کد خبر 459126
تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۵:۲۷

علی ملاقلی پور فیلمساز جوان و آینده دار کشورمان همزمان با اکران اولین فیلمش در سینماها در گفتگویی با سینماپرس گفت: درباره حذف «قندون جهیزیه» از جشنواره فجر ساکت نمی‌نشینمو از حق پایمال شده خودم و دیگران دفاع خواهم کرد.

به گزارش مشرق، علی ملاقلی پور در اولین ساخته اش « قندون جهیزیه» در ژانر اجتماعی،داستانی را روایت می کند که به مشکلات روز مردم نگاه عمیقی دارد. فیلم با وجود اینکه از لحظات کمدی برخوردار است اما  به روابط اجتماعی نقدی جدی دارد و بطور ویژه به نوع رابطه بین مالک و مستاجر می پردازد...

فرزند رسول ملاقلی پور می خواهد سینماگر حرفه ای باشد که به ذائقه مخاطبش فکر می کند و مشکلات مردم را در فیلم هایش بیان می نماید. با او به بهانه آغاز اکران فیلمش در سینماهای کشور در فضایی صمیمی به گفتگو نشسته ایم که از نظر خوانندگان گرامی می گذرد:

*اولین سوال؛ آقای ملاقلی پور شما مستاجرید؟

الان که با شما مصاحبه می کنم خیر.

*پس مشکلات این قشر از مردم را چگونه درک کردید؟

من به تازگی خانه دار شده ام. چهار پنج سالی که ازدواج کردم مستاجر بودم و دقیقأ وقتی شروع به نگارش فیلم نامه کردم صاحبخانه به من  زنگ زد و گفت اگر می خواهی اجاره را تمدید کنی باید مبلغ رهن و اجاره را اضافه کنی؛ در حالیکه من چند سال بود در این خانه نشسته بودم و با شرایط و محله کنار آمده بودم.

*دقیقا چند سال پیش؟

سال ۹۲

*یعنی زمانی که بحران گران شدن خانه در اوج بود.

بحث گران شدن خانه که در تهران همیشه مطرح بوده و هست و محدود به زمان خاصی نمی شود. مقوله  رابطه بین مستاجر و صاحبخانه مختص  زمان خاصی نیست. به نظر من اگر فیلم قندون جهیزیه ده سال پیش هم ساخته می شد با مردم ارتباط برقرار می کرد و اگر ده سال بعد هم این فیلم ساخته شود باز با مردم ارتباط برقرار می کند!

*ادامه ماجرای شما چه شد؟

در محله قیمت خانه ها را پرسیدم  و دیدم حق با صاحبخانه است لذا باید خانه را عوض می کردیم. .درآمد چندانی هم نداشتم؛ متاسفانه کارکردن در سینما اینگونه است که ممکن است سه ماه بیکار بمانی.  این ماجرا مربوط به فصل بهار می شد. فصلی که به نظرم بدترین فصل برای سینمای ایران است. باور کنید در این مقطع  اگر مادرم کمک نمی کرد من کم می آوردم.

*بالاخره خانه دیگری اجاره کردید؟

خیر. وسایلمان را به انبار مادرم انتقال دادیم  و در یک اتاق از خانه مادرم ساکن شدیم. کمک مادرم باعث شد هم حال من خوب شود و هم بتوانم ادامه  فیلم نامه را بنویسم. این مشکل در گام اول  من را بسیار به هم ریخت ولی بعد خدا را شکر کردم چون به طرز عجیبی حال شخصیت های فیلم نامه با حال من یکی شد. انگار خدا اینگونه  می خواست و با لطف مادرم و همراهی همسرم مشکلات حل شد. در یک اتاق بودیم و زندگی سختی را پشت سر گذاشتیم؛ ولی در نهایت منجر به این شد که شخصیت مثبت داستان و آدم خوب فیلم قندون جهیزیه را زن قصه قرار دادم و مرد را دلیل بوجود آمدن مشکلات!

