فرمانده تیپ امام سجاد(ع) در عملیات بیت المقدس گفت: به محسن رضایی گفتم ما گلوگاه ورودی خرمشهر که روی جاده خرمشهر –بصره است، مستقر شده‌ایم، عراق نمی‌تواند عمل کند و ما می‌توانیم وارد شهر شویم. محسن رضایی با حاج احمدآقا تماس گرفت و گفت: به امام بفرمایید که ما وارد خرمشهر شدیم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - پاچه‌ی شلوارش را بالا می‌زند، به یادگاری‌اش اشاره می‌کند. به آرامی روی قسمتی از پایش که نزدیک به مچ است، دست می‌کشم. یک تیر سال‌هاست که در پایش جا خوش کرده است. سردار "محمدنبی رودکی" این یادگاری را از کردستان دارد. می‌گوید از کردستان که برگشتیم، آماده‌ی اعزام به افغانستان بودیم اما روز سی و یک شهریور همه چیز تغییر کرد و به جبهه‌ها رفتیم.

**سردار برای ما سوال است که چگونه تیپ امام سجاد(ع) شکل گرفت و بعد به لشکر 19 فجر ارتقا یافت و اینکه تیپ احمد بن موسی(ع) متشکل از چه نیروهایی بود و در چه سالی تاسیس شد.

*من به عنوان یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و فرمانده لشکر 19 فجر که توفیق هشت سال حضور در جبهه‌های جنوب، میانی و غرب در کنار شهیدان باکری، همت، خرازی، صیاد شیرازی، مجید سپاسی، مطهرنیا، اعتمادی، اسلامی نسب و شهدای بزرگی که در راه دفاع مقدس جان خود را تقدیم محبوب خود کردند و به مقام عند ربهم یرزقون رسیدند، را داشتم. در ابتدا اشاره‌ای به ساختار عملیاتی و تشکیلاتی لشکر فجر می‌کنم.

بنده ابتدا با یک گروه چند نفره قبل از جنگ به مهاباد و سپس به سنندج رفتیم و در شکست محاصره سنندج حضور داشتیم. در آنجا بزرگانی همچون شهیدان حسن پاک‌مهری، حیدرعلی تیموشی، محمدرضا نامداری، بذکار و ثمن حضور داشتند.

جنگ که آغاز شد، به مدت 6 ماه در ایلام، دهلران، مهران، میمک، صالح آباد و سد کنجانچم مهران بودم و در آنجا عملیات‌های پیشگیرانه و مین‌گذاری جهت جلوگیری از پیشروی نیروهای عراقی انجام می‌دادیم. خرداد 60 به جبهه آبادان آمدم و پس از آن در عملیات شکست حصر آبادن شرکت کردم. در این عملیات با وجود اینکه مسئول میدان تیر محور آبادان (جبهه ولایت فقیه) بودم در کنار شهید وحید شاهچراغی گردان نیروهای شیرازی را هدایت کردیم. موقعیت ما در این عملیات، در ایستگاه 12 آبادان بود.

تشکیل گروه رزمی امام سجاد(ع)

** با سردار اسدی و مرتضی قربانی در یک محور بودید؟

خیر، حاج اسدی و قربانی در ایستگاه 7 آبادان بودند. بعد از آن در عملیات طریق القدس، در کنار مرتضی قربانی در جبهه دهلاویه همراه باشهیدان احمدپور، صفدرعلی سلطانی و سایر شهدا بودیم. بعد از عملیات طریق القدس، عملیات فتح المبین در فروردین سال 61 صورت گرفت. طی آن عملیات سردار رشید به بنده گفتند، یک تیپ نیرو از شیراز و فارس بیاورید و در تپه 120 در غرب شهر شوش دانیال عملیات کنید.

** همان مکانی که اکنون یادمان شهدای عملیات فتح المبین است؟

بله. هسته‌ی اولیه تیپ امام سجاد(ع) با نیروهای استان فارسی که از سوسنگرد و آبادان آمده بودند، شکل گرفت. البته در آنجا ابتدا گروه رزمی بودیم. گروه رزمی بالاتر از گردان و کمتر از تیپ است.

