گروه سیاسی مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
رؤیای انگلیس از اسفند تا اسفند!
در بخش یادداشت امروز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان میخوانید:
95 سال پیش مثل همین روزها بود که چند نوکر تمام عیار انگلیس، لشکر قزاق را به سوی تهران روانه کردند و خیلی زود، پایتخت را به تصرف خود در آوردند. «رضا خان» و«سیدضیاء» گام به گام برنامه روباه پیر را اجرا کردند و موفق شدند سلسله حقیر و عقب مانده پهلوی را به روی کار بیاورند. آنها تا سالهای سال نوکری را ادامه دادند و برای ارباب اول و ارباب دوم یعنی آمریکا خوش رقصیها کردند و ایران را به ویرانی و عقب ماندگی کشاندند ... تا آنگاه که دست خدا از آستین امام راحل (ره)بیرون آمد، طومار آنها را در هم پیچید و به زبالهدان تاریخ فرستادشان.
اکنون و حدود یک قرن بعد از آن روزهای شوم، روباه پیر، مکارتر شده و در عوض انقلاب ما جوانتر و پرانرژیتر. چنگ و دندان روباه پیر که روزگاری میتوانست به طرفهًْالعینی پایتخت ایران را فتح کند و نوکر خود را به کرسی بنشاند، با ضرب شست مردم ایران شکسته و کند شده ولی سودا و بلندپروازی دیرین را از سر نرانده و هرشب آرزوی بازگشت به ایران را در خواب میبیند! اما روزگاری است که نه کاری از دست رضا قلدرها بر میآید و نه تهران قابل فتح است؛ پس چه میکند!؟
1- « وزیر خارجه انگلستان گفته است که ما منافع داریم در ایران و ما نمىتوانیم یک کسى که منافع ما را تأمین مىکند- قریب به این معانى- یک کسى که منافع ما را تأمین بکند، از آن پشتیبانى نکنیم. ما دنبال همین معنا هستیم؛ ما هم همین ادعا را داریم .» این سخن حکیم فرزانهای است که سلسلهجنبان بیداری ملت ما بود. امام خمینی(ره) به روشنی پرده از کار آنها بر انداخت و نشان داد آنها تنها از کسانی حمایت میکنند که منافع انگلیس را تامین میکند و لاغیر. به همین خاطر است که در طول سلطنت سلسله منحوس پهلوی، مدرسها زیر سختترین فشارها و تهدیدها و تبعیدها بودند و فرجام کارشان به شهادت ختم میشد و در مقابل، تقیزادهها و کسرویها و ... در صدر مینشستند و از همه گونه حمایتی برخوردار بودند. خود و خانوادهاشان نزد انگلیسیها منزلتی- در حد یک نوکر- داشتند و آزادانه به فرنگ رفت و آمد میکردند و در هر انتخاباتی مورد حمایت تام و تمام انگلستان بودند.
2- اما باید پرسید چرا مدرس تبعید شد و در تبعید با دستور انگلیسیها به شهادت رسید!؟ چرا پیشتر از او امیر کبیر تبعید و با زبان روزه به شهادت رسید!؟ و چرا تقیزادهها همیشه مورد حمایت انگلیسیها بودند؟ آنها چه میکردند که مورد غضب بودند و اینها چه میکردند که مورد نوازش نوکرانه بودند!؟ واقعیت این است که امیرکبیر راه عزل و نصبهای سفارت انگلیس را بسته بود و اجازه نمیداد با یک اشاره، دزدها و دشمنان ملت به سر کار بیایند. مدرس هم مخالف سرسخت قراردادهای استعماری بود. نه اجازه میداد امتیازی به روسها داده شود و نه به انگلیسیها. او یک تنه، مزاحمی جدی بر سر راه زیادهخواهیهای انگلیسی بود و پس از چند بار ترور ناموفق، سرانجام به دستور انگلیس تبعید شد و در آنجا مظلومانه به شهادت رسید. اما تقیزاده و دیگر نوکران آن روزها، ایران و منافع و منابع آن را دو دستی تقدیم انگلیس میکردند و برای ایران و ایرانی و فهم و سواد و توان او، کمترین ارزشی قائل نبودند و مردم خود را به بدترین وضعی تحقیر میکردند و رسما شعار میدادند که باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم!
3- تا اینجا معیار و ملاک دوستی و دشمنی انگلیسیها معلوم شد. آنها هر که را جاده صافکن منافع انگلیس و تحقیرکننده ملیت ایرانی باشد عزیز میدارند و هر که در برابر زیادهخواهی و غارتگری آنها بایستد، دشمن میدارند تا آنجا که او را به قتل میرسانند. حال باید پرسید پس از حدود یک قرن، در سپهر سیاسی انگلیس چه اتفاقی افتاده؟ آیا آنها از خوی تجاوزگری و استعمارگری خود دست برداشتهاند یا نه همچنان مترصد روزنه و رخنهای برای غارت منابع ملتهای عالم هستند؟ شواهد متعدد و غیرقابل انکار نشان میدهد که این روباه خبیث، هرچه پیرتر شده، حرص و توحش و خباثتش هم بیشتر شده و برای دستیابی به منابع ملل مظلوم عالم، از هیچ جنایت و دسیسهای فروگذار نیست. در این بین ایران عزیز ما هم از این طمع مستثنی نیست. به خصوص آنکه ما با تکیه به نیروی لایزال الهی و همت مردممان، آنها را از خانهامان راندهایم و داغ ننگی فراموش نشدنی بر پیشانیشان زدهایم و همین عقده و کینه آنها را بیشتر و بیشتر کرده است.
4- خوب در چنین شرایطی آنها چه میکنند!؟ مثل سوم اسفند 1297 به تهران قشون میکشند و تهران را فتح میکنند!؟ اصلا عرضه این کار را دارند!؟ و آیا ایران همان ایران عقب نگه داشته شده سالهای سیاه کودتا است!؟ واضح است که نه آنها عرضه دارند و نه یک ملت بیدار چنین اجازهای میدهد. اما این به معنی دست برداشتن انگلیس نیست. آنها همان گونه که امام راحل اشاره فرموده بودند، به دنبال حمایت از کسانی هستند که حافظ منافعشان باشند. این را تاریخ انقلاب ما به روشنی گواهی میدهد. به برخی چهرههای دوره اصلاحات توجه کنید؛ مواضع و رفتار سیاسی آنها را ببینید و به وضع امروزین آنها هم نیم نگاهی بیندازید تا به خوبی این معنا برایتان روشن شود که انگلیس برای نوکرهایش چتر حمایتی میگشاید.
به عنوان نمونه، مهاجرانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران و وزیر ارشاد دولت اصلاحات را به یاد بیاورید که برای تهاجم فرهنگی و عقیدتی دشمن فرش قرمز پهن کرد و همه درها را برای ورود غارتگران فرهنگی گشود.رمضانزاده همکار او در معاونت فرهنگی را و یا رجب مزروعی، نماینده هتاک و افراطی مجلس ششم را به یاد بیاورید. آنها روزگاری در ایران به انحاءمختلف، حافظ منافع انگلیس بودند و از هیچ خدمتی برای ارباب فروگذار نکردند و در لباس نیروی خودی، سرباز تمام عیار و وفادار ملکه پیر بودند. اکنون همگی آنها در آغوش انگلیس، مزد سالهای خوش خدمتیشان را میگیرند. گاهی با بیبیسی مصاحبه میکنند، گاهی برایش مینویسند، گاهی مشاوره میدهند و خلاصه به پاس سالها نوکری، نوالهای میگیرند و...اما آنها نسل آخر از حافظان منافع انگلیس نبودند. درست است که مردم با هوشیاری دست آنها را خوانده و از سر سفره بلندشان کردند، اما انگلیس هنوز در سودای پیشین است. سفارت آنها –که روزگاری در ایران بسته شده بود- امروز بازگشایی شده و روباه به ایران راهی پیدا کرده است. فرنگیهای مکار فکر میکنند همین بازگشایی سفارت، نشانه محکمی است از اینکه در ایران اتفاقی افتاده و باید تا دیر نشده سهم خود را از این غنیمت بزرگ و چرب بدست بیاورند! برخی رفتارها باعث شده که آنها بوی کباب به مشامشان برسد و فکر کنند که خبری است! در این مقطع چه میکنند؟
5- 28 مرداد 1332 روز سرنگونی دولتی است که نفت را با کمک مجلس و آیتالله کاشانی و زیر صفیر گلوله نواب صفوی و یاران پاکبازش، ملی کرده بود. انگلیس و آمریکا در یک طرح اهریمنی و با بکارگیری اراذل و اوباش خیابانی و زنان بدکار، دولت مصدق را سرنگون کردند. اما چگونه؟ آنها پس از سازماندهی عوامل خود در درون کشور، منتظر فرصت مناسب ماندند و آنگاه «اسم رمز عملیات »را از «بیبیسی» خواندند. بله بیبیسی نقشی مهم و محوری در آن واقعه شوم و ننگین داشت و نامش در صحیفه ذهن ملت ایران به خباثت و پستی ثبت شد. امروز اگر نظر هر ایرانی وطندوست را با هر گرایش سیاسی و عقیدتی، حتی با نگاه مخالف انقلاب، درباره انگلیس و رسانه آن یعنی بیبیسی بپرسید، بیتردید جز نفرت و کینه و خشم، پاسخی نخواهید شنید. نام آنها مترادف با خیانت، حقهبازی، دورویی و نیرنگ است و این از ذهن مردم زدودنی نیست و اصلا در بین مردم، «انگلیسی بودن» صفتی زشت و نامی ننگین به شمار میرود.
6- به نظر میرسد آنها امروز هم همان روش را در پیش گرفتهاند. از مدتها قبل روی برخی از جریانات سرمایهگذاری کردهاند تا نسل جدید نوکران را تربیت کرده باشند و حالا چون به نظرشان میرسد که وقت مناسب کودتا است، اسم رمز را از بلندگوی رسانهای روباه پیر میخوانند و رسما الگوی رای دادن و رای ندادن برای مردم ترسیم میکنند! حماقت آنها تا بدان حد است که فکر میکنند میلیونها ایرانی، گوششان را به صدای شوم آنها دادهاند و منتظر فرمان از اتاق کودتای لندن هستند. حال آنکه بیداری مردم، سالهاست خواب آنها را آشفته کرده و آرزوی بازگشت به ایران را به گور خواهند برد هرچند که نوکرانشان، نفوذ زیادی داشته باشند.
7- اما باید در کنار تحلیل رفتار حریف، نیمنگاهی هم به داخل افکند. امروز چه شده که رهبر انقلاب میفرماید: « انگلیسیها دلشان تنگ شده برای دخالت کردن در ایران»! چه شده انگلیسی که در همه انتخابات گذشته، مردم را به تحریم انتخابات دعوت میکرد و حتی کوردلانه راهپیماییهای ملی را نادیده میگرفت و بیشرمانه مدعی میشد جمعیت میلیونی حاضر در خیابان، «درخت» است، امروز طرفدار نظام اسلامی ما شده و مردم را به حضور پرشور در انتخابات و مشارکت در سرنوشتشان دعوت میکند!؟ آیا انگلیس از رفتار گذشتهاش پشیمان شده!؟ آیا انگلیس میخواهد به جبران مافات بپردازد یا نه،کسانی را پیدا کرده که میتواند روی آنها سرمایهگذاری کند!؟ واقعیت این است که اصرار روباه پیر به رای ندادن به عمارهایی چون آیتالله جنتی، آیتالله مصباح و آیتالله یزدی، دقیقا یادآور بغض و کینه آنها به شهید مدرس است که به معنی واقعی صدای ملت ایران بود و چون رعد بر سر نوکران انگلیس میغرید. در مقابل حمایت آنها از جریانی خاص، یادآور تقیزادهها و مهاجرانیهاست که تا توانستند به ملت و میهن و فرهنگ خود خیانت و ناجوانمردی کردند. امام(ره) دست آنها را برای ما رو کرد و یادمان داد که هرکه مورد حمایت آنهاست، حتما تامینکننده منافعشان است و از قول وزیر خارجه اشان فرمود: «ما نمىتوانیم یک کسى که منافع ما را تأمین مىکند، از آن پشتیبانى نکنیم» ما هم جواب آنها را در هفتم اسفند خواهیم داد.
ننگ بر سیاهه انگلیسی
مجتبی اصغری در سرمقاله امروز روزنامه وطن امروز نوشت:
ورود مستقیم و علنی شبکه رسانهای رسمی انگلیس به انتخابات، با تعیین تکلیف برای «رای مردم» هر چند موجی از واکنشهای ملی نسبت به دخالت این کشور بدسابقه و استعمارگر در امور داخلی کشورمان را برانگیخت اما در حوزه عملیاتی سوالاتی را قطعا برای قاطبه مردم ایجاد کرده است. از جمله اینکه علت گستاخی انگلیس در حمایت از یک جریان سیاسی و دعوت از مردم برای شکست فقهای جریان مقابل چیست؟ انتخابات خبرگان در چه صورتی تامینکننده منافع انگلیسیها خواهد بود و علما و مردم در برابر این نقشه شوم چه وظیفهای برعهده دارند؟
لابی استعماری پسابرجام
1- چند ماه پیش از نزدیک شدن به ایام برگزاری انتخابات، «وطن امروز» از شکلگیری اتاق فرمان روابط سیاسی- اقتصادی میان «ایران و انگلیس» خبر داد. در بخشی از افشاگریها پیرامون این کانون مشترک، به نامهایی همچون سر «ریچارد دالتون» دیپلمات ارشد و شوالیه انگلیسی «چتم هاوس»، «جک استراو» وزیر اسبق خارجه انگلیس و «نورمن لامونت» وزیر اسبق بازرگانی انگلیس اشاره شد که پشت پرده کمیته بازاریابی در لندن قرار دارند. کمیته یادشده که تحت نام «اتاق بازرگانی بریتانیا و ایران» به صورت رسمی فعالیت میکند، توسط شبکه وسیعی از زرسالاران صهیونیست در انگلیس تغذیه میشود که در بدنه سیاسی این کشور صاحب قدرت هستند.
از جمله آنها میتوان به باند حزب محافظهکار با مدیریت مستقیم «دیوید کامرون» نخستوزیر و رئیس حزب محافظهکار، «لرد مایکل لوی» موسس صندوق مالی حزب کارگر و حامی اصلی تونی بلر جنگطلب در انتخابات سال 1997 انگلیس و نماینده شخصی وی در امور خاورمیانه و «جرالد رانسون» اشاره کرد. رانسون موسس «جامعه اطمینان امنیتی» در سال 1994 در انگلیس است که در حقیقت ارتش و سازمان اطلاعات خصوصی جامعه یهودیان این کشور به شمار میرود. وی پیشتر نیز اقدام به تاسیس گروهی موسوم به «گروه 62» کرده بود که با به کار گرفتن اوباش و آدمکشهای انگلیسی به مخالفان اسرائیل در لندن و دیگر نقاط بریتانیا حمله میکردند. این تیم با حمایت «ریچارد دزموند» صهیونیست بر لابی رسانهای انگلیس نیز مسلط است. دزموند مالک مجموعه رسانههای بریتانیا از جمله «دیلی اکسپرس»، «ساندیتایمز»، «دیلیاستار»، «کانال تلویزیونی 5»، شبکه رسانهای «Northern & Shell» و... است و از حامیان مهم حزب استقلال انگلیس (یوکیپ) با هدفگذاری خروج این کشور از اتحادیه اروپایی به شمار میرود.
