آه ای منا کی طاقت آوردی نگاهش را
در سینه های تنگ و زخمی سوز آهش را
صحرای محشر بوده می گویند این صحرا
موی سپیدش را ببین روی سیاهش را
ذی الحجّه ای پر درد، پر خون،در محاق غم
شمشیر! قربانی مکن لب تشنه ماهش را
حاجی به مکّه رفت امّا کربلایی شد
دیدیم در فریاد آخر جان پناهش را
بر حلق های تشنه پوتین های پر کینه
گرداند سوی کربلایت قبله گاهش را
برخیز ای عباس زینب! عصر عاشوراست
دشمن به سوی خیمه آورده سپاهش را
هر کس که سنگی سهم شیطان هست در مشتش
با مرگ نامردانه می بندند راهش را
تقدیر می گیرد گریبان گنهکاری
که گردن تقدیر اندازد گناهش را
سیلابِ راه افتاده از این رود خون بی شک
بردارد از روی زمین ظلم و سپاهش را