کد خبر 438793
تاریخ انتشار: ۱۷ تیر ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۰

طوبى درختى است در بهشت كه ريشه آن در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله (در بهشت) است و هيچ مؤمنى نيست، مگر اينكه شاخه‏ اى از آن در خانه اوست و هيچ چيز به دل آن مؤمن نمى‏ گذرد مگر اينكه همان شاخه براى او آن را حاضر مى ‏آورد و اگر سوارى تيزرو در سايه آن صد سال بتازد، نمى ‏تواند از سايه ‏اش بيرون رود.

گروه فرهنگی مشرق؛ فتال نیشابوری در کتاب روضة الواعظین با استناد به روایات اهل بیت علیهم السلام بهشت و جهنم را توصیف کرده است که گزیده آن از نظر خوانندگان گرامی می گذرد:

در توصیف بهشت
پيامبر صلی الله علیه و آله فرموده ‏اند: خشت هاى بهشت، خشتى از زر و خشتى از ياقوت است و صحنه آن، مشك تازه و كنگره ‏هايش، ياقوت هاى سرخ و سبز و زرد است و درهاى آن گوناگون است. درِ رحمت، از ياقوت سرخ است و درِ صبر، درى يك لختى و از ياقوت سرخ و بدون حلقه است. درِ شكر، داراى دو مصراع و از ياقوت سپيد است و فاصله ميان دو مصراع آن (دهانه ‏اش) به اندازه پانصد سال راه است. ناله اشتياق آن به قدرت خداوند متعال بلند است و عرضه مى‏دارد: پروردگارا! آنان را كه شايسته منند در آور. درِ بلا، داراى يك مصراع و از ياقوت زرد است و كمتر كسى از آن وارد مى‏ شود.
اما درِ بزرگ كه بندگان صالح- كه زاهدان و پارسايان و رغبت‏ كنندگان به خداوند متعال و كسانى كه با او انس دارند- از آن وارد مى‏ شوند و چون به بهشت در آيند، در دو جويبار در صف مرتب، ميان كشتي هاى ياقوت كه پاروهايش از مرواريد است، حركت مى‏ كنند. در آن فرشتگانى از نور هستند كه جامه‏ هاى سبز بر تن دارند و بر كناره ‏هاى آن، نهرها حركت مى‏ كنند. نام آن جنة المأوى و جنت عدن است كه ميان بهشت هاست و ديواره ‏هاى آن ياقوت سرخ و كف آن مرواريد است. (امالى صدوق، ص 128)
امير المؤمنين علیه السلام فرموده است: طوبى درختى است در بهشت كه ريشه آن در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله (در بهشت) است و هيچ مؤمنى نيست، مگر اينكه شاخه‏ اى از آن در خانه اوست و هيچ چيز به دل آن مؤمن نمى‏ گذرد مگر اينكه همان شاخه براى او آن را حاضر مى‏ آورد و اگر سوارى تيزرو در سايه آن صد سال بتازد، نمى ‏تواند از سايه‏ اش بيرون رود و اگر كلاغى از پايين آن به پرواز در آيد به بالاى آن نمى ‏رسد و شكسته و پير مى ‏شود. (امالی صدوق ص 133)

