گروه جنگ نرم مشرق- اخبار ایران و تحلیلهای پیرامون آن به طور مستمر در رسانههای جایگزین که مخالف رسانههای جریان اصلی (Main Stream) غرب هستند منعکس میشود. این رسانهها به اطلاعات و تفاسیر متفاوتی میپردازند که در رسانههای جریان اصلی پیدا نمیشود.
ژئوپولتیک و اقتصاد توافق هستهای با ایران
پایگاه نیوایسترن اوتلوک مینویسد: برنامه اقدام مشترک جامع که در وین مورد توافق ایران و پنج کشور غربی قرار گرفت را میتوان نقطه عطفی دانست، توافقی که میتواند توازن قدرت سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه و همچنین تصویر راهبردی جهانی را تغییر دهد. با این حال، در بحبوحه جشنهایی که در بسیاری از پایتختهای جهان انجام شد و تقبیحهایی که از جانب مقامات رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس مطرح شد، بخش اعظم اهمیت ژئوپولتیکی این توافق نادیده گرفته شده است.
از این منظر، این توافق چیزی فراتر از فصل جدیدی در روابط ایران با غرب و دنیا به طور کلی میباشد. با این توافق، ایران از یک کشور قدرتمند سیاسی و اقتصادی اما منزوی به یک قدرت نوظهور منطقهای تبدیل خواهد شد که میتواند به نقطه اتکای راهبردی کشورهای غربی و غیرغربی مبدل شود.
اگرچه توافق هستهای از بسیاری جهات دارای جزئیاتی از قبیل نحوه برداشته شدن تحریمها و میزان غنیسازی است، اما این توافق را نمیتوان صرفاًٌ توافقی فنی دانست. بلکه، این توافق از بسیاری جهات اقتصادی هم هست. به قولی دیگر، این توافق تکمیل و مورد توافق طرفین قرار گرفت زیرا هر دو طرف مشوقهای اقتصادی داشتند. برای ایران برداشته شدن تحریمها بزرگترین مشوق بود. برای غرب و آمریکا این توافق میتواند فرصتی مناسب برای دسترسی به بازار چندمیلیارد دلاری ایران محسوب میشود. به قولی دیگر، سرمایهگزاران غربی ایران را به عنوان بازاری نوظهور میدانند.
توافق هستهای با ایران یک بعد دیگر هم دارد و آن خنثی کردن ایران و استفاده از آن به عنوان اهرم علیه منطقه اوراسیا است. هر کسی که با برنامههای امپریالیستی و هژمونی آمریکا آشنایی دارد باید فوراً بفهمد که انگیزه درونی برای واشنگتن در دستیابی به این توافق وجود دارد، انگیزهای که کاری با اخلاقیات، صلح و همکاری ندارد. در عوض، آمریکا میخواهد ایران را از یک مخالف منطقهای و جهانی به یک کشوری خنثی تبدیل کند که دیگر مانعی بر سر برنامههای آمریکا نباشد.
اساساً، این راهبرد بر یک تاکتیک آزمایششده و واقعی استعماری یعنی «تفرقه بینداز و حکومتکن» و یا به صورت دقیقتر «تفرقه بینداز و خنثیکن» استوار است. چیزی که آمریکا میخواهد به آن دست یابد شکستن ساختار سیاسی ایران است، جاییکه نخبگان اقتصادی ایران با نفوذ زیاد خود در جامعه ایرانی علاقهای به افزایش تنشها با طرف غربی ندارند و بیشتر خواهان آن هستند که ایران به صورت بالقوه به شریک هژمونی به رهبری غرب باشد. اگر حاکمیت سیاسی ایران به لطف فشارهای داخلی از جانب منافع سیاسی و تجاری در سطح منطقه و بینالمللی کمتر حالت تخاصمی داشته باشد، بیشتر به سود برنامههای آمریکا و البته برنامههای واشنگتن در عربستان، قطر، ترکیه و رژیم صهیونیستی میباشد.
