سریال خانم وزیر (Madam Secretary) با محور قرار دادن موضوعات سیاسی، حقوق بشری، و امنیتی به بررسی موانع بر سر راه مذاکرات هسته‌ای با ایران می‌پردازد و در این مسیر از هرگونه تخریب و ایران‌هراسی دریغ نمی‌کند. در پایان نیز، مخاطب خود را در وحشت عظیم از آینده‌ای کور و سیاه -حتی در صورت توافق هسته‌‌ای- که ممکن است ایران رقم بزند، رها می‌کند.

گروه جنگ نرم مشرق- سریال خانم وزیر تولید آمریکاست و از شبکه سی‌بی‌اس این کشور پخش شد. تا کنون یک فصل (22 قسمت) از این سریال پخش شده و زندگی حرفه‌ای و شخصی (خانم) وزیر امور خارجه کشور آمریکا را نشان می‌دهد. این وزیر سعی دارد دیپلماسی بین‌المللی، سیاست‌های دفتری و زندگی پیچیده خانوادگی‌اش را متعادل نگاه دارد. این پروژه با حمایت "سی‌بی‌اس" تلویزیون "استودیوز" و "رولیشنز اینترتینمنت" ساخته شده است. از قسمت چهاردهم سریال خانم وزیر (Madam Secretary)، وی بیشتر درگیر موضوع ایران می‌شود و همه چیز حول موضوع مذاکرات صلح با ایران که به اعتقاد دولت آمریکا (در سریال) بزرگترین مذاکرات صلح تاریخ خواهد شد، می‌گردد. در این گزارش، به سراغ این مبحث مهم یعنی قسمت‌های 14 تا 22 می‌رویم:



در ابتدا، به نکات کلیدی این مجموعه اشاره می‌کنیم:


  • محور اصلی در طول این سریال، آماده شدن ایران برای حضور پای میز مذاکره بوده در حالی که مقامات آمریکا، تهدیدات نظامی خود را به عنوان چماق، همچنان بر سر ایرانیان نگاه داشته‌اند. این توافق به گونه‌ای نمایش داده می‌شود که سعی دارد خطر جهانی ایران را کاهش داده اما تا حد کمی موفق به این کار می‌شود. از سویی دیگر مقامات نظامی و مذهبی ایران با این توافق مخالف بوده و در آمریکا نیز عده‌ای به دنبال از بین بردن توافق هستند.
  • این سریال با ترور یک جاسوس ایرانی سازمان سیا به عنوان تایید وجود نیروهای تندروی آمریکایی در ایران سعی بر خائن نشان دادن نیروهای امنیتی ایران دارد.
  • معرفی رییس جمهور و وزیر خارجه ایران به عنوان افراد قابل گفتگو و دارای پتانسیل صلح اما در عین حال اخموی سیاسی و ایدئولوژی‌گرا. این قسمت از سریال تلاش دارد تا مسئولان رده بالای ایرانی را در پیش چشم مخاطب خود تبدیل به یک وطن‌فروش کند.
  • معرفی تروریست‌های سازمان سیا به عنوان سربازان وطن و تصویرسازی از کودتا‌چیان این سازمان به عنوان "دلسوزانی که راه اشتباه در پیش گرفته‌اند و البته شاید هم درست می‌گویند(!)".
  • تاکید بر نقش اپوزیسیون ایرانی و البته غیر قابل اعتماد بودن سران جاه‌طلب و خیال‌پرور آن.
  • تاکید بر تعاقب حوادث تروریستی ایران به عنوان کشوری با پتانسیل تروریسم و تلقین ایران‌هراسی از راه علائم، نشانه‌ها، و رفتار شخصیت‌های داستان.
  • تاکید بر شخصیت دلسوز سران دولت آمریکا و تزریق آن به ذهن مخاطب آمریکایی و ایرانی.
  • مدیر و مدبر نشان دادن وزیر خارجه آمریکا .
  • ایجاد این سوال بزرگ در ذهن مخاطب که آیا با وجود صلح بزرگ باز هم می‌شود به ایران پنهان‌کار و ترسناک اعتماد کرد؟





