سیلویا در این پنج سال در هفت کشور زندگی چند ماهه کرده و ۷۰ کشور دنیا در پنج قاره را چند روزه دیده. او از تیرماه سال جاری نیز زندگی خود را در نروژ شروع کرده تا برای ماجراجویی و سفر بعدی آماده شود. سیلویا به تنهایی به ایران و قفقاز سفر کرده و با کوله پشتی خود از مناطق مختلف خاورمیانه دیدن کرده: «من برای مقصد سفرهایم، معمولا جاهایی را انتخاب می کنم که گردشگران کمتری به آن ها توجه دارند، مثل ایران و کشورهای آسیای مرکزی. به قصد اینکه تصورات غلطی که در مورد این کشورها در غرب وجود دارد را به چالش بکشم، چرا که چهره این کشورها، قربانی تبلیغات ناصحیح رسانه های غربی شده اند.»
او در یکی از مقالههای خود در مورد سفر به ایران می نویسد: «من هیچ وقت اینقدر مورد انتقاد و نصحیت قرار نگرفته بودم، زمانی که تصمیم به سفر تنهایی به ایران گرفتم، خیلی از اطرافیانم که معمولا هیچ نظری در مورد سفرهایم نمی دادند، شروع به اظهار نظر کردند. برخی تشویق می کردند و می گفتند ایده خیلی خوبی است و اگر پاسپورت آمریکایی نداشتند، خودشان هم می آمدند. برخی دیگر با تعجب می گفتند مطمئنی می خواهی تنها بروی؟ چه نوع مرگی را برای خودت تصور می کنی؟ در آخر عموی من که خودش خیلی سفر رفته و کشورهای مختلف را دیده گفت: ایران جای خوبی نیست به جای ایران به یونان برو.» در نهایت سیلویا تصمیم خود را گرفت و برای دو هفته به ایران سفر کرد. از اینرو به سراغ وی رفتیم تا در مورد تجربه سفرش از او بپرسیم.
چطوری کشور مقصد رو انتخاب می کنی؟
روش های مختلفی برای انتخاب مقصد سفرهام دارم، اما اصلی ترین چیزی من را برای سفر به آنجا علاقه مند می کند، این است که در مورد آن مکان کمتر شنیده باشم، این مساله من را ترغیب می کند تا به آنجا سفر کنم و بیشتر یاد بگیرم و اطلاعاتم را در مورد آن مکان افزایش دهم.
در وبلاگت گفتی دوست داری تصورات غلطی که در مورد برخی از کشورها در بین غرب وجود دارد، به چالش بکشی. می توانی بیشتر توضیح بدهی؟
من با سفر کردن یاد گرفتم این است که هر مکانی که خیلی در بین توریست ها معروف نیست یا حتی شهرت بدی دارد، معمولا یک جای خیلی زیبا و خوب برای سفر است و مردمی مهمان نواز و مهربان دارند. برای همین فکر می کنم دیگران هم باید به این کشورها سفر کنند و باید تجربه واقعی خود را با افراد دیگر تقسیم کنند. برای مثال، قبل از اینکه من به آسیای مرکزی بروم، خیلی مطمئن نبودم که باید تاجیکستان را هم ببینم یا نه. چون شنیده بودم که خیلی امن نیست، اما من در نهایت به این کشور رفتم و یکی از بهترین خاطرات و تجربه های سفرهایم به دور دنیا مربوط به سفر به تاجیکستان است. مهربانی و خونگرم بودن مردم تاجیکستان باورنکردنی بود، من در مورد این تجربه خوب نوشتم تا دیگران بخوانند و علاقه مند به سفر به این کشور شوند.
کی به ایران رفتی؟ از رفتن به ایران می ترسیدی چون یک زن بودی؟
من مارس ۲۰۱۴ به ایران رفتم، نزدیک سال نو ایرانی. خیلی ها به من می گفتند که نباید تنها به ایران بروم چون یک زن آمریکایی هستم، اما من مطالب مختلف را در وبلاگ های دیگر گردشگرانی که به ایران رفته بودند و از ایران خوششان آمده بود، خوندم. برای همین خیلی نگران نبودم.
چطوری ویزا گرفتی؟ ویزا گرفتن راحت بود؟
من خیلی خوش شانس هستم، چون هم پاسپورت آمریکایی دارم و هم نروژی. نروژی ها می توانند ویزای خود را در فرودگاه تهران دریافت کنند و مثل آمریکایی ها نیاز به ویزا از قبل ندارند. من کمی نگران بودم برای ویزا، گفتم شاید من را در فرودگاه رد کنند، به دلیل اینکه زن تنها هستم و تنها سفر می کنم، اما فقط بعد از ۱۰ دقیقه پلیس ایران ویزای من را صادر کردند و به من دادند. نمی توانستم باور کنم که چقدر راحت و ساده بود.
