کد خبر 474189
تاریخ انتشار: ۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۵

همزمان با اين اقدامات وی سرمايه‌‏گذاری و برنامه‏‌ريزی وسيعی را در حوزه علميه قم بين طلاب جوان آغاز كرد. از طرف ديگر به منظور در دست گرفتن حاكميت كشور با تهيه انواع و اقسام شبنامه، شايعه‌پراكنی، ارائه تحليل‌های منحرف‌کننده و طرح اتهامات متعدد سعی در زير سوال بردن نظام و مسئولين کشور داشت.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روز 6 مهر 1366 حکم اعدام سیدمهدی هاشمی به جرم محاربه، افساد، ایجاد فتنه و رعب و وحشت در بین مردم به اجرا درآمد.

سیدمهدی هاشمی فرزند سیدمحمد در سال 1323 در اصفهان متولد شد. وی پس از گذراندن تحصيلات ابتدایی بنا بر اصرار پدرش راهی حوزه علميه اصفهان گرديد و پس از شش سال به دعوت برادرش، سیدهادی هاشمی كه در قم سكونت داشت، رهسپار اين شهر شد و مشغول تحصيل شد.

حضور وی در قم همزمان با اوجگيری نهضت روحانيت در سال 1342 بود. در اين برهه سیدمهدی هاشمی با مراجعه به منابع و مآخذ غيراسلامی و غيرشيعی به بررسی نهضت‌ها و انقلاب‌های جهان در زمان‌های مختلف پرداخت كه همين امر وی را به سوی برداشت‌های التقاطی سوق داد.

در سال 1346 ساواک، سیدمهدی هاشمی را به اتهام تكثير و پخش اعلاميه دستگير کرد که البته پس از سپردن تعهد از زندان آزاد شد. در اواخر همين سال بود که او به صدر و ذيل نامه آيت ‏الله‏ العظمی سيدعلی بهبهانی(ره) در رابطه با حملات اسرائيل و كمك به مردم مظلوم فلسطين، جملاتی اضافه كرد و باعث احضار و برخورد ساواك با معظم‏له شد. به دنبال این اقدام سیدمهدی هاشمی، وی مجددا دستگير و برای خدمت سربازی به جهرم اعزام شد. ساواك نیز از طريق ضداطلاعات ارتش وی را دعوت به همكاری نمود و سپس ترتيب انتقالش را به تهران داد و سمت نويسندگی دادرسی كل ژاندارمری را به او محول نمود. سیدمهدی هاشمی در سخنرانی‌ای كه به عنوان نماينده سربازان داشت، از شاه و انقلاب سفيد تعريف و تمجيد نمود.

پس از پايان سربازی، وی فعاليت‌های سياسی و اجتماعی خود را که بر پایه اندیشه‌های التقاطی استوار شده بود در قهدريجان اصفهان متمركز کرد. در اين زمان وی به صورت مرتب در جلسات محمدجواد غروی اصفهانی شركت می‏‌کرد و تحت تأثير سخنان وی كه با مفاهيم اصيل اسلام و اصول تشيع تعارض داشت قرار گرفت. محمدجواد غروی اصفهانی که به قول خود مروج نوعی تشیع اصلاح‌شده و انقلابی بود، در ایجاد تشنجات افراطی مذهبی در اصفهان نقش عمده‌ای داشت و بنا به گفته خودش، اخبار مخالف قرآن و متضاد با مذهب شیعه را جداً رد می‌کرد و همواره می‌کوشید که دین اسلام و مذهب تشیع را از آلایش و بدعت و اشتباه و خلل و خطا پیراسته و پاک گرداند. این تفکرات باعث شد تا برخی از علمای اصفهان به مخالفت با غروی برخاسته و در رد نظریات او مطالبی ارائه کنند. به تدریج پیروان عقاید محمدجواد غروی که مهدی هاشمی نیز در رأس آنها قرار داشت، به «هدفی‌ها» مشهور شدند و شروع به اقدامات تبلیغاتی و سپس حذفی علیه روحانیت سنتی و در رأس آنها آیت‌الله شمس‌آبادی کردند. مهدی هاشمی در اعترافاتش تأثیر اندیشه‌های محمدجواد غروی بر خود و اعضای گروهش را چنین بیان می‌کند:

«...ایشان هم در حوزه علمیه اصفهان بر اثر یک سری نظریات و برداشت‌هایی که از اسلام داشت که بعضی‌اش نظرشان بوده و بعضش بعدها معلوم شد که نظر انحرافی بوده، اینها را ما بهش گرایش پیدا کردیم... احساس کردیم که حرف‌های جدیدی [از ایشان] می‌شنویم. از اسلام و قرآن و اینها که با منطق مبارزاتی هم انطباق داشت. این بود که ما این گرایش‌مان هی محکم‌تر شد... یک زمانی به اینجا می‌رسیدیم که خب دیگر این روحانیت سنتی اصفهان که یا ساکتند یا مخالف مبارزه هستند، در مقابل‌شان به طور جدی موضع‌گیری بکنیم؛ یعنی مثلا به حد قتل هم برسد و قتل مرحوم شمس‌آبادی که اینها تبعات و پیامدهای تدریجی این منشا تفکر بود...»