کدام سرمایهگذاری؟
تیم صهیونیست یادشده علاوه بر عضویت در اتاق بازرگانی بریتانیا و ایران، از طریق مجموعهای از شرکتهای بزرگ اقتصادی همچون «کپیتال پنتاگون» در حال اشغال کل موقعیتهای اقتصادی ویژه در صنایع نفت و گاز و زیرساختهای کشور است به نحوی که لامونت، به عنوان «فرستاده اقتصادی ویژه دولت انگلیس به ایران» در بیانیه خود ضمن نام بردن از ایران به عنوان «بازار» و «مقصد صادراتی» جدید انگلیس، موقعیت پسابرجام را عامل افزایش آمار اشتغال در اتحادیه اروپایی عنوان میکند. این مفهوم در علم اقتصاد هیچ ارتباطی با عبارت رایج در ایران تحت عنوان «سرمایهگذاری خارجی» ندارد و صرفا اشاره به تبدیل شدن ایران به بازاری بیدر و پیکر مشابه کشورهای عربی منطقه دارد. پس عجیب نیست که بهرغم خرج میلیاردها دلار از سرمایه آزاد شده حاصل از برجام، کمترین رونقی در صنایع داخلی کشور ایجاد نشده و آمار اشتغال داخلی افت نیز داشته است.
اتاق بازرگانی ایران و صهیونیستها؟!
به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت لابی زرسالاران صهیونیست تصمیم گرفته است با استفاده از موقعیت ویژه پسابرجام، شبکهسازی در اقتصاد و سیاست ایران را به صورت همزمان آغاز کرده و از این مسیر نفوذ مهم، علاوه بر کسب سود اقتصادی هنگفت، ابزارهای قدرت تاثیرگذاری بر آینده ایرانیان را از داخل کشورمان گسترش دهد. با این احتساب میتوان ادعا کرد، با توجه به حفظ چارچوب تحریمهای اقتصادی و منع جدی شرکتهای مستقل و تجار آزاد از حضور در بازار پرخطر ایران، عرصه صرفا برای بازیگران کلان صهیونیست و سیاستمداران کارکشته و بابرنامه انگلیسی و آمریکایی برای اجرای پروژه نفوذ باز شده است و هیچ خبری از «سرمایهگذاری خارجی» در ایران نیست. پس بدیهیترین انتظار این است که اقتصاد ایران به واسطه دستکاری صهیونیستها، مجددا از داخل تضعیف شده و معیشت مردم از درون گروگان گرفته شود.
حذف حامیان استقلال
2- در چنین فضای پرمخاطرهای، فشار سیاسی و تبلیغاتی مضاعف دستگاه رسانهای - حاکمیتی انگلیس برای حذف نیروهای حامی استقلال و آزادی ایران در انتخابات پیش رو، زنگهای خطر را برای همه دلسوزان انقلاب و ملیگرایان و وطنپرستان ایرانی به صدا درآورده است. تمرکز بر تغییر ترکیب مجلس خبرگان با تاکید بر حذف گزینههای ضدانگلیسی توسط «بیبیسی»، حکایت از آن دارد که دشمن بخوبی به نقش قانونی «اصل ولایت فقیه» و تاثیر «شخص ولی فقیه فعلی» بر حفظ استقلال ملی در برابر پروژه عظیم نفوذ سیاسی و اقتصادی در کشور پی برده و برای آن برنامهریزی کرده است.
اگر بنا باشد توافقات سیاسی به ابزاری برای نفوذ ساختاری صهیونیسم در زیرساختهای حیاتی کشور تبدیل شود، پر واضح است که چنین موقعیتی با حفظ ساختار فعلی نظام، متشکل از خواص بصیر و استقلالطلب و رهبر حکیم و شجاع جمهوری اسلامی ایران، به دست نخواهد آمد. البته پروژه تمرکز بر خواص جامعه برای ایجاد انحرافات عمیق ساختاری پیش از این نیز بارها توسط انگلیس و آمریکا در جوامع مختلف اجرایی شده است. اگر گاندی پرچم استقلالطلبی هندیها را به دوش نگرفته بود و در نقش روحانی مذهبی و دوراندیش، ملت هند را به تقابل با استعمار بریتانیا دعوت نمیکرد، چهبسا هنوز هندیها روز خود را با «سلام بر ملکه» آغاز میکردند. اگر «نلسون ماندلا» نیز تسلیم سیاست ریگان شده بود و قیام علیه دولت آپارتاید آفریقایجنوبی را به پیروزی نرسانده بود، دور از انتظار نبود که امروز به جای اوبامای سیاهپوست، نژادپرستی مشابه ریگان بر کرسی ریاستجمهوری ایالات متحده ایستاده و وضع آفریقاییتباران آمریکا در رودآیلند و کلیولند و شیکاگو و واشنگتن از امروز نیز بدتر بود.
فصل برائت از استعمار
پس مخالفت استعمارگران با خواص بصیر، همراه با حمایت رسمی از لیست «ذخایر استراتژیک دشمن» در انتخابات با حیلهگری، میتواند به ظهور گاندیها و ماندلاهای جدید بینجامد و قدرت ولی فقیه شجاعدل ایران را به واسطه هوشیاری مردم و خواص تصاعدی افزایش دهد. فرصت اعلام «برائت» از نقشه شوم استعمارگران برای همه علما و آیاتی که نام شریفشان در لیست نفوذی دشمن نشانه رفته است، وجود دارد. حضراتی که با فریاد ضداستعماری خود بر سر انگلیس خیانتکار میتوانند فرصت ویژهای برای مردم، با انصراف از طعمه شدن در مسیر منافع دشمن طمعکار فراهم آورند و آبروی دستگاه فقاهت اسلامی را بیش از پیش نزد جهانیان ارتقا بخشند.
3- شاید انگلیسیها رد شلاق فقهای اسلام بر سیمای استعماری خود را فراموش کرده باشند، پس یادآوری میکنیم تا مدرسین کرسیهای شیعهشناسی در دانشگاههای لندن به صهیونیستهای تصمیمساز در بریتانیا متذکر شوند، در دستگاه اسلام «فقیه» کسی است که «حب جاه» ندارد. «حب دنیا» ندارد و نماد فنای فیالله است. فقیه آبروی اسلام است و هر آنچه دارد برای «الله» است. پس ذات سیاهه «فقهای مورد حمایت انگلیس»، ضداسلامی است چرا که روحانی عالیرتبهای که برای تحقق اهداف استعماری میانداری کند، آیهای از شیطان است و در دستگاه الهی اسلام جایی ندارد.
انصراف از لیست استعمار
گمان قاطبه مردم به حضرات فقهای تایید صلاحیت شده توسط شورای نگهبان، غیر از گمان «بیبیسی» است که با نیرنگ انگلیسی مرید جایگاه ضداسلامی اقتصاد و سیاست استعماری، معرفی شدهاند. اما انتظار این است که در برابر نقشه استعمارگران صهیونیست منفعل نبوده و با به راه انداختن نهضت انصراف و اعلام برائت، لیست شیاطین انگلیسی را حواله زبالهدان تاریخ کنند. باقی ماندن نام نجبای حوزههای علمیه در لیست مضحک و انحرافی «حامیان انگلیس» ننگ بر پیشانی تاریخ استعمارستیز فقه شیعه است.
بیشک ملت ایران نیز همچون حوزههای علمیه و روحانیت بیدار و بصیر کشور، حامی وارثان فقهای استعمارستیز تاریخ تشیع هستند. راه علمای اسلام ناب محمدی هم مسیر خمینی کبیر، میرزای شیرازی، سیدعبدالحسین لاری، شیخالشریعه اصفهانى، محمد باقر صدر، سیدجمالالدین گلپایگانى، سیدحسن تهامى بیرجندى، سیدحسن بحرالعلوم، شیخ اسدالله زنجانى، نائینی بزرگ، شیخ مهدی خالصی، سیدمحمدکاظم طباطبایی، ملاعلی کنی، سیدمحسن طباطبایى حکیم، سیدمحمد اراکی، گلپایگانی، مرعشینجفی و صدها بزرگمرد علوی دیگری است که شعار و شعورشان ضد حزب شیطان بود و پژواک ندای تاریخی «مرگ بر انگلیس» و «مرگ بر آمریکا» هنوز از حلقوم پاک و الهیشان شنیده میشود.
جرعهای انصاف
احمد شیرزاد نماینده مجلس ششم در روزنامه شرق نوشت:
از دو هفته پیش که مرور شرح حال مجالس گذشته در صداوسیما آغاز شد، به دوستان میگفتم «سهرابکشان» این برنامه در روزهای نزدیک به انتخابات خواهد بود و منظورم از سهرابکشان، همان بررسی مجلس ششم بود. چون تصورم این بود که گزارشی که از مجلس ششم پخش میکنند، جهتدار خواهد بود اما واقعا فکر نمیکردم در تهیه این گزارش اینقدر سهلانگاری شود و غیرواقعی عمل کنند و درباره یک نهاد قانونی کشور و افرادی که بسیاری از آنها در حال کار و زندگی در این کشور هستند، خلاف واقع بگویند.
به عقیده من، فرد یا افرادی که در پسِپرده نشستهاند و این متن را نوشتهاند و برنامهای تهیه کردهاند، نباید فکر کنند چون در جایگاه تهیه برنامه نشستهاند، حق دارند هرچه دلشان میخواهد بگویند و چون این حرفها از تلویزیون پخش میشود، هرچه باشد مردم میپذیرند و باور میکنند. البته با همین نوع برنامهسازی هم باز بخشهایی از آنچه پخش شد، نشان میدهد که مجلس ششم یک مجلس زنده و پویا بود و اتفاقا چون درجهت خواستههای مردم عمل میکرد، هم صدایش در جامعه شنیده میشد و هم مواضعش مهم بود؛ اما نوع تنظیم و پخش این برنامه، در واقع جفا در حق مجلس ششم و نمایندگان آن بود؛ چراکه براساس روایت صداوسیما، اینطور به نظر ميرسيد که در مجلس ششم، نمایندگان بهجز نطقکردن هیچ کار دیگری نداشتند؛ درحالیکه نطق نمایندگان بخشی از روال کار عادی همه مجالس بوده و هست.
در همین مجلس نهم مورد علاقه این دوستان هم در هر جلسه علنی چند نطق میاندستور قرائت میشود؛ اما تفاوت نطقهای نمایندگان مجلس ششم با نطقهای مجالس بعد از آن، این بود که در مجلس ششم، دوستان ما از زمان نطقهای خود بهخوبی برای بیان حرفهای مردم استفاده میکردند و من به یاد دارم که اکثر تاکسیها هم در روزهایی که مجلس، جلسه علنی داشت، در زمان نطقهای پیش از دستور نمایندگان، رادیوی خود را روی موج مجلس تنظیم میکردند تا حرفهای نمایندگان را بشنوند و این برای مردم مهم بود؛ اما این همه کار ما نبود و بهجز زمان حدود ٣٠دقیقهای نطقها، در هر جلسه علنی، سهونیمساعت صرف بررسی لوایح و طرحها میشد و نتیجه عملکرد آن مجلس هم تصویب مهمترین قوانین تاریخ کشور در همان مجلس ششم است. قوانینی مانند قانون مالیاتها و یکسانسازی نرخ ارز و شرح وظایف وزارت علوم که خود بنده هم در تهیه و تصویبش نقش داشتم و بسیاری قوانین دیگر که البته برخی از آنها از سوی شورای نگهبان رد شد؛ اما همین امروز هم در میان قوانین جاری کشور، بسیاری از قوانینی که از انسجام و قابلیت اجرائی و اثرگذاری برخوردارند، از مصوبات مجلس ششم هستند.
بنابراین معرفی چنین مجلسی با چنین عملکرد مثبتی، به آن صورت که در صداوسیما مطرح شد، نمونه بارز بیانصافی بود. سؤال من از مسئولان پخش این برنامه این است که چه کسی به شما حق و اجازه داده تا در مسند قضاوت بنشینید و مجالس را به خوب و بد تقسیم کنید و بر مبنای قضاوت خودتان، بیمحابا به یکی از ادوار نهاد قانونگذاری کشور، حمله کنید و عملکردش را یکطرفه زیر سؤال ببرید؟ اگر این دوستان نقدی به عملکرد مجلس ششم دارند و معتقدند که این مجلس عملکرد خوبی نداشته، لازم است تا با دعوت از نمایندگانی که به عملکرد آنها نقد دارند، برنامهای تهیه کنند و نقدهای خود را بگویند و نمایندگان مورد انتقاد هم پاسخ دهند و مردم بین آنها قضاوت کنند. یکی از افرادی که در برنامه پخششده از صداوسیما، مورد انتقاد قرار گرفت، نگارنده بود. جالب اینجاست که تصویر بنده بعد از پایان نطقم و درحالیکه رئیس مجلس ششم، در حال تذکردادن به بنده بود، پخش شد اما من امروز با اعتمادبهنفس کامل عرض میکنم که نطق بنده یکی از تاریخسازترین نطقها بود.
ایام فاطمیه و انتخابات
الهه کولایی در بخش سرمقاله امروز روزنامه آرمان نوشت:
پس ازنشستهای فشرده شورای عالی سیاستگذاری، لیست اصلاحطلبان درتهران اعلام شد و چند روز است که ستادهای انتخاباتی آنها شروع به فعالیت کردهاند. در این انتخابات نیز نقش اصلی در اداره ستادهای اصلاحطلبان را مردم و جوانان بر عهده دارند.
نکتهای که در این میان از اهمیت فوق العادهای برخوردار است اینکه انتخابات این دوره مجلس شورای اسلامی وخبرگان رهبری به دلیل همزمانی با دهه فاطمیه نیازمند دقت کافی است تا خدایناکرده هتکحرمتی به ساحت دختر رسول خدا(ص) در ستادها انجام نشود.
جوانان، مردم و هواداران جریان اصلاحات باید دقت داشته باشند که در این ایام به گونهای رفتار شود که باورها و اعتقاداتی که همه اصلاحطلبان به آن پایبندند، از سوی افراد مغرض یا ناآگاه دچار خدشه نشود و چهره نادرستی از اصلاحطلبان در جامعه مطرح نشود.
البته نگرانی جدی وجود ندارد. مردان و زنان ایرانی به ویژه جوانان، به خوبی آموختهاند که چگونه در چارچوبهای فرهنگ و باورهای ملی خواستههای خود را مطرح کرده و حضور خود را اعلام کنند. میتوان به حضور گسترده جوانان سیاهپوش اعم از دختران و پسران در ایام محرم و تاسوعا و عاشورای هر سال در کشور اشاره کرد که جوانان به خوبی با این الزامات و ضرورت پایبندی به شعائر و شئونات دینی توجه دارند. به عبارت بهتر میتوان ادعا کرد که ایام پیش رو برای اصلاحطلبان یک فرصت است که این تعلقخاطر را بار دیگر به نمایش بگذارند.