در سریال خانم وزیر، الیزابت مک‌کورد که پیشتر مامور ارشد سازمان سیا بوده است، ناگهان از سوی کنراد دالتون -رییس جمهور آمریکا- که پیش از این رییس سازمان سیا و مافوق وی بوده، به جای وینسنت مارش که ترور شده، برای تصدی پست وزارت خارجه انتخاب می‌شود. دالتون، علت این انتخاب را مدیریت، تعهد، دلسوزی، و دید وسیع وی بیان می‌کند. مک‌کورد می‌پذیرد، غافل از آنکه پای در کوره راه حوادث گذاشته است.
این سریال، از قسمت یکم تا قسمت 13، فقط در برخی قسمت‌ها به موضوع ایران پرداخته است. این قسمت‌ها، روایت‌گر شخصیت خانم وزیر به عنوان دلسوز جامعه آمریکا و صلح بین‌المللی و یکی از ارکان تلاش برای حصول به یک فضای متعادل با ایران هستند. الیزابت مک‌کورد -خانم وزیر- طی چند موفقیت سیاسی و اطلاعاتی در نظر جامعه و رییس جمهور آمریکا به محبوبیت بیشتری دست می‌یابد تا اینکه از قسمت 14 با چالش‌های بزرگ‌تری -به زعم خود- روبرو می‌شود که سهم اصلی آن به ایران اختصاص دارد. با این توصیف، شما را در جریان گزارش پیش رو قرار می‌دهیم.




مسئله سمیلا مهدوی به عنوان نقطه ثقل قسمت چهاردهم و پانزدهم در این سریال مطرح است. داستان از جایی آغاز می‌گردد که اندرو مانزی -رییس سازمان سیا-  به خانم وزیر (الیزابت مک کورد) اطلاع می‌دهد که سمیلا مهدوی-تبعه ایرانی مقیم ترکیه- با وینست مارش -وزیر خارجه متوفی پیشین- در ارتباط بوده و آخرین بار از حساب بانکی وی پول برداشت کرده است. سمیلا، هم اکنون در مخفی‌گاهی در استانبول زندگی می‌کند. تصمیم گرفته می‌شود که او را وارد بازی کنند، بدین شکل که تیمی از ماموران سیا وی را ربوده و با انتقال به یک مخفی‌گاه تحت بازجویی قرار دهند. مک‌کورد، با این روش موافق نیست و آن را ناقض تمامیت ارضی ترکیه که متحد ناتو است می‌داند. از دید وی، وجود یک تعداد مامور غیررسمی در خیابان‌های این کشور آن هم بدون اطلاع، یک اقدام دوستانه نیست. در اینجا راسل جکسون -رییس پرسنل کاخ سفید- که از قدرت بسیار و تاثیر شگرفی بر کنراد دالتون -رییس جمهور آمریکا- برخوردار است، پیامدهای ناگوار را می‌پذیرد اما معتقد است که این عملیات ارزش ریسک کردن را دارد چرا که کشف عامل ترور وزیر خارجه سابق، از اهم موضوعات است. لذا، مامورین سیا در عملیات خود اقدام به ربودن سمیلا می‌کنند اما در یک عمل غافل‌گیرانه، از پشت بام توسط یک تک تیرانداز مورد حمله قرار گرفته و به همراه دو عابر ترکیه‌ای کشته می‌شوند. پخش عملیات بصورت زنده است و مثلث تئوریک عملیات (شامل مک‌کورد، جکسون، و مانزی) در حال تماشا هستند و ناگهان شوکه می‌شوند. با تقویت این ظن که عملیات لو رفته، گمان دو ضلع دیگر به سمت خانم وزیر می‌رود. در های و هوی این گمانه و بحث‌های متعاقب آن، مک کورد از درد دل محرمانه خود با ژولیت -دوست صمیمی و همکاری سابق اطلاعاتی وی در سیا- پرده برمی‌دارد. در دیدار فردای آن روز با ژولیت، پیش از اینکه نیروهای اف بی آی اقدام به بازداشت او کنند، خانم وزیر از او می‌خواهد که حقیقت را بگوید. ژولیت شروع به توضیح این می‌کند که او هیچ نقشی در این قضیه نداشته است. و مک کورد به عنوان آخرین کلام این سکانس به نظریه "تیغ اوکام" (Occam's Razor) که معتقد است ساده‌ترین توضیح، بهترین توضیح است، اشاره می‌کند.