پس از فتح المبین ما در مرحله‌ی سوم عملیات بیت المقدس وارد عمل شدیم. حد عملیات ما نهر عرایض و شهرک ولیعصر در غرب خرمشهر یعنی بین خرمشهر و شلمچه بود. پس از عملیات بیت المقدس نیز با سازمان تیپ امام سجاد(ع) در عملیات رمضان شرکت کردیم و در آبان همان سال در عملیات محرم حضور یافتیم. پس از این فرمانده کل سپاه اعلام کرد هر تیپی از تیپ‌های رزمی سپاه که در 3 عملیات شرکت داشته است و استانش بتواند پشتیبانیش کند باید به لشکر تبدیل شود. تیپ امام سجاد(ع) آن وقت زیر نظر قرارگاه فجر بود. فرمانده‌ قرارگاه شهید مجید بقایی و جانشینش سردار مرتضی صفاری بود. همچنین تیپ‌های المهدی و امام حسن(ع) خوزستان که بعدها در لشکر ولیعصر ادغام شد، زیر نظر این قرارگاه عمل می‌کردند. در نتیجه تیپ امام سجاد(ع) با مجموعه نیروها و ستاد قرارگاه فجر ادغام و لشکر 19 فجر در اواخر سال 61 تشکیل شد. در این زمان استان فارس لشکر 19 فجر و یک تیپ به نام المهدی داشت، که نیروهای تیپ اعزامی از شرق استان بودند.

شهید مدافع حرم فرمانده تیپ مهندسی الهادی بود

** آن وقت سردار فضلی، فرمانده تیپ المهدی بود؟

آن وقت سردار فضلی بود و بعد سردار اسدی فرمانده شد. لشکر 19 فجر در عملیات‌های خیبر، بدر، والفجر8، کربلای 4 و 5، والفجر 10 و سایر عملیات‌ها تا آخر جنگ شرکت داشت. تابستان سال 63، رزمندگان این لشکر در عملیات قدس 3 که به تنهایی این عملیات را اجرا کردند، رشادت‌های بسیاری را از خود نشان دادند و طی این عملیات توانستیم 50 اسیر بگیریم.

نیروهایی از استان‌های کهگیلویه و بویراحمد، بوشهر، هرمزگان و فارس شاکله اصلی تیپ امام سجاد(ع) را شکل دادند که بعد به لشکر 19 فجر ارتقا یافت. بعدها استان بوشهر در دفاع مقدس ناوتیپ امیرالمومنین(ع) و کهگیلویه و بویراحمد تیپ 48 فتح را تشکیل داد. فارس نیز به غیر از لشکر 19 و تیپ المهدی، تیپ مهندسی 48 الهادی را داشت که فرمانده‌اش سردار شهید عبدالله اسکندری(شهید مدافع حرم) و سردار فلاح زاده بودند. همچنین تیپ 56 توپخانه را داشتیم که فرمانده‌اش سردار سپهری بود. استان فارس در دوران دفاع مقدس این 4 یگان را داشت که بعدها نیروی دریایی نیز به آن اضافه شد. البته نیروهایی از ارتش، جهاد و ژاندارمری نیز حضور داشتند.

استان فارس نیروخیز بود

** تیپ احمد بن موسی(ع) چه بود؟

سال 63، به دستور فرمانده سپاه گردان‌هایی قائم برای تقویت سازمان جنگ شکل گرفت. فرمانده این تیپ ابتدا شهید غیبی و سپس شهید هاشم اعتمادی بود. بعد همین تیپ به تیپ امام حسن مجتبی(ع) تبدیل شد. لازم به ذکر است که استان فارس در دوران دفاع مقدس یکی از استان‌های نیروخیز بود.