 *پس می توان گفت شخصیت های داستان به نوعی مابه ازای خارجی دارند؟

خیر، نه به این شدت. به نظر من  نمی توان کاملا شخصیت های فیلم را بر اساس واقعیات منطبق کرد اما من سعی کردم در این فیلم حس همکاری  و همراه بودن  را به مخاطب انتقال دهم. «معصومه» در این فیلم نقش مهمی در آرامش دادن به همسرش «عطا» ایفا می کند. یکی از عوامل سینما وقتی فیلم نامه را خواند  به من گفت  :چه عجب ما فیلم نامه ای خواندیم  که در آن شک و خیانت  زن و مرد به یکدیگر نبود! از بس در سالهای اخیر درسینما در این موارد فیلم دیدیم انتظار دیگری داشتیم ولی داستان فیلم قندون جهیزیه جدید و در عین حال شیرین است  .

*جناب ملاقلی پور فیلم های کوتاهی که سالهای قبل  در سینما ساختید در زمینه انقلاب بود ...به فعالین در این حوزه علاقمندید؟

بله. در زمینه شناسایی و معرفی گروهها و ریشه های اولیه شکل گیری  انقلاب به شدت علاقمندم کار کنم. روایت  درگیری بین گروهکها در زمان  انقلاب و  بعد از آن در دهه شصت؛ همچنین سیاست ها و نگاه ها و خطاهایی که برخی دچارش شدند برایم جذاب است؛ معتقدم آن نگاهها الان هم جریان دارد و دوست دارم این نگاه را بیان کنم.

*اما در فیلم اولتان به سمت سینمای اجتماعی رو می آورید؛ از دید شما  سینمای اجتماعی چیست و چه تعریفی دارد؟

واقعا  نمی دانم. فکر می کنم  با ساخت یک فیلم  در مقامی نیستم که بتوانم تعریفی از سینمای اجتماعی ارائه دهم. نه تئوریسین هستم ونه تجربه  کار زیادی در سینما دارم.

*پس برای ساخت «قندون جهیزیه» که در گونه اجتماعیست به چه جمع بندی و شکل وساختاری  از این سینما رسیدید؟ چه چیز را معیار قرار دادید؟

فیلم قندون جهیزیه فیلمیست راجع به اجتماع و خانواده و حضور افراد در جامعه و نوع نگاهی که این افراد به جامعه دارند. نوع رابطه بین مستاجر و صاحبخانه و ارتباط افراد با یکدیگر ...

*زمانی که فیلم نامه را می نوشتید صرفا به روایت داستان  و اینکه قصه ای را برای مخاطب تعریف کنید  فکر می کردید؟

اول از همه  به خود داستان و قصه فیلم  فکر می کردم

*مطالعه هم دراین زمینه داشتید؟

فیلمساز بدون مطالعه اصلا نمی تواند حیات داشته باشد و نمی تواند فیلم خوب بسازد. من حین نگارش فیلم نامه به تنها چیزی که فکر می  کردم سینما بود. می خواستم در فیلم حرفی بزنم که  از دل مردم باشد و مردم با آن همذات پنداری کنند. فیلمی که مردم آن را بفهمند.

*خیلی از فیمسازان در اولین فیلمشان به بحث های دیگر فکر می کنند از جمله درخشش در جشنواره های جهانی یا  فیلم هایی که قدرت  کارگردانی خود را نشان  دهند و یا شاید هم فیلم کمیک و ...  

به نکته خوبی اشاره کردید. من همیشه تلاشم این است و این خواهد بود  که فیلمساز نباشم!؟ می خواهم سینماگر باشم. فیلمساز یعنی کسی که صرفا فیلم می سازد حال این فیلم تبدیل به سینما بشود یا نشود برایش مهم نیست؛ اما سینماگر در سینما  به صندلی فکر می کند. داستان فیلمش را از ابتدا برای صندلی و کسی که بر روی آن می نشیند می نویسد. داستان فیلمش را به گونه ای می نویسد تا مخاطب با آن درگیر شود. 

