به گزارش مشرق، فیلم Outcast با بازی نیکلاس کیج و کارگردانی نیک پوئل درباره دو جنگجوی صلیبی است که بعد از یک مصاف در خاورمیانه به آسیای شرقی رفته و در جریان یک خیانت سلطنتی وارد می شوند.
این فیلم که قرار بود اکران سینمایی نیز داشته باشد، به دلیل شانس کمی که برای فروش داشت؛ مستقیم به شبکه های نمایش خانگی راه یافت. در این فیلم کشتار مسلمانان و تفوق صلیبیون بر آنها در جنگ با صحنه های اکشن همراه می شود تا بیننده را هرچه بیشتر مشتاق به دیدن کشته های مسلمانان و عادی سازی این مساله کند.
خلاصه داستان
گِلِید (نیکلاس کیج) و پسرش جاکوب (هِیدن کریستنسن) در دوران جنگ های صلیبی، در مصافی با یکی از پادشاهان مسلمان آن زمان ( که به درستی مشخص نمی شود) حضور دارند. پس از پیروزی در جنگ و قتل عام مسلمانان از یکدیگر جدا می شوند. به بیان بهتر، گلید، پسرش را به خاطر بی رحمی زیاد در جنگ طرد می کند. جاکوب اکنون معتاد شده و در یکی از کشورهای آسیای شرقی (احتمالا چین) به سر می برد. در خاندان سلطنتی این کشور یک خیانت رخ می دهد؛ پسر بزرگ امپراطور، پدرش را برای تصاحب تخت فرمانروایی به قتل می رساند و حال در پی برادر کوچکترش است که حکم فرمانروایی به حق را دارد.
بررسی فنی فیلم
فیلم "طرد شده" از جمله آثاری است که هر ساله با هزینه کم و اغلب بازیگران ناشناس یا درجه دوم به صورت سفارشی برای برآورده ساختن برخی اهداف خاص مقابل دوربین می روند. این فیلم ها به دلیل بودجه کم تولید و البته احتمال عدم جذب مخاطب، معمولا شانس اکران در سینماها را نداشته و با توزیع در شبکه های خانگی در دسترس عموم قرار می گیرند. Outcast اما با داشتن ستاره هرچند کم فروغ شده ای به نام نیکلاس کیج و صحنه های اکشن جذاب کمی از یک فیلم درجه دو فراتر رفته است.
Nick Powell با این فیلم اولین کارگردانی خود را تجربه کرد. وی تا قبل از این به هدایت بدلکاران و طراحی صحنه های محتاج به بدلکاری مشغول بود. فیلم از انسجام خوبی برخوردار نیست. فیلمبرداری فیلم تا حدی باعث سرگیجه و تهوع می شود. همچنین نماهای به ظاهر ناتمامی که از چشم تار جاکوب نشان داده می شود به شدت روی اعصاب بیننده می باشند و نه تنها به زیبایی نیافزوده بلکه تحمل ناپذیر نیز هستند.
"نیک پوئل"
البته از انصاف نگذریم فیلم از صحنه های اکشن خوب و قابل قبولی برخوردار است و بیشتر مدت فیلم به مبارزات و درگیری ها می گذرد. یکی از دلایل زیبا شدن صحنه های نبرد، بهره بردن از مشاوران و طراحان صحنه های رزمی آسیایی می باشد. موسیقی متن زیبای فیلم را نیز باید به معدود ویژگی های مثبت آن اضافه کرد. فیلمنامه متاسفانه بسیار ضعیف است. کل داستان فیلم را می توان در سه خط خلاصه کرد. همچنین در بخش جنگ با مسلمانان نام دقیق مکان و سال ذکر نمی شود. حتی بیننده دقیق نخواهد فهمید که این سرزمین آسیای شرقی که این دو به نجات آن مشغول هستند کجا می باشد.
"نیکلاس کیج و هیدن کریستنسن"
بازیگران فیلم نیز چندان توانمند نیستند. البته حضور نیکلاس کیج اگر به مدت بیشتری بود شاید می توانست تماشای فیلم را لذت بخش کند. متاسفانه اما از اعتبار برند نیکلاس کیج روز به روز کاسته شده و این ستاره سابق به دلیل مسائلی که با دولت آمریکا پیدا کرده روزگار خوبی را در حرفه بازیگری نمی گذراند. کیج را می توان بازیگر نقش هایی دانست که عموما از نظر اعتقادی یا سیاسی مشکل دار می باشند. وی در سری گنجینه ملی بارها به جمهوری اسلامی ایران و تاریخ ایران باستان توهین کرده و تمام عتیقه ها و آثار باستانی به سرقت رفته از ایران که در حال حاضر در موزه های آمریکا به سر می برند؛ ثروت ملی آمریکا می داند. وی همچنین در نقش هایی مرتبط با افسونگری، فراماسونری و ضد دین زیادی نقش آفرینی کرده که از جمله آنها می توان به "روح سوار" ، "شاگرد جادوگر" ، "احیای مردگان" و " فصل ساحره" اشاره کرد.