** این تیپ‌ها وابسته بودند یا مستقل؟

مستقل بودند و با قرارگاه کار می‌کردند اما کادر اصلی‌ش از نیروهای لشکر فجر بودند. ما نیروهایی بسیاری از تخریب، توپخانه، شناسایی، ادوات و بهداری آزاد کردیم تا این تیپ تشکیل شود. در آن دوران روحیه همکاری خیلی خوب و یک روحیه جهادی بر کار حاکم بود. یکی از مولفه‌های فرهنگ کار، روحیه کار جمعی است. فرهنگ کار باید در کشور اصلاح شود. در دفاع مقدس همه با هم قسمتی از کار را بر عهده می‌گرفتیم و با مشورت کارها را به خوبی انجام می‌دادیم. در عملیات‌ها نیز این‌گونه بود. نیروها به خوبی شناسایی می‌کردند، دیده‌بان دشمن را برآورد می‌کرد، گردان‌ها آموزش‌های لازم را می‌دیدند، خط شکن‌ها خط را می‌شکستند، تخریب‌چی معبر باز می‌کرد، گردان‌ها به خط می‌زدند‌ و به سوی اهداف از پیش تعیین شده حرکت می‌کردیم. پس از آن نیز پشتیبانی و تخلیه مجروحان و شهدا بود. در جبهه روحیه کار جمعی و الهی حاکم بود. اگر کار جهادی باشد به خوبی پیش می‌رود و ما نیز باید برای رضای خدا تلاش کنیم.

** در عملیات بیت المقدس نیز با قرارگاه فجر عمل می‌کردید؟

در عملیات بیت المقدس با این قرارگاه بودیم.

**فجر، قرارگاه مشترک ارتش و سپاه بود؟

بله. نیروهای این قرارگاه، تیپ المهدی(عج)، امام سجاد(ع) و بخشی از لشکر 77 خراسان ارتش بود.

**فرماندهان قرارگاه چه کسانی بودند؟

شهید مجید بقایی، سردار مرتضی صفاری و امیر دژکام.

فرماندهان قبل از عملیات فتح المبین، خرمشهر را شناسایی کرده بودند

**بعد از عملیات فتح المبین، چه روحیه‌ای بین فرماندهان حاکم بود که عملیات بیت المقدس بلافاصله بعد از ان عملیات اجرا شد و اگر وقفه‌ای بین این دو عملیات می‌افتاد آیا به پیروزی و فتح خرمشهر می‌رسیدیم؟

قبل از عملیات فتح المبین، فرماندهان عالی جنگ به شناسایی منطقه عملیاتی بیت المقدس پرداخته بودند و به دنبال این بودند که بعد از فتح المبین، خرمشهر آزاد شود. در این راستا نیروهای ارتش و سپاه ادغام شدند و عملیات با پیروزی و فتح خرمشهر انجام شد که طی این عملیات حدود 20 هزار اسیر گرفتیم. در این عملیات، روحیه‌ی همکاری خیلی بالا بود.

** در رابطه با روند عملیات و وظایفی که قرارگاه فجر و تیپ شما داشت، می‌توانید توضیحاتی ارائه بفرمایید؟

عملیات بیت المقدس در 4 مرحله انجام شد. در مرحله‌ی نخست تیپ امام سجاد(ع) در منطقه عین خوش و زبیدات پدافند داشت. در مرحله‌ی دوم نیز تیپ ما، المهدی(عج) و 17 علی بن ابیطالب(ع) باید در منطقه فکه تک پشتیبانی انجام می‌دادیم. در آن عملیات ایذایی ما دو گردان به تیپ 17 دادیم. شهید بینوا، فرمانده گردان‌مان در آن تک به شهادت رسید.

