گروه جنگ نرم مشرق- چهارشنبه شب، نامهای سرگشاده از سوی دفتر مقام معظم رهبری و به نقل از ایشان در صفحات اجتماعی و وبسایتها منتشر شد که مخاطب آن جوانان اروپایی و آمریکایی شمالی بودند.
پیش از این، زمانی که مقام معظم رهبری اقدام به یک سخنرانی میکردند، رسانههای غربی به سرعت واکنش نشان داده و اخبار و اطلاعات مرتبط با ایشان را تحلیل کرده و سریعا منتشر میکردند تا از غافله خبری روز دنیا جا نمانند. اما همانطور در خبر روز پنجشنبه مشرق تحت عنوان «سکوت سنگین رسانههای غربی در برابر پیام رهبر انقلاب» گفته شد، این رسانهها با گذشت بیش از 15 ساعت از انتشار نامه سرگشاده و انگلیسی مقام معظم رهبری همچنان در سکوت خبری ماندند و این سکوت را تا ساعتها بعد هم ادامه دادند. اما از آنجا که مخاطب اصلی این نامه جوانان آمریکای شمالی و اروپایی بودند و نامه هم به زبان انگلیسی بود، ادامه اجرای عملیات بایکوت خبری کار سختی مینمود.
از سویی در ایران کارشناسان، خبرنگاران، دانشجویان و همه کسانی که به نوعی با شبکههای اجتماعی درگیر بوده و با جوانان غربی حتی کوچکترین رابطهای داشتند، این نامه را در اسرع وقت در میان دوستان اینترنتیشان به اشتراک گذاشتند و واکنشهای عجیب آنان را نیز دیدند.
از سوی دیگر به دلیل متن بسیار قوی این نامه در زبان انگلیسی، به سرعت در شبکههای اجتماعی دست به دست شد و رفت تا همهگیر شود.
در همین حین، وقتی رسانههای غربی که در این نامه قویا متهم اصلی اسلامهراسی معرفی شده بودند با دیدن سرعت رشد ساعت به ساعت این نامه در شبکههای اجتماعی دو راه را پیش پای خود دیدند:
راه نخست این بود که همچنان به سکوت ابتدایی خود ادامه دهند و با حرف نزدن در مورد این نامه بسیار مهم به انتشار بیشتر آن دامن نزنند. اما این روش یک عیب بزرگ داشت و آن این بود که باعث میشد پیام رهبر انقلاب ایران در شبکههای اجتماعی دست به دست شده و به شکلی دست نخورده و همانطور که مقام معظم رهبری میخواستند به دست مخاطب اصلیاش برسد. علاوه بر آن دیدن نامهی بلندپایهترین مقام یک کشور در صفحه شخصی خود حسی متفاوت و کنجکاوانه در انسان ایجاد میکند.
اما راه دوم و راهی که رسانههای غربی اقدام به انتخاب آن کردند و البته در ظاهر هم خردمندانه به نظر میرسد این بود که ارتباط مستقیم کلامی میان رهبر انقلاب ایران با جوانان اروپایی و آمریکای شمالی را قطع کنند و خود را واسطه انتقال این پیام به آنان معرفی کنند.
در این حالت مخاطب غربی بدون اینکه بخواهد با دو مسئله روبرو شد:
نخست آنکه وقتی نامه رهبر انقلاب را که توسط مثلا سی.ان.ان به دستش رسیده بود خواند دچار یک تناقض شد: نامه، رسانههای غربی را مقصر اصلی اسلامهراسی و باعث و بانی بسته شدن چشم و گوش جوانان غربی معرفی کرده؛ در حالی که همین رسانه غربی نامه را به دست مخاطب رسانده است.
دوم آنکه مخاطب غربی به عنوان انسان مدرن و رسانهزده عصر حاضر، عادت دارد که عنایت ویژه به تیتر اخبار داشته باشد و اصلا فرصت عمیق شدن در خبرها را ندارد. رسانههای غربی هم از همین نقطه ضعف سواستفاده کردند و خودشان نامه آقا را با تیتر دلخواه به دست آنان رساندند. این باعث شد که نامه رهبر انقلاب توسط رسانههای غربی تا حدی هرچند اندک از خلوص و ناب بودن ابتدایی خود خارج شود و با کمی نمک تغییر عاطفی در مخاطب در فضای رسانهای جهان منتشر شود.
در ادامه نگاهی میاندازیم به تیترهای انتخابی رسانههای غربی برای بیشنشر نامه رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی:
خامنهای به جوانان غرب: قرآن را بخوانید، افسانههای ضد اسلامی را باطل کنید
هاآرتص و دیگر رسانههای غربی، در تیترهای خود هیچ اشارهای به متهم بودن رسانههای غربی در بحث اسلامهراسی نمیکنند؛ در حالی که بنیان نامه مقام معظم رهبری بر پایه همین مسئله بود.