روايت است كه مردى از ابن عباس پرسيد: با آنكه خداوند متعال از خدمتگزاران و همسران و بوى خوش و آشاميدني ها و ميوه ‏هاى بهشت خبر داده و در كتاب خود نازل فرموده است، چه چيزى از آن را پوشيده داشته است؟ ابن عباس گفت:
آن جنت عدن است كه خداوند آن را روز جمعه بيافريد و سپس آن را پوشيده داشت و هيچ آفريده‏ اى از آفريده‏ هاى آسمانها و زمين ها آن را نديده است تا هنگامى كه آنان را كه شايسته آنند، در آن در آورد و خداى متعال سه بار به آن بهشت فرمود سخن بگو و گفت: خوشا به حال مؤمنان، و خداى بزرگ فرمود: خوشا به حال مؤمنان و خوشا به حال تو. ابن عباس مى ‏گويد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر كس در او شش خصلت باشد، از آن مؤمنان است. آن كس كه سخن راست بگويد و وعده خويش برآورد و امانت خويش را بپردازد و به پدر و مادرش نيكى كند و پيوند خويشاوندى را رعايت كند و از گناه خويش آمرزش خواهى كند، مؤمن است.
امير المؤمنين علیه السلام فرموده است: در بهشت درختى است كه از بالاى آن جامه ‏هاى آراسته فرو مى ‏ريزد و پايين آن اسب هاى ابلقى قرار دارند كه زين و لگام شده و داراى بال هستند و از آن اسب ها هيچ فضولاتی دفع نمى‏شود. اولياى خدا سوار بر آن اسبها مى‏ شوند و در هر كجاى بهشت كه بخواهند به پرواز در مى ‏آيند، بندگانى كه در درجه پايين ‏تر قرار دارند، مى ‏گويند: پروردگارا! چه چيزى اين بندگانت را به اين كرامت رسانده است؟ خداى ـ جل جلاله ـ مى‏ فرمايد: اينان شب ها نمى ‏خوابيدند و نماز شب مى‏ گزاردند و روزها چيزى نمى‏ خوردند و روزه داشتند و با دشمن پيكار مى‏كردند و ترسى نداشتند و صدقه مى‏ دادند و بخل نمى‏ ورزيدند. (امالى صدوق، ص 175)
از انس بن مالك پرسيده شد كه اى ابو حمزه! آيا بهشت در زمين است يا در آسمان؟ گفت: كدام زمين و كدام آسمان است كه گنجايش بهشت را داشته باشد؟ پرسيدند: پس كجاست؟ گفت: فراتر از آسمان هفتم، زير عرش خداوند. (بحار الانوار، ج 8، ص 83)
 پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: وارد بهشت شدم، ديدم در جبهه آن سه خط زرين با زر نه، با آب طلا نوشته شده است. سطر نخست‏ «لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه» بود.
سطر دوم چنين بود: «آنچه كه پيش فرستاديم، اينجا يافتيم. آنچه در آن جهان خورديم، سودى بود كه برديم و آنچه گذاشتيم، زيان كرديم.» سطر سوم چنين بود: «امتى گنهكار و پروردگارى بسيار بخشنده.»
و همان حضرت فرموده ‏اند: در بهشت هيچ درختى نيست مگر اينكه ساقه آن زرين است.
و فرموده ‏اند: از اهل بهشت فضولاتى دفع نمى‏شود. خوراك آنان چيزى همچون هواى معطر است. حمد و تسبيح خدا به آنان الهام مى‏ شود، همچنان كه نفس كشيدن.
و فرموده ‏اند: سوگند به كسى كه قران را بر محمد  صلی الله علیه و آله نازل فرموده است، همانا كه بهشتيان را همواره بر حسن و زيبايى شان افزوده مى ‏شود، به همان نسبت كه در دنيا روز به روز شكسته‏ تر و زشت ‏تر مى‏ شوند.
و فرموده ‏اند: پست‏ ترين منزلت بهشتيان اين است كه هشتاد هزار خادم دارند و نود و دو درجه، و براى آنان گنبدى از مرواريد و ياقوت و زبرجد زده مى‏ شود و مساحت منزل آنان به اندازه ميان جابيه (دهكده‏ اى از اطراف دمشق) و صنعاء است.
و پيامبر فرموده ‏اند: در بهشت ناگهان پرتوى آشكار مى‏ شود. بهشتيان سرها را بلند مى‏ كنند، معلوم مى‏ شود پرتو آشكار شدن دندانهاى پيشين حوريه‏ اى است كه بر روى همسر خويش لبخند زده است.
ابن عباس مى‏ گويد: بهشت را هفت ديوار و هشت پل است كه همگى محيط بر بهشتند، ديوارى از سيم، ديگرى از زر و سيم، سومى از زر، چهارمى از مرواريد، پنجمى از گوهر، ششمى از زبرجد، هفتمى از نور رخشان. ميان هر دو ديوار، فاصله صد سال راه است. پايه‏هايش از گهر و ياقوت و زبرجد است. هشت در دارد كه‏ دهانه هر يك مسير صد سال راه است.