حضور در مرحله سوم عملیات بیت المقدس

پیش از آغاز مرحله‌ی سوم خدمت محسن رضایی رفتم و گفتم ما در عین حال که در منطقه عین خوش و زبیدات پدافند داریم، اما می‌توانیم چند گردان را برای مرحله‌ی سوم عملیات آماده کنیم. آقامحسن گفت شما می‌توانید 24 ساعته نیروهایتان را جابجا کنید؟ گفتم اگر هلی‌کوپتر و هواپیما باشد، می‌توانیم اما جابجایی با ماشین و استقرار قرارگاه، پشتیبانی و ادوات سه روز طول می‌کشد.

شهید صیادشیرازی نیز در آن قرارگاه نشسته بودند. گفت اگر هلی‌کوپتر بدهیم 24 ساعته می‌آیید؟ گفتم: بله. تعدادی هلی‌کوپتر در اختیار ما قرار دادند و ما نیروهایمان را به نزدیکی‌های خرمشهر منتقل کردیم و سایر تجهیزات و امکانات را با ماشین آوردیم.

در مرحله‌ی سوم در نهر عرایض و شهرک ولیصر که بین خرمشهر و شلمچه بود، وارد عمل شدیم. فرماندهان گردان‌های تیپ امام سجاد(ع) در این عملیات، سردار جانباز کریم شاهد، سردار رفاهیت، سردار شهید عبدالحسین صحرائیان و سردار شهید الوانی بودند. نیروهای ما وارد شهرک ولیعصر شدند و به رودخانه اروند چسبیدیم و درنتیجه محاصره خرمشهر شکسته شد. تیپ امام حسین(ع) و نجف اشرف نیز از محور داخل شهر وارد عمل شدند. تیپ ولیعصر(عج) و محمد رسول الله(ص) نیز از سمت راست ما جلوی عراقی‌ها را گرفتند و در نتیجه عراقی‌ها فوج فوج اسیر شدند و شهر پاکسازی شد.

ارسال خبر آزادی خرمشهر به بیت امام توسط محسن رضایی

** شما چه زمانی وارد شهر خرمشهر شدید؟

پیش از ظهر سوم خرداد 61، با یک جیپ به قرارگاه کربلا رفتم. به محسن رضایی گفتم ما گلوگاه ورودی خرمشهر که روی جاده خرمشهر –بصره است، مستقر شده‌ایم، عراق نمی‌تواند عمل کند و ما می‌توانیم وارد شهر شویم. در آن اتاق ناطق نوری نیز نشسته بودند، با اشاره به من از فردی پرسید این کیست که گفتند نبی رودکی فرمانده تیپ امام سجاد(ع) است. همان وقت محسن رضایی با حاج احمدآقا تماس گرفت و گفت: به امام بفرمایید که ما وارد خرمشهر شدیم.

من با خوشحالی به قرارگاه رفته بودم. وقتی برگشتم خط را محکم کردیم تا اینکه به صورت عمومی اعلان شد که خونین‌شهر، شهر خون، خرمشهر آزاد شد.

** حلیل شما از عبارت امام که فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد، چیست و چرا امام به طور خاص در رابطه با خرمشهر این جمله را بیان کردند؟

عراقی‌ها می‌گفتند، خرمشهر به لحاظ استحکامات دفاعی امکان سقوط ندارد. ما چترباز نمی‌توانستیم در خرمشهر پیاده کنیم چون میله‌های ایستاده کار گذاشته بودند.

امدادهای غیبی و مدد و یاری که فرشتگان الهی بر رزمندگان می‌فرستادند موجب رعب و وحشت در دل دشمن شده بود. طبیعی است که این نیروهای غیبی بالاتر از نیروهای زمینی و مادی است. لذا امام می‌فرمایند، خرمشهر را خدا آزاد کرد.و البته برای این هم بود که ما از این پیروزی مغرور نشویم.

دفاع را ادامه دادیم چون سازمان‌های بین المللی از صدام حمایت می‌کردند

** چرا بعد از فتح خرمشهر، جنگ را ادامه دادیم؟

برای اینکه سازمان‌های بین المللی همچون سازمان ملل و شورای امنیت نه تنها متجاوز(صدام) را محکوم نکرده بودند، بلکه حمایت نیز می‌کردند. امام هم فرمودند جنگ تا موقعی ادامه دارد که موشک‌های صدام به شهرهای ما نرسد. یعنی باید صدام سقوط کند تا ما از دستش آسایش پیدا کنیم.

