• شکار شخصیت و یا تاثیر پذیری از جربان نفوذ، اطرافیان و حلقه های پیرامونی نا اهل و نامحرم
• برجسته سازی شخصیت شکار شده از سوی مخالفین، معاندین و رسانه های بیگانه
• اقدام به تضعیف ارزشهای الهی نظام (جایگاه ولایت و رهبری) از سوی شخصیت نفوذپذیر
• ایجاد دو قطبی کاذب در جامعه و تضعیف انسجام و وحدت ملی توسط شخصیت نفوذپذیر
• تقویت جبهه ی نا اهلان و نامحرمان انقلاب (نفاق و نفوذ) توسط شخصیت نفوذپذیر
• تضعیف و تخریب جبهه ی مومن به انقلاب اسلامی توسط شخصیت نفوذپذیر
الف)حجت الاسلام شیخ حسن لاهوتی اشکوری
حجت الاسلام و المسلمین لاهوتی از زندانیان سیاسی برجسته در دوران رژیم شاهنشاهی و پس از انقلاب نماینده ی امام در سپاه، نخستین امام جمعه رشت و نماینده ی مردم این شهر در مجلس شورای اسلامی بود. وی یار امام شناخته می شد و بسیاری هنوز عکس او را به همراه امام، بر روی پلکان هواپیمای ایرفرانس در 12 بهمن 1357 به خاطر دارند.
آقای لاهوتی از سوی جریان نفود به صورت کاملا زیرکانه و هدفمند نشان شده و شکار می¬شود. نفود پذیری ایشان از یک طرف و تاثیر گذاری فرزندش به نام وحید از اعضای سازمان مجاهدین (منافقین) از طرف دیگر، وی را در زمره ی مدافعین لیبرال ها، منافقین و بنی صدر قرار داد تا جایی که جریان های مذکور به وی لقب آیت الله دادند.
استمرار حمایت¬های ایشان از ضد انقلاب و مخالفین امام، مورد اعتراض جبهه ی انقلاب به ویژه مردم رشت قرار گرفت و آقای لاهوتی به جای تدبر و عبرت، راه تضعیف امام، تخریب انسجام و وحدت ملی و تخریب پیروان خط امام را در پیش گرفتند. در این راستا آقای هاشمی در خاطرات روز 30 فروردین ( کتاب عبور از بحران ) می نویسد: «شب مهمان آقای لاهوتی بودیم؛ از امام و ماها شکایت داشتند که چرا در جریان حادثه کوچصفهان از ایشان حمایت نشده است » و در خاطرات جمعه 22 خرداد 1360 (دفترچه خاطرات ) نوشته است: « شب آقای لاهوتی آمد و بحث زیادی در باره مواضع ایشان داشتیم ایشان از موضع امام، ما، مردم، صداوسیما و مجلس انتقاد داشت »
رفتار و مواضع آقای لاهوتی در آخرین پیچ سیاسی حیات شان، باعث طرد وی از جبهه ی انقلاب شد. شخصیتی که روزی امام او را " نور چشم خود " نامیده بود، عاقبت کارش به جایی رسید که وقتی از دنیا رفت، امام هیچ پیامی برای او ندادند و در بیاناتشان هم به او اشاره ای نکردند.
ب) آیت الله حسینعلی منتظری
آقای منتظری نیز تاثیرپذیری زیادی از جریان نفوذ ( به ویژه باند مهدی هاشمی و... ) اطرافیان و حلقه ی پیرامونی نااهل و نامحرم داشتند.آنان توانستند آقای منتظری را که "امید امام و امت" بودند، از امام جدا کرده و تدریجا در رویاروی امام قرار دهند. پس از محاکمه مهدی هاشمی و اعتراف وی به انجام چندین فقره قتل، دادگاه برای وی حکم محارب و مفسد فی الارض صادر می نماید. آقای منتظری در راستای "تهدید نظام برای تحمیل خواسته های خود،" در 5 مهر 1366 در نامه ای خطاب به حضرت امام می نویسد: «..او نه مرتد است و نه محارب و نه مفسد و بالاخره به انقلاب و اسلام، اعتفاد کامل دارد، هر چند در سلیقه خطا کار باشد و هست. او هنوز طرفداران زیادی از حزب الهی ها و جبهه بروها و افراد انقلابی دارد و اعدام او در روح آنان اثر بد باقی می گذارد. اعدام او سبب می شود در شهرهای مختلف، افراد خوب را به اتهام ارتباط با او خراب و منزوی سازند و قطعا حضرت عالی به این امر راضی نیستید. اعدام او پیروزی بزرگی برای دشمنان و سوژه طلبان است؛ و بالاخره آنچه گفته شد، نه بخاطر علاقه شخصی است...بلکه فقط از نظر مصالح اسلام و آینده انقلاب است و این که اعدام و خونریزی بالاخره بسا کدورت و خون در پی دارد...»