حضور زنان در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی به نگرش متعالی و الگوی زن در اسلام بازمیگردد. اگر این الگوی متعالی نبود گرایشهای بسیار قدرتمندی در تاریخ ما وجود داشته که در پی خانهنشین کردن زنان بودند. الگوی زندگی بانوی بزرگ اسلام به زنان ایرانی کمک کرد تا حیات اجتماعی خود را تقویت کنند.
بنابراین تقارن ایام تبلیغات انتخابات با دهه فاطمیه برای اصلاحطلبان و مردم ایران بسیار مهم است؛ زیرا در این روزها میتوان با کسانی که الگوی زن خانهنشین را در این سالها ترویج کردهاند، روبهرو شد و در برابر آنها این الگوی تکامل یافته زن را عرضه و با رعایت شئونات میتوان از آن برای بیان ضرورتها استفاده کرد. در فهرست انتخاباتی اصلاحطلبان در تهران، سهم قابل توجهی به زنان داده شده است که از پیگیری و نقش موثر دکتر محمدرضا عارف حکایت میکند. اصلاحطلبان همواره اعلام کردهاند که جنبش زنان بدون حضور موثر مردانی که به حقوق انسانی باور داشته باشند، موفق نخواهد بود. ما نیازمند همراهی زنان و مردان ایرانی هستیم تا از این رهگذر حقوق همه مردم ایران تامین شود.
روش شناسی منتقدان اقتصادی دولت
در سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی آمده است:
با گذشت سه روز از آغاز تبلیغات برای انتخابات مجلس شورای اسلامی، اکنون فضای غالب در رقابتهای این دوره کاملاً مشخص شده است.
بررسی و تحلیل محتوی سخنان و جهتگیریهای نامزدهای انتخابات مجلس نشان میدهد چهرههای موسوم به اصولگرایی که طیفی از تندروها تا محافظهکاران سنتی و معتدلتر را شامل میشوند در این دوره از انتخابات و تبلیغات تمرکز خود را بر حوزه اقتصاد و اقدامات دولت یازدهم در این حوزه قرار دادهاند. انتخابات موضوعات اقتصادی به عنوان محور تبلیغات و متاسفانه تخریبات انتخاباتی توسط این طیف نشات گرفته از دو تحلیل است، تحلیل نخست به پیروزی دولت در مذاکرات هستهای و لغو تحریمها برمیگردد.
اصولگرایان با رصد فضای عمومی کشور به این نتیجه رسیدهاند که موفقیت دولت در به ثمر رساندن مذاکرات هستهای با استقبال گسترده مواجه شده است و نمیتوانند با مستمسک قرار دادن آن به نقد نامزدهای نزدیک به دولت بپردازند. به همین خاطر رویکرد دیگری را در پیش گرفتهاند و سعی دارند با تمرکز بر حوزه اقتصاد، دستاوردهای اقتصادی توافق هستهای را زیر سئوال ببرند. در این فضا نیز بر دو محور تمرکز کردهاند؛ یکی بالا بردن سطح انتظارات عمومی از برجام و دیگری نیز نقد توافقات و قراردادهای اقتصادی دولت طی چند ماهی که از اجرای توافق هستهای گذشته است.
تعمیق رکود، افزایش نرخ رشد نقدینگی، عدم کاهش نرخ ارز و... از جمله محورهایی هستند که چهرههای اقتصادی مخالف دولت دائماً به آن میپردازند. نکته عجیب در این انتقادات که نشان دهنده نوعی بیصداقتی نیز میتواند باشد، این است که کسانی در صف منتقدان دولت قرار دارند و به موضوعاتی برای انتقاد از عملکرد اقتصادی دولت اشاره میکنند که مسببان اصلی مشکلات اقتصادی خود آنها در دولتهای نهم و دهم بودهاند.
منتقدان امروز فراموش کردهاند فلکه پمپاژ نقدینگی بدون پشتوانه در دوران مسئولیت آنها باز شده بود و تورم بیسابقه 45درصدی در زمان تصمیمگیریهای آنان پشت طبقه فرودست جامعه را خم کرده بود و در همان دوره نرخ رشد اقتصادی به منفی 6درصد سقوط کرد. اینکه برخی از منتقدان امروز و مسئولان دیروز با پوشاندن نیمی از واقعیتها و وارونه نشان دادن حقایق، خود را از تمام بلایای اقتصادی که در هشت سال فعالیت دولتهای نهم و دهم مبرا میدانند، قطعاً نمیتوانند الگوی رفتاری شایسته کسانی باشد که قصد دارند وارد خانه ملت شوند.
محور دیگری که منتقدان دنبال میکنند زیر سئوال بردن توافقات اقتصادی دولت در دوره پساتحریم است. نوک تیز این حملات هم متوجه توافقات انجام شده در حوزه حمل و نقل هوایی و خرید هواپیماهای پیشرفته و نو است. این انتقادات هم در نوع خود پندآموز است. اعتراض منتقدان به خرید هواپیماهای نو در حالی با شدت هر چه تمامتر بیان میشود که فرسودگی و ناکارآمدی ناوگان هوایی ایران واقعیتی انکارناپذیر است و تردیدی وجود ندارد که این ناوگان باید پس از حدود 35 سال بازسازی و نوسازی شود.
نکته مهمتر اینکه باید سرمایهگذاری در حوزه حمل و نقل را اعم از هوائی، زمینی، ریلی و... نوعی بسترسازی برای ایجاد رونق و تولید درآمد در اقتصاد کشور تلقی کرد. ایران به لحاظ جغرافیایی موقعیتی کم نظیر برای تبدیل شدن به مرکز سفرهای هوایی جهانی دارد. دسترسی ایران به آبهای آزاد نیز نقطه قوت بزرگی برای تقویت درآمدهای ترانزیتی است و...
با این حال، منتقدان امروز که عمدتاً در دولتهای نهم و دهم مسئولیتهای مهم اقتصادی داشتند همچنان بر تکرار این قبیل انتقادات اصرار میورزند. این اصرار میتواند دو خاستگاه داشته باشد؛ منتقدان یا اغراض سیاسی دارند یا واقعا تصویر روشنی از ابعاد گسترده و پیامدهای مثبت توافقات اقتصادی انجام شده در دوران پساتحریم ندارند.
اگر انتقادات نشات گرفته از رقابتهای سیاسی و حزبی و با قصد تخریب دولت و چهرههای نزدیک به دولت باشد، باید در صلاحیت آنان به عنوان افراد مورد اعتماد ملت تردید کرد. اما اگر منتقدان واقعاً از روی باور و عقیده به نادرست بودن سرمایهگذاری و تعامل با دنیا در حوزههایی مانند حمل و نقل اعتقاد دارند و انتقاداتشان از این باور نشات میگیرد، خوب است توجه آنان را به انتقاداتی که در سالهای پایانی دهه 60 به دولت وقت برای سرمایهگذاری در ساخت مترو وارد میشد، جلب کنیم.
در آن زمان نیز عدهای با زیر سئوال بردن سرمایهگذاری برای ساخت مترو این کار را به منزله «دفن پولهای بیتالمال زیر زمین» قلمداد میکردند و با تمام توان درصدد جلوگیری از انجام آن بودند. اکنون که بیش از دو دهه از آن زمان گذشته، حتی همان افراد نیز تصدیق میکنند که ایجاد مترو یک ضرورت برای کشور بود. این واقعیت نشان میدهد بعضی افراد یا فاقد آیندهنگری هستند و یا با موضوعات مهم کشور برخورد سیاسی میکنند. این برخوردها را نباید وارد انتخابات کرد. در انتخابات، رفتار درست اینست که افراد و گروهها وجوه مثبت خود را بگویند و اگر نقدی به رقبای خود دارند آن را به اغراض سیاسی آلوده نکنند.
آسيب شناسي انتخابات در ايران
دکتر سيد عبدالله متوليان در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت:
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران ، ده ها فرقه و گروهک کوچک و بزرگ که همگي از شوروي ، آمريکا ، انگليس، چين و... پشتيباني ، حمايت ، هدايت و راهبري مي شدند ، براي مصادره انقلاب به نفع کشور حامي خود در قالب مبارزه سياسي ، به ظاهر همراهي با نظام وارد ميدان مبارزه شدند. اين گروهک ها در 3 قالب کلي مشتمل بر : گروهک هاي چپي (وابسته به اردوگاه کمونيسم) ، گروه هاي راستي (وابسته به اردوگاه کاپيتاليسم) و منافقين (مسلمان نماهايي که به مقتضاي زمان و شرايط محيطي بين کمونيسم و سرمايه داري در حال چرخش بودند.) دسته بندي مي شدند.
در مقابل طيف بسيار وسيع گروهک ها ، نيروهاي انقلاب که نقش نيروهاي خودي را ايفا مي کردند نيز در سه طيف به دفاع از انقلاب نوپاي اسلامي پرداختند.
1 - نيروهاي ولايي و معتقد و وفادار به مشي روحانيت و ولايت فقيه که در قالب "حزب جمهوري اسلامي" شکل گرفته و جامعه روحانيت مبارز تهران و جامعه مدرسين را به عنوان پشتوانه با خود همراه داشتند. مهمترين شخصيت هاي سياسي و مذهبي نظام نظير شهيد بهشتي ، شهيد مطهري ، شهيد مفتح ، رهبر معظم انقلاب اسلامي و... در سطح کشور در اين حزب عضويت داشتند.اين جريان که بيشترين تعداد شهدا را در مسير دفاع از آرمانهاي انقلاب اسلامي و حضرت امام خميني تقديم کرده اند، بعد از انحلال "حزب جمهوري اسلامي" انسجام خود را در چارچوب روحانيت شيعي، ائمه جمعه و جماعت و ... و در قالب هاي مختلف نظير بسيجيان و رزمندگان و... حفظ نموده و تا امروز در تمام صحنه هاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي و... با عنوان نيروهاي پيرو خط امام و رهبري با حضور مؤثر خود نقش آفريني کرده و هم اينک نيز با تابلو اصولگرايان به انجام وظايف قانوني و شرعي در دفاع از انقلاب اسلامي و ولايت فقيه و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران مشغول هستند.
اين جريان هم اينک نيز با ليست جامعتين (جامعه مدرسين حوزه علميه قم و جامعه روحانيت مبارز تهران) در عرصه انتخابات خبرگان و ليست ائتلاف بزرگ اصولگرايان در عرصه انتخابات مجلس شوراي اسلامي حضور پيدا کرده است.
2 - انجمن اسلامي دانشجويان ايراني در آمريکا موسوم به کلوپ برکلي يا گروه نيويورکي ها که از همان آغاز چتر و سيطره خود را بر حوزه اقتصاد و سياست خارجي گسترده و بر اساس مدل هاي ليبرال سرمايه داري غربي و آموزه هاي سياسي و اقتصادي غربي در اين حوزه ها ايفاي نقش نموده و همواره در مسير ايجاد مدل اقتصادي بومي و اسلامي مانع ايجاد کرده اند.
اعضاي کلوپ برکلي پس از جنگ و در دولت سازندگي با تشکيل حزب دولت ساخته "کارگزاران سازندگي" وارد عرصه فعاليت هاي حزبي شده و به عنوان تکنوکرات يا عمل گرا معروف شده و تحت حمايت و هدايت شخص آقاي هاشمي ، با قوت و قدرت تسلط خود بر اقتصاد و سياست خارجي را قوام بيشتري بخشيده است.
حزب کارگزاران سازندگي به عنوان پيروان مکتب اقتصادي غرب
"نئوکينزي ها" در تمام دوران فعاليت خود حتي براي يک لحظه هم عرصه اقتصاد و سياست خارجي را به نفع رقباي خود خالي نکرده و به صورت کاملاً بي سر و صدا و به دور از بازي ها و جنجال هاي سياسي فعاليت نموده و هم اينک نيز به منظور حفظ سلطه خود بر ارکان اقتصادي و سياست خارجي با پوست اندازي جبري در قالب و تابلو اعتدال وارد عرصه انتخابات 7 اسفند ماه شده است.حاصل سال ها سلطه تکنوکراتها و کارگزاران بر اقتصاد و سياست خارجي ايران گسترش بيشتر فقر، فساد ، رانت خواري ، پديده زشت آقازادگي و... از يک طرف و تکثير تفکر غير انقلابي و تغيير ميل مردم از ارزش هاي اخلاقي و الهي به ارزش هاي منحط غربي، بي بند و باري ، اباحي گري ، ميل يه تکاثر ثروت و... از طرف ديگر شده است.همچنين تکنوکراتهاي عمل گرا و کارگزاراني که در حال حاضر به شکل جريان انحرافي و استحاله طلب اعتداليون وارد عرصه سياست شده اند ، هم اينک در بعد سياست خارجي اصول مسلم قانون اساسي را زير پا گذاشته و کشورهاي غربي را که در حلقه آخر ارتباط قرار دارند به حلقه اول سياست خارجي منتقل کرده اند و تمام همت خود را در جهت گسترش روابط جمهوري اسلامي ايران با غرب به کار گرفته اند.
3 - سازمان مجاهدين انقلاب متشکل از 7 گروه به صورت منسجم و در قالب "سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي" سازمان يافته و بلافاصله تمامي عرصه هاي اطلاعاتي ، امنيتي و... را به تصرف خود در آوردند.
در سازمان تازه تأسيس مجاهدين انقلاب که بيشتر به يک سازمان اطلاعاتي، امنيتي شبيه بود ، ديدگاههاي متفاوتي در مورد روحانيت و ولايت فقيه بروز نمود :
عده اي از اعضاي سازمان که طالب حضور نماينده ولي فقيه در سازمان بودند در مقابل عده اي قرار گرفتند که به وجود نماينده ولي فقيه در سازمان اعتقادي نداشتند. کساني که به حضور نماينده ولي فقيه اعتراض داشتند به صورت يک طيف گسترده ، تا افراطي ترين ديدگاه همانند اخباريون ، روحانيت شيعي را نفي کرده و تقليد را هم رد مي کردند.
سازمان مجاهدين انقلاب براي غلبه بر بحران هويت و اتهام ضديت با روحانيت و ولايت فقيه، خود را به روحانيون جوان در جامعه روحانيت مبارز نزديک کرده و مقدمات انشقاق در جامعه روحانيت مبارز تهران و تشکيل مجمع روحانيون مبارز را فراهم آورده و به اين ترتيب با يک تير دو نشان را هدف گيري کردند.
اين جريان سياسي در طول سي و اندي سال گذشته با رويکردي انحرافي
همواره بر خلاف مسير انقلاب و ارزش ها و باورهاي ديني و ملي مردم حرکت کرده و در هر مقطعي که به سپهر سياست بازگشته حتماّ مقدمات يک فتنه بزرگ را فراهم کرده اند.
