به گزارش مشرق، غزلی معروف از رهبر انقلاب موجود است که در ادامه آمده است:
پس از انتشار این سروده برخی شعرا غزلی در پاسخ به آن سرودند که مصطفی محدثی خراسانی یکی از آنها است و غزل زیر را برای پاسخ به غزل رهبر انقلاب سروده که به گفته خودش آن را به رهبر انقلاب تقدیم کرده و در ادامه آمده است:
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم زکم و بیش
چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان زپشیمانی خویشم
از شوق شکرخند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان ز گران جانی خویشم
بشکسته تر ازخویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چند « امین »، بستۀ دنیا نیم اما
دلبستۀ یاران خراسانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم زکم و بیش
چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان زپشیمانی خویشم
از شوق شکرخند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان ز گران جانی خویشم
بشکسته تر ازخویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چند « امین »، بستۀ دنیا نیم اما
دلبستۀ یاران خراسانی خویشم
پس از انتشار این سروده برخی شعرا غزلی در پاسخ به آن سرودند که مصطفی محدثی خراسانی یکی از آنها است و غزل زیر را برای پاسخ به غزل رهبر انقلاب سروده که به گفته خودش آن را به رهبر انقلاب تقدیم کرده و در ادامه آمده است:
چون بانگ اذان بر لب همخوانی مایی
ای پیر که مجموع پریشانی مایی
یعقوب که میرفت به ما پیرهنی داد
میگفت که تو یوسف کنعانی مایی
تو داغتر از داغی و ما دردتر از درد
تو آینه دیده بارانی مایی
با دست شهیدی که به تو عشق عطا کرد
پیمان ابوالفضل مسلمانی مایی
هر روز حماسه به لب تفته میدان
هر شب غزل خلوت عرفانی مایی
آغاز پر افشانی گل در سحری سبز
پایان شب سر به گریبانی مایی
پا بر سر گردون زدی و باز هم از مهر
پابند غزلهای خراسانی مایی
ای پیر که مجموع پریشانی مایی
یعقوب که میرفت به ما پیرهنی داد
میگفت که تو یوسف کنعانی مایی
تو داغتر از داغی و ما دردتر از درد
تو آینه دیده بارانی مایی
با دست شهیدی که به تو عشق عطا کرد
پیمان ابوالفضل مسلمانی مایی
هر روز حماسه به لب تفته میدان
هر شب غزل خلوت عرفانی مایی
آغاز پر افشانی گل در سحری سبز
پایان شب سر به گریبانی مایی
پا بر سر گردون زدی و باز هم از مهر
پابند غزلهای خراسانی مایی