به گزارش مشرق، علي ملاقليپور، پسر رسول ملاقليپور درست در همان روزي كه رسانه ملي، جيمي جامپ سينمايي او را در زمين فوتبال ناديده گرفت و وارد مستطيل سبز رقابت ميان ستارگان فوتبال ايران و جهان شد، اعتراضش را به بيعدالتيها عليه فيلمش اعلام كرد. او دستگير و در همان روز هم آزاد شد اما او كه نماد طغيان و اعتراض سينماي مستقل، سرگرمكننده و مردمپسند در برابر سينماي بدون قصه دولتي است، همچون بسياري از همركابانش همچنان دربند برخي بيعدالتيها در زمين سينماست. چه چيز او را به اينجا كشاند؟!
روز جمعه در دقايق ابتدايي بازي ستارگان فوتبال ايران و جهان، مردي جوان با پيراهني سفيد كه روي آن تصوير پوستر فيلم «قندون جهيزيه» ديده ميشد به داخل زمين دويد؛ دوربين رسانه ملي و گزارشگر بازي اما نه تصوير اين جيمي جامپ را نشان دادند و نه به آن اشارهاي كردند. انگار نه انگار كه اتفاقي رخ داده باشد اما اعتراض علني علي ملاقليپور به نحوه اكران اولين فيلمش و بيعدالتيهايي كه از حدود هفت ماه پيش با آن روبهرو شده بود، چيزي نبود كه ساير رسانهها بتوانند از پوشش آن بگذرند.
خيليها در نظر اول پسر جوان ملاقليپور را ملامت كردند. حركت او به واقع سبكسرانه و بيمنطق بود. اگر او اعتراضي داشت چرا در حركتي آنارشيستي اين گونه اعتراض خود را اعلام و آبروي ايران را در وسط مستطيل سبز خدشهدار ميكرد؟ پاسخ اين است: بيعدالتيهاي گستردهاي كه ملاقليپور در مدت هفت ماه گذشته ديده بود، او را به اينجا كشاند.
فيلمي كه پسزده شد!
بسياري از كساني كه علي ملاقليپور را ميشناسند، ميگويند كه او نيز مانند پدر مرحومش كه از بزرگان سينماي ايران بود گاه مغلوب تصميمات آني ميشود، جيمي جامپي كه ملاقليپور جوان به داخل زمين فوتبال زد، فوران ماهها نارضايتي او از بيعدالتيهاي گستردهاي بود كه بر فيلمش روا شد؛ شايد از حدود هفت ماه پيش يا شايد هم پيشتر. حركتي كه او زد آدم را ياد حركت اعتراضي حاج كاظم فيلم آژانس شيشهاي يا شورش قهرمان فيلم «قارچ سمي» عليه رانتخواري مياندازد.
او اولين شوك را كمي پيش از برگزاري سي و سومين جشنواره فيلم فجر دريافت كرد، وقتي كه شنيد «قندون جهيزيه»، فيلم عامهپسند، منطقي و خوشساختش برخلاف شمار زيادي از آثار بيكيفيت و بيسروته، از فهرست فيلمهاي حاضر در جشنواره رد شده است. مديران سينمايي در فهرستي كه براي انتخاب آثار اعلام كردند، فيلم او را كنار گذاشتند و ملاقليپور هيچگاه دليلش را نفهميد. او هم يك سينماگر جوان از ميان سينماگران خوشذوق ديگري بود كه فيلمهايشان بنا به دلايل نامشخصي از فهرست اصلي جشنواره فيلم فجر بيرون گذاشته شده بود. بنابراين جاي اعتراضي نبود. در همان جشنواره اما مردم شاهد نمايش فيلمهايي از جنس گروه هنر و تجربه و سينماي دولتي شدند كه خوردن يك فنجان چاي و پرسه زدن در راهروهاي كاخ جشنواره و مركز همايشهاي برج ميلاد را به تماشاي آن ترجيح ميدادند؛ آثاري با چاشني خميازه و غرولند تماشاگران كه شائبه شكست گيشه سينماها را در سال 94 مطرح ميكرد. چرا اين فيلمهاي بيقصه و كممخاطب بايد فهرست جشنواره را پر ميكردند در حالي كه آثار عامهپسند و خوشفروش بايد در خارج از اين فهرست باقي ميماندند؟
به فاصله سه ماه بعد در حركتي كه به منزله جبران كملطفيهاي سابق بود «قندون جهيزيه» در فهرست فيلمهاي بخش بينالملل جشنواره فيلم فجر گنجانده شد؛ بخشي كه مخاطب زيادي ندارد. ملاقليپور جوان به ناچار به انتظار اكران فيلمش نشست. اين روزها فيلم او روي پرده است آن هم با كمترين مانور تبليغاتي. كساني كه بر حسب شانس به تماشاي اثر طنزش ميروند، كاملاً راضي از سالنها باز ميگردند. كار او يك طنز شريف است كه از كودك و خردسال تا جوان و پير در صحنه به صحنه آن غرق در خنده ميشوند، آن هم بدون اينكه خبري از طنز سخيف و واژههاي ركيك در كار باشد. بعد از آن همه اجحاف و ناملايمت عليه او، اين بار نسخه مديران سينمايي براي ملاقليپور طوري پيچيده شده كه از نظر بازه زماني اكران، كمترين سانس نمايش را در سينماها داشته باشد؛ مشكلي كه از بيكفايتي و ضعف مديريتي ناشي شده است. ميتوان گفت كه فيلم او قرباني شده است.