حضرت امام برای جلوگیری از شکار شدن آقای منتظری توسط جریان نفوذ، طی پیامی (در تیر ماه 1362) که وی از مهمترن مخاطبان آن بودند، فرمودند: « ... باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هرکس ،چشم طمع به شما دوخته اند و با اشخاص منحرف و نفوذی در بیوت شما با چهره های صد در صد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای ناخواسته فاجعه به بار آوردند و با یک عمل انحرافی، نظام را به انحراف بکشانند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله،الله در انتخاب اصحاب خود ...» که متاسفانه آقای منتظری از این پند امام عبرت نگرفته و خود را در ورطه ی سقوط قرار دادند.
روند سقوط آقای منتظری حضرت امام خمینی(ره) را به این نتیجه رساند که برای حفظ نظام اسلامی که بالاترین مصلحت می باشد راهی جز جراحی جدی در بدنه نظام وجود ندارد. نامه حضرت امام در 6/1/68 به آقای منتظری حاوی این حقیقت تلخ عبرت آموز است:
«از آنجا که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز و مردم مسلمان ایران را پس از من به لیبرال ها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید....، مطالبی که می گفتید دیکته شده منافقین بود، معتقدید منافقین و لیبرال ها باید بر کشور حکومت کنند.» همچنین آقای منتظری در ادامه روند افول حیات سیاسی شان و دور شدن از مسیر انقلاب بعد از امام با اقدامات زیر، به ورطه سقوط رسیدند.
• تضعیف و سیاه نمایی نظام ج.ا.ا
• تضعیف و نفی جایگاه ولایت و رهبری
• تلاش برای ایجاد دو گانگی در حاکمیت
• تضعیف جبهه ی مومن به انقلاب اسلامی
• غائله آفرینی و نقش آفرینی در فتنه ی 88
نتیجه اقدامات فوق، منجر به سقوط کامل آقای منتظری شد، روندی که امام آن را پیش بینی و خطاب به ایشان گفته بودند: «شما مشغول نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خراب تر می کند » آقای منتظری ابتدا با صدور اطلاعیه ای، نتیجه ی انتخابات 88 را رد و سپس در 29 آذر 88 مقابله با فتنه ی آمریکایی-اسرائیلی را حرام شرعی اعلام نمود. همچنین ایشان در اواخر عمر خویش از نظریه ولایت مطلقه فقیه عدول کرد و مدعی شد حتی پیامبر (ص) هم دارای ولایت مطلقه نبودند.
ج) حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی
شکار شخصیت و یا تاثیر پذیری از جربان نفوذ، اطرافیان و حلقه های پیرامونی نا اهل و نامحرم
آقای هاشمی نیز متأسفانه تاثیر پذیری زیادی از جریان نفوذ ( بقایای باند مهدی هاشمی و ... )، اطرافیان و حلقه های پیرامونی نا اهل و نامحرم داشته و دارند. اینان توانسته اند از سال 1384 روند جدایی آقای هاشمی از نظام و رهبری انقلاب را پر شتاب نمایند.
رهبر انقلاب در 28 بهمن 1387 ( چند ماه قبل از وقوع فتنه ی 88 ) با هشداری که شاید یکی از مخاطبین آن آقای هاشمی بود، فرمودند: «... همه بدانند که امروز دشمنان نظام جمهوری اسلامی از برکندن این بنیان مستحکم، احساس عجز میکنند؛ سعیشان این است که به وسایل گوناگون به دست خود کسانی که تو این انقلاب بودند و هستند، از این محتوا ذره ذره بکنند. جمهوری اسلامی، اسمش جمهوری اسلامی باشد، اسمش نظام انقلابی باشد. اما از محتوای اسلام، از محتوای انقلاب در آن خبری نباشد...» اما متاسفانه آقای هاشمی به این هشدار رهبر انقلاب توجه نکردند و با رفتار سؤال برانگیز و مغایر با رهنمودهای رهبری در فتنه عمل نمودند.