سینماگر به نظرمن  به دنبال بیان حرف مردم در فیلمش است. میخواهد ببیند دغدغه امروز مردم چیست؟ وقتی مردم صبح از خواب بیدار می شوند به دنبال چه هستند؟ وقتی بزرگترین مشکل مردم این روزها بدست آوردن پول و امرار معاش است، مردم این پول  و کار و شغل را چگونه و از چه راهی  تامین می کنند؟ در مرحله دوم کسب آرامش است که انسان در کنار بدست آوردن پول و مال و شغل، نیاز به آرامش هم دارد. این نیاز  به احساس آرامش  برای  مردم جامعه چگونه باید تامین می  شود؟ پاسخ به این سوالها و تعریف این موارد سینمای اجتماعیست. به نظر من آن چه اهمیت دارد  حس همذات پنداریست که مخاطب با فیلم ها دارد.

*البته این نکته را هم باید گفت بسیاری از فیلم ها که برای سینمای ایران ساخته می شوند صندلی ها را پر می کنند اما بار کیفی و مفهومی برای مخاطب ندارند.

کاملا درست می گویید. اینها فیلم هایی هستند که با اینکه صندلی ها را پر می کنند اما تبدیل به  سینما نمی شود  و تاثیری نمی توانند بر مخاطب و جامعه داشته باشند و  تبدیل به  رسانه نمی شوند. تمام تلاشم این است که بتوانم سینماگر باشم به این معنی که  وقتی مخاطب به دیدن فیلمم در سینما می آید بعد از اینکه از سینما خارج شد از فیلم انرژی و امید بگیرد، چون مخاطبی که از فیلمی انرژی بگیرد دفعه دوم و سوم هم به دیدن فیلم  من می آید. اینگونه کار کردن  در سینما به نظر من کار بسیار سختی است.

*آقای ملاقلی پور در زندگی خود، شخص آرمانگرایی هستید؟

بله. هرکس باید در زندگی هدف داشته باشد و برای هدفش بجنگد.

*این هدف می تواند رسیدن به جایگاه پدر مرحومتان رسول ملاقلی پور باشد؟

 از اینکه فرزند رسول  ملاقلی پور هستم به خودم می بالم و این باعث افتخار من است و میدانم فیلم هایم به گرد فیلم های پدرم هم نخواهد رسید؛ شاید در آینده خودم را بکشم یکی از فیلم هایم شبیه  فیلم های پدرم شود. تکنیک هایی که پدر در فیلمش استفاده می کرد بسسیار خلاقانه و هوشمندانه بود. فیلم «میم مل مادر» پدر را بسیار دوست دارم.

*مسیر کاری پدر را هم انتخاب می کنید؟

از اینکه بخواهم مسیر پدر را ادامه دهم و فیلم هایم شبیه فیلم های پدر باشد خیر؛ از این جهت که باید فرزند زمانه خودم باشم. پدرم از دوران جوانی با جنگ همراه بود و این رویداد را از نزدیک لمس کرده بود   او باید فیلم هایش در خصوص وقایع  همان زمان می بود باید جنگ و شرایط پس از جنگ را برای مخاطب روایت می کرد اما من وقتی جنگ را ندیدم  و با آدم هایش چندان آشنا نیستم چگونه می توانم راجع به آنها فیلم بسازم. به نظر من ساخت یک فیلم با مفهوم فداکاری و ایثار، ارزشش از فیلم جنگی خالی از مفاهیم، بهتر است. البته  این نکته را هم بگویم که معتقدم پدر فیلم های اشتباه هم در کارنامه اش دارد.

*به عنوان نمونه؟

به نظر من پایان فیلم قارچ سمی پایان اشتباهی بود. قارچ سمی پایانش با کشت و کشتار تمام می شود و و فیلم به بیننده هیچ انرژی و امید نمی دهد اما پایان فیلم قندون جهیزیه اگر شبیه به قارچ سمی می شد باید مستاجر صاحبخانه خود را با اسلحه می کشت.