اولین حسی که با ورود به ایران داشتی چی بود؟
بالاخره وارد ایران شدم! بودن در ایران برای من خیلی غیرقابل تصور بود که واقعی شده بود. ایران جایی بود که همیشه می خواستم به آن سفر کنم، جایی که مطمئن نبودم آیا می توانم بروم یا نه! باید اعتراف کنم که قبل از رفتن به ایران کی احساس خطر می کردم، اما زمانی که وارد ایران شدم، این ترس از بین رفت و احساس راحتی می کردم.
کجاها را در ایران دیدی؟
ویزایی که برای من صادر شده بود، دو هفته ای بود و اجازه اقامت بیشتر نمی داد، برای همین تنها توانستم تهران، اصفهان، مریوان را ببینم و در راه سفر به ارمنستان، از تبریز هم دیدن کردم. کاش زمان بیشتری داشتم و می توانستم شهرهای دیگر ایران را هم ببینم. خیلی جاهای زیبا بودند که به دلیل فرصت کم نتوانستم آن ها را ببینم.
ایران را چطوری توصیف می کنی؟
مسلما ایران یک کشور خاص است. من فکر می کنم که بیشتر آمریکایی ها فکر می کنند ایران مثل کشورهای عربی است، اما ایران خیلی متفاوت است. من عاشق این هستم که زن های ایرانی روسری های رنگارنگ سر می کنند، معماری های بی نظیر در ایران دیده می شود. انرژی و زندگی در خیابان های ایران جریان دارد. فکر نمی کنم جایی در روی زمین وجود داشته باشه که مردمی مهمان نواز به اندازه مردم ایران داشته باشد.
چه چیزی را در مورد ایران دوست داشتی و از چه چیزی بدت می آمد؟
ایران یک کشور زیبا است با یک تاریخ و فرهنگ قوی. معلوم هست که من به عنوان یک گردشگر و مهمان، مهمان نوازی معروف ایرانی ها توجه من را جلب کرد و من را به خودش علاقه مند کرد. مطمئن نیستم که چیزی در ایران تنفر من را برانگیخته باشد.
ارتباط برقرار کردن با مردم ایران با توجه به اینکه فارسی بلد نبودی، راحت بود؟ توانستی دوست پیدا کنی؟
قبل از رفتن به ایران شمردن تا ۱۰ را به زبان فارسی یاد گرفتم. یعنی وقتی به ایران رفتم فقط می توانستم بگویم، یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه، ده! اما خب! خیلی از مردم ایران انگلیسی صحبت می کردند. البته بیشتر اوقات من با یکی از دوستان نزدیکم که یک دختر ایرانی است بودم و همچنان با هم دوست هستیم و با هم صحبت می کنیم.
لباس پوشیدن به سبک زنان ایرانی برایت راحت بود؟
من معمولا شلوار لی یا یک دامن بلند می پوشیدم و یک ژاکت بلند روی آن و یک روسری روی سرم. روسری را روی سر نگه داشتن کمی سخت بود و مرتب می افتاد، اما بقیه لباس ها راحت بود و با آن ها مشکلی نداشتم.
چه چیزی بیشتر شگفت زده ات کرد؟
من از زیبای زمین ها و طبیعت ایران خیلی شگفت زده شده بودم. من در ابتدا متوجه نشده بودم که از تهران می شود رشته کوه های البرز را دید، برای همین اولین بار که این کوه ها را دیدم خیلی شگفت زده شده بودم!
فکر می کنی ایران مقصد مناسبی برای زنانی است که به تنهایی سفر می کنند؟ امنیت دارند؟
من فکر می کنم زنانی که تنها سفر می کنند باید برای سفر به ایران خیلی مراقب باشند و اگر مراقب باشند، سفر امنی و بی خطری خواهند داشت. یکی دوست مجارستانی من هم به تازگی به تنهایی به ایران سفر کرد و هیچ مشکلی نداشت و به ایران علاقه مند شد. برای همین فکر می کنم زنان دیگر هم می توانند با مراقب بودن بیشتر به ایران سفر کنند، همانطور که سفر به هر جای دیگری هم نیاز به مراقبت و رعایت یک سری نکات دارد. من هیچ مشکلی در ایران نداشتم.
غذاهای ایران چطور بود؟
من عاشق غذاهای ایرانی هستم. فکر می کنم زمانی که ایران بودم وزن اضافه کردم! من عاشق دوغ هستم. من دوست دارم هر روز غذای ایرانی بخورم البته اگر بتوانم.