از قسمت چهاردهم سریال خانم وزیر (Madam Secretary)، وی بیشتر درگیر موضوع ایران میشود و همه چیز حول موضوع مذاکرات صلح با ایران که به اعتقاد دولت آمریکا (در سریال) بزرگترین مذاکرات صلح تاریخ خواهد شد، میگردد. در شماره قبلی این گزارش که به قسمتهای چهاردهم تا هفدهم این سریال پرداخته بودیم به ترور شدن وزیر خارجه ایران به عنوان نقطه مهم این سریال اشاره کردیم و در ادامه این گزارش، به سراغ مبحث مهم امضا شدن توافقنامه هستهای در قسمتهای 17 تا 22 میرویم:
در قسمت هفدهم فصل اول سریال، مک کورد به همراه همسرش به مدرسهای جدید برای ثبتنام پسرش مراجعه میکند. حین صحبت با مدیر مدرسه، نگاهش به کلمه Active Shooter Drill (تمرین شلیککننده فعال) میافتد و موسیقی بسیار مرموزی با این صحنه همراه میشود و خانم وزیر به یاد خاطره ایران میافتد (به خوبی به مخاطب القا میشود که ایران همان شلیککننده فعال است).
وقتی خانم وزیر برای فرزند ذکور خود که جیسون نام دارد و در مدرسه با یکی
از همکلاسان خود درگیر و مورد مواخذه واقع شده درخواست محافظ میکند، همسرش به شدت
عصبانی شده و علت این حساسیت او را تبعات سفر به ایران میخواند. علاوه بر این، در
جای دیگر که جیسون در منزل در حال انجام یک بازی شوتر اول شخص است، خانم وزیر به
صفحه مانیتور خیره شده و سر و صدای شلیک در ایران در ذهن و گوش او تداعی میشود.
ناگهان همسرش از راه رسیده، متوجه حال او شده و از جیسون میخواهد جهت جلوگیری از
آزار ذهنی مادر، از ادامه بازی دست بکشد.
جلوتر، راسل جکسون بدون وقت قبلی وارد اتاق گفتگوی وزارت خارجه میشود که میزبان گفتگوی خانم وزیر با گروه خود برای چگونه سخن گفتن در برنامه "رو در روی ملت" جهت ارائه توضیحاتی در مورد وقایع ایران است. او، از مککورد میخواهد که به طور خصوصی گفتگو کنند. در این گفتگو، به خانم وزیر که او را "بت" (بخش دوم اسم الیزابت) صدا میکند، یادآور میشود که قضیه کودتا علیه جمهوری اسلامی، بزرگترین ضربه به ریاست جمهوری آمریکا پس از قضیه واترگیت است و او موظف میباشد که با هنرمندی خود برای توضیحات به مردم آماده باشد.
در بسیاری از لحظات قسمت هفدهم، به حادثه ایران تاکید میشود. تیم وزارت خارجه به ریاست نادین تالیور دائما با این موضوع در کشش هستند. نهایتا، فشار ناشی از فکر مدام به آن حادثه و بالاخص عذاب وجدان خانم وزیر از کشته شدن جوانی و مشاهده مرگ پدر توسط فرزندش عبدول، او را به بیمارستان میکشاند. پس از کش و قوسها، نهایتا مککورد با همراهی و اهتمام همسرش و راسل جکسون، در مقابل دوربین تلویزیون ظاهر شده و در پاسخ به سوالات مجری، از سنگینی غم پسر جوانی و فداکاری پدرش برای نتیجه رسیدن مذاکرات صلح میگوید. او در پایان دلیل این حجم از تلاش برای به نتیجه رسیدن مذاکرات را خلق دنیایی امنتر برای فرزندان فردا میداند.
در قسمت 21، دوباره اشارهای به موضوع ایران میشود. ژولیت هامفری –دوست اطلاعاتی خانم وزیر- به شهری در الجزیره پناه برده است. علت اینکه، ژولیت یکی از طراحان ترور وزیر خارجه پیشین آمریکا و یکی از طراحان کودتا علیه جمهوری اسلامی بوده است. رییس جمهور و جکسون، در گفتگو با خانم وزیر بر حذف فیزیکی ژولیت تاکید دارند. چرا که وی امنیت ملی آمریکا را زیر سوال برده و بالاخص که پرزیدنت شیراز –رییس جمهور ایران- تا دو روز دیگر برای امضا نهایی توافقنامه هستهای به آمریکا میآید و حمایت از یک جاسوس برانداز ضد ایرانی اصلا به نفع مذاکرات نیست. نهایتا توافق میشود که در هماهنگی کامل با دولت الجزیره، ژولیت توسط هواپیمای بدون سرنشین ترور شود. خانم وزیر، علیرغم میل باطنی برای کشتن دوست قدیمیاش، با سفیر الجزیره به گفتگو مینشیند و سفیر پاسخ مثبت را منوط به پذیرش رییس جمهور الجزیره میکند.