*پایان بندی فیلم ها با امید و انرژی  همواره جذابیت خاصی برای مخاطب دارد.

 اتحاد و همدلی  و میل به ادامه زندگی در پایان فیلم تعبیر خاصی دارد. من با مثالی این بحث را روشن می کنم. وقتی در شهری  زلزله می آید همیشه یک تعدادافراد جانشان را از دست می دهند  و یک تعداد زندگیشان ادامه پیدا می کند. حال  شخصی تمام زندگی خود را از دست می دهد و یک طرف بدنش هم فلج می  شود. آیا این شخص باید از زندگی دست بکشد یا اینکه تلاش کند خودش و دیگران را از وضعیت سخت نجات دهد؟ من علی ملاقلی پور تلاش را انتخاب می کنم. ما  اوج تلخی را در فیلم قندون جهیزیه نشان می دهیم. مخاطب در سینما  هم می خندد و هم بغض می کند. اما با انرژی و حال خوش از سینما بیرون می آید.

*علی ملاقلی پور با ساخت اولین فیلمش توانست خود را نشان دهد؛ به عبارتی امید، انرژی، مردانگی، تلاش و... همه از نکات اصلی فیلم  شما به حساب می آید. سوال اینجاست شما در ادامه مسیر و در سالهای بعد درگیر برخی فضاهای موجود در سینمای امروز وتلخیها نخواهید شد؟

صحبت هایم به هیچ عنوان شعار نیست؛ ولی معتقدم باید تلخی ها را گفت و قهرمان در دل معضلات و مشکلات قرار بگیرد، هر چند که در کنار این فیلم  باید به مخاطبش انرژی و امید ببخشد. جامعه برای پویایی نیاز به مردم پرانرژی دارد. من قطعأ در فیلم هایم روحیه تلاش را متذکر میشوم چون به داشتن روحیه تلاش اعتقاد دارم.

*یکی از ویژگیهای فیلم شما این است که موضوعات مختلف را درگیر فیلم نمی کنید؛ قصه با  داشتن داستانک های کوچک اما  موضوعی مسیر طبیعی خود را طی می کند آیا این تعمدی بوده است؟

بله. شاکله اصلی فیلم ما بحث  اجاره نشینی و درد آدم ها در این مورد، ارتباط مستاجر و صاحبخانه و نگاه آنها به هم بوده است؛ اصل قصه این است. اگر می خواستیم به بخش های دیگر بپردازیم  حرف اصلی ما الکن می ماند. ما در فیلم نقد سینما هم می کنیم حتی مشکلات جنسی برخی جوانان را هم با شرافت  مطرح می کنیم اما همه اینها در لفافه بیان می شود. چرا که معتقدم فیلم را قرار است خانواده ببیند و بعد راجع به آن صحبت کنند. من به راحتی می توانستم گستاخانه طرح موضوع کنم اما به خانواده و نوجوانی که به سینما می آید احترام گذاشتم.  

*به سبک کمدی فیلمسازی هم توجه داشتید؟

اصولا وقتی فیلم می بیننم زیاد به آنها توجه می کنم. کارهای  چاپلین و باستر کیتن را خیلی دوست دارم. یک روز تلویزیون نگاه می کردم دیدم مجری در برنامه ای از پدر و مادر باستر کیتن و اینکه هنرمند و کارگردان بودند صحبت می کند. برایم جالب بود که کسی پدر و مادر باستر کیتن را نمی شناسد اما خودش شهره عام و خاص است. با خودم گفتم پس می شود و باید زحمت کشید آنجا بود که علاقه دیگر به باستر کیتن و کارهایش پیدا کردم. وی جزو کمدین هاین اول تاریخ و به نام است همینطور چاپلین. این دو کمدین در فیلم هایشان حرف برای گفتن دارند. با حفظ  شرافت درآثارشان به اجتماع و انسان و ویژگیهای شخصیتی انسان  نقد دارند.

