به گزارش مشرق، همزمان با مراسم تشییع جنازۀ اولین گروه از درگذشتگان فاجعۀ منا که صبح امروز از دانشگاه تهران شروع شد، شعری میخوانیم از خانم بشری صاحبی، عضو دورۀ تکمیلی آفتابگردانها از تهران.
تیره كرده آسمان را نفرت قابیلها
تیر نفرت میخورد بر سینۀ هابیلها
ابرهه بر كعبه دارد حكمرانی میكند
مكه را تسخیر كرده بیسپاه فیلها
چشمۀ زمزم شده چشمان هاجرهای شهر
بر منا ماندهست رد خون اسماعیلها
جاهلیت حرمت آیات قرآن را شكست
كو نوای دلربای قاری ترتیلها؟!
آه! از صهیون چه كم دارد مگر آل سعود؟
میتوان در جمع ایندو گفت: اسرائیلها
آن پرستوها كه هجرت كرده بودند از مُنا
پر گشودند از منا همراه جبرائیلها
نیست غیر از كربلا پایان حج ناتمام
میتوان فهمید این را از دل تأویلها
میرسد خشم ابابیل و سقوط ابرهه
چشم میدوزم به روز بارش سجیلها
بعدِ هر پاییز میآید بهاری، شك نكن
پاسخ ما سخت خواهد بود آری! شك نكن
كشتن مهمان بیت الله آیا شوم نیست؟!
قتل در ماه حرام و در حرم محكوم نیست؟!
در حصار بتپرستان است بیت الله، آه
مثل كعبه هیچ كس _غیر از علی_ مظلوم نیست
كینۀ آل علی در سینۀ آل سعود
علت این قتل عام زائران معلوم نیست؟
خاطرات كربلا و شام و كوفه حاكیاند:
بینتان مهماننوازی از ازل مرسوم نیست
این همه كتمان و انكار شما بیهوده است
حیلهای در كار بوده، بر كسی مكتوم نیست
رو به پایان است دنیا، آی اصحاب الشِمال!
در قیامت سهمتان چیزی بجز زقّوم نیست
از غم این داغ، خون جاریست از چشمان یار
هیچكس اندازۀ صاحب زمان مغموم نیست
خوشبهحال هر كه بر روی لب استغفار داشت
موقع پرواز، سر بر زانوان یار داشت
فكر كن! صاحب زمان این داغها را دیده است
آنچه را رخ داده، از نزدیك، آنجا دیده است
در غروب روز عاشورای این ماه حرام
لشكری افتاده بر دامان صحرا دیده است
تشنگی و تشنگی و تشنگی و تشنگی...
كربلا را كربلا را كربلا را دیده است...
او شنیده «یا حسین» از حلق اسماعیلها
نالۀ «یا مهدی ادركنی» به لبها دیده است
دیده نفرت سد شده آن روز بر امواج عشق
در بیابان منا آن روز دریا دیده است
مثل عمه «ما رأیتُ » گفته با خود زیر لب
در منا اما مگر «شیئاً جمیلاً» دیده است؟!
شب به پایان میرسد با ذكر «بسم الله نور»
خوب میدانم میآید صبح زیبای ظهور
منبع: شهرستان ادب
تیره كرده آسمان را نفرت قابیلها
تیر نفرت میخورد بر سینۀ هابیلها
ابرهه بر كعبه دارد حكمرانی میكند
مكه را تسخیر كرده بیسپاه فیلها
چشمۀ زمزم شده چشمان هاجرهای شهر
بر منا ماندهست رد خون اسماعیلها
جاهلیت حرمت آیات قرآن را شكست
كو نوای دلربای قاری ترتیلها؟!
آه! از صهیون چه كم دارد مگر آل سعود؟
میتوان در جمع ایندو گفت: اسرائیلها
آن پرستوها كه هجرت كرده بودند از مُنا
پر گشودند از منا همراه جبرائیلها
نیست غیر از كربلا پایان حج ناتمام
میتوان فهمید این را از دل تأویلها
میرسد خشم ابابیل و سقوط ابرهه
چشم میدوزم به روز بارش سجیلها
بعدِ هر پاییز میآید بهاری، شك نكن
پاسخ ما سخت خواهد بود آری! شك نكن
كشتن مهمان بیت الله آیا شوم نیست؟!
قتل در ماه حرام و در حرم محكوم نیست؟!
در حصار بتپرستان است بیت الله، آه
مثل كعبه هیچ كس _غیر از علی_ مظلوم نیست
كینۀ آل علی در سینۀ آل سعود
علت این قتل عام زائران معلوم نیست؟
خاطرات كربلا و شام و كوفه حاكیاند:
بینتان مهماننوازی از ازل مرسوم نیست
این همه كتمان و انكار شما بیهوده است
حیلهای در كار بوده، بر كسی مكتوم نیست
رو به پایان است دنیا، آی اصحاب الشِمال!
در قیامت سهمتان چیزی بجز زقّوم نیست
از غم این داغ، خون جاریست از چشمان یار
هیچكس اندازۀ صاحب زمان مغموم نیست
خوشبهحال هر كه بر روی لب استغفار داشت
موقع پرواز، سر بر زانوان یار داشت
فكر كن! صاحب زمان این داغها را دیده است
آنچه را رخ داده، از نزدیك، آنجا دیده است
در غروب روز عاشورای این ماه حرام
لشكری افتاده بر دامان صحرا دیده است
تشنگی و تشنگی و تشنگی و تشنگی...
كربلا را كربلا را كربلا را دیده است...
او شنیده «یا حسین» از حلق اسماعیلها
نالۀ «یا مهدی ادركنی» به لبها دیده است
دیده نفرت سد شده آن روز بر امواج عشق
در بیابان منا آن روز دریا دیده است
مثل عمه «ما رأیتُ » گفته با خود زیر لب
در منا اما مگر «شیئاً جمیلاً» دیده است؟!
شب به پایان میرسد با ذكر «بسم الله نور»
خوب میدانم میآید صبح زیبای ظهور