جلسه‌ای با حضور مثلث عملیات در دفتر جکسون برگزار می‌شود. تصمیم گرفته می‌شود که موضوع مسکوت بماند. اما با اعلام تلویزیون ترکیه مبنی بر دست داشتن آمریکا در این اقدام، مک‌کورد بلافاصله تصمیم به طرح موضوع برای رییس جمهور می‌کند. خانم وزیر در این جلسه پیشنهاد دیدار با مقامات ترکیه در خاک آن کشور را مطرح می‌سازد اما جکسون و مانزی مخالفت می‌کنند. مک‌کورد دوباره در مورد اینکه آمریکا موجب مرگ دو تن از شهروندان این کشور شده و به تمامیت ارضی آن کشور احترام نگذاشته توضیح می‌دهد و لذا موافقت رییس جمهور برای سفر به ترکیه را می‌گیرد.






مک‌کورد (خانم وزیر)، مانزی، جکسون (عینک به چشم)، و رییس جمهور (پشت به تصویر)

در سوی دیگر، دیزی که سخنگوی وزارت خارجه است، در روبرویی با خبرنگاران کنجکاو دچار مشکل شده است. خبرنگاران از او می‌پرسند که برت بوریس -مامور سیا- در آنجا چه می‌خواسته و چرا اصلا باید یک شهروند ایرانی ربوده شود؟ و وی پاسخی کاملا مجهول و حماقت‌بار را عرضه می‌کند: "دولت آمریکا خبر ندارد که بوریس آنجا چه می‌خواسته است".





از چپ به راست: دیزی دروغ می‌گوید، خبرنگار با شک عمیق نگاه‌اش می‌کند، سپس با نگاهش پنهان‌کاری و دروغ کثیف دیزی را به رخش می‌کشد، و نهایتا نگاه معنادار دیزی که حکایت از خیلی چیزها دارد

ژولیت که به همراه خانم وزیر به ترکیه سفر کرده است، از طریق منبع اطلاعاتی خود در پلیس ترکیه، تصاویری از سمیلا پس از مرگ را به دست می‌آورد. در یکی از تصاویر، لپ تاپ درون کوله‌پشتی سمیلا مشخص است. اما پلیس ترکیه هم به دلیل رمزگذاری شدن لپ تاپ خبر از محتوای درون آن ندارد. در پایان این گفتگو، خانم وزیر مک‌کورد ابراز امیدواری می‌کند که لپ تاپ به دست "نا اهل" نیافتد.



در دیدار مک‌‌کورد و اوزان جان اوغلو -وزیر خارجه ترکیه- وی تقاضای رد لپ تاپ به آمریکا را با وی مطرح می‌کند. جان‌ اوغلو خشمگین شده و به بی‌توجهی وی در مورد مرگ دو شهروند ترک و تاکید بر تحویل لپ تاپ به شدت انتقاد می‌کند و به کنایه به او می‌گوید که از آنجایی که عملیات جاسوسی از کشورهای دیگر برای آمریکا کاری ندارد، این کشور می‌تواند با اجرای یک "عملیات طوفان" دیگر، به محتوای لپ تاپ دست یابد.