*از سینماگران ایرانی چطوردر فیلمتان تاثیر گرفتید؟

بسیار تحت تاثیر سینمای علی حاتمی هستم  و برای نشان دادن فضای ایرانی فیلمم به آثار این بزرگوار دقت کردم. در فیلم های علی حاتمی خانواده مطرح است  اگرچه ادبیات فیلم هایش بسیار هنرمندانه است اما شرافت در فیلم های علی حاتمی حرف اول را می زند.

*فیلم اجاره نشین های داریوش  مهرجویی چطور؟

به تمام  فیلم های  جناب مهرجویی علاقمندم. اتفاقا عده ای به من گفتند فیلم قندون جهیزیه اجاره نشین های مدرن است. اما در مفهوم این دو فیلم کاملا متفاوت هستند. اما آنچه هست فضای ایرانی و هنرمندانه ای در  فیلم های آقای مهرجویی هست که عیان نیست و من به این نوع روایت آن بسیار علاقمندم که هم مخاطب خاص و هم عام را به خود جذب  می کند. نکته بسیار حائز اهمیت دیگر اینکه در خلال فیلم های داریوش مهرجویی فلسفه ای وجود دارد که باید دقت کرد تا به آن مفهوم رسید 

*مشاور کارگردانی هم داشتید؟

آقای بهرام توکلی که سالها دستیارشان بودم در فرم و میزانسن و تقطیع پلان ها بسیار کمکم کردند. همچنین مشاور پروژه هم داشتم؛ آقای محمدرضا شجاعی که در جامعه شناسی فیلم و اینکه به مخاطب چه می خواهم بگویم همراه من بودند

*فیلم نامه را چند بار بازنویسی کردید؟ در مرحله نگارش از چه کسانی کمک گرفتید؟

نزدیک به هفت و هشت بار بازنویسی کردم. سروش صحت در بخش های کمدی کار بسیار با من همکاری داشت. اقای رضا میرکریمی نکته اساسی را به من یادآوری کرد و به من گفت سکانسی در فیلم بگذار که علاقه و قدردانی مرد از زنش نشان داده شود. من سکانسی که مرد از همسرش برای پختن کیک تشکر می کند و می گوید دورت بگردم را در فیلم گذاشتم. همچنین بهرام توکلی کمکم کرد. آقای سعید ملکان هم پیشنهاد خوبی به من داد مبنی بر اینکه قبل از نگارش فیلم نامه و دیالوگ ها، شخصیت های فیلم را برای خودت باور پذیر کن و هفت هشت صفحه از کودکی تا بزرگسالی آنها را برای خودت بنویس. این نگاه به گذشته شخصیت های فیلمم خیلی به من در نگارش فیلم نامه  کمک کرد.

*از بازی بازیگران فیلم هم صحبت کنیم. بازی نگار جواهریان در عین حالی که شیرینی خاصی به همراه دارد و از اغراق به شدت پرهیز شده اما در فصل هایی انگار کنترل شده نیست.

شما دقیق نگاه کردید اینگونه می گویید(می خندد) والا تماشاگران بازی بازیگران را بسیار دوست داشتند؛ البته این مورد شما به من  گفته شد. ببینید در هر صورت ذات  هنر صد در صد بدون خطا نیست. اگر در فیلم اشکالی هست باید بپذیریم نمی توانیم پشت چیزی مخفی شویم و بگوییم فیلم ما بدون اشکال بوده است ولی نگار جواهریان برای این نقش بسیار زحمت کشید. من به این انتقاد شما ناکوکی و هم رنگ نبودن بازیگر اطلاق می کنم که آن هم تقصیرش با من است چون کارگردان از بیرون بازی بازیگر رامی بیند و بازیگر داخل ماجرا قرار دارد. این ناپختگی من است ولی معتقدم ایشان با شجاعت و  جسورانه این نقش را پذیرفت. او نمی خواست این نفش را بازی کند.