برای یک لحظه تصور کنید که واکنش ایران به جنگ در سوریه چگونه میبود اگر این کشور تحت فشارهای اقتصادی از جانب غرب نبود. آیا کسی واقعاً معتقد است که تهران همچنان در حمایت از دمشق و حزبالله پافشاری میکرد اگر این کار باعث میشد که اقتصاد کشور با ضرر چند میلیارد دلاری مواجه میشد؟ ممکن است عجیب به نظر رسد، اما تحریمها و محدودیتهای اعمال شده علیه ایران باعث شدند که ایران با آزادی عمل و استقلال بیشتری در منطقه عمل نماید چرا که با ریسک اقتصادی کمتری مواجه بود. اگر ایران در عوض با غرب همکاری میکرد، این یک حقیقت است که حکومت سوریه مدتها پیش سقوط کرده بود و این کشور حالا بازیچه دست کشوری مثل ترکیه میبود.
اهمیت این مطلب نباید دست کم گرفته شود. عدم همکاری اقتصادی ایران با غرب به این کشور اجازه داد تا به نیرویی در مبارزه با تروریسم در منطقه تبدیل شود. کارشناسان مسائل نظامی میفهمند که بهرغم زبان جنگطلبانه اوباما و نخبگان سیاسی آمریکا و رسانههای وابسته به آنها، ایران تنها نیروی موثر در جنگ با داعش و تندروی وهابی در خاورمیانه محسوب میشود.
شاید مهمترین هدف برنامهریزان آمریکایی ممانعت از همپیمان شدن ایران با ساختار سیاسی، اقتصادی و نظامی نوظهور غیرغربی در اوراسیا میباشد. واشنگتن در چند سال اخیر شاهد رشد نهادهایی از قبیل بریکس، سازمان شانگهای، راه ابریشم جدید و اتحادیه اقتصادی اوراسیا بوده است که از نظریات کلی به واقعیت مبدل شدهاند و این تهدید وجود دارد که با هم یک ائتلاف تمام عیار تشکیل دهند.
با نزدیک شدن روسیه و چین به هم و دنبالهوری کشوری استقلالیافته از این دو کشور، انسجام منطقهای با سرعت زیادی در حال حرکت میباشد. به این مساله ظهور افغانستان بحران زده متکی به ناتو و اعضای جدید سازمان شانگهای نظیر هند و افغانستان را اضافه کنید و واضح است که آمریکا با یک اجبار شدید ژئوپولتیکی مواجه است.
بنابراین، آمریکا باید مکانسیمی را برای کندسازی این انسجام پیدا کند. در اینجاست که ایران نقش مفید خود را از منظر امپریالیستها در آمریکا که هدف اصلیاشان حفظ و افزایش سلطه آمریکا برای صدها سال آینده میباشد ایفا میکند.
در حالیکه ایران مدتهاست که عضو ناظر در سازمان شانگهای محسوب میشود، رابطه رسمی این کشور با این بلوک تا حد زیادی نامشخص است. برخی افراد وجود دارند که معتقدند برداشته شدن تحریمها و عادیسازی روابط باعث دسترسی سریعتر ایران به سازمان همکاریهای شانگهای میشود. با این حال، هنوز این مسأله در حد یک آرزو است.
زمانیکه ایران آزادی در تصمیمگیری داشته باشد، ممکن است تصمیم بگیرد که منافع اقتصادی چین و روسیه را به سبب آسیبی که ممکن است به روابطش با غرب بزند کنار بگذارد. ایران ممکن است که مجبور شود که بپذیرد که مزایای همکاری با غرب به مزایای همکاری با چارچوب سازمان همکاری شانگهای- اتحادیه اقتصادی اوراسیا-راه ابریشم جدید برتری دارد، خصوصاً زمانیکه ایران به رقیب روسیه در صادرات انرژی به اروپا و چین تبدیل شود. در حقیقت، این بخشی از محاسبهای است که واشنگتن در نظر دارد. نخبگان آمریکایی میخواهند که ایران به رقیب و نه همکار روسیه مبدل شود. به علاوه، آنها میخواهند که ایران نقش برهم زننده سازمان همکاری شانگهای را ایفا نماید، همانگونه که چین سرمایهگذاریهای بزرگ هند در بندر چابهار ایران را خنثی میکند.
در این صورت، آمریکا میخواهد ایران را از کشوری مخالف هژمونی آمریکا-ناتو-رژیم صهیونیستی به سلاحی علیه همکاری بریکس-سازمان همکاری شانگهای-اتحادیه اقتصادی اوراسی- راه ابریشم جدید مبدل سازد. نباید این مسأله بعید به نظر رسد. این همان تاکتیکی است که آمریکا در زمان جنگ سرد علیه شوروی سابق پیاده کرد.