تهدید نظام برای برای تحمیل خواسته های خود
همچنین در چند سال اخیر"تهدید نظام برای تحمیل خواسته های خود" همچون شخصیت های مورد اشاره در رفتار و مواضع آقای هاشمی نیز مشاهده می شود. در این رابطه می توان به نامه ی بدون سلام ایشان در 19 خرداد 1388 به رهبر معظم انقلاب اشاره داشت که در آن به صورت کاملاً عیان رهبر معظم انقلاب اسلامی را با شکل گیری آتشفشان هایی که از درون سینه ها تغذیه می شوند تهدید می کنند. ایشان در نامه ی مذکور می نویسند: «... با این همه بر فرض این که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ام ادامه دهم، بی شک بخشی از مردم و احزاب و جریان ها این وضع را بیش از این برنمی تابند و آتشفشان هایی که از درون سینه های سوزان تغذیه می شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت...»
در روزهای اخیر هم یک بار دیگر شاهد همان خط " تهدید نظام برای تحمیل خواسته های خود " از سوی آقای هاشمی هستیم. وی در مصاحبه با روزنامه ی آرمان تلویحا اشاره دارد، اگر شورای نگهبان مطابق با خواسته ی ایشان عمل نکند و یا نتیجه ی انتخابات آنچه که ایشان می خواهد نباشد، کشور دچار نا امنی ناشی از شرایط منطقه ای می شود.
حمایت افراد معلوم الحال و رسانه های بیگانه
در این راستا مرور خاطرات فؤاد شمس یکی از فتنه گرانی 88 که در حمایت از آقای هاشمی در نماز جمعه 26 تیر آن سال بسیار تامل برانگیز است. وی می گوید: «آن روز شعار می دادیم هاشمی هاشمی سکوت کنی خائنی! من در عمرم نماز نخوانده بودم. آن روز هم نمازی نمادین خواندم با کفش و بدون وضو، آخر نماز هم با یک خانم جوان کنار دستم که نمی شناختم، دست دادم با خنده قبول باشد گفتیم تا میدان ولی عصر رفتیم و آنجا صف ما را در هم شکستند، چشممان از گاز اشک آور خیس بود اما در قلبمان خوشحال که هاشمی با ماست » روندی که آقای منتظری را به سقوط کشاند، عیناً از سوی آقای هاشمی در حال باز تکرار است. این روند در فتنه ی 88 تشدید شده و به ویژه اکنون در آستانه ی انتخابات خبرگان با طرح برخی مباحث، تداوم آن کاملاً مشهود است.
نتیجه گیری:
حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در 4 دهه اخیر یکی از مهره های سیاسی تأثیرگذار در نظام جمهوری اسلامی بوده است. اما شاید بتوان انتخابات مجلس خبرگان رهبری سال 94 را به علت کهولت سن و ناتوانی جسمی آقای هاشمی و به خصوص با اتخاذ مواضع و رفتارهای تأمل برانگیز توسط ایشان که تلاش دارد تا خود را در مسیر دیگری تعریف نماید، آخرین پیچ حیات سیاسی ایشان دانست.
از آنجا که یکی از ویژگی های کاربردی تاریخ، عبرت گیری از اتفاقات و شرایط مشابه است امید است ایشان با پندگیری و بازنگری در مواضع و روندنمای خود از تکرار تلخ و تاسف بار تاریخ در مورد پایان حیات سیاسی شان جلوگیری نمایند و مواضع خود را اصلاح نموده و خود را در مسیر امامین انقلاب اسلامی قرار دهند و با شهامت از آنچه تاکنون مغایر آرمان های انقلاب اسلامی انجام داده اند توبه نمایند و به جای اصرار بر پیاده شدن از قطار انقلاب به جایگاه خود در آن بازگردند.