مک‌کورد اصرار می‌ورزد و جان اوغلو در پاسخ می‌گوید که این تقاضا ثمری ندارد، چرا که امروز شخصیت بسیار مهمی چون زاهد جوانی -وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران- اینجا بوده و لپ تاپ را می‌خواسته است. و از انجایی که سمیلا ایرانی بوده، پس ادعای مالکیت لپ تاپ از سوی وی و دولت ایران بسیار منطقی است. خانم وزیر، که روحیه ترک‌ها را خوب می‌شناسد، به سراغ معامله می‌رود. از جان اوغلو می‌پرسد که در قبال تحویل لپ تاپ چه می‌خواهد، و وی پاسخ می‌دهد که "ما میل بسیاری به گاز طبیعی داریم و در حال حاضر نزدیک‌ترین منبع تامین گاز به ما، ایران است. برای خانم وزیر مایه تعجب است که با توجه به قرار گرفتن ترکیه و ایران در دو سوی مخالف قضیه سوریه، چطور دولت ترکیه حاضر است با این کشور وارد معامله شود؟! پاسخ جان اوغلو اما کوتاه و ساده است: "هر دوی ما در جبهه منافع مشترک هم هستیم". در نتیجه، وزیر خارجه آمریکا پیشنهاد ارائه گاز با تخفیف ویژه از سوی آمریکا را می‌دهد. قرار می‌شود که موضوع به سمع و نظر کوزلو -رییس جمهور ترکیه- رسیده و پاسخ اعلام گردد.



همان روز به درخواست خانم وزیر، دیداری بین وی و جوانی صورت می‌گیرد. مک کورد از وجود جوانی در آنکار اظهار تعجب می‌کند و جوانی که کاملا حاضر جواب است می‌گوید "انتظار نداشتی یا نمی‌خواستی؟". خانم وزیر از میل شدید کشورش به حفظ مذاکرات صلح می‌گوید و وزیر امور خارجه ایران، به دلیل عملکرد آمریکا در قضیه سمیلا، گفته او را رد می‌کند و از او علت تلاش برای دستگیری شهروند ایرانی را جویا می‌شود. مک کورد در پاسخ از بازجویی سمیلا برای یک سری از جزییات می‌گوید که آمریکا از مهدوی نیاز داشته و در جواب اینکه "چه جزییاتی؟" اجازه نداشتن خود برای بیان آنها را ابراز می‌دارد.



                                                          زاهد جوانی؛ وزیر خارجه ایران در سریال





جوانی اشاره می‌کند که صرف‌نظر از بحث علت بازجویی، چرا آمریکا باید مامور خود را دستگیر کند. و مک کورد انکار می‌کند که سمیلا مهدوی مامور آنها بوده است. لذا، وزیر امور خارجه ایران بلافاصله انکار او را با این اثبات محکوم می‌کند که وسایل مورد نیاز (نظیر لپ تاپ) او مورد بررسی قرار گرفته و آپارتمان او در تهران که اسنادی به دست داده که نشان‌دهنده طرح براندازی از سوی امریکا است، کاملا کاوش شده است. مک کورد می‌پرسد که آیا او عضو وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی ایران بوده؟ و پاسخ می‌شنود که آری، اما توسط سازمان سیا تطمیع شده بود. در پایان گفتگو، جوانی به مک کورد اخطار می‌دهد که ایران از مذاکرات پای پس می‌کشد و اگر آمریکا به این شکل خواهان جنگ است، جمهوری اسلامی را باکی نیست.


 
مک‌کورد با مانزی –رییس سیا- از طریق وب کم امن ارتباط برقرار کرده و موضوع را مطرح می‌نماید. مانزی هم ضمن اعلام بی‌خبری به او به نوعی اطمینان می‌‌دهد که قضیه عامل سازمان بودن سمیلا را پیگیری و روشن نماید.