در توصیف دوزخ

امام صادق علیه السلام فرموده است: روزى پيامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودند، ناگاه جبريل در حالى كه پريده رنگ و اندوهگين و افسرده بود آمد. پيامبر فرمودند: چرا تو را چنين اندوهگين و افسرده مى‏بينم؟ گفت: اى محمد! چرا چنين نباشم كه امروز كوره ‏هاى جهنم را نهادند؟ پيامبر پرسيدند: كوره‏هاى دوزخ چيست؟ گفت:
خداوند متعال فرمانى صادر فرمود كه هزار سال دوزخ را برافروختند تا سرخ شد و سپس فرمان داد هزار سال ديگر هم برافروختند تا از سرخى به سپيدى گراييد. باز فرمان داد هزار سال ديگر برافروختند، آنچنان كه سياهى وحشت‏ زا گرديد و اگر يك حلقه از زنجيرى كه درازى آن هفتاد ذرع است بر دنيا نهاده شود، از گرماى آن همه جهان ذوب خواهد شد و اگر قطره‏ اى از گنداب هاى دوزخ بر آبهاى زمين فرو افتد، همه اهل دنيا از بوى گندش نابود خواهند شد. گويد، پيامبر صلی الله علیه و آله و جبريل علیه السلام گريستند. خداوند فرشته اى پيش آن دو گسيل داشت و فرمود: خدايتان بر شما سلام مى‏ رساند و مى ‏فرمايد شما را از اينكه گناهى انجام دهيد كه در دوزخ عذابتان كنم، در پرده عصمت و امان قرار دادم. (محجة البيضاء، ج 8، ص 361)
امير المؤمنين علیه السلام فرموده است: همانا در دوزخ آسياهايى است كه گروهى را با آن آرد مى‏كنند. آيا نمى‏ پرسيد، كسانى كه خوراك آن آسياها هستند كيستند؟ و چون پرسيدند، فرمود: عالمان تبهكار و قرآن‏ خوانان بدكار و ستمگران ستم پيشه و وزيران خيانتكار و سرپرستان دروغگو (شايد هم عارفان دروغگو) و همانا دوزخ را شهرى است كه به آن حصينه (كهن دژ) مى‏گويند. آيا از من نمى ‏پرسيد، در آن كيست؟ و چون پرسيدند، فرمود: در آن پيمان‏شكنان و از دين برگشتگانند. (خصال، ج 2، ص 142)

امام كاظم علیه السلام ضمن خبر مفصلى چنين فرموده است كه جهنم را دره‏يى به نام سقر (یا سعير) است كه از هنگامى كه خدايش آفريده هيچ بازدمى نداشته است و اگر خداوند اجازه دهد و از آن روزنه‏ اى به اندازه لانه مار گشوده شود، هر چه را كه بر روى زمين است خواهد سوزاند و دوزخيان همگان از گرما و بوى گند و كثافت اين دره، به يك ديگر پناه مى‏برند و مى‏گريزند و در آن كوهى است كه همه گرفتاران در آن دره از گرما و بوى گند و كثافت آن و آنچه كه خداوند در آن براى اهلش فراهم آورده است، به يك ديگر پناه مى‏ برند و در آن كوه، دره ژرفى است كه همه گرفتاران در آن كوه، از گرما و گند و كثافت آن و آنچه براى اهلش فراهم شده است به يك ديگر پناه مى ‏برند و در آن دره ژرف، چاهى است به همان صفت كه همگان از آن مى‏ گريزند. در آن چاه، مارى است كه همه گرفتاران در آن چاه از خطر آن مار و زهرى كه خداوند در نيش هاى او نهاده است مى‏گريزند. در شكم آن مار هفت صندوق است كه در آنها پنج تن از امتهاى گذشته و دو تن از اين امت قرار دارند. راوى مى‏ گويد: به امام كاظم علیه السلام گفتم: فدايت گردم، آن پنج تن و دو تن چه كسانى هستند؟
فرمود: آن پنج تن عبارتند از قابيل كه برادرش هابيل را كشت و نمرود كه با ابراهيم علیه السلام در مورد خداوند ستيزه ‏گرى كرد و گفت: من هم مى‏توانم كسانى را زنده كنم و كسانى را بميرانم. و فرعونى كه گفت من پروردگار بلند مرتبه شمايم، و آن مرد يهودى كه يهوديان را به اين آيين واداشت و بولس مسيحى كه مسيحيان را به آيين تثليث واداشت و از اين امت هم دو اعرابى هستند. (خصال صدوق، ج 2، ص 34)