جريان مجاهدين انقلاب در دولت خاتمي ضمن ائتلاف با مجمع روحانيون مبارز و شکل گيري جبهه برانداز مشارکت ، فتنه ي بزرگ 18 تير 78 و مجلس برانداز ششم و ده ها پروژه بزرگ براندازانه را در کارنامه سياه خود ثبت نموده است.
هم اينک نيز اين جريان سياسي همانند گذشته تاريک و ننگين خود، بر دفاع غلط از فتنه گران کودتاچيان آمريکايي سال 88 اصرار ورزيده و رفع حصر از سران باغي و ياغي و طاغي فتنه 88 را اولويت اقدامات خود در مجلس دهم قرار داده است.
از ويژگيهاي خطرناک اين جريان سياسي استحاله طلب و تجديد نظر طلب، اصرار بر دوقطبي سازي جامعه و زدن اتهام تندروي به عناصر مؤمن و انقلابي است. اين جريان در مقاطع سياسي و انتخاباتي ، در حد و اندازه هاي اپوزيسيون خارج از نظام ظاهر شده و سنگ همراهي با غرب را به سينه مي زنند و بر غرب باوري ، غرب انديشي و غرب پرستي اصرار مي ورزند.
در انتخابات پيش رو ، دو جريان تکنوکرات هاي اعتدالي و جريان وابسته به سان فتنه به عنوان دو لبه يک قيچي ، با استفاده از فرصت تخيلي و پروپاگانداي پسابرجامي (دولت ساخته) و با تاکتيک ايجاد تفرقه در بين اصول گرايان، با جديت هر چه تمام تر به دنبال استحاله نظام و تحريف انقلاب و حرکت حضرت امام خميني سلام الله عليه و تفوق مشي غير انقلابي و متمايل به غرب هستند. اين دوجريان سياسي که از سوي يک مرکزيت هدايت و حمايت مي شود ، بر اين باور است که انتخابات مجلسين در 7 اسفند ، يک فرصت غير قابل تکرار براي تحقق اهداف پيش گفته و مقدمه پروژه 2020 در اختيار آنان قرار داده است.
اگر در ادوار انتخاباتي پيشين ، جريان رسانه اي غرب بر طبل عدم شرکت در انتخابات ايران مي کوبيدند ، در انتخابات پيش رو با تمام موجوديت تبليغاتي خود به حمايت تام و تمام از دو لبه اين قيچي وارد ميدان شده و مردم ايران را به رأي دادن به برخي ليست ها و پرهيز از رأي دادن به برخي چهره هاي حامي ولايت فقيه ترغيب و تشويق مي کنند. به همين دليل اين جريان مورد حمايت بوق هاي خارجي به ويژه بي بي سي قرار گرفته است.
با اين حساب به نظر مي رسد تنها راه خراب کردن بازي شيطان بزرگ و مسدود کردن راه نفوذ دشمن اين است که به فرمايش مولايمان حضرت امام خامنه اي به کساني رأي بدهيم که :
1 - دلشان با آمريکا و غرب نباشد.
2 - توسط شبکه رسانه اي غرب مورد حمايت قرار نگرفته باشند.
3 - به فکر حل مشکلات معيشتي مردم و اقتصاد مقاومتي باشند.
4 - داراي تفکر انقلابي بوده و سينه خود را در برابر غرب و شيطان بزرگ سپر کرده باشند.
5 - خودشان را سپر بلاي مشکلات کشور قرار بدهند.
6 - کشور را به دشمن نفروشند.
7 - فاني در خدمات ، مصالح و منافع عمومي مردم باشد.
8 - مصالح کشور را براي رو دربايستي با اين و آن زير پا نگذارند.
9 - به دنبال اشرافي گري نبوده و خوي اشرافي گري هم نداشته باشند.
10 - منافع ملي را بر منافع حزبي و جناحي ترجيح بدهند.
به اين ترتيب است که مي توان ضمن مسدود سازي راه نفوذ دشمن به صورت عملي به غرب و شيطان بزرگ تفهيم کنيم که بويي که به شامه آنان خورده بوي کباب نيست.
امتیاز اقتصادی به انگلیس؛ ژست سیاسی اروپا
دکتر صالح زمانی در بخش یادداشت روز روزنامه جوان نوشت:
با پایان دو روز مذاکرات سخت میان اتحادیه اروپا و انگلیس، سرانجام توافق نهایی حاصل شد و لندن از ادامه تلاش هایش برای خروج از اتحادیه انصراف داد. اما مهم ترین ابعاد این توافق مهم چیست؟
الف) اولین موضوع مهم به چرایی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا باز می گردد. باید در نظر داشت که چالش جدایی میان این کشور و اتحادیه اروپا، مسئله ای ریشه دار و عمیق است و عمر آن به بیش از دو دهه می رسد. با این حال کامرون، نخست وزیر این کشور، سال گذشته در جریان انتخابات سراسری ماه می وعده داده بود که تا پیش از سال 2017، رفراندومی برای ماندن یا خروج از اتحادیه اروپا در این کشور برگزار کند. این موضوع تا جایی اهمیت داشت که بسیاری از ناظران، پیروزی محافظه کاران در انتخابات را منوط به چنین وعده ای می دانستند. اهمیت این وعده عمدتا ناشی از منافع متعدد اقتصادی بود که درصورت خروج این کشور در بلند مدت عاید انگلیس می شد.
مسئله تعرفه ها، وجود بوروکراسی سنگین مالی در حوزه قوانین بروکسل، برخی تعهدات مالی و رفاهی لندن در قبال مهاجرت نیروی کار اروپایی مهم ترین دلایلی بود که انگلیس را همواره در موضع خروج از اتحادیه قرار داده است. از این رو محافظه کاران همواره خود را متعهد به برنامه های واگرایانه تدریجی از اتحادیه می دانستند و ترجیح دادند تا این تعهدشان را در قالب برنامه اجرایی دولت آینده به کار گیرند.
ب) باید توجه داشت که تلاش های انگلیس برای خروج از اتحادیه اروپا، قطعا دارای آسیب های متعددی هم برای این کشور و هم برای اتحادیه اروپا بود. در صورت وقوع جدایی انگلیس، این کشور به طور قطعی سهولت تجارت (خصوصا در بخش صادرات) در بازار بزرگ اروپا با بیش از 500 میلیون مصرف کننده را از دست می داد و طبیعتا با کاهش دوره ای رشد اقتصادی و یا تولید ناخالص داخلی مواجه می شد و احتمالا دولت محافظه کاران را با بحران مواجه می کرد. در مقابل نیز، خروج این کشور می توانست اروپا را ضمن مواجهه با شوک نسبی مالی، در زمینه های سیاسی نیز تحت فشار قرار دهد.
بدون شک، خروج انگلیس ازاتحادیه اروپا سبب کاهش قدرتمندی سیاسی این نهاد اروپایی می شد که در نهایت توان صف آرایی اتحادیه را در برابر سایر قدرت ها نظیر روسیه و چین کاهش می داد. از سوی دیگر آسیب دیگری که احتمالا اروپا با آن مواجه می شد مربوط به از دست دادن انسجام حوزه یورو بود. نکته حیاتی برای رهبران اتحادیه خصوصا فرانسه و آلمان همواره این بوده است که این نهاد بزرگ قاره ای تحت هر شرایطی حفظ شود و به همین دلیل این رهبران در برابر چالش های متعددی مانند بحران یونان، اسپانیا و مسئله جدایی طلبی در برخی کشورها مقاومت کرده اند. به همین دلیل خروج انگلیس بیش از آنکه چالشی اقتصادی تلقی شود، مسئله ای سیاسی می باشد که می توانست ارکان اتحادیه را به لرزه درآورد و آغازی باشد بر دومینوی خروج های بعدی که البته مانند همیشه با آن مخالفت شد.
ج) موضوع دیگر در باب توافق حاصل شده و چالش جدایی، مربوط به منافع مشترک تداوم حضور انگلیس در اتحادیه اروپا می باشد.
محاسن عمده این توافق برای حضور انگلیس این است که این کشور توانست بخش قابل توجهی از مطالبات مالی خویش را از مسیر ویژه و خارج از عرف محقق کند و نشان دهد که توان تاثیرگذاری بالایی بر سایر کشورهای اتحادیه دارد. اگرچه مرکل این توافق نوپا را عادلانه توصیف کرده است اما به نظر می رسد ارزیابی وی اندکی خوشبینانه است.
با این توافق، انگلیس هم از بازار مشترک اروپا بهره می برد و هم دیگر لازم نیست که تاوان بوروکراسی های مالی پیچیده اتحادیه و همین طور خدمات رفاهی به کارگران مهاجر را بپذیرد و می تواند آنها را در برنامه ای چند ساله لغو کند. به عبارتی منافع اقتصادی انگلیس در اولویت قرار خواهد گرفت که بهتر است از این وضعیت با عنوان استقلال نظام اقتصادی انگلیس از اتحادیه اروپا یاد شود. در ازای این توافق، اروپا نیز توانست به خطوط قرمز خود مبنی بر انسجام سیاسی از درون و نمایش اقتدار سیاسی از بیرون دست یابد.
د) مسئله نهایی مربوط به روابط آینده انگلیس و اتحادیه در پرتو این توافق است. به نظر می رسد بحث چالش جدایی از جانب لندن برای مدتی طولانی مسکوت خواهد ماند چرا که به طور غیر رسمی این کشور به لحاظ اقتصادی از اتحادیه خارج شد و به اهدافش رسید. خروجی که می توان به آن عنوان خروج نرم از مرزهای اقتصادی یورو را داد. بنابراین نسبت کنونی انگلیس با اتحادیه اروپا، صرفا نسبتی سیاسی است. همین طور حضور سیاسی این کشور در اتحادیه هم می تواند به گره زدن منافع انگلیس به اروپا کمک کند و ضمن کنترل قدرت گرفتن بیشتر آلمان فضا را برای نفوذ متحدان خود مانند آمریکا فراهم می کند.
این مواردی است که کامرون را ترغیب می کند تا در همه پرسی 23 ژوئن در این کشور، از ماندن در اتحادیه اروپا دفاع کند و نشان دهد که محافظه کاران کاری بیش از یک توافق انجام دادند چرا که هم منافع انگلیس را تامین کردند و هم از مزایای اروپای متحد بهره مند خواهند شد. با این حال او باید تلاش کند تا برگزاری رفراندوم، از دیدگاههای سرسختانه برخی محافظه کاران بکاهد و بر اعتماد مردم به این توافق بیفزاید. در مقابل اتحادیه اروپا نیز ظاهرا پذیرفته است که حفظ کرسی انگلیس در اتحادیه اروپا بیشتر از تبادلات مالی با این کشور اهمیت دارد چرا که از این طریق می تواند در برابر بحران های آتی، استوارتر و پر نفوذ تر ظاهر شود.
مجلس اخلاق مدار؛ مطالبه مردم
سیدرضا صالحی امیری، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت:
یکی از مخاطرات و تهدیدهای پیش روی نظام جمهوری اسلامی در دهه چهارم حیات خود، بحران اخلاق و کمرنگ شدن ارزشهای معنوی و اعتقادی، بویژه در نسلهای جدید است؛ نظامی که بر پایه ارزشهای اخلاقی شکل گرفت و مفهوم بنیادی اخلاق، رکن اصلی انقلاب و محور گفتمان بنیانگذار و رهبر آن بود. در سپهر اندیشگی امام خمینی(ره) ساخت انسان فرهنگی یک اصل مهم به شمار میرود و میوه اصلی درخت فرهنگ، اخلاق است.
جامعهای که از فضیلت اخلاقی برخوردار نباشد، با چالشهای خطرناکی مواجه خواهد شد. امروز باید از خود سؤال کنیم که چه میزان از آرمانهای اخلاقی انقلابی که مردمان آن در پاسخ گلوله، گل بر سر تفنگ مینشاندند، فاصله گرفتهایم؟ واقعیت آن است که چهره امروز جامعه کمتر با تصویر زیبای ارزشهای دهههای پیشین انطباق دارد. فرهنگ ایثار و شهادت، فرهنگ از خودگذشتگی و تحمل، فرهنگ انسجام و همگرایی و فرهنگ وحدت و اعتماد، کمرنگ شده است. بر سر هر کوی و برزن اسم شهیدی میدرخشد، اما آیا رسم شهیدان هم در رفتار جامعه جاری است؟
در بعد بداخلاقیهای اقتصادی، اخبار فساد و ارتشا، اختلاس و رشوه، قاچاق و کلاهبرداری و دورزدن قانون کم نبوده و در حوزه اجتماعی آمار طلاق، خشونت، ایدز، اعتیاد و سایر آسیبهای اجتماعی به هیچ وجه برازنده نظام اسلامی نیست. همه این معضلات ریشه در فقدان تربیت اخلاقی و کمرنگ شدن ارزشهای نهفته درآن دارد.
متأسفانه این مشکل عرصه سیاسی را هم در نوردیده و انگ زنی و تخریب، اتهام افکنی و حذف رقیب به هر قیمت رویهای معمول گشته است. به اعتقاد من علت بسیاری از این ناهنجاریها به عملکرد دولت گذشته باز میگردد. آن روزها که تهمت و اختلاف افکنی سکه بازار بود و احترام به رقیب سیاسی و تحمل منتقد جایی در رویکرد دولت نداشت. صحنه تلخ مواجهه رئیس دولت قبل با رئیس مجلس نهم، هرگز از ذهن جامعه پاک نخواهد شد. در حالی که اقتضای مسئولیت، رعایت الزامات اخلاقی نظام سیاسی و پایبند بودن به قواعد اخلاقی است.
در آستانه انتخابات سرنوشت ساز هفتم اسفند، در نظر گرفتن بعد اخلاقی انتخابات و رأی دادن به جریانی که در جهت ارتقای اخلاق و کاستن بداخلاقیها گام بردارد، معیار مناسبی برای انتخاب است. اساساً مبانی معرفتی اقتضا میکند رقابت در زمین بازی جوانمردانه صورت گیرد. امری که در انتخابات پیش رو با رد صلاحیت گسترده نامزدهای یک جریان و سخت شدن رقابت، عملاً دایره انتخاب را برای مردم محدود کرده و موجب دلخوری و تکدر خاطر بسیاری از دلسوزان نظام گشته است. اگرچه باوجود این ناراحتی، دوستداران واقعی انقلاب به دلیل عقلانیت و درک صحیح مصالح نظام از زمین بازی خارج نشدهاند. اگر در یک مسابقه ورزشی، یکی از تیمها با زیرپاگذاشتن قواعد بازی، بر تیم مقابل پیروز شود، ارزش چندانی ندارد و عملاً در جنبه اخلاقی مسابقه را واگذار کرده است. رمز ماندگاری نام تختی در ورزش، نه در مدالهای رنگارنگ او، بلکه در منش پهلوانی و اخلاق مداری او بود. آنجا که با اطلاع از آسیب دیدگی پای حریف، در طول مسابقه به سمت پای مصدوم او نرفت.