ملاقليپور، نماد مبارزه سينماگران مستقل با بيعدالتي
حالا براي كارگردان فيلم اولي كه صفر تا 100 هزينههاي فيلمش را خود پرداخت كرده است، بازنگشتن سرمايه براي يك اثر با استعداد فروش بالا، دردي بزرگ و التيامناپذير است؛ برخلاف كارگردانان پرمدعاي روشنفكرنماي صاحب آثار سياه و بيقصه و روايت كه پول ساخت فيلمشان را برايشان پرداخت كرده و سينماها را در اختيارشان قرار دادهاند. تحمل ملاقليپور ديگر نتوانست اين اجحاف را تاب بياورد. او بعد از بازي ستارگان فوتبال با وساطت حجتالله ايوبي آزاد شد. ملاقليپور جوان اما بيشتر از هر كسي از او و از مديريت مديران سينمايي همچون او ناراضي است.
حركت روز جمعه ملاقليپور در وسط زمين فوران اعتراضي او و فيلمسازاني از جنس او بود. ملاقليپور نماينده و تريبون اعتراض قشر جواني از فيلمسازان سينمايي شد كه ميخواهند بگويند «ما هم هستيم»؛ قشري كه نميخواهند از الگوي اروپايي القا شده بر سينماي ايران تبعيت كنند و كساني كه به عشق سينما تمام داشتهها و نداشتههايشان را پاي ساخت فيلمي ميريزند كه قصه و روايت دارد و سرگرميساز است، آن هم به قصد جلبرضايت مخاطب و براي مخاطب نه براي جلبنظر مدير جشنوارهها!
درست برخلاف سينماي هنر و تجربه كه قالب اكثر فيلمهاي جشنوارهاي فجر را تشكيل ميدهد؛ آنها آثاري هستند عمدتاً بدون قصه، با تمهاي تاريك و روايتهاي كند و پاياني نامشخص كه اغلب پشتوانههاي مالي محكم بعضاً دولتي را به همراه دارند؛ آثاري به سبك سينماي شكستخورده فرانسه كه الگوي جشنوارهپسند و فرسوده سينماي ايران است.
منبع: روزنامه جوان
روز جمعه در دقايق ابتدايي بازي ستارگان فوتبال ايران و جهان، مردي جوان با پيراهني سفيد كه روي آن تصوير پوستر فيلم «قندون جهيزيه» ديده ميشد به داخل زمين دويد؛ دوربين رسانه ملي و گزارشگر بازي اما نه تصوير اين جيمي جامپ را نشان دادند و نه به آن اشارهاي كردند. انگار نه انگار كه اتفاقي رخ داده باشد اما اعتراض علني علي ملاقليپور به نحوه اكران اولين فيلمش و بيعدالتيهايي كه از حدود هفت ماه پيش با آن روبهرو شده بود، چيزي نبود كه ساير رسانهها بتوانند از پوشش آن بگذرند.
خيليها در نظر اول پسر جوان ملاقليپور را ملامت كردند. حركت او به واقع سبكسرانه و بيمنطق بود. اگر او اعتراضي داشت چرا در حركتي آنارشيستي اين گونه اعتراض خود را اعلام و آبروي ايران را در وسط مستطيل سبز خدشهدار ميكرد؟ پاسخ اين است: بيعدالتيهاي گستردهاي كه ملاقليپور در مدت هفت ماه گذشته ديده بود، او را به اينجا كشاند.
فيلمي كه پسزده شد!
بسياري از كساني كه علي ملاقليپور را ميشناسند، ميگويند كه او نيز مانند پدر مرحومش كه از بزرگان سينماي ايران بود گاه مغلوب تصميمات آني ميشود، جيمي جامپي كه ملاقليپور جوان به داخل زمين فوتبال زد، فوران ماهها نارضايتي او از بيعدالتيهاي گستردهاي بود كه بر فيلمش روا شد؛ شايد از حدود هفت ماه پيش يا شايد هم پيشتر. حركتي كه او زد آدم را ياد حركت اعتراضي حاج كاظم فيلم آژانس شيشهاي يا شورش قهرمان فيلم «قارچ سمي» عليه رانتخواري مياندازد.