با به صدا درآمدن شیپور جنگ سرد جدید و افزایش درگیریهای چین و آمریکا در دریای جنوبی چین، واشنگتن به دنبال تغییر بازی شطرنج در اروپای شرقی و آسیا است. به همین منظور، این کشور باید راهبرد خود را تغییر داده و ائتلافهای جدیدی را تشکیل دهد. این همان کاری است که ایران باید انجام دهد.
فضای محدود آمریکا برای داستانهای مرتبط با ایران
پایگاه آنتیوار مینویسد: هفته گذشته به نظر میرسید که اکثر مردم آمریکا درباره توافق هستهای که دولت این کشور با ایران امضاء کرده بود نگران بودند. واکنش کاندیداهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به این راهحل نسبتاً مثبت به این بحران کاملاً قابل پیشبینی بود، اما باز هم واکنشها نگرانکننده بودند. سناتورهای کاملاً محافظهکاری مثل سناتور رند پاول واکنشهای تندروانهای در خصوص این توافق از خود نشان دادند.
با این حال، هرچند که افراد جنگطلبی مثل بیل کریستول و پاول ولفوویتز خواهان جنگ با ایران بودند، اما واکنش اکثر مردم آمریکا به این بدی هم نبود. آنها تنها از یک کشور و فرهنگی که آشنایی چندانی با آن ندارند و شنیدهاند که مردم آن متخاصم هستند اندکی ترسیده بودند. آنها فقط میخواستند کشوری مثل ایران بدون هیچگونه لشگرکشی در برابر منافع آمریکا تسلیم شود. مردم آمریکا ایرانی را میخواهند که بتوانند آن را درک کنند و شبیه خود آنها باشد.
اما این تصویر میتوانند تغییر کند. آمریکا داستانهای زیادی درباره ایران از خود ساخته است: داستانهایی درباره انقلاب ایران، درباره صدور تروریسم و آروزی مردم ایران برای مرگ آمریکاییها. اما آنها دیگر داستانها را فراموش کردهاند. این داستان که آنها چطور در جریان کودتای سال 1953 یک رهبر منتخب را سرنگون کردند و ایران را به سوی انقلاب اسلامی در سال 1979 سوق دادند. و یا این داستان که چطور آنها در سال 1988 هواپیمای مسافربری ایران را با موشک سرنگون کردند. آمریکا به خاطر نمیآورد که چطور واشنگتن چطور در جنگ ایران و عراق به صدام حسین کمک اطلاعاتی و نظامی میکرد.
تنها یک داستان در آمریکا دائماً تکرار میشود و آن هراس از اینکه ایران به تسلیحات اتمی دست یابد، ایران تهدیدی برای رژیم صهیونیستی است و از یهودیان متنفر است. هیچگاه درباره ایرانی صحبت نمیشود که در آن یهودیان آزادانه مراسم مذهبی خود را برگزار میکنند و کار میکنند. در ایران یهودیان هیچگاه مجبور به ترک کشور نشدند. و قطعاً هیچگاه درباره این مساله صحبت نمیشود که ایران به داروهای رایواکتیو نیاز واقعی دارد و اینکه برنامه هستهای این کشور به لطف برنامه آمریکا موسوم به «اتم برای صلح» در دهه 1950 شروع شد. در ایران زنان به اندازه آمریکا و عربستان سعودی سرکوب نمیشوند.
اهمیتی ندارد که تحریمها برای این طراحی شده بودند که آمریکا به مقاصد خود در ایران دست یابد و یا تحریمها نوعی جنگ محسوب میشوند. تحریمها در واقع فقیرترین مردم در هر کشوری را تنبیه میکنند.
آمریکا باید قبول کند که ایران به واشنگتن و رژیم صهیونیستی اعتماد ندارد. آمریکا با کودتا دولت این کشور را ساقط کرد. هواپیمای این کشور را سرنگون کرد. حمله شیمیایی به این کشور انجام داد. اگر هر کشوری یکی از این اقدامات را علیه آمریکا انجام میداد، آمریکا حمله و سرنگونی حکومت آن کشو ررا حداقل حق خود میدانست.
احتمال بسیار اندکی وجود دارد که ایران بخواهد به تسلیحات اتمی دست یابد. نمیتوان از تسلیحات اتمی برای اهداف دفاعی استفاده کرد. این درحالیست که رژیم صهیونیستی صدها کلاهک هستهای در اختیار دارد.