جاودان شدن نام مدرس وطالقانی، امیرکبیر و مصدق، چمران، همت، باکری و... فقط و فقط برجسته بودن عنصر اخلاقی به مثابه یک ارزش افزوده در رفتار و سلوک آنان است. انتخابات هفتم اسفند فارغ از نتیجه آن، میتواند به پیروزی اخلاق و احیای ارزشهای اخلاقی منجر شود. امروز دعوت مردم به مشارکت در انتخابات و استفاده از حق قانونی و شهروندیشان یک امر اخلاقی است. وقتی مجموع آرای ملت بتواند مجلسی معقول و معتدل و مجلسی خردورز و فرهنگ مدار که به معنای واقعی در رأس امور باشد، شکل دهد، آن گاه میتوان به پاکسازی چهره نظام و جامعه از آلودگیها و ناهنجاریها امیدوار بود.
رقابت شرافتمندانه جریانها و احزاب، ایفای نقش مؤثر نخبگان و اندیشمندان و گروههای مرجع، تضمین سلامت و دیده شدن رأی مردم از سوی دست اندرکاران اجرایی و ناظر انتخابات و رویکرد حرفهای اصحاب قلم و رسانه در این مسیر، گامهایی ارزشمند برای پیروزی اخلاق در روز هفتم اسفند است. من معتقدم ملت بزرگ ایران برنده واقعی را بازیگران اخلاقی این عرصه میشناسد. آنان که باوجود همه محدودیتها، پا عقب نگذاشتند و همدل و همزبان با دولت، منافع ملی را بر منافع جناحی مقدم دانسته و عزم خود را برای تشکیل مجلسی عاری از رفتارهای تندروانه و در جهت ایفای حقوق اساسی ملت و ثبات و آرامش و رونق اقتصادی و عزت و سربلندی نظام جمهوری اسلامی در سطح منطقهای و بینالمللی جزم کردهاند.
در بخش یادداشت امروز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان میخوانید:
95 سال پیش مثل همین روزها بود که چند نوکر تمام عیار انگلیس، لشکر قزاق را به سوی تهران روانه کردند و خیلی زود، پایتخت را به تصرف خود در آوردند. «رضا خان» و«سیدضیاء» گام به گام برنامه روباه پیر را اجرا کردند و موفق شدند سلسله حقیر و عقب مانده پهلوی را به روی کار بیاورند. آنها تا سالهای سال نوکری را ادامه دادند و برای ارباب اول و ارباب دوم یعنی آمریکا خوش رقصیها کردند و ایران را به ویرانی و عقب ماندگی کشاندند ... تا آنگاه که دست خدا از آستین امام راحل (ره)بیرون آمد، طومار آنها را در هم پیچید و به زبالهدان تاریخ فرستادشان.
اکنون و حدود یک قرن بعد از آن روزهای شوم، روباه پیر، مکارتر شده و در عوض انقلاب ما جوانتر و پرانرژیتر. چنگ و دندان روباه پیر که روزگاری میتوانست به طرفهًْالعینی پایتخت ایران را فتح کند و نوکر خود را به کرسی بنشاند، با ضرب شست مردم ایران شکسته و کند شده ولی سودا و بلندپروازی دیرین را از سر نرانده و هرشب آرزوی بازگشت به ایران را در خواب میبیند! اما روزگاری است که نه کاری از دست رضا قلدرها بر میآید و نه تهران قابل فتح است؛ پس چه میکند!؟
1- « وزیر خارجه انگلستان گفته است که ما منافع داریم در ایران و ما نمىتوانیم یک کسى که منافع ما را تأمین مىکند- قریب به این معانى- یک کسى که منافع ما را تأمین بکند، از آن پشتیبانى نکنیم. ما دنبال همین معنا هستیم؛ ما هم همین ادعا را داریم .» این سخن حکیم فرزانهای است که سلسلهجنبان بیداری ملت ما بود. امام خمینی(ره) به روشنی پرده از کار آنها بر انداخت و نشان داد آنها تنها از کسانی حمایت میکنند که منافع انگلیس را تامین میکند و لاغیر. به همین خاطر است که در طول سلطنت سلسله منحوس پهلوی، مدرسها زیر سختترین فشارها و تهدیدها و تبعیدها بودند و فرجام کارشان به شهادت ختم میشد و در مقابل، تقیزادهها و کسرویها و ... در صدر مینشستند و از همه گونه حمایتی برخوردار بودند. خود و خانوادهاشان نزد انگلیسیها منزلتی- در حد یک نوکر- داشتند و آزادانه به فرنگ رفت و آمد میکردند و در هر انتخاباتی مورد حمایت تام و تمام انگلستان بودند.
2- اما باید پرسید چرا مدرس تبعید شد و در تبعید با دستور انگلیسیها به شهادت رسید!؟ چرا پیشتر از او امیر کبیر تبعید و با زبان روزه به شهادت رسید!؟ و چرا تقیزادهها همیشه مورد حمایت انگلیسیها بودند؟ آنها چه میکردند که مورد غضب بودند و اینها چه میکردند که مورد نوازش نوکرانه بودند!؟ واقعیت این است که امیرکبیر راه عزل و نصبهای سفارت انگلیس را بسته بود و اجازه نمیداد با یک اشاره، دزدها و دشمنان ملت به سر کار بیایند. مدرس هم مخالف سرسخت قراردادهای استعماری بود. نه اجازه میداد امتیازی به روسها داده شود و نه به انگلیسیها. او یک تنه، مزاحمی جدی بر سر راه زیادهخواهیهای انگلیسی بود و پس از چند بار ترور ناموفق، سرانجام به دستور انگلیس تبعید شد و در آنجا مظلومانه به شهادت رسید. اما تقیزاده و دیگر نوکران آن روزها، ایران و منافع و منابع آن را دو دستی تقدیم انگلیس میکردند و برای ایران و ایرانی و فهم و سواد و توان او، کمترین ارزشی قائل نبودند و مردم خود را به بدترین وضعی تحقیر میکردند و رسما شعار میدادند که باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم!
3- تا اینجا معیار و ملاک دوستی و دشمنی انگلیسیها معلوم شد. آنها هر که را جاده صافکن منافع انگلیس و تحقیرکننده ملیت ایرانی باشد عزیز میدارند و هر که در برابر زیادهخواهی و غارتگری آنها بایستد، دشمن میدارند تا آنجا که او را به قتل میرسانند. حال باید پرسید پس از حدود یک قرن، در سپهر سیاسی انگلیس چه اتفاقی افتاده؟ آیا آنها از خوی تجاوزگری و استعمارگری خود دست برداشتهاند یا نه همچنان مترصد روزنه و رخنهای برای غارت منابع ملتهای عالم هستند؟ شواهد متعدد و غیرقابل انکار نشان میدهد که این روباه خبیث، هرچه پیرتر شده، حرص و توحش و خباثتش هم بیشتر شده و برای دستیابی به منابع ملل مظلوم عالم، از هیچ جنایت و دسیسهای فروگذار نیست. در این بین ایران عزیز ما هم از این طمع مستثنی نیست. به خصوص آنکه ما با تکیه به نیروی لایزال الهی و همت مردممان، آنها را از خانهامان راندهایم و داغ ننگی فراموش نشدنی بر پیشانیشان زدهایم و همین عقده و کینه آنها را بیشتر و بیشتر کرده است.
4- خوب در چنین شرایطی آنها چه میکنند!؟ مثل سوم اسفند 1297 به تهران قشون میکشند و تهران را فتح میکنند!؟ اصلا عرضه این کار را دارند!؟ و آیا ایران همان ایران عقب نگه داشته شده سالهای سیاه کودتا است!؟ واضح است که نه آنها عرضه دارند و نه یک ملت بیدار چنین اجازهای میدهد. اما این به معنی دست برداشتن انگلیس نیست. آنها همان گونه که امام راحل اشاره فرموده بودند، به دنبال حمایت از کسانی هستند که حافظ منافعشان باشند. این را تاریخ انقلاب ما به روشنی گواهی میدهد. به برخی چهرههای دوره اصلاحات توجه کنید؛ مواضع و رفتار سیاسی آنها را ببینید و به وضع امروزین آنها هم نیم نگاهی بیندازید تا به خوبی این معنا برایتان روشن شود که انگلیس برای نوکرهایش چتر حمایتی میگشاید.
به عنوان نمونه، مهاجرانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران و وزیر ارشاد دولت اصلاحات را به یاد بیاورید که برای تهاجم فرهنگی و عقیدتی دشمن فرش قرمز پهن کرد و همه درها را برای ورود غارتگران فرهنگی گشود.رمضانزاده همکار او در معاونت فرهنگی را و یا رجب مزروعی، نماینده هتاک و افراطی مجلس ششم را به یاد بیاورید. آنها روزگاری در ایران به انحاءمختلف، حافظ منافع انگلیس بودند و از هیچ خدمتی برای ارباب فروگذار نکردند و در لباس نیروی خودی، سرباز تمام عیار و وفادار ملکه پیر بودند. اکنون همگی آنها در آغوش انگلیس، مزد سالهای خوش خدمتیشان را میگیرند. گاهی با بیبیسی مصاحبه میکنند، گاهی برایش مینویسند، گاهی مشاوره میدهند و خلاصه به پاس سالها نوکری، نوالهای میگیرند و...اما آنها نسل آخر از حافظان منافع انگلیس نبودند. درست است که مردم با هوشیاری دست آنها را خوانده و از سر سفره بلندشان کردند، اما انگلیس هنوز در سودای پیشین است. سفارت آنها –که روزگاری در ایران بسته شده بود- امروز بازگشایی شده و روباه به ایران راهی پیدا کرده است. فرنگیهای مکار فکر میکنند همین بازگشایی سفارت، نشانه محکمی است از اینکه در ایران اتفاقی افتاده و باید تا دیر نشده سهم خود را از این غنیمت بزرگ و چرب بدست بیاورند! برخی رفتارها باعث شده که آنها بوی کباب به مشامشان برسد و فکر کنند که خبری است! در این مقطع چه میکنند؟
5- 28 مرداد 1332 روز سرنگونی دولتی است که نفت را با کمک مجلس و آیتالله کاشانی و زیر صفیر گلوله نواب صفوی و یاران پاکبازش، ملی کرده بود. انگلیس و آمریکا در یک طرح اهریمنی و با بکارگیری اراذل و اوباش خیابانی و زنان بدکار، دولت مصدق را سرنگون کردند. اما چگونه؟ آنها پس از سازماندهی عوامل خود در درون کشور، منتظر فرصت مناسب ماندند و آنگاه «اسم رمز عملیات »را از «بیبیسی» خواندند. بله بیبیسی نقشی مهم و محوری در آن واقعه شوم و ننگین داشت و نامش در صحیفه ذهن ملت ایران به خباثت و پستی ثبت شد. امروز اگر نظر هر ایرانی وطندوست را با هر گرایش سیاسی و عقیدتی، حتی با نگاه مخالف انقلاب، درباره انگلیس و رسانه آن یعنی بیبیسی بپرسید، بیتردید جز نفرت و کینه و خشم، پاسخی نخواهید شنید. نام آنها مترادف با خیانت، حقهبازی، دورویی و نیرنگ است و این از ذهن مردم زدودنی نیست و اصلا در بین مردم، «انگلیسی بودن» صفتی زشت و نامی ننگین به شمار میرود.
6- به نظر میرسد آنها امروز هم همان روش را در پیش گرفتهاند. از مدتها قبل روی برخی از جریانات سرمایهگذاری کردهاند تا نسل جدید نوکران را تربیت کرده باشند و حالا چون به نظرشان میرسد که وقت مناسب کودتا است، اسم رمز را از بلندگوی رسانهای روباه پیر میخوانند و رسما الگوی رای دادن و رای ندادن برای مردم ترسیم میکنند! حماقت آنها تا بدان حد است که فکر میکنند میلیونها ایرانی، گوششان را به صدای شوم آنها دادهاند و منتظر فرمان از اتاق کودتای لندن هستند. حال آنکه بیداری مردم، سالهاست خواب آنها را آشفته کرده و آرزوی بازگشت به ایران را به گور خواهند برد هرچند که نوکرانشان، نفوذ زیادی داشته باشند.
7- اما باید در کنار تحلیل رفتار حریف، نیمنگاهی هم به داخل افکند. امروز چه شده که رهبر انقلاب میفرماید: « انگلیسیها دلشان تنگ شده برای دخالت کردن در ایران»! چه شده انگلیسی که در همه انتخابات گذشته، مردم را به تحریم انتخابات دعوت میکرد و حتی کوردلانه راهپیماییهای ملی را نادیده میگرفت و بیشرمانه مدعی میشد جمعیت میلیونی حاضر در خیابان، «درخت» است، امروز طرفدار نظام اسلامی ما شده و مردم را به حضور پرشور در انتخابات و مشارکت در سرنوشتشان دعوت میکند!؟ آیا انگلیس از رفتار گذشتهاش پشیمان شده!؟ آیا انگلیس میخواهد به جبران مافات بپردازد یا نه،کسانی را پیدا کرده که میتواند روی آنها سرمایهگذاری کند!؟ واقعیت این است که اصرار روباه پیر به رای ندادن به عمارهایی چون آیتالله جنتی، آیتالله مصباح و آیتالله یزدی، دقیقا یادآور بغض و کینه آنها به شهید مدرس است که به معنی واقعی صدای ملت ایران بود و چون رعد بر سر نوکران انگلیس میغرید. در مقابل حمایت آنها از جریانی خاص، یادآور تقیزادهها و مهاجرانیهاست که تا توانستند به ملت و میهن و فرهنگ خود خیانت و ناجوانمردی کردند. امام(ره) دست آنها را برای ما رو کرد و یادمان داد که هرکه مورد حمایت آنهاست، حتما تامینکننده منافعشان است و از قول وزیر خارجه اشان فرمود: «ما نمىتوانیم یک کسى که منافع ما را تأمین مىکند، از آن پشتیبانى نکنیم» ما هم جواب آنها را در هفتم اسفند خواهیم داد.
مجتبی اصغری در سرمقاله امروز روزنامه وطن امروز نوشت:
ورود مستقیم و علنی شبکه رسانهای رسمی انگلیس به انتخابات، با تعیین تکلیف برای «رای مردم» هر چند موجی از واکنشهای ملی نسبت به دخالت این کشور بدسابقه و استعمارگر در امور داخلی کشورمان را برانگیخت اما در حوزه عملیاتی سوالاتی را قطعا برای قاطبه مردم ایجاد کرده است. از جمله اینکه علت گستاخی انگلیس در حمایت از یک جریان سیاسی و دعوت از مردم برای شکست فقهای جریان مقابل چیست؟ انتخابات خبرگان در چه صورتی تامینکننده منافع انگلیسیها خواهد بود و علما و مردم در برابر این نقشه شوم چه وظیفهای برعهده دارند؟
لابی استعماری پسابرجام
1- چند ماه پیش از نزدیک شدن به ایام برگزاری انتخابات، «وطن امروز» از شکلگیری اتاق فرمان روابط سیاسی- اقتصادی میان «ایران و انگلیس» خبر داد. در بخشی از افشاگریها پیرامون این کانون مشترک، به نامهایی همچون سر «ریچارد دالتون» دیپلمات ارشد و شوالیه انگلیسی «چتم هاوس»، «جک استراو» وزیر اسبق خارجه انگلیس و «نورمن لامونت» وزیر اسبق بازرگانی انگلیس اشاره شد که پشت پرده کمیته بازاریابی در لندن قرار دارند. کمیته یادشده که تحت نام «اتاق بازرگانی بریتانیا و ایران» به صورت رسمی فعالیت میکند، توسط شبکه وسیعی از زرسالاران صهیونیست در انگلیس تغذیه میشود که در بدنه سیاسی این کشور صاحب قدرت هستند.
