میشود به خیابانها میآیند و اعتراض میکنند. مردم مصر همین کار را کردند. اگر اسرائیلیها صبرشان لبریز شود، دست به اعتراض خواهند زد. در آمریکا هم همین اتفاق افتاده و مردم دست به اعتراض زدهاند.