گروه جهاد و مقاومت مشرق: وقتی که به اداره ی اسرا و مفقودان وارد شدم، از اقداماتی که باید در آن اداره انجام دهم، هیچ نمی دانستم. نه تنها من، بلکه هیچ کس چیزی درباره ی این اداره نمی دانست. چون تا به حال سابقه نداشت که در ایران جنگی رخ دهد که اسیر و مفقود داشته باشد و بخواهند مثلاً اداره ای برای پیگیری امور اسرا و مفقودان تشکیل دهند و در طول تاریخ اولین بار بود که چنین اداره ای در ایران تشکیل می شد و از آغاز جنگ تا آن روز، قانون اسرا و مفقودان به صورت محدود انجام شده بود.
از اول جنگ تا زمانی که من در سال ۱۳۶۳، برای راه اندازی اداره ی امور اسرا و مفقودان به هلال احمر وارد شدم، شیوه ی کار در این محل به این صورت بود که خانواده هایی به هلال احمر مراجعه می کردند و می گفتند مثلاً از پسرمان یا شوهرمان خبر نداریم.
خانمی از کارمندان هلال احمر فرم جستجو را که صلیب سرخ جهانی به هلال احمر داده بود و مشخصات اسیر یا مفقودالاثر در آن باید نوشته می شد به آنها می داد و آنها هم برگه را پر می کردند و بعد متن برگه به زبان انگلیسی ترجمه و به صلیب سرخ چهانی فرستاده می شد.
با ادامه ی جنگ، تعداد کارمندان هم بیشتر شده بود. در سال ۱۳۶۳ که به آنجا رفتم، حدود ۱۰ تا ۱۵ نفر خانم در آنجا مشغول به کار بودند و کار آنها ادامه پیدا کرد.
همان طور که امام فرمودند، اداره ی اسرا و مفقودان هم یکی از الطاف خفیه ی الهی است. تمامی کارمندان این اداره خانم بودند و از آنجا که خانم ها حوصله ی زیادی داشتند، نسبت به مراجعان اصلاً حالت تدافعی نداشتند و وقتی که مراجعان از زن و مرد به اداره ی ما می آمدند و اعتراض میکردند، فریاد می زدند، شیون می کردند، خانم ها فقط با آرامش، با گفتن عزیزم، جانم، خانواده ها را آرام می کردند.
روز اول پس از ورود به اداره، به همه ی اتاق ها سرکشی کردم تا آگاهی پیدا کنم که هر اتاقی مربوط به چه کاری است. یک اتاق مربوط به نامه ها بود. نامه هایی که از اسرا می آمد یا نامه هایی که خانواده ها در جواب آنها می نوشتند.
یک اتاق مربوط به مراجعات بود؛ وقتی خانواده ها به اداره مراجعه می کردند، به این اتاق می آمدند. چند خانم نیز آنجا مشغول به کار بودند و به مراجعان پاسخ می گفتند. در اتاق مراجعات، اولین بار که خانواده ای به ما مراجعه می کرد و اطلاع می داد که فرزندش اسیر یا مفقود است، برای مفقود و یا اسیر آنها کارت مشخصات تهیه می کردیم. مشخصات و تمام حوادثی را که برای افراد مذکور اتفاق افتاده بود، روی کارت می نوشتیم و براساس حروف الفبا در دو جعبه ی مجزا به نام جعبه ی اسرا و جعبه ی مفقودان قرار می دادیم و به این ترتیب پس از آن هر وقت خانواده ای به اداره ی ما مراجعه می کرد و نام اسیر یا مفقودش را می گفت، دیگر لازم نبود به پرونده ی او مراجعه کنیم.
بلکه کافی بود به این جعبه ها مراحعه کنیم و اطلاعات جدیدی که از اسیر یا مفقود به دست آمده بود، به اطلاع آنها برسانیم.
راوی: بهجت افراز
بهجت افراز در سال ۱۳۱۲در شهرستان جهرم متولد شد و از ۴ سالگی تحصیل در مکتب خانه و در ۶ سالگی تحصیلات رسمی را خود را آغاز کرد.
وی در سال ۱۳۳۰ به کسوت معلمی درآمد و موفق به دریافت دیپلم دانشسرای مقدماتی شد، سپس در سال های۱۳۴۶ در تهران در کنار تدریس به تحصیل پرداخت، و در سال ۱۳۵۰ موفق به قبولی در رشته زبان و ادبیات عرب در دانشکده علامه طباطبایی شد.
وی بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی مدیریت مجتمع آموزشی حضرت زینب (س) در مهرشهرکرج را بر عهده گرفت و بعد از بازنشستگی نیز یک سال (۶۲-۶۱ )در سفارت جمهوری اسلامی ایران در هند به صورت افتخاری فعالیت داشت..
خانم افراز پس از بازگشت از هند از طرف مرحوم دکتر وحید دستجردی به عنوان مسوؤل اداره اسرا و مفقودین جنگ تحمیلی دعوت به همکاری شد و تا پایان سال ۱۳۸۰ در این اداره خدمت کرد.
بعد از ۱۸ سال رسیدگی به اسرا و مفقودین و نیز خانواده هایشان عنوان "ام الاسرا” را از سوی سید علی اکبر ابوترابی دریافت کرد و در زمره بانوان مبارز پیشکسوت قرار گرفت.
*سایت جامع آزادگان
کد خبر 520775
تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۲
روز اول پس از ورود به اداره، به همه ی اتاق ها سرکشی کردم تا آگاهی پیدا کنم که هر اتاقی مربوط به چه کاری است. یک اتاق مربوط به نامه ها بود. نامه هایی که از اسرا می آمد یا نامه هایی که خانواده ها در جواب آنها می نوشتند.