*چرا؟

به این دلیل که همزمان در دو کار  دیگر هم بازی داشت. زمان اینکه در این فیلم  هم بازی کند برایش فراهم نمی شد اما از آنجاییکه من برای این نقش نگار جواهریان مدنظرم بود پذیرفت و با ما همکاری کرد.

* زمان نگارش هم به جواهریان و صابر ابر فکرمی کردید؟

در زمان نگارش به هیچ بازیگری فکرنمی کردم. چون سابقه دستیاری به من یاد داده که به هر بازیگری در زمان نگارش فکر کنیم محقق نمی شود. چرا؟ چون شاید بازیگر از نقش خوشش نیاید. شاید بازیگر با فیلم دیگر مشغول همکاری باشد. اینکه بگوییم زمان نگارش من به این بازیگر فکر می کنم نگاه خامیست. نقش را برای بازیگر باید نوشت و در مرحله بعد کارگردان است که نقش را به بازیگرش نزدیک می کند.

*چقدر به چیدمان و ترکیب بازیگران در این فیلم توجه داشتید؟

به نظر من یک کارگردان در زمان چیدن بازیگران  به چیدمان و گروه بازیگران فیلمش  با هم باید توجه داشته باشد. خیلی ها ممکن بود بتوانند نقش عطا را در فیلم بازی کنند اما آیا می توانستند در کنار نگار جواهریان قرار بگیرند؟ یا بالعکس. باید جنس بازی بازیگران را شناخت تا بتوان آنها را کنار هم قرار داد. اینطور نبود که هر کس گیرمان آمد در فیلم بازی داشته باشد. باید بازیگرانی انتخاب می شدند که به عنوان زن و شوهر در کنار هم پذیرفته شوند و جنس بازیشان به هم بیاید. بیشتر تلاشمان در ارائه بازی های  یک دست در فیلم بود که البته این دو بازیگر هم تمام هدفشان این بود که کار متفاوت در این فیلم ارائه دهند که به نظر من این اتفاق به خوبی افتاد.

*تفاوت فاحشی هم در بازی صابر ابر در این فیلم دیده می شود. چقدر دست بازیگران را در طول کار برای ارائه بازی بهتر باز می گذارید؟

قطعا بدانید وقتی  نقطه مشترک بین کارگردان و بازیگر وجود داشته باشد شخصیت و کاراکتر داستان شکل می گیرد. من از تک تک بازیگران و عوامل  این فیلم  تشکر  می کنم  که به من کارگردان جوان اعتماد کردند و درکار حضور پیدا کردند.

*انگار شما  شخصیت عطا را  از قبل می شناختید که متناسب با شغل و ویژگیهای خاص رفتاری  حتی نوع لباس پوشیدنش طراحی کردید.

خود من یک روز عطا بودم و معتقدم جامعه ما پر است از افرادی همچون عطا!

*که هرچه جوانتر هستند افراد ییرامون خود را بیشتر قضاوت می کنند؟

کاملا! تلاش ما در این فیلم این بود که مردم جامعه خود را زود قضاوت نکنیم. عطا بدون اینکه شناختی نسبت به  صاحبخانه خود داشته باشد  او را پولدار و بی غم که معلوم نیست در خارج چه می کند متهم می کند.

*آقای ملاقلی پور بپذیرید که صاحبخانه داستان (ابتهاج) در شخصیت پردازیش اغراق زیادی صورت گرفته است؛ آدم بسیار خوبی که برای رفع مشکلات پا به قصه می گذارد.