آیتالله خامنهای به جوانان غرب نامه نوشت
رهبر معظم ایران جوان را غرب را تحریک کرد تا درباره اسلام تحقیق کنند
رهبر معظم ایران نامهای سرگشاده را درباره شالی ابدو و اسلام به جوانان غرب توئیت کرد
رهبر ایران جوانان غرب را تحریک کرد تا درباره اسلام یاد بگیرند
رهبر معظم ایران نامهای سرگشاده به جوانان غرب نوشت
خامنهای ایران به جوانان غربی برای یادگیری اسلام اصرار کرد
آیتالله به جوانان غربی برای تحقیق در اسلام اصرار کرد
پیش از این، زمانی که مقام معظم رهبری اقدام به یک سخنرانی میکردند، رسانههای غربی به سرعت واکنش نشان داده و اخبار و اطلاعات مرتبط با ایشان را تحلیل کرده و سریعا منتشر میکردند تا از غافله خبری روز دنیا جا نمانند. اما همانطور در خبر روز پنجشنبه مشرق تحت عنوان «سکوت سنگین رسانههای غربی در برابر پیام رهبر انقلاب» گفته شد، این رسانهها با گذشت بیش از 15 ساعت از انتشار نامه سرگشاده و انگلیسی مقام معظم رهبری همچنان در سکوت خبری ماندند و این سکوت را تا ساعتها بعد هم ادامه دادند. اما از آنجا که مخاطب اصلی این نامه جوانان آمریکای شمالی و اروپایی بودند و نامه هم به زبان انگلیسی بود، ادامه اجرای عملیات بایکوت خبری کار سختی مینمود.
از سویی در ایران کارشناسان، خبرنگاران، دانشجویان و همه کسانی که به نوعی با شبکههای اجتماعی درگیر بوده و با جوانان غربی حتی کوچکترین رابطهای داشتند، این نامه را در اسرع وقت در میان دوستان اینترنتیشان به اشتراک گذاشتند و واکنشهای عجیب آنان را نیز دیدند.
از سوی دیگر به دلیل متن بسیار قوی این نامه در زبان انگلیسی، به سرعت در شبکههای اجتماعی دست به دست شد و رفت تا همهگیر شود.
در همین حین، وقتی رسانههای غربی که در این نامه قویا متهم اصلی اسلامهراسی معرفی شده بودند با دیدن سرعت رشد ساعت به ساعت این نامه در شبکههای اجتماعی دو راه را پیش پای خود دیدند:
راه نخست این بود که همچنان به سکوت ابتدایی خود ادامه دهند و با حرف نزدن در مورد این نامه بسیار مهم به انتشار بیشتر آن دامن نزنند. اما این روش یک عیب بزرگ داشت و آن این بود که باعث میشد پیام رهبر انقلاب ایران در شبکههای اجتماعی دست به دست شده و به شکلی دست نخورده و همانطور که مقام معظم رهبری میخواستند به دست مخاطب اصلیاش برسد. علاوه بر آن دیدن نامهی بلندپایهترین مقام یک کشور در صفحه شخصی خود حسی متفاوت و کنجکاوانه در انسان ایجاد میکند.
اما راه دوم و راهی که رسانههای غربی اقدام به انتخاب آن کردند و البته در ظاهر هم خردمندانه به نظر میرسد این بود که ارتباط مستقیم کلامی میان رهبر انقلاب ایران با جوانان اروپایی و آمریکای شمالی را قطع کنند و خود را واسطه انتقال این پیام به آنان معرفی کنند.
در این حالت مخاطب غربی بدون اینکه بخواهد با دو مسئله روبرو شد:
نخست آنکه وقتی نامه رهبر انقلاب را که توسط مثلا سی.ان.ان به دستش رسیده بود خواند دچار یک تناقض شد: نامه، رسانههای غربی را مقصر اصلی اسلامهراسی و باعث و بانی بسته شدن چشم و گوش جوانان غربی معرفی کرده؛ در حالی که همین رسانه غربی نامه را به دست مخاطب رسانده است.
دوم آنکه مخاطب غربی به عنوان انسان مدرن و رسانهزده عصر حاضر، عادت دارد که عنایت ویژه به تیتر اخبار داشته باشد و اصلا فرصت عمیق شدن در خبرها را ندارد. رسانههای غربی هم از همین نقطه ضعف سواستفاده کردند و خودشان نامه آقا را با تیتر دلخواه به دست آنان رساندند. این باعث شد که نامه رهبر انقلاب توسط رسانههای غربی تا حدی هرچند اندک از خلوص و ناب بودن ابتدایی خود خارج شود و با کمی نمک تغییر عاطفی در مخاطب در فضای رسانهای جهان منتشر شود.