در عین حال، ایدن همسر ژولیت از سازمان سیا میخواهد که برای بازگرداندان همسرش تلاش کند. سیا، نیز عملکرد وی به خاطر تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ایجاد مانع بزرگ بر سر مذاکارت صلح را تلویحا با پاسخ منفی محکوم میکند. خانم وزیر سرتاسر شب را به رفیق اطلاعاتیاش -ژولیت– فکر میکند.
در جلسه فردای وزارت خارجه، مسئله سفر قریبالوقوع شیراز به آمریکا و سنگسار همزمان مرد همجنسبازی به نام ایزد احمدی در اصفهان در همان روز مذاکرات نهایی، مطرح میشود. این بدان معناست که –با وجود اینکه ایران از سال 2002 به نوعی مهلت خواسته تا عمل سنگسار دیگر انجام نگیرد- عدهای در ایران، با همزمان قرار دادن این نوع اعدام میخواهند به آمریکا این پیام را بدهند که گرچه ممکن است رویکرد شیراز و دولتاش به طرف صلح متمایل باشد، اما ما همچنان سخت و پابرجا ایستادهایم. از طرف دیگر هم، مدافعین حقوق بشر در روز توافق در مقابل کاخ سفید دست به اعتراض علیه ایران خواهند زد. پس به دستور خانم وزیر قرار میشود که از ایران درخواست گردد که سنگسار را به تعویق بیاندازند تا بدین وسیله اعتراض مقابل کاخ سفید در روز موعود شکل نگیرد.
تصویر ایزد احمدی به همراه خانواده
در همین بحبوحه، جلسهای بسیار سری و اضطراری در "اتاق وضعیت" کاخ سفید با حضور تمامی مقامات ارشد امریکا برگزار میشود و مشخص میگردد که ژولیت همه را با ترفندهای اطلاعاتی فریب داده است. اما تصویری که تیم حاضر گمان میکنند از فرودگاه موریتانی از ژولیت گرفته شده است، با توجه به روسری طلاییرنگ ژولیت (که فرزندش در جایی گفته بود که مادر معمولا در واشنگتن دوست دارد که روسری طلایی خود را به عنوان زینت به سر کند)، خانم وزیر مشخص میکند که او نه در موریتانی که در خود واشنگتن است.
نادین تالیور، طی تماس با دولت تهران مسئله تعویق سنگسار را
مطرح میکند و در آنسو پاسخ منفی میشنود، چرا که شیراز زورش به مخالفینش نمیرسد.
در این جا، یکی از مشاورین با بیان عبارت "هر که را هر وقت بخواهیم میکشیم"، این لقب را به جمهوری اسلامی اتصاف میدهد. ( این در حالی است که خود آمریکا با ترور
ژولیت در تلاش برای تعبیر همین صفت در مورد خود است).
بالاخره، تیم مشاوره خانم وزیر به این نتیجه میرسند که با
توجه به پذیرش پسر عموی ایزد احمدی برای پناه دادن وی به آمریکا، و اسیر بودن یک
جاسوس اطلاعاتی ایران در اردن، این کشور را تشویق به مبادله جاسوس ایرانی با احمدی
کنند.
تماسها برقرار میشود و دولت تهران این پیشنهاد نمیپذیرد. خانم وزیر میگوید
فکر میکردم
که آنها جاسوس خود را بخواهند (و برای او ارزش قائل باشند) و مشاور میگوید نه به
آن اندازه که مرگ احمدی را میخواهند. سپس در اظهار نظری بسیار غیرحرفهای (از حیث علم سیاست) به خانم وزیر پیشنهاد میداد که به شیراز بگوید در صورت اعدام احمدی، توافق هستهای (بزرگترین
توافق صلح تاریخ) انجام نمیگیرد. در نهایت، پس از بحث و جدلهای بسیار بین
این دو مبنی بر چرایی توافق با یک حکومت ناقض حقوق بشر، خانم وزیر میگوید که ترجیح میدهد
زندگی احمدی را با توافقی معامله کند که از حمله اتمی به واشنگتن، تل آویو، و
نهایتا مرگ میلیونها انسان جلوگیری میکند (اوج ایران هراسی). مشاور به او
میگوید با
چنین آدمهایی که ارزشهایشان به ما نمیخورد، دوستی معنایی ندارد و بهترین گزینه
جنگ است و خنثیکردن آن کودتا اشتباه بود.