آيت الله شمس‌آبادي سرانجام يك روز پس از بازگشت از سفر حج در سحرگاه 18 فروردين 1355 در مسیر رفتن به مسجد جهت اقامه نماز جماعت، توسط باند سیدمهدي هاشمي ربوده شد و به طرز فجيعي به قتل رسيد.

به دنبال چند فقره قتل، سیدمهدی هاشمی در ارديبهشت 1355 دستگير و روانه زندان شد. وی در زندان با ساواك ارتباط برقرار كرد و اطلاعات مبارزين را در اختيار ساواك قرار می‏داد. او اگرچه در دادگاه مجرم شناخته شده بود و به سه بار اعدام محكوم گردید، ولی بنا بر دلايلی اين حكم در ديوان عالی كشور نقض شد. اين واقعه با پیروزی انقلاب اسلامی در سال‌های 1356 و 1357 مصادف شده بود و مهدی هاشمی از درون زندان شروع به نامه‏نگاری با علما و روحانیون نمود و چنين وانمود کرد كه رژيم پهلوی با متهم كردن او قصد تخريب چهره مبارز و سازش‌ناپذير او را دارد. وی در واقع سعی داشت در منظر روحانیون چنین وانمود کند که پرونده جنایی او، در واقع یک پرونده سیاسی است و خود نیز یک زندانی سیاسی است، نه مجرمی که در چندین پرونده قتل دخالت داشته است. در بيرون زندان نیز باند مهدی هاشمی اقدام به تبليغات زيادی کردند كه وی زندانی سياسی است.

با پيروزی انقلاب اسلامی مهدی هاشمی نیز از زندان آزاد شد و تحت حمایت‌های گسترده و بی‌حد و حصر آیت‌الله منتظری خود را بر بدنه انقلابیون تحمیل کرد. در واقع نسبت خویشاندی آیت‌الله منتظری با مهدی هاشمی و اعتماد زائل‌نشدنی او، مانع هرگونه اقدام قانونی علیه سیدمهدی هاشمی شده بود. وی علی‏رغم اين كه به عنوان يك مجرم و يا لااقل متهم شناخته می‏‌شد، در پناه حمايت‌های آیت‌الله منتظری توانست تا احراز مسئوليت واحد نهضت‌های سپاه پاسداران ارتقا يابد. وی در اين سمت با سياست‌های نظام مقابله و باعث اختلال در روابط خارجی با ساير دولت‌ها گرديد كه مجموعه عملكرد وی باعث انحلال اين واحد و اخراج وی از سپاه پاسداران شد.

وی از آغاز تأسيس واحد نهضت‌ها تا زمان اخراجش از سپاه هر گونه وسايل مورد نياز خود اعم از اسلحه، مهمات، اسناد و مدارك و... را از اين نهاد خارج و مخفی کرده بود. مهدی هاشمی بار ديگر قهدريجان را پايگاه خود قرار داد و تلاش كرد تا سازمانی از نيروهای مسلح را در لنجان سفلی تأسيس كند و در مقابل سپاه اصفهان ايستادگی كند كه اين امر موجب درگيری در اين منطقه و كشته و زخمی شدن ده‌ها نفر گرديد. پروژه قتل‌های باند مهدی هاشمی پس از انقلاب اسلامی نیز به قوّت سابق ادامه یافت که ترور مهندس عباس بحرینیان، مسئول کمیته‌های انقلاب اصفهان در دی‌ماه 1358 از مهم‌ترین این قتل‌ها به شمار می‌رفت.

همزمان با اين اقدامات وی سرمايه‌‏گذاری و برنامه‏‌ريزی وسيعی را در حوزه علميه قم بين طلاب جوان آغاز كرد. از طرف ديگر به منظور در دست گرفتن حاكميت كشور با تهيه انواع و اقسام شبنامه، شايعه‌پراكنی، ارائه تحليل‌های منحرف‌کننده و طرح اتهامات متعدد سعی در زير سوال بردن نظام و مسئولين کشور داشت.

