از آنجایی که برای اجرای عملیاتهای پرچم دروغین، باید بر روایت رسانه‌های بین‌المللی کنترل داشت و جلوی ورود کشورهای دیگر به "امور محرمانه" را گرفت، لذا فقط چند کشور معدود، ابزار و انگیزه انجام چنین عملیات هایی را دارند.

گروه بین‌الملل مشرق- عملیات‌های "پرچم دروغین"، ابزار قدرتمند دولت‌ها برای کنترل افکار عمومی و جلب موافقت مردم با تصمیمات سیاستمداران هستند. پیچیدگی عملیات‌های پرچم دروغین و پنهان شدن عوامل آن‌ها پشت چندین پرده اطلاعاتی، تشخیص قطعی این عملیات‌ها را بسیار دشوار کرده است، اما هنوز هم می‌توان با در نظر گرفتن چند مثال اثبات شده از این عملیات‌ها و دانستن معیارهای تشخیص این عملیات‌ها، توطئه دولت‌ها برای تسلط بر اذهان مردم را خنثی کرد. False flag operations یا عملیات پرچم دروغین به عملیاتهایی گفته می شود که توسط نهادهای نظامی، شبه نظامی، اطلاعاتی یا سیاسی به گونه ای انجام می شود که این تصور به وجود آید که گروه ها یا کشورهای دیگری این عملیاتها را انجام داده اند. برای مثال استفاده نیروهای یک طرف درگیر در جنگ از پرچم و لباس نظامی طرف مقابل برای حمله و قتل عام ساکنین یک روستا و سپس متهم کردن آن طرف به انجام این کشتار نمونه ای از عملیات پرچم دروغین محسوب می شود. هدف از انجام عملیات پرچم دروغین مخفی نگه داشتن هویت مرتکبین اصلی و یا بدنام کردن طرف مقابل و ایجاد بهانه ای برای حمله به او است.

پایگاه خبری-تحلیلی "اینفو وارز" طی مطلبی با عنوان "5 عملیات اثبات‌شده پرچم دروغین و چگونگی کشف این نوع عملیات‌ها در آینده" می‌نویسد: طی چند سال اخیر، مفهوم "پرچم دروغین" به خاطر ظهور جنبش‌های معتقد به دخالت مستقیم آمریکا در حوادثی چون 11 سپتامبر و نظیر آن کاملا برای مردم شناخته شده است. در گذشته، عملیات‌های پرچم دروغین با زدن برچسب "تئوری توطئه" به مخالفان همراه می‌شد. "ریچارد دولان" (نویسنده آمریکایی) در کنفرانس "ملاقات در بیابان" در سال 2015، در مورد آنچه که آن را "دوران پرچم دروغین" می‌خواند، سخنرانی کرد. وی معتقد است از آنجاییکه برای اجرای عملیاتهای پرچم دروغین، باید بر روایت رسانه‌های بین‌المللی کنترل داشت و جلوی ورود کشورهای دیگر به "امور محرمانه" را گرفت، لذا فقط چند کشور معدود ابزار و انگیزه انجام چنین عملیات هایی را دارند.


5 عملیات اثبات‌شده پرچم دروغین و چگونگی کشف این نوع عملیات‌ها در آینده

پدیده پرچم دروغین بطور مشخص متعلق به عصر مدرن است و از ابزار ایدئولوژیک استفاده می‌کند تا با ایجاد ترس از دشمن ساختگی در مردم، آنها را تحت کنترل داشته باشد. از این ابزار، در نظام‌های ظاهرا دموکراتیکی بهره برده می‌شود که مردم آن تصور می‌کنند از حقوق مسلم برخوردارند. اینگونه نظام‌های دموکراتیک و در راس آنها آمریکا، اسرائیل، و انگلیس باید مردم خود را به سمت موافقت اجتماعی سیاسی و ژئوپلتیک سوق دهند و در این مسیر از سیستم‌های تبلیغاتی مدرن و پیچیده و نیروهایی عملیاتی مخفی و پیشرفته که دارای تخصص بسیار هستند، بهره می‌جویند.