فردای آن روز جلسه‌ای میان مک کورد و اوزان جان اوغلو برگزار می‌شود و وی موافقت رییس جمهور ترکیه با پیشنهاد آمریکا در ازای تحویل جسد بوریس و اعلام تلویزیونی عدم دخالت آمریکا در آن حادثه را اعلام می‌کند. اما وزیر امور خارجه آمریکا لپ تاپ را می‌خواهد. جان اوغلو در جواب به او می‌گوید که درست است که ایرانی‌ها برای ما دوست نیستند اما ما می‌خواهیم تمام انتخاب‌هایمان باز باشد. او این گفتگو را پایان یافته دانسته و در واکنش به پیشنهاد مک‌کورد مبنی بر تحویل یک نسخه کپی از محتویات هارد درایو لپ تاپ، می‌گوید که ایرانی‌ها خواهند فهمید و چنین ریسکی منطقی نیست.



فردای آن روز، خانم وزیر مک‌کورد خسته و مستاصل از مذاکرات بی‌نتیجه با ترک‌ها، در حال ورود به فرودگاه است که تعدادی خودرو بر سر راه وی و محافظان‌اش ظاهر می‌شوند. محافظان هر دو طرف بر روی هم اسلحه گشوده و ناگهان با خروج زاهد جوانی از خودروی خود، خانم وزیر به نیروهای خود اعلام آتش‌بس می‌کند. جوانی به طرف خانم وزیر آمده و وی وزیر امور خارجه ایران را با لحنی دوستانه "زاهد" خطاب می‌کند و جوانی هم در پاسخ می‌گوید "خانم وزیر". سپس فلش مموری حاوی اطلاعات لپ تاپ سمیلا را به وی داده و اذعان می‌کند که در مورد خانم وزیر اشتباه می‌کرده است. او ادامه می‌دهد که در هر دو کشور کسانی هستند که نمی‌گذارند مذاکرات هسته‌ای و مذاکرات صلح به انجام برسد و خواستار یک جنگ هستند. اما با توجه به اینکه یک بار در سفارت کانادا هر دو توافقاتی در مورد شکست‌دادن این افراد داشتند، حالا با نیروی اتحاد این مهم را شکل می‌دهند.

محتوای حاوی لپ تاپ نشان از ده‌ها ایمیل رمزگذاری شده سمیلا به اندرو مانزی و بالعکس دارد و این موضوع در اتاق کار رییس جمهور از سوی خانم وزیر که شخص رییس جمهور و جکسون هم حضور دارند مطرح می‌شود. پس از اینکه رییس جمهور علت خیانت این رییس سیا را جویا می‌شود، وی در پاسخ می‌گوید که وی در روز معارفه به او گفته بود که اصلی‌ترین وظیفه سازمان نیل به یک "ایران غیر هسته‌ای" است. سپس از عواملی در ایران و سایر نقاط سخن به میان می‌آورد که نیل به هدف را ممکن می‌سازند. پس از گفتگوی بین‌الطرفین، مشخص می‌گردد که مانزی طرح یک کودتا را دیده است. کودتایی که منجر به براندازی حکومت جمهوری اسلامی و برچیده شدن روحانی‌ها برای همیشه شود. رییس جمهور به شدت عصبانی شده و این عمل او را احمقانه‌ترین کار ممکن در بحبوحه مذاکرات صلح با ایران می‌خواند. مانزی در واکنش می‌گوید که توافق صلح فقط برای چند ماه و شاید چند سال بر روی کاغذ اعتبار دارد. چرا که تا وقتی این حکومت در ایران بر سر کار است، نمی‌توان کاری از پیش برد و حالا فرصتی است که رییس جمهور وارد عمل شود و همه چیز را تمام کند. رییس جمهور نمی‌پذیرد و مانزی هم به او یادآور می‌شود که دیگر خیلی دیر شده، چرا که کودتا در حال جریان بوده و دیگر کاری از دست هیچکس بر نمی‌آید. در آخر، رییس جمهور دستور حصر خانگی وی با شدیدترین تدابیر امنیتی را می‌دهد.