**به نظر شما منظور امام از جنگ جنگ تا رفع فتنه، سقوط صدام بوده است؟

در مقطع کلی، همواره بین حق و باطل جنگ بوده است. در مقطع کوتاه مدت نیز فتنه صدام بود. تا موقعی که فتنه علیه اسلام باشد، اگر تهاجمی و تعرضی به جمهوری اسلامی بشود، دفاع جانانه می‌طلبد تا فتنه رفع شود. امام نظرش این بود که سازمان‌های بین المللی باید متجاوز را سرجایش بنشانند وگرنه ملت ایران او را سرجایش می‌نشانند.

چون سازمان‌های بین المللی از صدام حمایت می‌کردند، ملت ایران جنگ را ادامه داد تا فتنه صدام رفع شود. تعبیر دیگر امام این بود که آنچنان سیلی به صدام و حزب بعث خواهیم زد که دیگر از سرجایش بلند نشود. این سخن مربوط به همان ساعت‌های اولیه آغاز جنگ است.

من روز 31 شهریور در تهران بودم. تازه از سنندج آمده بودیم، ارتش سرخ شوروی نیز به افغانستان حمله کرده بود. می خواستیم به افغانستان برویم که یک‌مرتبه صدای بمباران مهرآباد شنیده شد. همان وقت امام پیام دادند که نترسید، دزدی آمده است و چند سنگریزه پرتاب کرده است. جوانان بروند تنور دفاع را گرم نگه دارند. امام می‌دانست دنیا کفر دست‌بردار نیست و می‌خواهد نظام اسلامی را ساقط کند، اما ایستادیم و پیروز شدیم.

** قبول قطعنامه به معنای رفع فتنه بود؟

امام مصلحت دیدند که آتش بس را بپذیرند. در آن پیام معروف نیز آوردند که بنا بر گزارش کارگزاران سیاسی و نظامی بالای کشور که به آنان اعتماد و اطمینان دارم، قطعنامه را قبول می‌کنم. سازمان‌های بودجه و برنامه کشور و نهادهای برنامه‌ریزی کننده گفتند اداره جنگ از نظر مالی برای ما غیرممکن است، کشتی‌ها ما را نیز می‌زدند. نیروها هم کمتر به جبهه می‌آمدند.

این گزارش‌ها خدمت امام رسید و در آن مقطع امام با قبول قطعنامه موافقت کردند اما فرمودند که با پذیرش آتش بس دفاع را تمام شده تلقی نکنید.

چند روز بعد از قبول قطعنامه، صدام از شلمچه و زید به کشور حمله کرد و در جبهه غرب منافقین را تا گردنه پاتاق همراهی کرد. دشمن عهدشکنی کرد و مردم دوباره به جبهه‌ها آمدند.

آن وقت حضرت آقا، رئیس جمهور بودند. ایشان گفتند: من به سمت سرنوشت می‌روم و از امام اجازه می‌خواهم، حال که دشمن بدعهدی کرده است به جبهه بروم. آنچنان نیرو به جبهه آمد که تمام پادگان‌ها و خط‌هایمان پر از نیرو بود.

** چطور در مدت کوتاهی، یعنی قبل و بعد از قبول قطعنامه، نیروها این مقدار افزایش می‌یابد؟

این از خصوصیت انقلابی و مقاوم مردم ایران است. مردم وقتی دیدند دشمن دروغ می‌گوید و فریب می‌دهد دوباره بسیج شدند. در بحث مذاکرات هسته‌ای نیز اگر دشمن دوباره عهدشکنی کند، ملت دوباره پای غنی سازی اورانیوم می‌ایستد و راه را ادامه می‌دهد.
منبع: دفاع پرس