1- عملیات گلادیو

عملیات گلادیو، برنامه‌ای بود که پس از جنگ جهانی دوم از سوی سازمان سیا، ناتو، و احتمالا ام آی 6 انگلیس برای مبارزه -به هر طریق ممکن- با کمونیسم اروپا طراحی شد. این عملیات که دو دهه عمر داشت، از شبکه‌های "پشت پرده" سازمان سیا به عنوان بخشی از "استراتژی تنش" بهره برد. شبکه‌هایی که طی دهه 1960، 1970، و اوایل 1980، موجی از حملات تروریستی را به راه انداختند. این حملات به مارکسیسم و دیگر مخالفان چپگرا نسبت داده شد تا وجهه آنها نابود شود. عملیات گلادیو، شامل بمب‌گذاری‌هایی بود که صدها انسان بی‌گناه از جمله کودکان- را به کشتن داد. مهمترین حمله تروریستی، مربوط به بمبگذاری 2 آگوست 1980 در ایستگاه قطار "بولونیا"ی ایتالیا بود که منجر به مرگ 85 نفر شد.


"بمب‌گذاری مادرید" بخشی از عملیات گلادیو بود

حال سوال این است که با توجه به طبیعت بسیار محرمانه عملیات گلادیو، ما چگونه از آن باخبر شدیم؟ دو منبع قابل قبول برای کشف این عملیات وجود داشت: اول، تحقیقات "فلیس کاسون" قاضی ایتالیایی- که توضیحات او برای "گیولیو آندریوتی" نخست وزیر وقت ایتالیا- آنقدر قانع‌کننده بود که وی وجود چنین عملیاتی را پذیرفت. منبع دوم، شهادت یکی از عوامل عملیات به نام "وینچنزو وینچیگوئرا" در دادگاه بود که نهایتا به جرم ارتکاب قتل در این عملیات، به حبس ابد محکوم شد. وینچنزو در گفتگویش با روزنامه گاردین در سال 1990 اذعان کرد که عملیات مذکور به قصد این صورت گرفت که با ایجاد فشار روانی بر مردم ایتالیا، برای آنها اینگونه جا بیافتد که برای داشتن امنیت، وابسته و محتاج به حکومت هستند.

2- عملیات آژاکس

سازمان سیا در سال 1953، عملیات آژاکس را به منظور براندازی دکتر محمد مصدق -رهبر منتخب مردم ایران- و جایگزین کردن محمدرضا شاه پهلوی (که یک دیکتاتور کامل بود)، طراحی کرد. آمریکا به دنبال برکناری شرکت انگلیسی-ایرانی نفت بود که اخیرا ملی شده بود و می‌خواست میدان‌های نفتی ملت ایران را در اختیار 5 شرکت آمریکایی قرار دهد. برای انجام این کار، آنها از عملیات پرچم دروغین که آمیزه‌ای از تبلیغات و مانورهای پیچیده سیاسی بود، برای ترغیب مردم به شورش استفاده کردند و سرانجام آمریکا و سیستم‌ اطلاعاتی نظامی ام آی 6 انگلیس، شاه را بر جای برگرداندند تا براحتی بر ذخیره نفتی ایران تسلط داشته باشند و مردم ایران را تحت لوای حکومت دست‌نشانده آمریکا قرار دهند. بخش اعظم اطلاعات مربوط به این عملیات فاش شده، در آرشیو سیا موجود و قابل مطالعه است.


عملیات آژاکس در سال 1953 منجر به بازگشتن دیکتاتوری محمدرضا شاه به ایران شد

خود سیا، این عملیات را اینگونه شرح می‌دهد: "جامعه بین‌الملل، بهای سنگینی را به جهت عدم وجود دموکراسی در غالب نقاط خاورمیانه پرداخته بود. عملیات آژاکس، به مستبدین و مشتاقان به استبداد نشان داد که قدرتمندترین کشورهای دنیا تا زمانیکه رژیم‌های سرکوبگر، رویکرد دوستانه با غرب و شرکت‌های نفتی غربی داشته باشند، نسبت به ظلم بی حد و حصر آنها بی‌تفاوت است. این عملیات، موجب انحراف توازن سیاسی از مسیر آزادی، و بازگشت به سمت دیکتاتوری شد.

3- ماجرای لاون

در سال 1954، یک سال پس از عملیات آژاکس، نوبت اسرائیل بود تا عملیات پرچم دروغین خود را به اجرا بگذارد. اسم رمز عملیات، "سوزانا" بود. طی این ماجرا، ماموران مخفی اسرائیل اقدام به بمبگذاری در چند مرکز متعلق به مصر، آمریکا، و انگلیس کردند که شامل سینما، کتابخانه، و مراکز آموزشی (شامل یک مرکز دیپلماتیک آمریکایی) می‌شد. هدف آنها، نسبت دادن این اقدامات به 8 مسلمان مصری بود.