 امام باقر علیه السلام فرموده ‏اند: چون آيه 23 سوره فجر كه مى‏ فرمايد: «و آن روز جهنم را آورند و همان روز آدمى متذكر كار خود گردد و آن تذكر را براى او چه سودى؟» نازل شد، از پيامبر صلی الله علیه و آله در باره آن پرسيدند. فرمودند: روح الامين به من خبر داده است كه خدايى كه غير از او خدايى نيست چون همگان را در صحراى قيامت جمع فرمايد، جهنم را مى‏ آورند و آن را هزار لگام است و هر لگامى را صد هزار فرشته از فرشتگان غضب در دست دارند و دوزخ را هياهو و سختى و دم و بازدمى است كه از آن شرر بيرون مى ‏زند و اگر خداوند خلق را براى حساب با بودن دوزخ نگه دارد، همگان نابود مى‏ شوند، ولى از جهنم ظلمتى بيرون‏ مى‏ آيد كه همگان چه نيك و چه بد را در آن ظلمت فرو مى‏برد. (امالى صدوق، ص 322)
 عمرو بن ثابت نقل مى‏ كند كه امام باقر علیه السلام  فرموده ‏اند: دوزخيان از سختى عذابى كه در آن مى‏ بينند همچون سگان و گرگان زوزه مى‏ كشند. اى عمرو! چه مى‏ پندارى در باره قومى كه مرگ آنان فرا نمى‏ رسد تا بميرند و از عذاب آنان هم كاسته نمى‏ شود و در دوزخ تشنه و گرسنه‏ اند، چشم هايشان را غبار پوشانده، كر و لال و كورند و سيه‏ روى و زيانكار، مانده در دوزخ و پشيمان و خداوند بر آنان خشم گرفته و بر آنان هيچ رحمتى نمى ‏شود. و از عذاب ايشان كاسته نمى ‏شود و در دوزخ گداخته مى ‏شوند و از گنداب گرم آن مى آشامند و از زقوم مى‏ خورند و با قلابهاى آتشين از بدن هايشان مى‏ كنند و با گرزهاى آتشين آنان را مى‏ زنند و فرشتگان سخت‏ گير و خشن رحم نمى ‏كنند و آنان در دوزخ بر چهره افتاده ‏اند و با شيطانها در يك بند كشيده شده‏ اند و در زنجير و غل بسته ‏اند. اگر دعايى كنند برآورده نمى‏ شود و چون نيازى بخواهند، كسى نيازشان را برنمى‏ آورد. اين است حال كسانى كه به دوزخ درافتند. (امالى صدوق)
همان حضرت فرموده است كه چون پيامبر صلی الله علیه و آله را به معراج بردند، از كنار هيچ آفريده‏ايى عبور نفرمود مگر آنكه در او شادى و مهر و لطف و گشاده ‏رويى ديد تا آنكه از كنار كسى گذشت كه توجهى نكرد و سخنى نگفت و پيامبر او را ترشروى و خشمگين ديدند. به جبريل فرمودند: از كنار هيچ كس نگذشتم مگر اينكه خوش روى و شاد و مهربان بود مگر اين شخص. اين كيست؟ فرمود: اين مالك دوزخ است و خدايش او را چنين آفريده است. پيامبر فرمودند: دوست دارم از او بخواهى كه آتش دوزخ را به من نشان دهد.
جبريل به مالك دوزخ گفت: اين محمد صلی الله علیه و آله رسول خداوند است و از من خواسته است از تو بخواهم كه آتش را به او نشان دهى. او زبانه اى از دوزخ را به آن حضرت ارائه داد و خضرت پس از آن تا هنگام رحلت هرگز خندان ديده نشدند. (امالى صدوق) پيامبر صلی الله علیه و آله فرموده‏ اند: اگر در اين مسجد صد هزار تن يا بيشتر حاضر باشند و مردى از دوزخيان نفسش به آنان برسد، مسجد و هر چه در آن باشد، آتش خواهد گرفت.
و همان حضرت فرموده ‏اند: همانا در آتش، مارهايى چون گردن شتران تنومند، وجود دارد كه هر بار گزش آنان تا چهل سال سوزش دارد و در آن كژدم هايى به بزرگى استر وجود دارد كه درد و سوزش گزش آنان تا چهل سال احساس مى‏شود. (محجة البيضاء، ج 8 ص 360)
 ابن عباس گويد: جهنم را هفت در است و بر هر در، هفتاد هزار كوه است و در هر كوه، هفتاد هزار دره و در هر دره، هفتاد هزار وادى و در هر وادى، هفتاد هزار شق و در هر شقى، هفتاد هزار خانه، و در هر خانه هفتاد هزار مار است كه بلندى هر يك به اندازه مسير سه روز راه است و بلندى نيش هاى آن مارها چون درختان خرماى بلند است. اين مارها به سراغ آدميان دوزخى مى‏ آيند و او را از لب ها و پلك هاى چشمش مى‏ گيرند و شروع به كندن تمام گوشت هاى او مى‏ كنند. آدمى، گاه از بيم مى‏ گريزد و در نهرى از نهرهاى دوزخ مى ‏افتد و هفتاد سال در آن سرگردان است.

منبع: روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ترجمه دکتر محمود دامغانی، ص 791 تا 798