در بحث میان مثلث تصمیم‌گیری (رییس جمهور، جکسون، و خانم وزیر)، از سوی جکسون پیشنهاد می‌شود که موضوع با ایرانی‌ها مطرح گردد. خانم وزیر اعلام می‌کند که این امر ممکن نیست. چرا که با توجه به مصلحت‌گرا بودن جوانی، او گمان می‌کند که آمریکایی‌ها می‌خواهند جهت تلطیف فضا خودشیرینی کنند؛ او بر نیاز به جزییات عملیاتی جهت اثبات این به ایرانی‌ها که دولت آمریکا پشت این طرح کودتا نبوده، تاکید می‌کند. مک‌‌کورد پیشنهاد می‌دهد که با طرح وی کلید عملیات‌های کودتا کشف و به سمع و نظر رییس جمهور برسد. لذا، عملیات نفوذ به ناگفته‌ها و رازها آغاز می‌گردد.

خانم وزیر موضوع را با کادر خود در میان می‌گذارد. او علت مرگ مارش –وزیر خارجه قبلی- را نه تصادف که یک ترور می‌داند. اما نمی‌داند که مارش که یکی از عوامل اصلی طرح کودتا در ایران بوده، چرا کشته شده است. او سپس از کادر خود کمک می‌خواهد که بداند چه کسی پشت همه این برنامه‌ها است. لذا، در ابتدا با معرفی هفت تن از رهبران اپوزیسیون ایران شروع می‌کنند: احدی و پژمان که از نظر مارش پتانسیل بالایی نداشتند؛ به خرسندی هم اعتماد نداشت؛ پس می‌مانند چهار نفر به اسامی کدیور، سروش، عبدالله، و علی‌نژاد.







تصمیم گرفته می‌شود که ارتباط این چهار نفر با مارش و مانزی کشف شود. پس از بررسی‌های مختلف تیم وزارت خارجه، مشخص می‌شود که مارش، مانزی، و جعفر علی‌نژاد در تاریخ‌های 9 تا 11 می یکدیگر را در جامائیکا ملاقات کرده‌اند.  



مک‌کورد در دیدار با رییس جمهور، به دیدار مانزی و مارش با علی نژاد درست یک ماه پس از تایید شروع مذاکرات با ایران -که طبق برنامه NSA و INR بوده- اشاره می‌کند. به گفته جکسون انتخاب وی کاملا هوشمندانه بوده است. علی‌نژاد فارغ‌التحصیل غرب، رزمنده جنگ ایران و عراق، و سفیر ایران در انگلیس در دهه 1990 بوده است. در دوره سفارت، به دلیل عدم سازگاری با تندروهای ایرانی دولت وقت، از سیاست جمهوری اسلامی فاصله گرفته و تبدیل به غربت‌نشین می‌گردد. او اکنون در کانادا زندگی می‌کند و برادرش احمد از فرماندهان سپاه پاسداران است. در اینجا رییس جمهور مطرح می‌کند که پس حتما او به بدنه نظامی ایران نفوذ می‌تواند داشته باشد. خانم وزیر می‌افزاید که وی می‌تواند بخشی از طرح ترور مارش باشد.  لذا به صلاحدید رییس جمهور، تصمیم گرفته می‌شود که مک‌کورد با علی‌نژاد دیدار کند تا سرنخ‌ها به دست آید. در دیدار با علی‌نژاد در منزل‌اش، وی به مک‌کورد و جکسون می‌گوید که از زمانی که آیت‌‌الله رحمانی بر صدر حکومت نشست، وی و اطرافیانش دچار تنازع در سیاست خارجه و جاه‌طلبی‌های هسته‌ای شدند. لذا، او از بدنه نظام جدا شده و در حال حاضر آدمکش‌های حکومت به دنبال او و آزار دادن خانواده‌اش هستند. آنها میل علی‌نژاد برای کودتا را به او یادآور می‌شوند اما تاکید بر این می‌کنند که دولت آمریکا روش دیگری برای مصالحه انتخاب کرده است.