"به نمادهای فراماسونی و ایلومیناتی روی پوسترها توجه کنید"
بررسی محتوایی فیلم
جنگ با مسلمانان
قرن 12 میلادی، خاورمیانه...این ها کلماتی هستند که در آغاز فیلم برای معرفی صحنه های پیش رو به مخاطب نشان داده می شوند. صحنه هایی که در آن ها شاهد جنگ و درگیری میان سربازان صلیبی و مسلمانان (ظاهرا ترک های عثمانی) می باشیم. فیلنامه نویس و کارگردان حتی به خود زحمت نداده اند که نام جنگ، سال دقیق، مکان وقوع و طرفین درگیر را معرفی کنند و بیننده تا پایان فیلم هرچقدر هم که به خود فشار بیاورد باز هم نمی تواند چیزی در مورد جنگ ابتدای فیلم بدست آورد. شاید خود نویسنده و کارگردان نیز نمی دانستند چه چیزی را در اصل نمایش می دهد! و این فقط چیزی بوده که به آنها گفته شده بود بسازید.
"پادشاه مسلمان در صحنه پایانی"
مادران بی رحم
روند تخریب مسلمین فقط محدود به تروریست نشان دادن آنها نیست، بلکه از تمام زوایای انسانی، اجتماعی و شخصی آنها مورد هجمه همه جانبه غرب و هالیوود قرار دارند. تخریب جدیدی که هالیوودی ها یادگرفته اند، بی رحم نشان دادن مادران مسلمان است. مادرانی که زندگی خود را به پای فرزندانشان می گذارند. مادرانی که در سخت ترین شرایط زندگی نیز از پاره تن خود دفاع کرده و حتی خود را برای آنها قربانی می کنند. مادرانی که بهشت زیر پای آنان قرار دارد. حال متاسفانه این مادران، هدف جدید حربه کثیف سلطه سینما برای مقابله با اسلام شده اند.
بعد از پایان جنگ و گذر داستان در شرق آسیا شاهد هستیم که جاکوب از خاطره ای در عذاب است که دلیل طرد شدن از طرف پدرش است. نام فیلم نیز اشاره ای به همین موضوع است. گلید، پسرش را به این دلیل طرد کرده بود که فکر می کرد زنان و فرزندان پادشاه مسلمان را جاکوب به قتل رسانده؛ در حالی که در پایان فیلم مشخص می شود این مادران بودند که ابتدا گلوی فرزندان خود را بریده و سپس به زندگی خودشان خاتمه دادند تا اسیر صلیبیون پست فطرت نشوند. چنین حرکت حیوانی را شاید بتوان در میان جامعه آلوده به گناه غرب مشاهده کرد ولی هرگز نمی توان آن را به مسلمانان نسبت داد.
"مکانی که بچه های کشته شده هستند"
به تازگی در فیلم "تک تیرانداز آمریکایی" ساخته کلینت ایستوود ، دیگر اثر سفارشی از طرف پنتاگون، می بینیم که اولین قربانیان کایل (تک تیرانداز فیلم) یک مادر و فرزندش هستند. دلیل کشتن آنها نیز دادن نارنجکی توسط مادر به فرزندش برای حمله به نیروهای آمریکایی که با قساوت تمام به عراق حمله کرده، هزاران نفر را کشته و آنجا را اشغال کرده اند؛ می باشد. به فرض محال درست بودن چنین واقعه ای، آیا این مادر و پسر حق دفاع از سرزمین خود در برابر متجاوزان خونخوار را ندارند؟!
اعتیاد و خمر دائم، عاقبت جنگجویان صلیبی
عاقبت جاکوب و گلید، پدر و پسری که مسلمانان را با قساوت تمام سلاخی کردند، اعتیاد به مواد مخدر و دائم الخمر شدن می شوند. در سرزمین آسیای شرقی که - متاسفانه باز هم زحمت نام گذاری و ارایه اطلاعات درباره آن را به خود نداده اند - بر سر تخت پادشاهی نزاعی صورت می گیرد و جاکوب که نفرین و آه مسلمانان گریبانگیرش شده و به ماده مخدر قوی معتاد شده است؛ در مسیر نجات آن سلطنت قرار می گیرد. وی از قدرتی که در آن مقطع داشت، به خفت و خواری افتاده است. البته به دلیل حس ناسیونالیسیتی نویسنده، جاکوب در عین اعتیاد و حتی خماری شونیا نشئگی باز هم توانایی جنگیدن با ده ها سرباز را دارد! که عملا غیر قابل باور است.
"گلید و جاکوب: اعتیاد به ماده مخدر و الکل"
گلید هم به دلیل اینکه جلوی جاکوب را برای ادامه جنگ نگرفت، در آن سرزمین شرقی به یک راهزن تبدیل شده که چشم راست خود را نیز از دست داده و در کوهستانی ماوا گزیده است. فیلنامه نویس عامدانه یا غیرعامدانه عاقبت دو صلیبی قاتل را اینگونه توصیف می کند که حال تنها ناجیان سلطنت از دست رفته آن سرزمین می باشند.