یکی از بمبها قبل از موعد مقرر منفجر گردید و موجب بازداشت عاملش شد. پس از آن، یک محاکمه علنی علیه حلقه جاسوسی اسرائیل و این عملیات مخفیانه برگزار شد. دو عامل مورد اتهام، به اعدام محکوم شدند و حکم اجرا گردید. پینهاس لاون وزیر دفاع وقت اسرائیل- پس از این رسوایی، مجبور به استعفا شد. پیامدهای بزرگ ماجرای لاون یک بار دیگر ثابت کرد که حتی در صورت امکان توسل به روشهای دیگر، چگونه برخی حکومت‌ها باز هم از استراتژی پرچم دروغین برای نیل به اهداف اصلی‌شان استفاده می‌کنند.


تصویری از "پینهاس لاون" وزیر دفاع وقت (چپ) و "موشه دایان" رئیس وقت ارتش اسرائیل (راست)
شیمون پرز در پشت سر این دو مشخص است

طبق گزارش دانشگاه استنفورد، عملیات سوزانا منجر به آغاز یک زنجیره رویدادهای مهم شد: "تجاوز تلافی‌جویانه اسرائیل به غزه و مرگ 39 مصری، عقد قرارداد خرید سلاح بین مصر و روسیه که موجب خشم و عقب‌نشینی سران آمریکا و انگلیس از تعهدشان به حمایت از ساخت سد "اسوان" گردید، اعلام ملی شدن کانال سوئز از سوی جمال عبدالناصر رییس جمهور وقت مصر- به تلافی این عقب‌نشینی ناجوانمردانه آمریکا و انگلیس، و حمله ناموفق اسرائیل، فرانسه، و انگلیس به مصر جهت براندازی ناصر. در پی این حمله ناموفق، فرانسه همکاری هسته‌ای در حال انجام خود با اسرائیل را بسط و سرعت داد که سرانجام منجر به دستیابی اسرائیل به سلاح هسته‌ای شد.

4- برنامه کواینتل‌پرو COINTELPRO (مخفف: برنامه ضدجاسوسی)

کواینتل‌پرو به سری پروژه‌های محرمانه و غیرقانونی سازمان اف‌بی‌آی اطلاق می‌شود که طی آن، این سازمان به سازمان‌های سیاسی داخلی آمریکا نفوذ کرد تا اعتبار آنها را دچار خدشه نماید. از جمله افرادی که هدف کواینتل‌پرو بودند، می‌توان به منتقدین جنگ ویتنام و فعالان حقوق بشر نظیر دکتر "مارتین لوترکینگ" و تعداد قابل توجهی از فعالان سیاسی و مدنی و خبرنگاران اشاره کرد.

اف‌بی‌آی، علیه این افراد جنگ روانی راه انداخت، با انتشار اسناد ساختگی و گزارش‌های دروغین در رسانه‌ها، به آنها افترا بست، آنها را تحت اذیت و آزار قرار داد و بطور غیرقانونی به زندان انداخت، و به گفته برخی منابع، آنها را مرعوب ساخت و احتمالا در مورد آن‌ها خشونت بکار برد و برخی را ترور کرد. کمیته کنگره آمریکا، مستندی از جزئیات عملیات پرچم دروغین کواینتل‌پرو ارائه داد که نشان می‌دهد اف‌بی‌آی طی دهه‌های 1960 و 1970 افرادی را استخدام کرده بود که اعمال خشونت‌آمیز و جنایاتی را انجام دهند و تقصیر آن را به گردن فعالان سیاسی بیاندازند. در نهایت، این عملیات‌ها، موجب ایجاد اخلال در حرکت پیشرونده آن دوران [در زمینه فعالیت‌های سیاسی] شد.


گروه حامی حقوق سیاه‌پوستان "حزب پلنگ‌های سیاه" از جمله اهداف برنامه کواینتل‌پرو بود

با وجود اینکه این اعمال اف‌بی‌آی رسما قطع شد، اما اثر تداوم پشت پرده‌ای آنها را می‌توان در تلاش‌های امروز برای زیر سوال بردن فعالان، افشاگران، و اعتراضات مردمی دید. مقاله چاپ شده در سال 2012 در روزنامه گاردین، اقدام اف‌بی‌آی علیه "جنبش تسخیر" را "سرکوب کاملا یکپارچه از سوی دولتِ تحت فرمان کارفرمایان بزرگ" نامید.

