پیش از امضای توافقنامه صلح وستفالی در سال 1648 میلادی که به جنگ های 30 ساله در اروپا پایان داد و زمینه تاسیس و شکل گیری دولت های مدرن کنونی در اروپا را بنا نهاد، هریک از نیروهای قدرتمند قرون وسطی از جمله پادشاهان و پاپ ها، جنگجویان مزدوری را به خدمت می گرفتند تا به جای آنها بجنگند.
همچنین در قرن 17 میلادی حکومت ها در اروپا تلاش کردند، در راستای احتکار قدرت، از زور داخل کشورهای خود استفاده و اعتراض ها را در نطفه خفه و یا آنها را سرکوب کنند و در این راه به استفاده از نیروهای غیر رسمی و غیر حکومتی از جمله نیروهای مزدور روی آوردند.
به گفته «شون مک ویت»، استاد دانشگاه دفاع ملی واشنگتن، واقعیت امر این است که گروه های مزدور نه تنها هیچ گاه عرصه بین الملل را خالی نگذاشته اند، بلکه طی 25 سال گذشته شاهد رشد و شکوفایی چنین شرکت هایی بوده ایم.
مک ویت خود از جمله افرادی بود که با شرکت نظامی – بین المللی «دین کورپ» قرارداد داشت و کتابی که در دست نگارش دارد، به رشد و شکوفایی و قدرت یافتن این شرکت ها می پردازد، شرکتی که همچون «بلک واتر» از وجهه خوبی برخوردار نیست، اما از جمله بازیگران اصلی در حملات نظامی آمریکا علیه عراق و افغانستان شمرده می شود و بسیاری از خدمات لجستیکی و غیره را رد اختیار ارتش آمریکا قرار می داد.
افزون بر اینکه این دو شرکت مربیان و نگهبانان نظامی نیز در اختیار ارتش های کشورهای عراق و افعانستان نیز قرار می داد. این درحالی است که به اعتقاد مک ویت هر دو این نیروهای نظامی یک ماموریت را به انجام می رساندند و تفاوتی میان آنها نمی توان قائل شد.
تکیه آمریکا بر شرکت های خصوصی نظامی در جنگش در عراق و افغانستان طی دهه گذشته تنها به رشد و شکوفایی این صنعت منتهی نشد، بلکه موجب تغییر رفتار و تعامل هایش در عرصه روابط بین الملل شد.
در سال 2008 «مایا فارو»، فعال حقوق بشری تحقیقی درباره منطقه «دارفور» سودان و استفاده از شرکت بلک واتر جهت دخالت در این منطقه و اختلافات آن انجام داد و به نتیجه رسید که بلک واتر در بسیاری از موارد در حالی که امکان رسیدن به صلح از طریق مذاکره وجود داشت، اوضاع را به گونه ای دیگر جلوه داد.
براین اساس مک ویت تاکید می کند که این شرکت ها و ارتش های وابسته به آنها در حال توسعه و گسترش توانمندی ها و قدرت خود هستند، به گونه ای که می توان گفت برخی از آنها مجهز به هواپیماهای بدون سرنشین برای انجام ماموریت های شناسایی و جمع آوری اطلاعات هستند.
در این ارتباط آمار و ارقام و یا گزارش های دقیقی درباره خریدهای نظامی این شرکت ها به خصوص در حوزه نیروی هوایی وجود ندارد، اما گزارش هایی وجود دارد که نشان می دهد، طی دو سال 2007 و 2008 برخی شرکت ها و سازمان های غیر دولتی و غیر رسمی به دنبال خرید هواپیماهای بدون سرنشین جهت ارسال به منطقه دارفور بودند تا از رخ دادهای جاری در آن منطقه و کشتارهایی که گفته می شد، در آنجا درحال وقوع است، گزارش تهیه کنند.
در این خصوص می توان به کشور نیجریه اشاره کرد که گفته می شود، حکومتش برای مقابله با گروه تروریستی تکفیری «بوکو حرام» اقدام به استفاده از چنین شرکت های نظامی مزدور کرده و در این خصوص این شرکت ها تاحدودی موفق عمل کرده اند.
اما عیب استفاده از چنین شرکت هایی هزینه بر بودن آنهاست، به گونه ای که برآوردها نشان می دهد، با 200 هواپیمای بدون سرنشین که یک دهم هزینه فوق الذکر را دربردارد، می توان این ماموریت را به انجام رساند.
به این ترتیب جنگ ها و نزاع های مسلحانه به کالایی برای معامله تبدیل می شوند، اما واقعیت امر این است که صنعت شرکت های نظامی خصوصی و مزدور چنین صنعتی است.
افزون بر آن شرکت نظامی خصوصی می توانند، دست به اقداماتی بزنند که نیروهای مسلح یک کشور امکان دست زدن به آنها را ندارند، به همین دلیل این شرکت ها دستاویزهای لازم برای حکومت ها جهت انکار و تکذیب ارتکاب چنین جنایاتی را فراهم می کنند، چون این شرکت ها به راحتی حقوق بشر را نقض می کنند و به راحتی از هرگونه تعقیب و مجازات فرار می کنند.
به گفته مک ویت شرکت های نظامی خصوصی همانند دیگر شرکت های فعال در عرصه مختلف تجاری و اقتصادی هستند که در عرصه فعالیت های خود به نحوی آزاد هستند، برخلاف حکومت و دولت ها که دارای چارچوب و قواعدی هستند، به عنوان مثال یک شرکت نظامی خصوصی واهمه ای ندارد، از اینکه اگر درباره آن گفته شود که دارای مزدورانی تشنه خون یا شکنجه هستند، اما چنین توصیفی و یا بکار بردن چنین لفظی برای ارتش ملی یک کشور چندان خوشایند نیست.