از جمله آنها میتوان به باند حزب محافظهکار با مدیریت مستقیم «دیوید کامرون» نخستوزیر و رئیس حزب محافظهکار، «لرد مایکل لوی» موسس صندوق مالی حزب کارگر و حامی اصلی تونی بلر جنگطلب در انتخابات سال 1997 انگلیس و نماینده شخصی وی در امور خاورمیانه و «جرالد رانسون» اشاره کرد. رانسون موسس «جامعه اطمینان امنیتی» در سال 1994 در انگلیس است که در حقیقت ارتش و سازمان اطلاعات خصوصی جامعه یهودیان این کشور به شمار میرود. وی پیشتر نیز اقدام به تاسیس گروهی موسوم به «گروه 62» کرده بود که با به کار گرفتن اوباش و آدمکشهای انگلیسی به مخالفان اسرائیل در لندن و دیگر نقاط بریتانیا حمله میکردند. این تیم با حمایت «ریچارد دزموند» صهیونیست بر لابی رسانهای انگلیس نیز مسلط است. دزموند مالک مجموعه رسانههای بریتانیا از جمله «دیلی اکسپرس»، «ساندیتایمز»، «دیلیاستار»، «کانال تلویزیونی 5»، شبکه رسانهای «Northern & Shell» و... است و از حامیان مهم حزب استقلال انگلیس (یوکیپ) با هدفگذاری خروج این کشور از اتحادیه اروپایی به شمار میرود.
کدام سرمایهگذاری؟
تیم صهیونیست یادشده علاوه بر عضویت در اتاق بازرگانی بریتانیا و ایران، از طریق مجموعهای از شرکتهای بزرگ اقتصادی همچون «کپیتال پنتاگون» در حال اشغال کل موقعیتهای اقتصادی ویژه در صنایع نفت و گاز و زیرساختهای کشور است به نحوی که لامونت، به عنوان «فرستاده اقتصادی ویژه دولت انگلیس به ایران» در بیانیه خود ضمن نام بردن از ایران به عنوان «بازار» و «مقصد صادراتی» جدید انگلیس، موقعیت پسابرجام را عامل افزایش آمار اشتغال در اتحادیه اروپایی عنوان میکند. این مفهوم در علم اقتصاد هیچ ارتباطی با عبارت رایج در ایران تحت عنوان «سرمایهگذاری خارجی» ندارد و صرفا اشاره به تبدیل شدن ایران به بازاری بیدر و پیکر مشابه کشورهای عربی منطقه دارد. پس عجیب نیست که بهرغم خرج میلیاردها دلار از سرمایه آزاد شده حاصل از برجام، کمترین رونقی در صنایع داخلی کشور ایجاد نشده و آمار اشتغال داخلی افت نیز داشته است.
اتاق بازرگانی ایران و صهیونیستها؟!
به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت لابی زرسالاران صهیونیست تصمیم گرفته است با استفاده از موقعیت ویژه پسابرجام، شبکهسازی در اقتصاد و سیاست ایران را به صورت همزمان آغاز کرده و از این مسیر نفوذ مهم، علاوه بر کسب سود اقتصادی هنگفت، ابزارهای قدرت تاثیرگذاری بر آینده ایرانیان را از داخل کشورمان گسترش دهد. با این احتساب میتوان ادعا کرد، با توجه به حفظ چارچوب تحریمهای اقتصادی و منع جدی شرکتهای مستقل و تجار آزاد از حضور در بازار پرخطر ایران، عرصه صرفا برای بازیگران کلان صهیونیست و سیاستمداران کارکشته و بابرنامه انگلیسی و آمریکایی برای اجرای پروژه نفوذ باز شده است و هیچ خبری از «سرمایهگذاری خارجی» در ایران نیست. پس بدیهیترین انتظار این است که اقتصاد ایران به واسطه دستکاری صهیونیستها، مجددا از داخل تضعیف شده و معیشت مردم از درون گروگان گرفته شود.
حذف حامیان استقلال
2- در چنین فضای پرمخاطرهای، فشار سیاسی و تبلیغاتی مضاعف دستگاه رسانهای - حاکمیتی انگلیس برای حذف نیروهای حامی استقلال و آزادی ایران در انتخابات پیش رو، زنگهای خطر را برای همه دلسوزان انقلاب و ملیگرایان و وطنپرستان ایرانی به صدا درآورده است. تمرکز بر تغییر ترکیب مجلس خبرگان با تاکید بر حذف گزینههای ضدانگلیسی توسط «بیبیسی»، حکایت از آن دارد که دشمن بخوبی به نقش قانونی «اصل ولایت فقیه» و تاثیر «شخص ولی فقیه فعلی» بر حفظ استقلال ملی در برابر پروژه عظیم نفوذ سیاسی و اقتصادی در کشور پی برده و برای آن برنامهریزی کرده است.
اگر بنا باشد توافقات سیاسی به ابزاری برای نفوذ ساختاری صهیونیسم در زیرساختهای حیاتی کشور تبدیل شود، پر واضح است که چنین موقعیتی با حفظ ساختار فعلی نظام، متشکل از خواص بصیر و استقلالطلب و رهبر حکیم و شجاع جمهوری اسلامی ایران، به دست نخواهد آمد. البته پروژه تمرکز بر خواص جامعه برای ایجاد انحرافات عمیق ساختاری پیش از این نیز بارها توسط انگلیس و آمریکا در جوامع مختلف اجرایی شده است. اگر گاندی پرچم استقلالطلبی هندیها را به دوش نگرفته بود و در نقش روحانی مذهبی و دوراندیش، ملت هند را به تقابل با استعمار بریتانیا دعوت نمیکرد، چهبسا هنوز هندیها روز خود را با «سلام بر ملکه» آغاز میکردند. اگر «نلسون ماندلا» نیز تسلیم سیاست ریگان شده بود و قیام علیه دولت آپارتاید آفریقایجنوبی را به پیروزی نرسانده بود، دور از انتظار نبود که امروز به جای اوبامای سیاهپوست، نژادپرستی مشابه ریگان بر کرسی ریاستجمهوری ایالات متحده ایستاده و وضع آفریقاییتباران آمریکا در رودآیلند و کلیولند و شیکاگو و واشنگتن از امروز نیز بدتر بود.
فصل برائت از استعمار
پس مخالفت استعمارگران با خواص بصیر، همراه با حمایت رسمی از لیست «ذخایر استراتژیک دشمن» در انتخابات با حیلهگری، میتواند به ظهور گاندیها و ماندلاهای جدید بینجامد و قدرت ولی فقیه شجاعدل ایران را به واسطه هوشیاری مردم و خواص تصاعدی افزایش دهد. فرصت اعلام «برائت» از نقشه شوم استعمارگران برای همه علما و آیاتی که نام شریفشان در لیست نفوذی دشمن نشانه رفته است، وجود دارد. حضراتی که با فریاد ضداستعماری خود بر سر انگلیس خیانتکار میتوانند فرصت ویژهای برای مردم، با انصراف از طعمه شدن در مسیر منافع دشمن طمعکار فراهم آورند و آبروی دستگاه فقاهت اسلامی را بیش از پیش نزد جهانیان ارتقا بخشند.
3- شاید انگلیسیها رد شلاق فقهای اسلام بر سیمای استعماری خود را فراموش کرده باشند، پس یادآوری میکنیم تا مدرسین کرسیهای شیعهشناسی در دانشگاههای لندن به صهیونیستهای تصمیمساز در بریتانیا متذکر شوند، در دستگاه اسلام «فقیه» کسی است که «حب جاه» ندارد. «حب دنیا» ندارد و نماد فنای فیالله است. فقیه آبروی اسلام است و هر آنچه دارد برای «الله» است. پس ذات سیاهه «فقهای مورد حمایت انگلیس»، ضداسلامی است چرا که روحانی عالیرتبهای که برای تحقق اهداف استعماری میانداری کند، آیهای از شیطان است و در دستگاه الهی اسلام جایی ندارد.
انصراف از لیست استعمار
گمان قاطبه مردم به حضرات فقهای تایید صلاحیت شده توسط شورای نگهبان، غیر از گمان «بیبیسی» است که با نیرنگ انگلیسی مرید جایگاه ضداسلامی اقتصاد و سیاست استعماری، معرفی شدهاند. اما انتظار این است که در برابر نقشه استعمارگران صهیونیست منفعل نبوده و با به راه انداختن نهضت انصراف و اعلام برائت، لیست شیاطین انگلیسی را حواله زبالهدان تاریخ کنند. باقی ماندن نام نجبای حوزههای علمیه در لیست مضحک و انحرافی «حامیان انگلیس» ننگ بر پیشانی تاریخ استعمارستیز فقه شیعه است.
بیشک ملت ایران نیز همچون حوزههای علمیه و روحانیت بیدار و بصیر کشور، حامی وارثان فقهای استعمارستیز تاریخ تشیع هستند. راه علمای اسلام ناب محمدی هم مسیر خمینی کبیر، میرزای شیرازی، سیدعبدالحسین لاری، شیخالشریعه اصفهانى، محمد باقر صدر، سیدجمالالدین گلپایگانى، سیدحسن تهامى بیرجندى، سیدحسن بحرالعلوم، شیخ اسدالله زنجانى، نائینی بزرگ، شیخ مهدی خالصی، سیدمحمدکاظم طباطبایی، ملاعلی کنی، سیدمحسن طباطبایى حکیم، سیدمحمد اراکی، گلپایگانی، مرعشینجفی و صدها بزرگمرد علوی دیگری است که شعار و شعورشان ضد حزب شیطان بود و پژواک ندای تاریخی «مرگ بر انگلیس» و «مرگ بر آمریکا» هنوز از حلقوم پاک و الهیشان شنیده میشود.
احمد شیرزاد نماینده مجلس ششم در روزنامه شرق نوشت:
از دو هفته پیش که مرور شرح حال مجالس گذشته در صداوسیما آغاز شد، به دوستان میگفتم «سهرابکشان» این برنامه در روزهای نزدیک به انتخابات خواهد بود و منظورم از سهرابکشان، همان بررسی مجلس ششم بود. چون تصورم این بود که گزارشی که از مجلس ششم پخش میکنند، جهتدار خواهد بود اما واقعا فکر نمیکردم در تهیه این گزارش اینقدر سهلانگاری شود و غیرواقعی عمل کنند و درباره یک نهاد قانونی کشور و افرادی که بسیاری از آنها در حال کار و زندگی در این کشور هستند، خلاف واقع بگویند.
به عقیده من، فرد یا افرادی که در پسِپرده نشستهاند و این متن را نوشتهاند و برنامهای تهیه کردهاند، نباید فکر کنند چون در جایگاه تهیه برنامه نشستهاند، حق دارند هرچه دلشان میخواهد بگویند و چون این حرفها از تلویزیون پخش میشود، هرچه باشد مردم میپذیرند و باور میکنند. البته با همین نوع برنامهسازی هم باز بخشهایی از آنچه پخش شد، نشان میدهد که مجلس ششم یک مجلس زنده و پویا بود و اتفاقا چون درجهت خواستههای مردم عمل میکرد، هم صدایش در جامعه شنیده میشد و هم مواضعش مهم بود؛ اما نوع تنظیم و پخش این برنامه، در واقع جفا در حق مجلس ششم و نمایندگان آن بود؛ چراکه براساس روایت صداوسیما، اینطور به نظر ميرسيد که در مجلس ششم، نمایندگان بهجز نطقکردن هیچ کار دیگری نداشتند؛ درحالیکه نطق نمایندگان بخشی از روال کار عادی همه مجالس بوده و هست.
در همین مجلس نهم مورد علاقه این دوستان هم در هر جلسه علنی چند نطق میاندستور قرائت میشود؛ اما تفاوت نطقهای نمایندگان مجلس ششم با نطقهای مجالس بعد از آن، این بود که در مجلس ششم، دوستان ما از زمان نطقهای خود بهخوبی برای بیان حرفهای مردم استفاده میکردند و من به یاد دارم که اکثر تاکسیها هم در روزهایی که مجلس، جلسه علنی داشت، در زمان نطقهای پیش از دستور نمایندگان، رادیوی خود را روی موج مجلس تنظیم میکردند تا حرفهای نمایندگان را بشنوند و این برای مردم مهم بود؛ اما این همه کار ما نبود و بهجز زمان حدود ٣٠دقیقهای نطقها، در هر جلسه علنی، سهونیمساعت صرف بررسی لوایح و طرحها میشد و نتیجه عملکرد آن مجلس هم تصویب مهمترین قوانین تاریخ کشور در همان مجلس ششم است. قوانینی مانند قانون مالیاتها و یکسانسازی نرخ ارز و شرح وظایف وزارت علوم که خود بنده هم در تهیه و تصویبش نقش داشتم و بسیاری قوانین دیگر که البته برخی از آنها از سوی شورای نگهبان رد شد؛ اما همین امروز هم در میان قوانین جاری کشور، بسیاری از قوانینی که از انسجام و قابلیت اجرائی و اثرگذاری برخوردارند، از مصوبات مجلس ششم هستند.
بنابراین معرفی چنین مجلسی با چنین عملکرد مثبتی، به آن صورت که در صداوسیما مطرح شد، نمونه بارز بیانصافی بود. سؤال من از مسئولان پخش این برنامه این است که چه کسی به شما حق و اجازه داده تا در مسند قضاوت بنشینید و مجالس را به خوب و بد تقسیم کنید و بر مبنای قضاوت خودتان، بیمحابا به یکی از ادوار نهاد قانونگذاری کشور، حمله کنید و عملکردش را یکطرفه زیر سؤال ببرید؟ اگر این دوستان نقدی به عملکرد مجلس ششم دارند و معتقدند که این مجلس عملکرد خوبی نداشته، لازم است تا با دعوت از نمایندگانی که به عملکرد آنها نقد دارند، برنامهای تهیه کنند و نقدهای خود را بگویند و نمایندگان مورد انتقاد هم پاسخ دهند و مردم بین آنها قضاوت کنند. یکی از افرادی که در برنامه پخششده از صداوسیما، مورد انتقاد قرار گرفت، نگارنده بود. جالب اینجاست که تصویر بنده بعد از پایان نطقم و درحالیکه رئیس مجلس ششم، در حال تذکردادن به بنده بود، پخش شد اما من امروز با اعتمادبهنفس کامل عرض میکنم که نطق بنده یکی از تاریخسازترین نطقها بود.