5- واقعه خلیج تونکین

واقعه خلیج تونکین، هیچگاه رخ نداد و در عین حال، عامل دخالت بیشتر آمریکا در ویتنام شمالی بود. دولت وقت آمریکا، اقدام به تهیه یا دست کم استفاده از- یک گزارش کاملا دروغین کرد تا بدینوسیله یک روایت ژئوپلتیک را علیه ویتنام شمالی به عنوان یک دشمن حی و حاضر بسازد. این واقعه که گاهی به آن "واقعه یو اس اس مدوکس" هم گفته می‌شود، در اصل به این شکل بود که کشتی جنگی یو اس اس مدوکس آمریکا به ظاهر به سه قایق حامل اژدر نیروی دریایی ویتنام شمالی، به بهانه گشت اطلاعاتی، حمله می‌کند و تقریبا 300 بار به سمت این سه قایق شلیک داشته است.

"لیندون بی جانسون" رئیس جمهور وقت آمریکا- هم بلافاصله قطعنامه خلیج تونکین را به عنوان توجیه قانونی دولتش برای دخالت نظامی در ویتنام آماده کرد. مسئله این است که آن واقعه هرگز رخ نداد و جانسون هم هیچ ادله‌ای برای اثبات رخ دادن این اتفاق نداشت و ارائه نکرد.


"لیندون جانسون" در پی ماجرای ساختگی "خلیج تونکین"، دخالت در ویتنام شمالی را افزایش داد

بعدها در سال 2005، تحقیق داخلی آژانس امنیت ملی آمریکا نشان داد که در طی آن واقعه، اصلا خبری از قایق نیروی دریایی ویتنام نبوده است. پس مدوکس به سمت چه شلیک کرده بود؟ در سال 1965، پرزیدنت جانسون اینگونه گفت: "تا آنجایی که من می‌دانم، نیروی دریایی ما در آنجا به نهنگ‌ها شلیک کرده بود."

"رابرت جی هنیاک" تاریخدان آژانس امنیت ملی آمریکا گزارشی را نوشت مبنی بر این که آژانس، عمدا اقدام به تحریف گزارشها در سال 1964 می‌کرد. او به این نتیجه رسید که شباهت بین اطلاعات تحریف شده خلیج تونکین و اطلاعات دستکاری شده برای توجیه جنگ عراق، ارزش بررسی دوباره وقایع آگوست 1964 را برجسته می‌کند.

علائم هشداردهنده عملیات پرچم دروغین

روایت وسیع پرچم دروغین، همیشه یک مقصر مناسب می‌طلبد. مجریان قانون، سازمان های دولتی، و رسانه‌ های جریان اصلی فورا دست به کار شده و آن نوع روایتی را تحویل مردم می‌دهند که درک فکری آنها از تراژدی را با احساساتی که دارند گره بزند. ریچارد دولان در سخنرانی خود، ویژگی متمایز عملیات پرچم دروغین را در این می‌بیند که رسانه‌ها، روایت رسمی بیان شده را زیر سوال نمی‌برند. معمولا دولت از قدرت قانونی، ایدئولوژیکی، و سیاسی-اجتماعی برخوردار است که در مواقع اضطرار سریعا از آن استفاده می‌کند. بارزترین نمونه آن را می‌توان "قانون میهن پرستی" (پاتریوت) پیش از واقعه یازده سپتامبر دانست که به خوبی نوشته شده بود، اما به نظر می‌رسد که کاملا با سیر اتفاقات افشا شده، منطبق بوده است.

روایت رسمی، مصارف داخلی آشکارا و عواید ژئوپلتیک برای نهاد حاکم دارد. دولت بوش از یازده سپتامبر جهت ورود به جنگ علیه تروریسم استفاده کرد و این امر تبدیل به رکن اصلی نقض آزادی مدنی در قالب "وضعیت امنیت ملی" شد و از آن دست می‌توان به نظارت داخلی فراگیر بر مردم و بازداشتهای بی‌وقفه اشاره کرد. همچنین راه بطور مستقیم برای حمله به افغانستان و عراق که هیچ ربطی به حملات یازده سپتامبر نداشتند- باز شد. و در نتیجه به دولت آمریکا و پیمانکاران صنعت دفاعی اجازه داده شد خطوط گاز طبیعی و میادین نفتی را در اختیار بگیرند. این مورد، انسان را به یاد عملیات آژاکس می‌اندازد!


