"متاسفانه نگاه مسئولان مربوطه به موضوع آزادگان یک نگاه اشتباه است. معنای آزادگی در مفاهیم دفاع مقدس کجاست؟ هویت آزادگان در خطر است. ما کارت آزادگی نداریم و کارت‌مان جانبازی است."

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، در این نشست صمیمی جمعی از آزادگان، آزاده "امیرحسین زیوری" از استرس‌ها و اضطراب‌های دوران اسارت و تاثیر آن در زندگی پس از اسارت گفت. اکبر کریمی نیز از لزوم انتقال تجربیات آزادگان به رزمندگان جبهه مقاومت گفت و شکرنیچه به تشریح دلایل تحصن‌ها و مهربانی‌ها در دوران اسارت پرداخت.

"سیدمرتضی نبوی" در ادامه این نشست گفت: دوران اسارت و جمع خانواده‌ی 42 هزار نفری آزادگان به مثابه‌ی یک دولت بود. ما در آنجا مجموعه‌ی شورا، رهبری جمع آزادگان و متخصصان مختلف داشتیم. و در شکل‌گیری این روح وحدت و همکاری عنایت خاص خداوند دیده می‌شد. به طور مثال مرحوم حاج آقا ابوترابی از روزهای نخست در کنار اسرا بود. همچنین ما 9 پزشک متخصص در اردوگاه عنبر داشتیم که اینان در ابتدای جنگ در مسجد جامع خرمشهر در حالی که مشغول مداوای مجروحان بودند، اسیر شدند. اینان تخصص‌های مختلفی در زمینه‌های جراحی، ارتوپد و علوم آزمایشگاهی و... داشتند. همچنین در دوران اسارت برخی به تخصص‌های ویژه دست یافتند.

این چنیش در حوزه‌ها و تخصص‌های دیگر نیز وجود داشت و موجب شده بود دولتی شکل گیرد که شورایی دارد و مدیری بود که رای‌ش تمام کننده بود. این عوامل به قدری دقیق در کنار هم چیده شده بودند تا امیدواری و تلاش در مجموعه آزادگان به وجود بیاید و اسرا به سلامت به کشور بازگردند و خللی ایجاد نشود.

در آنجا عده‌ای مامور بودند از پیرمردها مراقبت کنند و هوای‌شان را داشته باشند و تر و خشک‌شان کنند و آنان را به حمام ببرند. عده‌ای نیز مراقب کودکان بودند. عده‌ای نیز از جانبازان اعصاب و روان نگه‌داری می‌کردند. این هماهنگی‌ها و همدلی‌ها به مدد لطف الهی ایجاد شده بود.

** نبوی: در اردوگاه مسئول خبر داشتیم

این شرایط به گونه‌ای ایجاد شده بود که ابتکار عمل دست عراقی‌ها بود و آنان قدرت تصمیم‌گیری داشتند اما ما این شبه دولت را به وجود آورده بودیم. خود آن‌ها نیز می‌گفتند که ما مانده‌ایم با شما چه بکنیم. چرا که آنان به دنبال این بودند که ما را با فرهنگ خود وفق دهند.

آن وقتی که ابوترابی در موصل بود از طریق اسرایی که جابجا می‌شدند و یا با نامه‌هایی که با ترفندی برگشت می‌خورد، پیام‌ها منتقل می‌شد. در رابطه با این هماهنگی‌ها مثال دیگری که وجود دارد همین گروه‌های سرود آقای طریقی است. ما در اردوگاه، 8 آسایشگاه داشتیم که هر آسایشگاه یک گروه سرود داشت. اگر عضوی از این گروه جابجا می‌شد، سریع فرد بعدی سرودها را حفظ می‌کرد و با گروه هماهنگ می‌شد.

این نکته را هم باید اضافه کنم؛ آن‌هایی که در عمق فعالیت‌ها بودند بیشترین خطرها را به جان می‌خریدند.

در بحث خبر و اطلاع رسانی نیز یک هماهنگی میان آزادگان وجود داشت. در آنجا عده‌ای مسئول خبر بودند و کارشان این بود روزنامه‌هایی که می‌آمد را مطالعه می‌کردند و از اخبار خلاف و ناصحیح روزنامه‌های عراقی به تحلیل‌ها و اخبار صحیح درباره مسائل کلان ایران دست می‌یافتند. به طور مثال یک بار پیش بینی کردند که به نظر می‌رسد عملیاتی با این نام نیروهای ایرانی انجام دادند که پس از مدتی متوجه شدیم حدس درست بوده است.

همچنین اخبار صحیح و اطلاعات در ساعتی از شب بین آسایشگاه‌ها به صورت لفظی پخش می‌شد و ما تا آخرین روزهای اسارت از مسائل کلی ایران مطلع بودیم.

** طریقی: تا روز آخر اسارت برای انجام کارهایمان کمبود وقت داشتیم

"علی اصغر طریقی" نیز بیان داشت: من نیروی بسیجی گردان روح الله لشکر 17 علی بن ابی‌طالب(ع) اعزامی از خمین بودم که در 25 آبان سال 61 و دو روز پس از عاشورای آن سال به اسارت در آمدم.