واکنش افراطی هیلاری کلینتون به توافق هستهای با ایران
پایگاه آنتیوار مینویسد: ایران در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی همیشه در تلاش بود تا با بهبود روابط خود با آمریکا به انزوای بینالمللی خود خاتمه دهد. در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی نیز مقامات ایران امیدوار بودند که با حل پرونده هستهای به این انزوا خاتمه دهد.
زمانیکه محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران از توافق هستهای با غرب خبر داد اظهار امیدواری کرد که این توافق به تواند زمینه را برای همکاریهای دو طرف هموار سازد.
اما هیلاری کلینتون که احتمالاً وارث توافق هستهای اوباما خواهد بود ادعاهای بیمنطق و خلاف واقعی را مطرح کرد که سالها منتظر بود که آنها را مطرح نماید.
کلینتون از تلاشهای اوباما تشکر کرد و گفت که این توافق میتواند مانعی برای برنامه هستهای ایران ایجاد نماید. اما وی گفت که هنوز از اقدامات و فتار ایران به عنوان آنچه او حمایت تروریسم در جهان خواند ابراز نگرانی کرد. وی همچنین ایران را بزرگترین تهدید برای رژیم صهیونیستی دانست و گفت که حتماً برای رفع این نگرانیها کاری انجام خواهد داد.
قبل از آنکه کلینتون بخواهد درباره آینده مردم آمریکا حرف بزند بهتر است که به گذشته نگاهی بیندازد. هیچ مدرکی برای این ادعای کلینتون مبنی بر اینکه ایران بزرگترین حامی تروریسم در جهان است وجود ندارد. تمامی این ادعاهای مبنی بر وجود ارتباط بین ایران و تروریسم همگی دروغ از کار درآمدند. از این دست دروغها میتوان به تلاش ایران برای ترور سفیر عربستان در آمریکا، حمله به دیپلماتهای صهیونیست در هند و گرجستان و بمبگذاری در مرکز یهودیان در بوینسآیرس اشاره کرد.
بیش از آنکه ایران صادرکننده تروریسم باشد، دریافتکننده تروریسم کشورهایی از جمله آمریکا و رژیمصهیونیستی بوده است. از جمله این اقدامات تروریستی علیه ایران میتواند به حملات سایبری با استفاده از ویروس استاکسنت به تأسیسات هستهای این کشور توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی و ترور دانشمندان هستهای ایران اشاره کرد.
پس ایران نه صادرکننده تروریسم بلکه وارد کننده آن بوده است. به علاوه، دولت ایران کمکها بسیاری به آمریکا در جنگ با گروههای تروریستی از قبیل القاعده و داعش کرده است. در عراق و سوریه، تهران با تروریستها جنگیده است.
مخالفت ایران با القاعده مسأله جدیدی نیست. پس از حوادث یازده سپتامبر، ایران کمکهای زیادی به آمریکا در مبارزه با این گروه تروریستی کرد و از رزمندگان ائتلاف شمال خواست تا با نیروهای آمریکایی همکاری کنند.
نه تنها ایران یکی از کشورهای اصلی در مبارزه با تروریسم بوده است، بلکه با توجه به حمایتهای آمریکا از عربستان به عنوان حامی اصلی گروههای تروریستی سلفی، ادعاها درباره این که تهران حامی اصلی تروریسم است نیز کاملاً احمقانه است. عربستان سعودی و همپیمانان آن نه تنها از جبهه النصره حمایت مالی میکنند، بلکه دولت اوباما کاملاً از این مساله آگاهی دارد که ریاض از تروریستهای القاعده حمایت میکند. همانطور که مبارزه ایران با القاعده چیز جدیدی نیست، حمایت عربستان از این گروه تروریست هم چیز جدیدی نیست.
بنابراین ایران حامی تروریسم نیست، قطعاً صادرکننده تروریسم هم نمیباشد و یکی از مخالفان جدی تروریسم است. ممکن است که آگاهی آمریکا نسبت به ادعاهای بیپایه و اساس کلینتون باعث شده باشد که مدیر آژانس اطلاعات ملی آمریکا ایران را از ارزیابی سالانه از تهدید جهانی حذف کرده باشد.
ادعای کلینتون مبنی بر اینکه رفتار ایران به کشورهای منطقه آسیب میرساند نیز کاملاً احمقانه است چرا که ایران از حامیان دولتهای عراق و سوریه است. ایران از قدرت نرم خود برای حفظ دولتها در عراق، لبنان و سوریه استفاده می کند.