علی‌نژاد معتقد است که این دو نفر اگر مایل به حمایت دیدگاه وی نبودند، الان در منزل او حضور نداشتند. وقتی در مورد دیدگاه او سوال می‌شود، پاسخ‌اش اینگونه است: ریشه‌کن کردن دروغ‌های بزرگ در مورد توزیع پول نفت بر سر سفره مردم، بازسازی بنیادین اقتصاد کشور، انتخابات منصفانه، تجارت آزاد با غرب، و میانه‌روی. این رهبر اپوزیسیون، در واکنش به سخن جکسون که این اهداف را به کنایه "بزرگ" می‌خواند، می‌گوید که اکثریت مردم خواهان این موارد هستند و تحت حکومت فعلی ایران به آن نمی‌رسند. جکسون اما اعتقاد دارد که شیراز هنوز رییس جمهور ایران است و خوشایند باشد یا نه چندان زمانی از "انقلاب شکست‌خورده سبز" نگذشته. ‌علی‌نژاد اما بر این باور است که شکست انقلاب سبز به علت عدم حضور وی در ایران در آن زمان بوده، چرا که مردم او را می‌شناسند و دنبال می‌کنند؛ همچنین دولت و ارتش. خانم مک‌کورد، او را دچار اعتماد بنفس زیادی خوانده و به او گوشزد می‌کند که دولت آمریکا به راحتی می‌تواند دولت کانادا را مجاب به بازداشت وی بنماید. علی‌نژاد با زیرکی پاسخ می‌دهد که به دلیل وقوع آشوب، آمریکا هیچگاه چنین حرکتی نمی‌کند، چرا که آشوب چیزی بر خلاف آن چیزی است که آمریکایی‌ها برای کشور او می‌خواهند. در راه برگشت، در خودرو، جکسون او را موثر و برانگیزنده خوانده و تصمیم دارد که به رییس جمهور بگوید که از این کودتا حمایت شود چرا باید از گذشته گذشت و به آینده نگاه کرد. خانم وزیر در پاسخ می‌گوید که بهتر است که جکسون این کار را انجام دهد چرا که همین آینده او را نگران کرده است. علی‌نژاد او را به یاد عموی‌اش می‌اندازد که جاه‌طلبی‌های خبیثانه و پوشالی‌اش را داشت، و او می‌ترسد که ناجی بزرگ ایران از دست برود. 

جلسه دیدار با علی‌نژاد جاه‌طلب، خانم وزیر را به این تفکر سوق می‌دهد که عملا بهترین گزینه راه حل دیپلماتیک است؛ لذا در گفتگو با پرزیدنت دالتون و راسل جکسون، رییس جمهور را برای سفر به ایران جهت جلوگیری از هر گونه کودتا مجاب می‌کند. رییس جمهور می‌پذیرد اما این امر را خطرناک و آخرین فرصت مک کورد می‌نامد. از طرفی، همسر مک‌کورد که هنری مک‌کورد نام دارد و استاد فلسفه است، سفر او به ایران را خطرناک‌ترین سفر عمرش می‌خواند و از خانم وزیر می‌خواهد که صرفنظر کند (ایران‌ هراسی)، چرا که معتقد است آنقدر در ایران افراد رادیکال وجود دارد که تشنه به خون او باشند.