الهه کولایی در بخش سرمقاله امروز روزنامه آرمان نوشت:
پس ازنشستهای فشرده شورای عالی سیاستگذاری، لیست اصلاحطلبان درتهران اعلام شد و چند روز است که ستادهای انتخاباتی آنها شروع به فعالیت کردهاند. در این انتخابات نیز نقش اصلی در اداره ستادهای اصلاحطلبان را مردم و جوانان بر عهده دارند.
نکتهای که در این میان از اهمیت فوق العادهای برخوردار است اینکه انتخابات این دوره مجلس شورای اسلامی وخبرگان رهبری به دلیل همزمانی با دهه فاطمیه نیازمند دقت کافی است تا خدایناکرده هتکحرمتی به ساحت دختر رسول خدا(ص) در ستادها انجام نشود.
جوانان، مردم و هواداران جریان اصلاحات باید دقت داشته باشند که در این ایام به گونهای رفتار شود که باورها و اعتقاداتی که همه اصلاحطلبان به آن پایبندند، از سوی افراد مغرض یا ناآگاه دچار خدشه نشود و چهره نادرستی از اصلاحطلبان در جامعه مطرح نشود.
البته نگرانی جدی وجود ندارد. مردان و زنان ایرانی به ویژه جوانان، به خوبی آموختهاند که چگونه در چارچوبهای فرهنگ و باورهای ملی خواستههای خود را مطرح کرده و حضور خود را اعلام کنند. میتوان به حضور گسترده جوانان سیاهپوش اعم از دختران و پسران در ایام محرم و تاسوعا و عاشورای هر سال در کشور اشاره کرد که جوانان به خوبی با این الزامات و ضرورت پایبندی به شعائر و شئونات دینی توجه دارند. به عبارت بهتر میتوان ادعا کرد که ایام پیش رو برای اصلاحطلبان یک فرصت است که این تعلقخاطر را بار دیگر به نمایش بگذارند.
حضور زنان در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی به نگرش متعالی و الگوی زن در اسلام بازمیگردد. اگر این الگوی متعالی نبود گرایشهای بسیار قدرتمندی در تاریخ ما وجود داشته که در پی خانهنشین کردن زنان بودند. الگوی زندگی بانوی بزرگ اسلام به زنان ایرانی کمک کرد تا حیات اجتماعی خود را تقویت کنند.
بنابراین تقارن ایام تبلیغات انتخابات با دهه فاطمیه برای اصلاحطلبان و مردم ایران بسیار مهم است؛ زیرا در این روزها میتوان با کسانی که الگوی زن خانهنشین را در این سالها ترویج کردهاند، روبهرو شد و در برابر آنها این الگوی تکامل یافته زن را عرضه و با رعایت شئونات میتوان از آن برای بیان ضرورتها استفاده کرد. در فهرست انتخاباتی اصلاحطلبان در تهران، سهم قابل توجهی به زنان داده شده است که از پیگیری و نقش موثر دکتر محمدرضا عارف حکایت میکند. اصلاحطلبان همواره اعلام کردهاند که جنبش زنان بدون حضور موثر مردانی که به حقوق انسانی باور داشته باشند، موفق نخواهد بود. ما نیازمند همراهی زنان و مردان ایرانی هستیم تا از این رهگذر حقوق همه مردم ایران تامین شود.
در سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی آمده است:
با گذشت سه روز از آغاز تبلیغات برای انتخابات مجلس شورای اسلامی، اکنون فضای غالب در رقابتهای این دوره کاملاً مشخص شده است.
بررسی و تحلیل محتوی سخنان و جهتگیریهای نامزدهای انتخابات مجلس نشان میدهد چهرههای موسوم به اصولگرایی که طیفی از تندروها تا محافظهکاران سنتی و معتدلتر را شامل میشوند در این دوره از انتخابات و تبلیغات تمرکز خود را بر حوزه اقتصاد و اقدامات دولت یازدهم در این حوزه قرار دادهاند. انتخابات موضوعات اقتصادی به عنوان محور تبلیغات و متاسفانه تخریبات انتخاباتی توسط این طیف نشات گرفته از دو تحلیل است، تحلیل نخست به پیروزی دولت در مذاکرات هستهای و لغو تحریمها برمیگردد.
اصولگرایان با رصد فضای عمومی کشور به این نتیجه رسیدهاند که موفقیت دولت در به ثمر رساندن مذاکرات هستهای با استقبال گسترده مواجه شده است و نمیتوانند با مستمسک قرار دادن آن به نقد نامزدهای نزدیک به دولت بپردازند. به همین خاطر رویکرد دیگری را در پیش گرفتهاند و سعی دارند با تمرکز بر حوزه اقتصاد، دستاوردهای اقتصادی توافق هستهای را زیر سئوال ببرند. در این فضا نیز بر دو محور تمرکز کردهاند؛ یکی بالا بردن سطح انتظارات عمومی از برجام و دیگری نیز نقد توافقات و قراردادهای اقتصادی دولت طی چند ماهی که از اجرای توافق هستهای گذشته است.
تعمیق رکود، افزایش نرخ رشد نقدینگی، عدم کاهش نرخ ارز و... از جمله محورهایی هستند که چهرههای اقتصادی مخالف دولت دائماً به آن میپردازند. نکته عجیب در این انتقادات که نشان دهنده نوعی بیصداقتی نیز میتواند باشد، این است که کسانی در صف منتقدان دولت قرار دارند و به موضوعاتی برای انتقاد از عملکرد اقتصادی دولت اشاره میکنند که مسببان اصلی مشکلات اقتصادی خود آنها در دولتهای نهم و دهم بودهاند.
منتقدان امروز فراموش کردهاند فلکه پمپاژ نقدینگی بدون پشتوانه در دوران مسئولیت آنها باز شده بود و تورم بیسابقه 45درصدی در زمان تصمیمگیریهای آنان پشت طبقه فرودست جامعه را خم کرده بود و در همان دوره نرخ رشد اقتصادی به منفی 6درصد سقوط کرد. اینکه برخی از منتقدان امروز و مسئولان دیروز با پوشاندن نیمی از واقعیتها و وارونه نشان دادن حقایق، خود را از تمام بلایای اقتصادی که در هشت سال فعالیت دولتهای نهم و دهم مبرا میدانند، قطعاً نمیتوانند الگوی رفتاری شایسته کسانی باشد که قصد دارند وارد خانه ملت شوند.
محور دیگری که منتقدان دنبال میکنند زیر سئوال بردن توافقات اقتصادی دولت در دوره پساتحریم است. نوک تیز این حملات هم متوجه توافقات انجام شده در حوزه حمل و نقل هوایی و خرید هواپیماهای پیشرفته و نو است. این انتقادات هم در نوع خود پندآموز است. اعتراض منتقدان به خرید هواپیماهای نو در حالی با شدت هر چه تمامتر بیان میشود که فرسودگی و ناکارآمدی ناوگان هوایی ایران واقعیتی انکارناپذیر است و تردیدی وجود ندارد که این ناوگان باید پس از حدود 35 سال بازسازی و نوسازی شود.
نکته مهمتر اینکه باید سرمایهگذاری در حوزه حمل و نقل را اعم از هوائی، زمینی، ریلی و... نوعی بسترسازی برای ایجاد رونق و تولید درآمد در اقتصاد کشور تلقی کرد. ایران به لحاظ جغرافیایی موقعیتی کم نظیر برای تبدیل شدن به مرکز سفرهای هوایی جهانی دارد. دسترسی ایران به آبهای آزاد نیز نقطه قوت بزرگی برای تقویت درآمدهای ترانزیتی است و...
با این حال، منتقدان امروز که عمدتاً در دولتهای نهم و دهم مسئولیتهای مهم اقتصادی داشتند همچنان بر تکرار این قبیل انتقادات اصرار میورزند. این اصرار میتواند دو خاستگاه داشته باشد؛ منتقدان یا اغراض سیاسی دارند یا واقعا تصویر روشنی از ابعاد گسترده و پیامدهای مثبت توافقات اقتصادی انجام شده در دوران پساتحریم ندارند.
اگر انتقادات نشات گرفته از رقابتهای سیاسی و حزبی و با قصد تخریب دولت و چهرههای نزدیک به دولت باشد، باید در صلاحیت آنان به عنوان افراد مورد اعتماد ملت تردید کرد. اما اگر منتقدان واقعاً از روی باور و عقیده به نادرست بودن سرمایهگذاری و تعامل با دنیا در حوزههایی مانند حمل و نقل اعتقاد دارند و انتقاداتشان از این باور نشات میگیرد، خوب است توجه آنان را به انتقاداتی که در سالهای پایانی دهه 60 به دولت وقت برای سرمایهگذاری در ساخت مترو وارد میشد، جلب کنیم.
در آن زمان نیز عدهای با زیر سئوال بردن سرمایهگذاری برای ساخت مترو این کار را به منزله «دفن پولهای بیتالمال زیر زمین» قلمداد میکردند و با تمام توان درصدد جلوگیری از انجام آن بودند. اکنون که بیش از دو دهه از آن زمان گذشته، حتی همان افراد نیز تصدیق میکنند که ایجاد مترو یک ضرورت برای کشور بود. این واقعیت نشان میدهد بعضی افراد یا فاقد آیندهنگری هستند و یا با موضوعات مهم کشور برخورد سیاسی میکنند. این برخوردها را نباید وارد انتخابات کرد. در انتخابات، رفتار درست اینست که افراد و گروهها وجوه مثبت خود را بگویند و اگر نقدی به رقبای خود دارند آن را به اغراض سیاسی آلوده نکنند.
دکتر سيد عبدالله متوليان در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت:
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران ، ده ها فرقه و گروهک کوچک و بزرگ که همگي از شوروي ، آمريکا ، انگليس، چين و... پشتيباني ، حمايت ، هدايت و راهبري مي شدند ، براي مصادره انقلاب به نفع کشور حامي خود در قالب مبارزه سياسي ، به ظاهر همراهي با نظام وارد ميدان مبارزه شدند. اين گروهک ها در 3 قالب کلي مشتمل بر : گروهک هاي چپي (وابسته به اردوگاه کمونيسم) ، گروه هاي راستي (وابسته به اردوگاه کاپيتاليسم) و منافقين (مسلمان نماهايي که به مقتضاي زمان و شرايط محيطي بين کمونيسم و سرمايه داري در حال چرخش بودند.) دسته بندي مي شدند.
در مقابل طيف بسيار وسيع گروهک ها ، نيروهاي انقلاب که نقش نيروهاي خودي را ايفا مي کردند نيز در سه طيف به دفاع از انقلاب نوپاي اسلامي پرداختند.
1 - نيروهاي ولايي و معتقد و وفادار به مشي روحانيت و ولايت فقيه که در قالب "حزب جمهوري اسلامي" شکل گرفته و جامعه روحانيت مبارز تهران و جامعه مدرسين را به عنوان پشتوانه با خود همراه داشتند. مهمترين شخصيت هاي سياسي و مذهبي نظام نظير شهيد بهشتي ، شهيد مطهري ، شهيد مفتح ، رهبر معظم انقلاب اسلامي و... در سطح کشور در اين حزب عضويت داشتند.اين جريان که بيشترين تعداد شهدا را در مسير دفاع از آرمانهاي انقلاب اسلامي و حضرت امام خميني تقديم کرده اند، بعد از انحلال "حزب جمهوري اسلامي" انسجام خود را در چارچوب روحانيت شيعي، ائمه جمعه و جماعت و ... و در قالب هاي مختلف نظير بسيجيان و رزمندگان و... حفظ نموده و تا امروز در تمام صحنه هاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي و... با عنوان نيروهاي پيرو خط امام و رهبري با حضور مؤثر خود نقش آفريني کرده و هم اينک نيز با تابلو اصولگرايان به انجام وظايف قانوني و شرعي در دفاع از انقلاب اسلامي و ولايت فقيه و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران مشغول هستند.
اين جريان هم اينک نيز با ليست جامعتين (جامعه مدرسين حوزه علميه قم و جامعه روحانيت مبارز تهران) در عرصه انتخابات خبرگان و ليست ائتلاف بزرگ اصولگرايان در عرصه انتخابات مجلس شوراي اسلامي حضور پيدا کرده است.
2 - انجمن اسلامي دانشجويان ايراني در آمريکا موسوم به کلوپ برکلي يا گروه نيويورکي ها که از همان آغاز چتر و سيطره خود را بر حوزه اقتصاد و سياست خارجي گسترده و بر اساس مدل هاي ليبرال سرمايه داري غربي و آموزه هاي سياسي و اقتصادي غربي در اين حوزه ها ايفاي نقش نموده و همواره در مسير ايجاد مدل اقتصادي بومي و اسلامي مانع ايجاد کرده اند.
اعضاي کلوپ برکلي پس از جنگ و در دولت سازندگي با تشکيل حزب دولت ساخته "کارگزاران سازندگي" وارد عرصه فعاليت هاي حزبي شده و به عنوان تکنوکرات يا عمل گرا معروف شده و تحت حمايت و هدايت شخص آقاي هاشمي ، با قوت و قدرت تسلط خود بر اقتصاد و سياست خارجي را قوام بيشتري بخشيده است.
حزب کارگزاران سازندگي به عنوان پيروان مکتب اقتصادي غرب
"نئوکينزي ها" در تمام دوران فعاليت خود حتي براي يک لحظه هم عرصه اقتصاد و سياست خارجي را به نفع رقباي خود خالي نکرده و به صورت کاملاً بي سر و صدا و به دور از بازي ها و جنجال هاي سياسي فعاليت نموده و هم اينک نيز به منظور حفظ سلطه خود بر ارکان اقتصادي و سياست خارجي با پوست اندازي جبري در قالب و تابلو اعتدال وارد عرصه انتخابات 7 اسفند ماه شده است.حاصل سال ها سلطه تکنوکراتها و کارگزاران بر اقتصاد و سياست خارجي ايران گسترش بيشتر فقر، فساد ، رانت خواري ، پديده زشت آقازادگي و... از يک طرف و تکثير تفکر غير انقلابي و تغيير ميل مردم از ارزش هاي اخلاقي و الهي به ارزش هاي منحط غربي، بي بند و باري ، اباحي گري ، ميل يه تکاثر ثروت و... از طرف ديگر شده است.همچنين تکنوکراتهاي عمل گرا و کارگزاراني که در حال حاضر به شکل جريان انحرافي و استحاله طلب اعتداليون وارد عرصه سياست شده اند ، هم اينک در بعد سياست خارجي اصول مسلم قانون اساسي را زير پا گذاشته و کشورهاي غربي را که در حلقه آخر ارتباط قرار دارند به حلقه اول سياست خارجي منتقل کرده اند و تمام همت خود را در جهت گسترش روابط جمهوري اسلامي ايران با غرب به کار گرفته اند.
