کد خبر 445582
تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۷

ابوالحسن بني‌صدر پيش از انقلاب مدتي كارمند «مؤسسه تحقيقات اجتماعي» زيرنظر دكتر احسان نراقي و دكتر هوشنگ نهاوندي بود و در كنگره سازمان جهاني جوانان در حيفاي اسرائيل شركت جسته بود.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ مسلما در حمله سال 1359 آمریکا به طبس بعضی کشورهای منطقه و بعضی عمال داخلی آمریکا مشارکت داشته اند. اسناد فاش شده نشان می‌دهد که صادق قطب‌زاده و ابوالحسن بني‌صدر را در رأس این نیروها بوده اند.

ابوالحسن بني‌صدر پيش از انقلاب مدتي كارمند «مؤسسه تحقيقات اجتماعي» زيرنظر دكتر احسان نراقي و دكتر هوشنگ نهاوندي بود و در كنگره سازمان جهاني جوانان در حيفاي اسرائيل شركت جسته بود. او پيش از انقلاب با حقوق ماهيانه 1000 دلار و با نام مستعار «اس. دي. لور ـ ا» با سازمان «سيا» همكاري مي‌كرد.

مأمور «سيا» مي‌نويسد:


«به من گفته شده بود كه دولت آمريكا بطور اعم و «سيا» بطور اخص در نظردارند كه اگر امكاناتي موجود باشد، با افرادي كه مي‌توانند در انقلاب ايران نقشي داشته باشند تماس برقرار شود. لذا زماني كه (امام) خمینی در فرانسه بود، يك افسر بازنشسته «سيا» مأمور شد كه به فرانسه رفته و با آقاي بني‌صدر تماس برقرار نمايد... زمان اين ملاقات اوليه كمي قبل از مراجعت (امام) خمینی به تهران است كه در فرانسه برقرار شده بود... هدف نهائي ما به استخدام درآوردن بني‌صدر بود... در آخرين جلسه بني‌صدر موافقت نمود كه به عنوان مشاور اقتصادي قابل اطمينان اين كمپاني فعاليت نمايد و پيشنهاد حقوق ماهيانه 1000 دلار را پذيرفت.» (1)

همزمان با اشغال لانه جاسوسي، بني‌صدر در پست سرپرست وزارت خارجه جمهوري اسلامي دست به اقدامي زد كه در آن روز اعماق آن براي مردم پنهان بود و به «احساسات تند» و «انقلابي» ايشان نسبت داده مي‌شد.

12 آذرماه 1358 روزنامه «كيهان» به درستي نوشت:

«اولين عكس‌العمل بني‌صدر در زمان به دست گرفتن صدارت و در رابطه با گروگان‌گيري اعلام عدم پرداخت ديون ايران به بانك‌ها و شركت‌هاي خارجي بود. اين بيانيه كه از طرف يك مقام مسئول و يك اقتصاددان كه همه انظار جهت پياده‌ كردن يك اقتصاد توحيدي بدو دوخته شده بود[!!] صورت مي‌گرفت آنچنان دست‌اندركاران سياست خارجي و داخلي را حيران نمود و نتيجه آن توقيف تمامي سپرده‌هاي ايران در بانك‌هاي خارجي بود. انگيزه اين مصاحبه و اعلام ضبط سپرده‌ها هنوز براي هيچ‌كس روشن نيست. وزير امور خارجه قبلي هم در هيچ‌يك از گزارشات خود سعي ننمود كه اين ابهام را براي مردم روشن كند...» (2)

نقش بني‌صدر در تجاوز طبس نيز جالب توجه است: توسط فرماندهان نظامي كه بني‌صدر گماشته بود، تيمسار شادمهر،‌ رئيس ستاد مشترك وقت و تيمسار باقري، فرمانده وقت نيروي هوائي، روز 5/2/1359 به پايگاه يكم شكاري (پايگاه مادر) دستور داده شد كه سريعاً توپ‌هاي 23 ميليمتري ضدهوايي، كه حريم حفاظتي فرودگاه و پايگاه را تأمين مي‌كرد، جمع‌آوري شود. اين عمل در پايگاه‌هاي ديگر (مانند شيراز، ايستگاه رادار شرآباد مشهد و ...) نيز انجام شد. باند فرودگاه تهران تا روز يكشنبه 7/2/1359 (روز تجاوز) بدون مراقبت بود.