مک‌کورد سپس به نزد مانزی می‌رود که در حصر خانگی به سر می‌برد. از وی ‌می‌خواهد که اگر راه حلی برای جلوگیری از کودتا در چنته دارد، با او همکاری نماید. مانزی اما خودداری کرده و در بخش دیگری از سلسله اتفاقات در سرویس بهداشتی یک رستوران اقدام به تماس رمزی با یکی از عوامل خود (ژولیت هامفری که جلوتر به وی پرداخته خواهد شد) در بندرعباس کرده و آغاز عملیات کودتا را اعلام می‌نماید. این عمل که توسط میکروفون کار گذاشته‌شده مراقبین وی در همان سرویس بهداشتی لو می‌رود، مقارن است با ورود خانم وزیر به ایران و منزل زاهد جوانی.


خانم‌ وزیر مک‌کورد، در تهران، به صورت محرمانه وارد منزل زاهد جوانی می‌شوند. پس از احوالپرسی با خانواده زاهد که شباهت ظاهری، اسمی و کلامی آنها به هندی‌ها کاملا مشهود است (در ایرانی‌سازی شخصیت‌ها به هیچ وجه دقتی صورت نگرفته)، مسئله کودتا را به وزیر خارجه ایران مطرح می‌کند. نکته اینکه جوانی با شنیدن این مسئله دقیقا چهره‌ای که آمریکا از جمهوری اسلامی به همگان می‌نمایاند را به خود می‌گیرد: خشمگین و خطرناک‌ بودن.



خانواده زاهد و شباهت کامل آنها به هندی‌ها (احتمالا کارگردان آمریکایی با کمبود بازیگر ایرانی‌الاصل و یا فقدان شناخت ایرانی‌ها روبرو بوده است)

به هر حال، خانم وزیر برای اثبات صداقت‌اش می‌گوید که اگر در صداقت من شک دارید، شما می‌توانید مرا که با پای خود به اینجا آمدم به عنوان گروگان داشته باشید". سپس، کاغذی را که حاوی اطلاعات بسیار محرمانه است که نشان می‌دهد دو تن از مقامات ارشد آمریکا پشت این کودتا هستند، به جوانی می‌دهد که توضیح‌دهنده این است که کودتا از پایگاه هوایی نزدیک بندرعباس آغاز می‌گردد. جوانی، مسئله را با شیراز( رییس جمهور ایران) در میان می‌گذارد و اعلام می‌کند که آمدن او به ایران، شیراز و آیت‌الله رحمانی (رهبر ایران) و بقیه سران نظام را واقعا خرسند کرده است.


در همین اثنا، حمله تروریستی به خانه جوانی رخ می‌دهد. وزیر خارجه ایران کشته می‌شود و مک‌کورد به لطف جانفشانی فرد کول -محافظش- زنده می‌ماند.


سپس، توسط نیروهای وزارت اطلاعات سریعا به پایگاه زیرزمینی ناشناس انتقال داده می‌شود. در آنجا با شیراز دیدار می‌کند. شیراز از حس نیک خود و جوانی نسبت به ایجاد صلح بین دو کشور می‌گوید، خبر از خنثی شدن کودتا به لطف اطلاع‌رسانی به موقع خانم‌وزیر می‌دهد و مک‌کورد را تحت تدابیر امنیتی شدید رهسپار آمریکا می‌نماید.

مک کورد در پناهگاه / فقط باید اضافه کرد که ظاهرا کارگردان با فرهنگ حجاب در ایران اصلا آشنایی نداشته چرا که باید پرسید که زن بی‌حجاب که احتمالا جزئی از ماموران امنیتی، افسران نظامی و یا مقامات دولتی ایران است، با این ظاهر در این میان چه می‌کند؟!


دیدار شیراز از خانم وزیر در پناهگاه

در پایان این قسمت، رییس جمهور دالتون در پخش زنده تلویزیونی از قهرمانان اصلی ماجرای جلوگیری از کودتا علیه نظام جمهوری اسلامی، یعنی خانم وزیر، محافظ وی، و مرحوم زاهد جوانی قدردانی می‌کند.



پیکر زاهد جوانی

ادامه دارد ...