نویسنده این مقاله در پایان مینویسد: اگر کلینتون میخواهد که وارث توافق هستهای با ایران باشد، و اگر این امید وجود دارد که این توافق افقهای جدیدی را برای حل مشکلات جهانی ایجاد نماید، وی باید نگاه صادقانهتر و جامعتری اتخاذ نماید.
تمامی مانورهای آیپک در مخالفت با توافق هستهای با ایران حول محور یک گروه تروریستی اخراجی میچرخد
پایگاه لابلاگ درباره تلاشهای مراکز صهیونیستی در برهم زدن توافق هستهای با ایران مینویسد: زمانیکه کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل موسوم به آیپک علیه توافق هستهای اخیر بین ایران و قدرتهای جهان اعلام جنگ کرد، تمام توان خود را برای دستیابی به این هدف به کار بست. گفته میشود که آیپک به عنوان تاثیرگذارترین لابی طرفدار رژیم صهیونیستی 20 میلیون دلار را برای دو ماه آینده برای تحت فشار قرار دادن کنگره برای مخالفت با این توافق در نظر گرفته است. اما تمامی تلاشهای این گروه علیه این توافق باغث ایجاد ائتلافهای سیاسی ناشیانه شده است.
آیپک در بخشی از این اقدامات خود گروهی را با نام «شهروندان موافق ایران بدون توانمندی هستهای» را پایهگزاری کرد. این گروه با هدف ارائه آموزشهایی به شهورندان آمریکایی درباره مخاطرات هستهای با ایران تشکیل شده است. از این بودجه 20 میلیون دلاری برای پخش تبلیغاتی در 40 ایالت آمریکا و کمک به دیگر طرفداران استفاده خواهد شد.
حالا که این تلاشها در حال شکلگیری است، به نظر میرسد که آیپک به برخی گروهها و افرادی متکی است که با هرگونه دیپلماسی با ایران مخالف هستند. یکی از این گروهها همان گروه تروریستی ایرانی یعنی سازمان منافقین است. این سازمان در تبلیغات ضدایرانی آیپک در تلویزیون حضور دارد.
در این تبلیغ تلویزیونی علیرضا جعفرزاده یکی از منافقین کهنهکار آمریکایی در یک کنفرانس خبری به یک عکس ماهوارهای اشاره میکند. معلوم نیست که این تبلیغ از کدام کنفرانس خبری گرفته شده است. همین که جعفرزاده به عکس اشاره میکند، گوینده تبلیغ میگوید: سایتهای نظامی میتوان بازدید نشده باقی بمانند و عبارت «بیش از 50 سایت نظامی» بر روی صفحه تلویزیون ظاهر میشود.
با این حال، رابطه گروه «شهروندان موافق ایران بدون توانمندی هستهای» با سازمان منافقین تنها به اینجا ختم نمیشود. در بخشی از وبسایت مرتبط با این گروه مطلبی از روزنامه صهیونیستی آروتز شوا باز نشر شده است که بیانگر نظرات سازمان منافقین درباره توافق هستهای با ایران است.
سرتیتر این روزنامه صهیونیستی این است: رهبر مخالف نظام ایران در تبعید: توافق هستهای برای مردم ایران بد است. این مطلب به بخشهایی از مصاحبه با مریم رجوی سرکرده این گروهک تروریستی میپردازد. در این مصاحبه، رجوی توافق هستهای با ایران را محکوم کرده و از جامعه جهانی میخواهد تا برای سرنگونی نظام ایران تلاش کنند.
روز یکشنبه گروه «شهروندان موافق ایران بدون توانمندی هستهای» این مطلب از رجوی را از وبسایت خود برداشت. شاید این اقدام به خاطر واکنشهای منفی باشد که ممکن است به خاطر ارتباط با این گروه تروریستی ایجاد شود.
سازمان منافقین سالها در فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا قرار داشت. اما لابیهای چندمیلیون دلاری این گروهک برای خروج از این فهرست باعث شد تا این گروهک دوباره در آمریکا پا بگیرد. مواضع تندروانه این گروهک در قبال ایران و کمک های مالی آن به سیاستمداران آمریکایی باعث شده است تا سازمان منافقین روابط خوبی با برخی سیاسیون تندور آمریکایی برقرار کند.