در ادامه نگاهی میاندازیم به تیترهای انتخابی رسانههای غربی برای بیشنشر نامه رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی:
خامنهای به جوانان غرب: قرآن را بخوانید، افسانههای ضد اسلامی را باطل کنید
هاآرتص و دیگر رسانههای غربی، در تیترهای خود هیچ اشارهای به متهم بودن رسانههای غربی در بحث اسلامهراسی نمیکنند؛ در حالی که بنیان نامه مقام معظم رهبری بر پایه همین مسئله بود.
آیتالله خامنهای به جوانان غرب نامه نوشت
رهبر معظم ایران جوان را غرب را تحریک کرد تا درباره اسلام تحقیق کنند
رهبر معظم ایران نامهای سرگشاده را درباره شالی ابدو و اسلام به جوانان غرب توئیت کرد
رهبر ایران جوانان غرب را تحریک کرد تا درباره اسلام یاد بگیرند
رهبر معظم ایران نامهای سرگشاده به جوانان غرب نوشت
خامنهای ایران به جوانان غربی برای یادگیری اسلام اصرار کرد
آیتالله به جوانان غربی برای تحقیق در اسلام اصرار کرد
تیترهایی که در بالا میبینید در ذهن مخاطب غربی در کنار دریافتهای قبلی از اسلام و نفرت از ایران نشسته و در اصل، این پیام را منتقل میکند که رهبر ایران به دنبال دعوت از ما برای تحقیق درباره همان دین خشن است. اخباری که در بالا آمده هیچ اشارهای به منابع اصیل اسلامی برای تحقیق درباره اسلام نکردهاند.
در اینکه نامه بسیار مهم مقام معظم رهبری بازتاب حقیقتا گستردهای در میان رسانههای جهان (اعم از جریان اصلی و آلترناتیو) داشته شکی نیست اما پرداختن به این موضوع که رسانههای غربی نسبت به نامه مقام معظم رهبری به جوانان غربی واکنش مثبت نشان دادهاند و این نامه بازتاب گسترده در غرب داشته بدون ذکر این نکته بسیار مهم که بسیاری از این رسانهها به عنوان ابزار اساسی اسلامهراسی و ایرانهراسی، به دنبال به بار نشاندن اهداف خود هستند، هرچند که دارای محاسنی هست اما این سوال را در مخاطب ایجاد میکند که اگر این رسانهها اینقدر راحت چنین پیام دشمنشکنی را در خروجیهای خود منتشر میکنند پس اصلا چرا مقام معظم رهبری چنین نامهای را با رویکرد ضد «رسانه غربی» نوشته و منتشر کرده است؟
از سوی دیگر سخنان ایشان در میان مردم ایران آنقدر فهم میشود که نیازی به سادهسازی اخبار داخلی کشور در این زمنیه نباشد. اخبار منتشره از سوی رسانههای داخلی از صدا و سیما گرفته تا روزنامهها نباید به گونهای باشد که تصوری غیرواقعی را در اختیار مخاطب داخلی قرار دهد.
وحید درمنکی فراهانی
در اینکه نامه بسیار مهم مقام معظم رهبری بازتاب حقیقتا گستردهای در میان رسانههای جهان (اعم از جریان اصلی و آلترناتیو) داشته شکی نیست اما پرداختن به این موضوع که رسانههای غربی نسبت به نامه مقام معظم رهبری به جوانان غربی واکنش مثبت نشان دادهاند و این نامه بازتاب گسترده در غرب داشته بدون ذکر این نکته بسیار مهم که بسیاری از این رسانهها به عنوان ابزار اساسی اسلامهراسی و ایرانهراسی، به دنبال به بار نشاندن اهداف خود هستند، هرچند که دارای محاسنی هست اما این سوال را در مخاطب ایجاد میکند که اگر این رسانهها اینقدر راحت چنین پیام دشمنشکنی را در خروجیهای خود منتشر میکنند پس اصلا چرا مقام معظم رهبری چنین نامهای را با رویکرد ضد «رسانه غربی» نوشته و منتشر کرده است؟
از سوی دیگر سخنان ایشان در میان مردم ایران آنقدر فهم میشود که نیازی به سادهسازی اخبار داخلی کشور در این زمنیه نباشد. اخبار منتشره از سوی رسانههای داخلی از صدا و سیما گرفته تا روزنامهها نباید به گونهای باشد که تصوری غیرواقعی را در اختیار مخاطب داخلی قرار دهد.
وحید درمنکی فراهانی