در حین اینکه خانم وزیر برای عزیمت به کاخ سفید جهت نهایی
کردن توافقات در حرکت است، تماس فوری هندریکس –رییس اف بی آی- به اطلاع او میرسد. در
این تماس، عنوان میشود که ژولیت با برایان کورتول –تک تیرانداز سابق ارتش امریکا که 11 سال
پیش در عراق با هم بودند- تماس برقرار کرده است. خانم وزیر به وی احتمال ترور
پرزیدنت شیراز را از سوی این کهنه سرباز میدهد. کورتول، بر فراز پشت بام
متروی روبروی کاخ سفید تلاش به ترور شیراز میکند اما سر بزنگاه توسط نیروهای ویژه
اف بی آی دستگیر میشود.
رییس جمهور ایران نیز بدون حادثه وارد تالار شرقی کاخ سفید میشود. مراسم توافق نهایی برگزار، و توافق تاریخی حاصل میشود.
سالن توافق نهایی در تالار شرقی کاخ سفید
سخنرانی، امضای توافق نهایی و سپس برخواستن دو رییس جمهور برای دست دادن و اصطلاحا نهایی کردن بزرگترین صلح تاریخ
در آنسو، ژولیت که از طریق تلویزیون، عملیات ترور را ناکام
میبیند، برای دیدار آخر با فرزنداناش به مقابل منزل میرود. اما ناگهان با
مامورین اف بی آی روبرو شده و طی صحنههای دردناک عاطفی (!) - که بیشباهت به قهرمانپروری رایج در فیلمهای امریکایی نیست- این جاسوس کودتاچی
دستگیر میشود.
پایان ژولیت: جاسوس برانداز ایرانستیز
در پایان قسمت 21، شاهد عذاب وجدان خانم وزیر هستیم که قرار
است شخصا از ژولیت بازجویی کند. او به روانشناس خود این مسئله را مطرح میکند که
به زعم او توافق با ایران، بهترین گزینه ممکن بود اما اگر در حین بازجویی از دوستاش،
به او مسجل شود که ایرانیها قابل اعتماد نیستند، چه بکند؟ و در آخر میخواهد
بداند که آیا این توافق که برایش بسیاری از دوستان نزدیک وی کشته شدند، آیا یک
اشتباه بزرگ خواهد بود؟
در قسمت پایانی فصل اول (قسمت 22) به تبعات فکری توافقات صلح
با ایران پرداخته میشود. در طی بازجویی ژولیت، او به خانم وزیر لقب "معمار صلح با ایران" را داده و او را به این متهم میکند که
با آزادسازی ایران برای پر کردن انبار تسلیحات اتمی خود، جهان را به مکانی خطرناک
بدل کرده است.
صبح روز بعد، با جنجالی که سناتور ریموند
کراترز بر سر مسائل اخیر مربوط به ایران به پا کرده، آغاز میگردد. او احضاریهای مبنی بر حضور خانم وزیر در مقابل کمیته تحقیقات سنا برای
پارهای از توضیحات در شفافسازی علت کودتا در ایران را به وی تسلیم میکند. در همان روز، راسل جکسون
با حضور در دفتر وی، به او از مصونیت سیاسی برای مصون ماندن از شرکت در آن جلسه
خبر میدهد. اما دوباره مشکل دیگری به وجود میآید. الیزابت مککورد یا همان خانم
وزیر، به جرم انتقال اطلاعات طبقهبندی شده به همسرش در رابطه با قتل وینست مارش
در مقابل کمیته تحقیق حاضر شده و در آستانه محکومیت به حبس قرار میگیرد.
سناتور کراترز پس از تسلیم احضاریه
در پایان، ژولیت در اعترافاتش سخن از هماهنگی خود با اندرو مانزی برای ترور وینست مارش در دوبی –که از انجام کودتا در ایران پشیمان شده بود و از نظر این دو یک تهدید به حساب میآمد- و جورج پیترز –یکی از مامورین سیا که از برنامه کودتا خبر داشت- به میان میآورد و بدین ترتیب احتمالا روزنه امید جهت نجات از حبس برای خانم وزیر باز میشود.