او اولين شوك را كمي پيش از برگزاري سي و سومين جشنواره فيلم فجر دريافت كرد، وقتي كه شنيد «قندون جهيزيه»، فيلم عامهپسند، منطقي و خوشساختش برخلاف شمار زيادي از آثار بيكيفيت و بيسروته، از فهرست فيلمهاي حاضر در جشنواره رد شده است. مديران سينمايي در فهرستي كه براي انتخاب آثار اعلام كردند، فيلم او را كنار گذاشتند و ملاقليپور هيچگاه دليلش را نفهميد. او هم يك سينماگر جوان از ميان سينماگران خوشذوق ديگري بود كه فيلمهايشان بنا به دلايل نامشخصي از فهرست اصلي جشنواره فيلم فجر بيرون گذاشته شده بود. بنابراين جاي اعتراضي نبود. در همان جشنواره اما مردم شاهد نمايش فيلمهايي از جنس گروه هنر و تجربه و سينماي دولتي شدند كه خوردن يك فنجان چاي و پرسه زدن در راهروهاي كاخ جشنواره و مركز همايشهاي برج ميلاد را به تماشاي آن ترجيح ميدادند؛ آثاري با چاشني خميازه و غرولند تماشاگران كه شائبه شكست گيشه سينماها را در سال 94 مطرح ميكرد. چرا اين فيلمهاي بيقصه و كممخاطب بايد فهرست جشنواره را پر ميكردند در حالي كه آثار عامهپسند و خوشفروش بايد در خارج از اين فهرست باقي ميماندند؟
به فاصله سه ماه بعد در حركتي كه به منزله جبران كملطفيهاي سابق بود «قندون جهيزيه» در فهرست فيلمهاي بخش بينالملل جشنواره فيلم فجر گنجانده شد؛ بخشي كه مخاطب زيادي ندارد. ملاقليپور جوان به ناچار به انتظار اكران فيلمش نشست. اين روزها فيلم او روي پرده است آن هم با كمترين مانور تبليغاتي. كساني كه بر حسب شانس به تماشاي اثر طنزش ميروند، كاملاً راضي از سالنها باز ميگردند. كار او يك طنز شريف است كه از كودك و خردسال تا جوان و پير در صحنه به صحنه آن غرق در خنده ميشوند، آن هم بدون اينكه خبري از طنز سخيف و واژههاي ركيك در كار باشد. بعد از آن همه اجحاف و ناملايمت عليه او، اين بار نسخه مديران سينمايي براي ملاقليپور طوري پيچيده شده كه از نظر بازه زماني اكران، كمترين سانس نمايش را در سينماها داشته باشد؛ مشكلي كه از بيكفايتي و ضعف مديريتي ناشي شده است. ميتوان گفت كه فيلم او قرباني شده است.
ملاقليپور، نماد مبارزه سينماگران مستقل با بيعدالتي
حالا براي كارگردان فيلم اولي كه صفر تا 100 هزينههاي فيلمش را خود پرداخت كرده است، بازنگشتن سرمايه براي يك اثر با استعداد فروش بالا، دردي بزرگ و التيامناپذير است؛ برخلاف كارگردانان پرمدعاي روشنفكرنماي صاحب آثار سياه و بيقصه و روايت كه پول ساخت فيلمشان را برايشان پرداخت كرده و سينماها را در اختيارشان قرار دادهاند. تحمل ملاقليپور ديگر نتوانست اين اجحاف را تاب بياورد. او بعد از بازي ستارگان فوتبال با وساطت حجتالله ايوبي آزاد شد. ملاقليپور جوان اما بيشتر از هر كسي از او و از مديريت مديران سينمايي همچون او ناراضي است.
حركت روز جمعه ملاقليپور در وسط زمين فوران اعتراضي او و فيلمسازاني از جنس او بود. ملاقليپور نماينده و تريبون اعتراض قشر جواني از فيلمسازان سينمايي شد كه ميخواهند بگويند «ما هم هستيم»؛ قشري كه نميخواهند از الگوي اروپايي القا شده بر سينماي ايران تبعيت كنند و كساني كه به عشق سينما تمام داشتهها و نداشتههايشان را پاي ساخت فيلمي ميريزند كه قصه و روايت دارد و سرگرميساز است، آن هم به قصد جلبرضايت مخاطب و براي مخاطب نه براي جلبنظر مدير جشنوارهها!
درست برخلاف سينماي هنر و تجربه كه قالب اكثر فيلمهاي جشنوارهاي فجر را تشكيل ميدهد؛ آنها آثاري هستند عمدتاً بدون قصه، با تمهاي تاريك و روايتهاي كند و پاياني نامشخص كه اغلب پشتوانههاي مالي محكم بعضاً دولتي را به همراه دارند؛ آثاري به سبك سينماي شكستخورده فرانسه كه الگوي جشنوارهپسند و فرسوده سينماي ايران است.
منبع: روزنامه جوان