جنگ هایی که هم اکنون توسط این شرکت ها انجام می شود، نیز چنین است، با اندکی تفاوت، اینکه این جنگ ها هم اکنون پیشرفته شده اند و در آنها تسلیحات پیشرفته ای مانند هواپیماهای بدون سرنشین استفاده می شود.
مک ویت به این نکته اشاره می کند که بسیاری از ارتش های جهان سیاسی هستند، به عبارتی دارای گرایشات و جانبداری های سیاسی می باشند و حکومت ها همواره تلاش می کنند، ارتش و نیروهای نظامی را با خود همراه کنند تا احتمال کودتای نظامی علیه خویش را از بین ببرند.
در این میان اگر حکومتی نتواند، ارتش و نیروهای نظامی را با خود همراه کند، اولا به نظامیان مزدور روی می آورد که در غرب به «گارد فرانک» معروف هستند و یکی از مهمترین وظایف این گارد که در قرون وسطی به «وایکینگ ها» معروف بودند، دفاع و محافظت از امپراتوری بیزانس بود.
دوم آنکه این مزدوران، تشکیل دهنده ارتش یا نیروی نظامی سیاسی نبودند، چون همواره برای طرفی یا کسی می جنگیدند که بیشترین دستمزد را به آنها می داد.
اما در عین حال نباید از خطرات این مزدوران در کشورهای خود غافل ماند، چون به باور مک ویت در صورت بلا استفاده ماندن و عدم به خدمت گرفته شدن و تحت نظر و کنترل بودن می توانند، تبدیل به دزد و راهزن شوند و گروه های دزدی و راهزنی و زورگیری تشکیل دهند.
برای جلوگیری از چنین رخ دادی حکومت ها باید داخل کشور از چنان قدرتی برخوردار باشند که امکان کنترل و تحت نظر قرار دادن آنها وجود داشته باشد، به همین دلیل است که مشاهده می کنیم، پس از معاهده «وستفالی» مزدوران نظامی در قید و بند حکومت ها قرار می گیرند.
در این دوره قدرت مزدوران نظامی به تدریج کاهش می یابد، اما طی سه دهه اخیر که شاهد تزلزل قدرت حکومت ها به ویژه در منطقه خاورمیانه هستیم، مزدوران نظامی اندک اندک قدرت می گیرند.
نمونه عملی استفاده از مزدوران نظامی طی جنگ های افغانستان و عراق توسط آمریکا مشاهده شد و هم اکنون نمونه چنین مزدورانی در نیجریه مورد استفاده قرار گرفته شدند و انتظار می رود، دیگر مناطق بحرانی جهان از چنین نیروهایی استفاده کنند.
مک ویت براین باور است که نیروهای مزدور همواره بخشی از حکومت ها بوده اند و تنها در قرن 19 و 20 میلادی که وستفالی در اوج تاثیرگذاری خود بود، این نیروها روی به فعالیت های سری و مخفیانه آوردند و در آن زمان بود که بازار سیاه مزدوران شکل گرفت.
اما از اواسط دهه 50 و شصت قرن بیستم میلادی با شکل گرفتن جنگ های استقلال طلبانه و ضد استعماری در قاره سیاه بار دیگر شاهد قدرت یافتن مجدد مزدوران نظامی شدیم، با این حال فعالیت های آنها همچنان در خفا و سری بود و این فعالیت ها تنها اوایل جنگ سرد بود که بار دیگر شکل علنی و آشکار به خود گرفت.
در این دوره شاهد تاسیس شرکت های متعددی نظامی خصوصی در آفریقا بودیم که معروف ترین آنها شرکت "Executive Outcomes” بود که در کشور آفریقای جنوبی فعالیت می کرد.
اما هم اکنون شاهد شکل گیری و ظهور مزدوران واقعی و جدیدی هستیم که در سراسر جهان، در هرجا که نام و نشانی از بحران و درگیری مشاهده شود، حضور و فعالیت دارد.
اما سوالی که در اینجا مطرح می شود و از اهمیت بسیاری برخوردار است، اینکه با پایان قرارداد همکاری این مزدوران چه آینده ای در انتظار آنهاست؟
در پاسخ باید گفت، برخی از آنها در همان محل خدمت خود به انتظار فرصت کاری یا قرارداد جدید باقی می مانند، برخی نیز به کشورهای خود باز می گردند و در این میان کسانی که از توانایی مالی برخوردار باشند، اقدام به تاسیس شرکت های نظامی خصوصی برای خود می زنند. افراد درجه دار و با تجربه و سابقه نیز به عنوان مربی به استخدام برخی از این شرکت ها در می آیند.
اما هرچه هست، انکه هرچه تعداد مزدوران نظامی بیشتر باشد، باید در انتظار جنگ های بیشتر بود، اما جنگ ها هویت و ماهیت جنگ های جهانی را نخواهند داشت، به عبارتی نمی توان گفت، موجب به راه افتادن جنگ جهانی سوم خواهند شد، بلکه جنگ هایی در قالب و اندازه های کوچک و محدود خواهند بود.
با این حال اگر در به خدمت گیری این مزدوران زیاده روی و افراط صورت گیرد، ممکن است، کشوری را به باتلاق جنگ سراسری و فراگیر سوق دهند، همچنین پیشرفت تکنولوژی به این عناصر و گروه های مزدور اجازه می دهد، کیان ها و موجودیت های سیاسی بسیار بزرگ تر از حجم خویش را هدف قرار دهند و به تبع آن گروهی کوچک ضرباتی مهلک و کشنده به جامعه بشری وارد کنند.