کد خبر 430970
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۹

غرب زدگی از مهمترین مسائل حیاتی تمدن شرق است و در عین حال از نابود کننده ترین آن،اسکندر بین سال های 330 تا 328 پیش از میلاد سپاه تقریبا دو تا چهار هزار نفری خود را برای فتح شرق آماده می کند و از این مقطع تاریخی ست که شرق به طور مستقیم تحت سیطره غرب قرار می گیرد.

گروه فرهنگی مشرق - غرب و شرق را نمی توان تنها در مفهوم جغرافیایی دانست لذا آن زمان که از این محدودی ژئوپولیتیکی صحبت می کنیم مقصودمان یک هویت تاریخی و فلسفی بسیار مهم است.غرب زدگی از مهمترین مسائل حیاتی تمدن شرق است و در عین حال از نابود کننده ترین آن،مفهوم غرب زدگی را نمی توان تنها در ورود مدرنیته به جامعه ای سنتی خلاصه نمود و آن را صرفا در سطح یک مبحث فرهنگی تنزل داد،در ادامه خواهیم دید که غرب زدگی و نفوذ اندیشه و جهان بینی آن در تمدن شرق به ویژه پس از ورود اسلام چه میزان بر سرنوشت و روند تاریخی ما تاثیر گذاشت و لذا نقش بسیار پررنگی ایفا نمود،در مقاله پیشین اشاره نمودیم که تمدن غرب که با یونان باستان آغاز گردید چه ویژگی اجتماعی داشت،وضعیت دولت شهر های یونانی،که مهمترین ویژگی آنان اختلاف طبقاتی و برده داری بود،تصویری منحط از تمدن یونان ارائه می دهد.

پیش از این به مفهوم "همجنس خواهی" در دولت شهرهای یونانی اشاره نمودیم،افلاطون در رساله مهمانی عشق میان دو مرد را شیرین تر و روحانی تر از از عشق میان زن و مرد می دانست و پلوتارک تاریخ نویس یونانی معتقد بود نام یک زن پاکدامن را نیز چون شخص او باید در خانه پنهان نمود،دولت شهرهای یونانی هیچ جایگاه مهمی برای زن قائل نبودند ،زنان در تمدن یونان جزء وسیله ای برای اغوا و شهوت رانی به حساب آورده نمی شدند و عدم حضور آنان در دولت شهرها در طول تاریخ موجب شد که فساد و همجنس خواهی در این تمدن رواج پیدا کند.

یونان باستان از 359 پیش از میلاد سیر انحطاطی خود را آغاز نمود،بحران اقتصادی،جنگ های مابین جزایر،طاعون و بسیاری از مسائل دیگر این تمدن را در مسیر نابودی قرار داد،در این میان فیلیپ پادشاه مقدونیه توانست بر تمام جزایر یونانی سیطره یابد و سپاهی را گرد هم آورد تا برای فتح سرزمین های شرقی لشکرکشی کند اما او می میرد و این مسئولیت بر دوش فرزند او اسکندر مقدونی قرار می گیرد.اسکندر بین سال های 330 تا 328 پیش از میلاد سپاه تقریبا دو تا چهار هزار نفری خود را برای فتح شرق آماده می کند و از این مقطع تاریخی ست که شرق به طور مستقیم تحت سیطره غرب قرار می گیرد.




تبعات حمله اسکندر به شرق تنها در کشور گشایی آن نبود،جالب است سپاه اسکندر که از کانون بحران تمدن یونان برآمد با اتکا به پول های قرضی چندین زمین دار یونانی به شرق لشکر کشید این در حالی بود که همانند جنگ سالامیس سپاه داریوش شاه که مشتمل از ششصد هزار سرباز از قومیت های مختلف بود نتوانست جلوی این سپاه پنج هزار نفری بیاستد و به محض رویارویی با آن داریوش شاه همسر و فرزند خود را رها می کند و پا به فرار می گذارد.

فتوحات اسکندر در شرق (شهرهایی چون اسکندریه ، انطاکیه و..) راه را برای ورود یونانیان سهل نمود،این امر نیز همراه بود با ورود و اشاعه فرهنگ ،جهان بینی و در نتیجه فلسفه یونانی.نفوذ فلسفه ارسطویی در حکومت ساسانیان و همچنین میان اعراب بسیار پررنگ بود و همچنین در نتیجه سیاست های نسطوریوس اسقف کلیسای قسطنطنیه در قرون پنجم و ششم هجری قمری این نفوذ دو چندان گردیده بود که به فرقه نستوری نیز مشهور است،همچنین مدرسه گند شاپور و شخص انوشیروان نیز آثار فلاسفه یونانی را تدریس و مطالعه می کردند، در دوران ستیز خسور پرویز و سپاه اسلام یعقوبیان در دانش یونانی تتبع می نمودند و در سده هشتم و نهم مجددا در دوران عباسیان آثار ارسطو ترجمه و منتشر شد.





حاصل این جریان در سده های بعد نفوذ فلسفه یونانی در جهان مسلمین بود.مهمترین ویژگی فلسفه یونانی الحاد ، طبیعت گرایی و نیست انگاری مضاعف و غفلت از ذات حق تعالی ست، فلسفه یونانی هیچ جایگاهی برای تعالی در مسیر تقرب به ذات حق و هیچ مقامی برای پدیده های مافوق بشری قائل نیست،معاد در اندیشه یونانی جایگاهی ندارد و به اعتقاد افلاطون انسان پس از مرگ در هیبت موجودی دیگر در خواهد آمد و این امر آنقدر تکرار می شود تا روح (که در فلسفه یونان مشخصات جسمانی دارد) از گناه پاک گردد،خدا در اندیشه ارسطو پدیده ای مغناطیسی و مجهول است که تنها ویژگی آن به حرکت درآوردن پدیده هاست (حرکت در نظر ارسطو از قوه به فعل درآمدن پدیده ها است)،الحاد و طبیعت گرایی ( منشا علم فیزیک در مفهوم فوسیس یونانی ست) دو رکن اصلی فلسفه یونانی ست،یونانی مآبی و رواج فلسفه ارسطویی و افلاطونی بدون اغراق جملگی آئین های شرقی و حتی فلسفه اسلامی را متاثر نمود به عنوان مثال نفوذ مابعدالطبیعه ارسطویی در فلسفه ابن سینا و ابن رشد و تلاش امام محمد غزالی برای گذار از متافیزیک یونانی از تبعات این تهاجم بود.ظهور فرقه های مشرکانه از کانون یونانی مآبی و پیوند آن با یهودیت و کابالیسم و سپس مسیحیت بیزانسی مانند رواج تصوف گنوسیه نمایانگر سیطره و تسلط مضاعف بر تمدن شرقی و حتی اسلامی ست که در مقالات بعدی به تفکیک درباره آن سخن خواهیم گفت.


مسعود قدیمی