حمله به یک کشور برای تسخیر منابع گازی و نفتی آن، یادآور عملیات آژاکس سیا در ایران است

از روایت رسمی، برای تشدید احساساتی چون ترس و میهن پرستی در مردم استفاده می‌شود تا بدینوسیله جامعه با یک موضوع پیشتر جنجالی، موافقت نماید. بطور نمونه، بسیاری از حملات تروریستی داخل آمریکا از جمله واقعه تیراندازی "آرورا"، موجب تشدید حمایت از قانون کنترل سلاح شد. مهم‌تر از همه، این اتفاقات موجب دو دستگی در مردم شد و به دولت و پلیس این اختیار را داد که با حکومت نظامی، محله‌ها را تحت کنترل بگیرند. یک چنین نمونه‌ای را پس از واقعه بمبگذاری ماراتن "بوستون" شاهد بودیم؛ واقعه‌ای که موجب خلق تکان‌دهنده‌ترین نمونه دولت پلیسی در آمریکا پس از واقعه حادثه یازده سپتامبر شد.

تمرین‌های آموزشی ارتش و پلیس در روز واقعه و یا روزهای نزدیک به آن صورت می‌گیرد تا بدینوسیله شهادت شاهدین واقعه به مسیر گمراهی بیافتد و برنامه‌ریزان قضیه بتوانند عملیات تسخیر اذهانِ زود باور، اشاعه اطلاعات غلط، و بکارگیری نیروهای پشتیبانی را صورت دهند. این مورد را نباید دست کم گرفت. درصد قابل توجهی از اقدامات تروریستی داخل آمریکا و بین‌المللی، تمرین‌های نظامی همزمان را با خود داشته است. این فهرست شامل موارد ذیل (و نه محدود به این موارد) می‌شود: تمرین های نظامی عموما ناشناس شامل "نوراد" در واقعه یازده سپتامبر، بمبگذاری 7 جولای لندن، واقعه تیراندازی 2011 نروژ، حادثه تیراندازی آرورا و سندی هوک، و حادثه بمبگذاری ماراتن بوستون.

عملیات‌های بزرگتر پرچم دروغین‌ که طی دو دهه گذشته صورت گرفته‌اند، قطع یقین از حجم غیرقابل تصور پول و منابع بهره برده‌اند. اثبات آنها، نیازمند زمان و وجود پژوهشگران و افشاگران جسور است. مباحث مربوط به اینکه یازده سپتامبر عملیات پرچم دروغین بوده یا نه، مفصل و بحث‌برانگیز است. این قضایا آنقدر پیچیده و درگیر اطلاعات غلط است، که با وجود منابع در دسترس ما، بسیار بعید است که بدانیم عاملان آنها از چند لایه مخفی و چند آژانس عملیات سیاه بهره برده‌اند. چیزی که ما می‌دانیم این است که کمی پس از حادثه یازده سپتامبر، دونالد رامسفلد وزیر دفاع وقت- اعلام کرد که 2.3 تریلیون دلار از بودجه پنتاگون مفقود شده است. متاسفانه، آنقدر مدارک و اسناد، نابود و دستکاری شده که نمی‌توان با اطمینان، آن اقدامات را پرچم دروغین نامید و یا شکل افراطی فرصت‌طلبی حکومت.


به اعتقاد عده‌ای، 11 سپتامبر بزرگ‌ترین عملیات پرچم دروغین تاریخ بوده است

باید به خاطر داشت که پدیده پرچم دروغین، چیزی است که هنوز هم ادامه دارد. ما برای تحلیل آن، باید در قدرتمندترین فیلترهای کنترل اطلاعاتی نفوذ کنیم که دنیا تا به حال به خود دیده است. با توجه به اینکه تکنولوژی و روشنفکری اجتماعی، جنایات کشورها را آشکار می‌سازند، در آینده شاهد فصول تکان‌دهنده‌ و نو در کتاب تاریخ خواهیم بود که تفسیر جریان غالب بر واقعیت را خرد و نابود خواهند کرد.