باید بگویم که همه چیز اسارت، نصرت الهی بود. اینکه 9 پزشک در کنار ما بودند، حاج آقا ابوترابی از ابتدا با اسرا بود و سایر اتفاقاتی که رخ داد این را به ما اثبات می‌کند که از ابتدا همه چیز حساب شده بود.


علی اصغر طریقی و غلامرضا ادریسی

علیرغم همه‌ی سختی‌هایی که در دوران اسارت داشتیم، همه معترفند که در دوران اسارات کمبود وقت داشتیم. تا روز آخر اسارت می‌گفتیم چرا وقت کم می‌آوریم و به کارهایمان نمی‌رسیم. در طول اسارت من را در 5 اردوگاه جابجا کردند. همیشه همچون دیگران پرکار بودم و دغدغه کمبود وقت داشتم.

"علی بخشی زاده" خاطرنشان کرد: علی آقای طریقی به دو زبان خارجی تسلط داشت و همیشه کتاب زیر بغل از این اتاق به آن اتاق می‌رفت و زبان تدریس می‌کرد.

طریقی: همه دوستان با حداقل خوراکی که داشتند روزی در هفت هشت کلاس حضور پیدا می‌کردند. هم درس می‌دادند و هم درس پس می‌دادند. در کنار فعالیت‌های آموزشی، فعالیت‌های فرهنگی و امور آسایشگاه را نیز انجام می‌دادند. این فعالیت‌ها صورت می‌گرفت تا اسرا با روحیه زندگی کنند و شکسته نشوند. هر کدام از آزادگان یک قهرمان هستند که باید برای آنان کتاب نوشت.

لطف الهی باعث شده بود که فرشتگانی در کالبد ظاهری انسان حضور پیدا کنند و فعالیت‌های بسیار مفیدی در سخت‌ترین دوران داشته باشند.

** ادریسی: در حصار شکسته نشدیم چون مبارزه کردیم

"غلامرضا ادریسی" نیز اظهار داشت: من از کرج به جبهه اعزام شدم. دوستی به نام نادر ادیبی دارم که با هم از نیروهای گردان حنظله بودیم. آن گردان معروفی که در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه بسیاری از نیروهایش به شهادت رسیدند. آقای ادیبی کتابی با عنوان "ظهر آبی حنظله" در این رابطه نوشته‌اند که همه آن چیزهایی که وی روایت کرده است را من همراه او بوده‌ام.

در رابطه با اسارت باید بگویم که حصار و زندان آدم‌ها را می‌شکند اما ما رفته بودیم تا مبارزه کنیم نه اینکه شکسته بشویم. یکی از دلایل استقامت ما در زندان‌های بعثی نیز این موضوع بود. اگر زندان بود ما نیز مانند سایر اسرای جنگ‌های جهان باید پس از مدتی منزوی، منافق و یا فاسد می‌شدیم و پس از اسارت نیز محیطی در جامعه برای ما مهیا می‌شد تا به حیات‌مان ادامه بدهیم و بمیریم اما برای ما این‌گونه نبود. دین ما، ما را نگه داشت و از همه مهم‌تر اینکه ما پرورش یافته مکتب امام خمینی(ره) بودیم.

در دوران اسارت من بسیاری از احکام خدا را با دقت و جزئیات آموختم. در آنجا افراد معتقد و مقید به رعایت شئونات اسلامی بودند. در 8 سال اسارت من یک بار ندیدم که کسی با زیر پیرهنی آستین‌دار در قاطع راه برود، آن هم در گرمای عراق که یک گرمای خاص است. کسی هم ما را به این کار الزام نکرده بود بلکه خود اسرا مقید به انجام این کار بودند.

اکبر کریمی نیز گفت: هشت سال سختی و مقاومت باید با بیان علمی به نسل‌های بعد منتقل شود. در ضمن باید از آزادگان برای تدریس درس آشنایی با معارف دفاع مقدس استفاده شود.

** بخشی زاده:‌ آیا اسارت ذلت است؟

بخشی زاده: متاسفانه نگاه مسئولان مربوطه به موضوع آزادگان یک نگاه اشتباه است. معنای آزادگی در مفاهیم دفاع مقدس کجاست؟ هویت آزادگان در خطر است. ما کارت آزادگی نداریم و کارت‌مان جانبازی است.

اگر نگاه درست و استراتژیک وجود داشت باید حوزه‌های علمی دفاع مقدس از ابتدا روی ما مطالعات عمیق انجام می‌دادند. برخی دوست دارند اسارت را ذلت معنا کنند. مگر اسارت بخشی از زندگی نیست؟ اگر قرار باشد در حوزه مقابله‌ی با استکبار به پیروزی‌هایی دست یابیم قطعا اسارت‌هایی را هم در این مقابله خواهیم داشت اما آیا این اسارت ذلت است؟ باید از تجربیات ما استفاده شود. باید خاطرات مدون شود و بیان شود که چگونه در اسارت به لحاظ جسمی و روحی زنده ماندیم.

همچنین نگاه مسئولین حوزه ایثارگری معطوف به آزادگان نیست و نامی از آزادگان نمی‌برند و می‌گویند شهدا، جانبازان و ایثارگران که نام آزادگان حذف می‌شود. این قصه غصه دار است.

منبع: دفاع پرس