سرانجام به دنبال کشف تعدادی از اسلحه‌های غیرمجاز باند مهدی هاشمی و اعترافات برخی از اعضای این گروهک، امام خمینی(ره) دستور دستگيری و بررسی سوابق وی و باندش را صادر فرمودند و مسئولين امنيتی و قضايی را به مقاومت در مقابل جوسازي‌ها توصيه كردند.

آیت‌الله ری‌شهری وزیر اطلاعات وقت درباره برخورد با مهدی هاشمی و آغاز روند تحقیقات پرونده‌اش می‌گوید:

«کشف موضوع با وزارت اطلاعات بود. ما هیچ علاقه‌ای به ورود به این مسأله نداشتیم اما مدیر ضدجاسوسی وزارت اطلاعات گزارشی به ما ارائه داد که از کشف یک خانه تیمی با امکانات بسیار پیشرفته، از جمله پودر سرطان‌زا حکایت داشت. در این گزارش این طور آمده بود که این خانه مربوط به سیدمهدی هاشمی و نهضت‌هاست و ما از این موضوع نگران هستیم که اگر برخورد کنیم و اقدام به تخلیه این خانه نماییم، آیت‌الله منتظری واکنش منفی نشان دهند. این در واقع سرنخ موضوع پرونده سیدمهدی هاشمی بود. ما برای این که با پشتوانه قوی جلو برویم، موضوع را با امام در میان گذاشتیم و از ایشان سوال کردیم که آیا اجازه می‌دهید اقدامات لازم را انجام دهیم یا خیر. امام فرمودند جلو بروید و ببینید ماجرا چیست. ما تصور می‌کردیم آقای منتظری در این موضوع با ما همراه شوند و در جهت رسیدگی به اقدامات غیرقانونی این افراد با ما همکاری داشته باشند. در پرانتز باید بگویم که قبل از مطرح شدن این موضوع، وقتی از امام راجع به پرونده قتل‌های مهدی هاشمی در قبل از انقلاب و رسیدگی به آن سوال کردم، ایشان جواب روشن و قاطعی به ما ندادند. وقتی پرونده این افراد را در اصفهان مطالعه کردم پرونده خیلی روشن است و این افراد به دلیل همکاری‌هایی که با ساواک داشته‌اند، فقط مدتی زندانی شده‌اند و اقدامی روی پرونده قتل‌های آنها انجام نشده است.
تصور ما این بود که وقتی پرونده جدید را به همراه پرونده قتل‌ها به آقای منتظری ارائه دهیم، ایشان می‌گویند بروید و به جرائم این افراد رسیدگی کنید. اما وقتی این موضوع را با ایشان مطرح کردیم، دیدم آقای منتظری خیلی عادی برخورد می‌کنند و به نوعی کارهای این افراد را توجیه می‌کند. ایشان گفتند مدارک را به من بدهید. مدارک را به ایشان دادیم و بعدها متوجه شدیم آقای منتظری مدارک را به سیدمهدی هاشمی تحویل داده تا از جریان پرونده‌ها باخبر باشد. وقتی این موضوع پیش آمد من از امام خواستم به درخواست پیگیری ما به صورت کتبی پاسخ دهد تا ما سند داشته باشیم و این شد که ایشان نامه معروفی را خطاب به من نوشتند و در آن اظهار داشتند که دامن بزرگان انقلاب باید از لوث این اتهامات پاک شود. با صدور نامه امام، ما به صورت جدی وارد این پرونده‌ها شدیم. سیدمهدی هاشمی به هیچ وجه ماجرای قتل‌ها را نمی‌پذیرفت اما بعد از این که صحبت‌های زیادی با او داشتیم، توانستیم سرنخ‌های زیادی پیدا کنیم و به تدریج توانستیم جنازه‌ها را پیدا کنیم. جالب است که وقتی جنازه این شهدا پیدا شد، هم آقای منتظری ماجرا را نپذیرفتند و دست از حمایت سیدمهدی هاشمی برنداشتند و این موضوع برای ما جای تعجب داشت.»

پس از مدتی كه از بازداشت مهدی هاشمی گذشت، وی درباره همه جرايم قبل و بعد از انقلاب اسلامی لب به اعتراف گشود. سیدمهدی هاشمی سرانجام به اعدام محكوم شد و حکم اعدامش در تاريخ 6 مهرماه 1366 به اجرا در آمد.

منابع:
خبرگزاری فارس، به نقل از کتاب داستان یک مرداب
گفت‌و‌گوی آیت‌الله ری‌شهری با برنامه شناسنامه
مرکز اسناد انقلاب اسلامی