و بالاخره، پس از شكست رسواي تجاوز توسط يك عامل عجيب و محاسبه نشده، طوفان شن، توسط كارتر و هارولد براون، وزير جنگ آمريكا، اعلام شد كه اسناد طبقه‌بندي شده سري در صحنه عمليات به جاي مانده است. بلافاصله، به دستور مستقيم بني‌صدر، كه در آن زمان فرماندهي كل قوا را به دست داشت، فانتوم‌هاي ايران هليكوپترهاي بي‌دفاع و در شن مانده را بمباران كردند! اسناد مهم و فوق محرمانه آمريكا نابود شد تا چهره عمال داخلي شيطان بزرگ و ابعاد اعلام نشدة اين تجاوز در پس پرده بماند.

دو اقدام بني‌صدر در طبس و پس از واقعه طبس قابل تأمل است:

1ـ يكي از مسائلي كه نخستين روزهاي سال 1359 در سخنراني‌ها و مصاحبه‌هاي بني صدر برجستگي يافت، مهيا شدن نيروهاي مسلح براي پاكسازي كردستان بود تا بالاخره در تاريخ 29/1/59 فرمان پاكسازي كردستان از سوي او صادر شد.

2ـ بلافاصله پس از نافرجام ماندن اقدام نظامي آمريكا در طبس، و تلاش سپاه پاسداران (شهيد منتظر قائم) براي در اختيار گرفتن هليكوپترهاي بجا مانده، بدستور بني‌صدر بقاياي كاروان نظامي آمريكا بمباران و منهدم شد و جمهوري اسلامي اسلامي ايران از اطلاعات ذي‌قيمتي كه مي‌توانست نصيبش شود، محروم ماند.

واقعه دوم به اندازه كافي رابطه بني‌صدر را با جريان طبس نشان مي‌دهد و نيازي به توضيح بيشتر ندارد. گسيل نيرو به كردستان طبعاً هم لازم بود و هم در راستاي اهداف انقلاب. ولي انجام آن، درست 7 روز پيش از هجوم نظامي آمريكا به ايران، كه احياناً قرار بود به يك كودتا پيوند يابد، بطور طبيعي ايجاد شك مي‌كند، بويژه كه در ارتش طبق يك بخشنامه محرمانه مقرر گرديد كه كليه نيروهاي حزب‌اللهي به كردستان اعزام شوند!

بنابراين، تجاوز نظامي طبس در ادامه آن برنامه سازمان «نقاب» براي براندازي جمهوري اسلامي، درست در موقعي رخ مي‌‌داد كه بخش عمده‌‌اي از نيروهاي وفادار به انقلاب، اعم از سپاهي و ارتشي، در كردستان درگير بودند، بعلاوه توطئه‌هاي چپ و راست (كردستان، آذربايجان، گنبد، خوزستان، هرمزگان، بلوچستان و ...) در سال‌هاي 58 ـ 1359 چنان فشرده و پرحجم بود كه در چارچوب محاسبه‌ هاي عقلي مقابله همزمان با مجموعه ‌آنها غير ممكن مي‌نمايد. غير ممكني كه به همت نيروهاي مدافع انقلاب و به اعتبار حضور بلاوقفه مردم در صحنه ممكن شد.

پی نوشت :
1 – غائله چهاردهم اسفند، دادگستری جمهوری اسلامی، ص 19
2 – روزنامه کیهان ، 12/9/1358

منبع:کودتای نوژه ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ص 86 تا 88 و 259 و 260