موافق نیستم. باید چنین کاراکتری در داستان جا می گرفت تا نشان دهیم همه آدم پولدارها  و یا صاحبخانه ها صرفأ آدم های بدی نیستند. این روزها زیاد در صحبت ها می شنویم که صاحبخانه ها آدم های بدی هستند. پنجاه درصد فیلم ها و سریال های ما الأن می گویند پولدارها آدم های کثیف و دزدی هستند و راهکارش هم مرگ وکشتن این آدم هاست!؟ مردم هم این حرفها را باور ندارند و به همین خاطر سینما نمی روند. نمونه الان فیلم های آقای کیمیایی همین وضعیت را دارد. آقای کیمیایی اصرار به گفتن این مفاهیم دارد و مردم هم چون می دانند چه می خواهد بگوید به دیدن فیلم هایش نمی روند. در فیلمم هم صحنه فیلم اعتراض ایشان را گذاشتم  که شخصیت با چاقو اعتراض می کند.

اینجا این سوال پیش می اید آیا تمام معضلات جامعه ما پولدارها هستند؟ ایا همه پولدارها دزد هستند؟ آیا کسی که به واسطه نسلی و حلال وار توانسته کارخانه دار باشد  این شخص آیا دزد است؟ آیا به  همه بنز سوارها باید ناسزا گفت  وآنها را متهم به دزدی کرد. متاسفانه  از دل چنین فیلم هایی گذشت و همدلی بیرون نمی آید.

*چراجشنواره فیلم فجر، فیلم را در بخش مسابقه نپذیرفت؟

به این دلیل که خیلی از  آدم های نسل قبل با نوع تفکر  من مشکل دارند که چرا در فیلمم گفتم آدم پولدارها خوب هستند و چرا آدم خوب ها گذشت و انفاق می کنند. من اتفاقأدر صحنه ای از فیلمم این طرز نگاه را به خنده گرفتم.

*سکانسی که صاحبخانه از پله ها بالا می آید...

دقیقأ و بعد وقتی این صاحبخانه دهان به صحبت کردن باز می کند می بینیم که چقدر آدم خوبیست ...یکی از اعضای هیات داوران به من گفت که اشتباه کردیم و حق فیلمت در جشنواره خورده شد.  این شخص که نامی از او نمی برم مطمئن باشد من بابت این مسئله جنجال به پا می کنم و به راحتی نمی گذرم. فقط منتظرم زمانش  هستم که فرا برسد و اگرنه ساکت نمی نشینم. حداقل اینکه از حق دیگران دفاع می کنم. همه چیز در پس ارتباطات شخصی و گروهی شکل می گیرد

*شما که خودتان اصل ارتباطید ...

کجا من اصل ارتباطم؟ اسم پدر تنها پشت سرم است والا پدر که فوت کرده است. اگر اصل ارتباط بودم سی فیلم برنامه ریز و دستیار کارگردان نبودم. من دستیار سوم فیلم بودم و ممنونم از کسی که مرا در کار به عنوان دستیار سوم پذیرفت. بعد از این فیلم هم دوباره دستیاری می کنم.

*گروه کارگردانی ...

بله. چرا که معتقدم  بهتر از این است که فیلم بد بسازم. برای ارتزاق هم فیلم مستند می سازم. مرکز گسترش محترم به من گفت فیلم نامه ات  خوب است اما پشتم را خالی کرد و از فیلمی حمایت کرد که فیلمبرداریش تمام نشده اما آن فیلم در بخش مسابقه جشنواره فجر  جای داشت. من چرا نباید اعتراض کنم. چقدر در سطح شهر از این فیلم تبلیغ می بینید؟ باور کنید خودم تراکت فیلمم را در سطح شهر پخش می کنم. 

* با این روش می گویند رویهمرحوم رسول ملاقلی پور را ادامه می دهید.

پدرم خیلی مهربان بود. من به هیچ عنوان گذشت پدرم را ندارم. آقای سعدی همیشه به من می گوید که رسول  صبر زیادی داشت اما من اینگونه نیستم. من الان فقط به احترام آقای سعدی چیزی نمی گویم والا حرف زیادی برای گفتن دارم ...

منبع: سینما پرس