گروه فرهنگی مشرق - مفهوم دموکراسی امروزه از پرکابردترین مفاهیمی ست که هم در حوزه علوم
انسانی و هم در رسانه ها و جراید بر کار برده می شود،لذا در اینجا ما با دو
برداشت از مفهوم دموکراسی روبرو هستیم.یک برداشت که معطوف به مفهوم
دموکراسی در طول تاریخ بشر،مشخصا از یونان باستان (عصر پریکلس) تا عصر مدرن
(دموکراسی اومانیستی و انسان محور) است و برداشت دیگر که دموکراسی را
معادل آزادی خواهی می پندارد،بدون اینکه مبانی و مبادی تاریخی آن را در نظر
بگیرد.البته دسته دوم به دنبال اغراض سیاسی و عمدتا لیبرالی و نئولیبرالی
خود هر روز در رسانه ها شعار دموکراسی خواهی را علیه هر گونه حرکت در مسیر
مخالف امپریالیسم جهانی سر می دهند.
ریشه ابتدایی دموکراسی را باید در یونان عهد باستان جست و جو کرد البته مفهوم دموکراسی در عصر مدرن تفاوت های بعضا ماهوی با ریشه یونانی آن خواهد داشت که به آن خواهیم پرداخت.
پیش از آنکه بخواهیم به مفهوم نظری دموکراسی یونانی بپردازیم باید به وضعیت اجتماعی و فرهنگی یونان باستان در قرون پنجم و چهارم پیش از میلاد مسیح توجه کنیم.
سرزمین یونان در عهد باستان متشکل از جزایر کوچکی بود که در حاشیه دریای اژه قرار داشت،البته پیش از هجوم اقوام آخائی و ایونی به این جزایر؛ تمدن کهن کرت با سابقه ای طولانی در آن مسکون بود اما گویا بر اثر تغییرات جغرافیایی اقوام آخائی و ایونی از حوزه رود دانوب به این جزایر آسیای صغیر هجوم بردند و پس از ده قرن حاکم آن شدند،لذا آن زمان که از اقوام یونانی سخن می گوییم مقصودمان این اقوام مهاجم و بنا بر روایات تاریخی بسیار وحشی اند که خود را بازماندگان هلن (اسطوره یونانی) می دانستند که از طوفان زئوس (خدای خدایان در میان یونانیان) نجات یافتند،لذا به آنها اقوام هلنی نیز گفته می شود و تمدن یونان باستان را تمدن هلنی می خوانند.آنها در قرن یازدهم پیش از میلاد شهر تروا را بنا نهادن و تاریخ اروپا از این زمان آغاز شد.
از میان جزایر متعدد یونانی، آتن (به ویژه در عصر حکومت پریکلس) مهم ترین آنان است.آتن جزیره ای ملو از سنگ و صخره بود که کشاورزی در آن رواج نداشت لذا تجارت عمده آتن در حوزه بحری و همراه با دریانوردی بود.
دموکراسی آتنی در عصر پریکلس بسیار پر رونق بود اما ویژگی های خاصی داشت که مهمترین آن برده داری ست.
- دموکراسی برده دارانه
مهمترین ویژگی دموکراسی یونانی برده داری ست،بنا بر گزارش ویل دورانت،آتن در عصر پریکلس سیصد پنجاه الی چهارصد هزار نفر جمعیت داشت که از میان آنان تنها سی و پنج الی چهل هزار نفر "مردان آزاد" بودند و مابقی برده محسوب می شدند.
در آتن به شخصی برده گفته می شد که 1- اهل آتن نباشد یعنی پدر و مادرش آتنی نباشد و در عین حال جزو "انسان آزاد" محسوب نشود 2- مردان آزاد در آتن به اشخاصی گفته میشد که برای گذران زندگی نیاز به کار نداشته باشد 3- زن ها و کودکان برده محسوب می شدند،برده در آتن از اهالی "پولیس" (مدینه یا دولت شهر) محسوب نمی شود و لذا نه حق رای و نه حق قانون گذاری دارد.پیش از به قدرت رسیدن پریکلس حاکم آتن شخصی با نام افبالتس بود که توانست یک کرسی برای عوام در مجلس سنا آتن محیا کند اما جبهه الیگارشی،افیالتس را کشت و پریکلس اشرافی را به قدرت رساند.ارسطو فیلسوف اهل آتن در رساله سیاست معتقد بود که نژاد یونانی (آتنی) می بایست مردم نژاد های دیگر را به برده بگیرد.
دموکراسی که در فلسفه یونانی در کنار آریستوکراسی (حکومت اشراف) تیموکراسی (حکومت جاه طلبان) قرار داشت و مشتق از دو کلمه "دموس" و "کراسی" بود.
در مفاهیم ابتدایی تمدن یونان باستان "دموس" به معنای مردم است اما نکته بسیار مهم آن است،عده ای که به آنها لفظ مردم اطلاق می شود عاری از هر گونه نیاز اقتصادی و جزو طبقه اشراف با ماهیت نوپا و شهری آن هستند در این میان تنها سی و پنج هزار نفر از اهالی آتن اند که به آنها مردم گفته می شود.
تمدن یونان در عصر پریکلس یک مدینه اشراف سالار دموکراتیک بود که نه تنها برده داری در آن مهمترین رکن مدینه (پولیس) محسوب میشد بلکه آتن در این زمان بسیار بر جزایر اطراف خود سلطه داشت و تجارت دریایی را کنترل می کرد و مالیات های سنگینی دریافت می نمود به همین دلیل بود که جزایر مجاور آتن به اتفاق اسپارت و حکومت خشایار شاه سپاه ائتلافی را تشکیل دادند و علیه آتن قیام نمودند.
امروزه مورخان لیبرال داخلی و خارجی؛تمدن یونان در عهد پریکلس را با نام "عصر طلایی" یاد می کنند این در حالی ست که اختلاف شدید طبقه اشراف سالار حاکم (مردان آزاد) با برده ها بسیار آشکار بود و رواج همجنس خواهی و گرایش مردان به پسران جوان ( به عنوان مثال سقراط فیلسوف آتن شیفته پسر نوجوانی با نام آرخئوس بود) بسیار شایعه بود،ارسطو فیلسوف آتنی این گرایش را به دلیل جلوگیری از تولید مثل و در نتیجه عدم افزایش جمعیت آتن توجیه می نمود اما باید دانست که همجنس گرایی در تمدن یونانی ریشه در اساطیر المپی دارد.
افلاطون فیلسوف کلبی مسلک از مخالفان سر سخت دموکراسی بود او اعتقاد داشت که نباید بشر به خود حق قانون گذاری دهد زیرا این امر موجب نقض قوانین طبیعت خواهد گردید،افلاطون در رساله جمهور این پرسش را مطرح می کند که اگر روزی کفش من خراب شد آن را به نزد کفاش می برم،آیا لازم است برای انجام اینکار هیئتی تشکیل دهم تا تصمیم بگیرند که چه باید انجام دهم؟
دموکراسی یونانی ذیل مفهوم نیست انگارانه فلسفه یونان مطرح می گردد و مهمترین ویژگی ماهوی آن غفلت از ساحت قدسی حق است،دموکراسی رابطه مستقیم با مفهوم طبیعت در جهان بینی یونانی دارد و لذا هیچ مقامی برای قدرت مافوق طبیعت قائل نیست.
مسعود قدیمی