3 - سازمان مجاهدين انقلاب متشکل از 7 گروه به صورت منسجم و در قالب "سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي" سازمان يافته و بلافاصله تمامي عرصه هاي اطلاعاتي ، امنيتي و... را به تصرف خود در آوردند.
در سازمان تازه تأسيس مجاهدين انقلاب که بيشتر به يک سازمان اطلاعاتي، امنيتي شبيه بود ، ديدگاههاي متفاوتي در مورد روحانيت و ولايت فقيه بروز نمود :
عده اي از اعضاي سازمان که طالب حضور نماينده ولي فقيه در سازمان بودند در مقابل عده اي قرار گرفتند که به وجود نماينده ولي فقيه در سازمان اعتقادي نداشتند. کساني که به حضور نماينده ولي فقيه اعتراض داشتند به صورت يک طيف گسترده ، تا افراطي ترين ديدگاه همانند اخباريون ، روحانيت شيعي را نفي کرده و تقليد را هم رد مي کردند.
سازمان مجاهدين انقلاب براي غلبه بر بحران هويت و اتهام ضديت با روحانيت و ولايت فقيه، خود را به روحانيون جوان در جامعه روحانيت مبارز نزديک کرده و مقدمات انشقاق در جامعه روحانيت مبارز تهران و تشکيل مجمع روحانيون مبارز را فراهم آورده و به اين ترتيب با يک تير دو نشان را هدف گيري کردند.
اين جريان سياسي در طول سي و اندي سال گذشته با رويکردي انحرافي
همواره بر خلاف مسير انقلاب و ارزش ها و باورهاي ديني و ملي مردم حرکت کرده و در هر مقطعي که به سپهر سياست بازگشته حتماّ مقدمات يک فتنه بزرگ را فراهم کرده اند.
جريان مجاهدين انقلاب در دولت خاتمي ضمن ائتلاف با مجمع روحانيون مبارز و شکل گيري جبهه برانداز مشارکت ، فتنه ي بزرگ 18 تير 78 و مجلس برانداز ششم و ده ها پروژه بزرگ براندازانه را در کارنامه سياه خود ثبت نموده است.
هم اينک نيز اين جريان سياسي همانند گذشته تاريک و ننگين خود، بر دفاع غلط از فتنه گران کودتاچيان آمريکايي سال 88 اصرار ورزيده و رفع حصر از سران باغي و ياغي و طاغي فتنه 88 را اولويت اقدامات خود در مجلس دهم قرار داده است.
از ويژگيهاي خطرناک اين جريان سياسي استحاله طلب و تجديد نظر طلب، اصرار بر دوقطبي سازي جامعه و زدن اتهام تندروي به عناصر مؤمن و انقلابي است. اين جريان در مقاطع سياسي و انتخاباتي ، در حد و اندازه هاي اپوزيسيون خارج از نظام ظاهر شده و سنگ همراهي با غرب را به سينه مي زنند و بر غرب باوري ، غرب انديشي و غرب پرستي اصرار مي ورزند.
در انتخابات پيش رو ، دو جريان تکنوکرات هاي اعتدالي و جريان وابسته به سان فتنه به عنوان دو لبه يک قيچي ، با استفاده از فرصت تخيلي و پروپاگانداي پسابرجامي (دولت ساخته) و با تاکتيک ايجاد تفرقه در بين اصول گرايان، با جديت هر چه تمام تر به دنبال استحاله نظام و تحريف انقلاب و حرکت حضرت امام خميني سلام الله عليه و تفوق مشي غير انقلابي و متمايل به غرب هستند. اين دوجريان سياسي که از سوي يک مرکزيت هدايت و حمايت مي شود ، بر اين باور است که انتخابات مجلسين در 7 اسفند ، يک فرصت غير قابل تکرار براي تحقق اهداف پيش گفته و مقدمه پروژه 2020 در اختيار آنان قرار داده است.
اگر در ادوار انتخاباتي پيشين ، جريان رسانه اي غرب بر طبل عدم شرکت در انتخابات ايران مي کوبيدند ، در انتخابات پيش رو با تمام موجوديت تبليغاتي خود به حمايت تام و تمام از دو لبه اين قيچي وارد ميدان شده و مردم ايران را به رأي دادن به برخي ليست ها و پرهيز از رأي دادن به برخي چهره هاي حامي ولايت فقيه ترغيب و تشويق مي کنند. به همين دليل اين جريان مورد حمايت بوق هاي خارجي به ويژه بي بي سي قرار گرفته است.
با اين حساب به نظر مي رسد تنها راه خراب کردن بازي شيطان بزرگ و مسدود کردن راه نفوذ دشمن اين است که به فرمايش مولايمان حضرت امام خامنه اي به کساني رأي بدهيم که :
1 - دلشان با آمريکا و غرب نباشد.
2 - توسط شبکه رسانه اي غرب مورد حمايت قرار نگرفته باشند.
3 - به فکر حل مشکلات معيشتي مردم و اقتصاد مقاومتي باشند.
4 - داراي تفکر انقلابي بوده و سينه خود را در برابر غرب و شيطان بزرگ سپر کرده باشند.
5 - خودشان را سپر بلاي مشکلات کشور قرار بدهند.
6 - کشور را به دشمن نفروشند.
7 - فاني در خدمات ، مصالح و منافع عمومي مردم باشد.
8 - مصالح کشور را براي رو دربايستي با اين و آن زير پا نگذارند.
9 - به دنبال اشرافي گري نبوده و خوي اشرافي گري هم نداشته باشند.
10 - منافع ملي را بر منافع حزبي و جناحي ترجيح بدهند.
به اين ترتيب است که مي توان ضمن مسدود سازي راه نفوذ دشمن به صورت عملي به غرب و شيطان بزرگ تفهيم کنيم که بويي که به شامه آنان خورده بوي کباب نيست.
دکتر صالح زمانی در بخش یادداشت روز روزنامه جوان نوشت:
با پایان دو روز مذاکرات سخت میان اتحادیه اروپا و انگلیس، سرانجام توافق نهایی حاصل شد و لندن از ادامه تلاش هایش برای خروج از اتحادیه انصراف داد. اما مهم ترین ابعاد این توافق مهم چیست؟
الف) اولین موضوع مهم به چرایی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا باز می گردد. باید در نظر داشت که چالش جدایی میان این کشور و اتحادیه اروپا، مسئله ای ریشه دار و عمیق است و عمر آن به بیش از دو دهه می رسد. با این حال کامرون، نخست وزیر این کشور، سال گذشته در جریان انتخابات سراسری ماه می وعده داده بود که تا پیش از سال 2017، رفراندومی برای ماندن یا خروج از اتحادیه اروپا در این کشور برگزار کند. این موضوع تا جایی اهمیت داشت که بسیاری از ناظران، پیروزی محافظه کاران در انتخابات را منوط به چنین وعده ای می دانستند. اهمیت این وعده عمدتا ناشی از منافع متعدد اقتصادی بود که درصورت خروج این کشور در بلند مدت عاید انگلیس می شد.
مسئله تعرفه ها، وجود بوروکراسی سنگین مالی در حوزه قوانین بروکسل، برخی تعهدات مالی و رفاهی لندن در قبال مهاجرت نیروی کار اروپایی مهم ترین دلایلی بود که انگلیس را همواره در موضع خروج از اتحادیه قرار داده است. از این رو محافظه کاران همواره خود را متعهد به برنامه های واگرایانه تدریجی از اتحادیه می دانستند و ترجیح دادند تا این تعهدشان را در قالب برنامه اجرایی دولت آینده به کار گیرند.
ب) باید توجه داشت که تلاش های انگلیس برای خروج از اتحادیه اروپا، قطعا دارای آسیب های متعددی هم برای این کشور و هم برای اتحادیه اروپا بود. در صورت وقوع جدایی انگلیس، این کشور به طور قطعی سهولت تجارت (خصوصا در بخش صادرات) در بازار بزرگ اروپا با بیش از 500 میلیون مصرف کننده را از دست می داد و طبیعتا با کاهش دوره ای رشد اقتصادی و یا تولید ناخالص داخلی مواجه می شد و احتمالا دولت محافظه کاران را با بحران مواجه می کرد. در مقابل نیز، خروج این کشور می توانست اروپا را ضمن مواجهه با شوک نسبی مالی، در زمینه های سیاسی نیز تحت فشار قرار دهد.
بدون شک، خروج انگلیس ازاتحادیه اروپا سبب کاهش قدرتمندی سیاسی این نهاد اروپایی می شد که در نهایت توان صف آرایی اتحادیه را در برابر سایر قدرت ها نظیر روسیه و چین کاهش می داد. از سوی دیگر آسیب دیگری که احتمالا اروپا با آن مواجه می شد مربوط به از دست دادن انسجام حوزه یورو بود. نکته حیاتی برای رهبران اتحادیه خصوصا فرانسه و آلمان همواره این بوده است که این نهاد بزرگ قاره ای تحت هر شرایطی حفظ شود و به همین دلیل این رهبران در برابر چالش های متعددی مانند بحران یونان، اسپانیا و مسئله جدایی طلبی در برخی کشورها مقاومت کرده اند. به همین دلیل خروج انگلیس بیش از آنکه چالشی اقتصادی تلقی شود، مسئله ای سیاسی می باشد که می توانست ارکان اتحادیه را به لرزه درآورد و آغازی باشد بر دومینوی خروج های بعدی که البته مانند همیشه با آن مخالفت شد.
ج) موضوع دیگر در باب توافق حاصل شده و چالش جدایی، مربوط به منافع مشترک تداوم حضور انگلیس در اتحادیه اروپا می باشد.
محاسن عمده این توافق برای حضور انگلیس این است که این کشور توانست بخش قابل توجهی از مطالبات مالی خویش را از مسیر ویژه و خارج از عرف محقق کند و نشان دهد که توان تاثیرگذاری بالایی بر سایر کشورهای اتحادیه دارد. اگرچه مرکل این توافق نوپا را عادلانه توصیف کرده است اما به نظر می رسد ارزیابی وی اندکی خوشبینانه است.
با این توافق، انگلیس هم از بازار مشترک اروپا بهره می برد و هم دیگر لازم نیست که تاوان بوروکراسی های مالی پیچیده اتحادیه و همین طور خدمات رفاهی به کارگران مهاجر را بپذیرد و می تواند آنها را در برنامه ای چند ساله لغو کند. به عبارتی منافع اقتصادی انگلیس در اولویت قرار خواهد گرفت که بهتر است از این وضعیت با عنوان استقلال نظام اقتصادی انگلیس از اتحادیه اروپا یاد شود. در ازای این توافق، اروپا نیز توانست به خطوط قرمز خود مبنی بر انسجام سیاسی از درون و نمایش اقتدار سیاسی از بیرون دست یابد.
د) مسئله نهایی مربوط به روابط آینده انگلیس و اتحادیه در پرتو این توافق است. به نظر می رسد بحث چالش جدایی از جانب لندن برای مدتی طولانی مسکوت خواهد ماند چرا که به طور غیر رسمی این کشور به لحاظ اقتصادی از اتحادیه خارج شد و به اهدافش رسید. خروجی که می توان به آن عنوان خروج نرم از مرزهای اقتصادی یورو را داد. بنابراین نسبت کنونی انگلیس با اتحادیه اروپا، صرفا نسبتی سیاسی است. همین طور حضور سیاسی این کشور در اتحادیه هم می تواند به گره زدن منافع انگلیس به اروپا کمک کند و ضمن کنترل قدرت گرفتن بیشتر آلمان فضا را برای نفوذ متحدان خود مانند آمریکا فراهم می کند.
این مواردی است که کامرون را ترغیب می کند تا در همه پرسی 23 ژوئن در این کشور، از ماندن در اتحادیه اروپا دفاع کند و نشان دهد که محافظه کاران کاری بیش از یک توافق انجام دادند چرا که هم منافع انگلیس را تامین کردند و هم از مزایای اروپای متحد بهره مند خواهند شد. با این حال او باید تلاش کند تا برگزاری رفراندوم، از دیدگاههای سرسختانه برخی محافظه کاران بکاهد و بر اعتماد مردم به این توافق بیفزاید. در مقابل اتحادیه اروپا نیز ظاهرا پذیرفته است که حفظ کرسی انگلیس در اتحادیه اروپا بیشتر از تبادلات مالی با این کشور اهمیت دارد چرا که از این طریق می تواند در برابر بحران های آتی، استوارتر و پر نفوذ تر ظاهر شود.
سیدرضا صالحی امیری، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت:
یکی از مخاطرات و تهدیدهای پیش روی نظام جمهوری اسلامی در دهه چهارم حیات خود، بحران اخلاق و کمرنگ شدن ارزشهای معنوی و اعتقادی، بویژه در نسلهای جدید است؛ نظامی که بر پایه ارزشهای اخلاقی شکل گرفت و مفهوم بنیادی اخلاق، رکن اصلی انقلاب و محور گفتمان بنیانگذار و رهبر آن بود. در سپهر اندیشگی امام خمینی(ره) ساخت انسان فرهنگی یک اصل مهم به شمار میرود و میوه اصلی درخت فرهنگ، اخلاق است.
جامعهای که از فضیلت اخلاقی برخوردار نباشد، با چالشهای خطرناکی مواجه خواهد شد. امروز باید از خود سؤال کنیم که چه میزان از آرمانهای اخلاقی انقلابی که مردمان آن در پاسخ گلوله، گل بر سر تفنگ مینشاندند، فاصله گرفتهایم؟ واقعیت آن است که چهره امروز جامعه کمتر با تصویر زیبای ارزشهای دهههای پیشین انطباق دارد. فرهنگ ایثار و شهادت، فرهنگ از خودگذشتگی و تحمل، فرهنگ انسجام و همگرایی و فرهنگ وحدت و اعتماد، کمرنگ شده است. بر سر هر کوی و برزن اسم شهیدی میدرخشد، اما آیا رسم شهیدان هم در رفتار جامعه جاری است؟
در بعد بداخلاقیهای اقتصادی، اخبار فساد و ارتشا، اختلاس و رشوه، قاچاق و کلاهبرداری و دورزدن قانون کم نبوده و در حوزه اجتماعی آمار طلاق، خشونت، ایدز، اعتیاد و سایر آسیبهای اجتماعی به هیچ وجه برازنده نظام اسلامی نیست. همه این معضلات ریشه در فقدان تربیت اخلاقی و کمرنگ شدن ارزشهای نهفته درآن دارد.
متأسفانه این مشکل عرصه سیاسی را هم در نوردیده و انگ زنی و تخریب، اتهام افکنی و حذف رقیب به هر قیمت رویهای معمول گشته است. به اعتقاد من علت بسیاری از این ناهنجاریها به عملکرد دولت گذشته باز میگردد. آن روزها که تهمت و اختلاف افکنی سکه بازار بود و احترام به رقیب سیاسی و تحمل منتقد جایی در رویکرد دولت نداشت. صحنه تلخ مواجهه رئیس دولت قبل با رئیس مجلس نهم، هرگز از ذهن جامعه پاک نخواهد شد. در حالی که اقتضای مسئولیت، رعایت الزامات اخلاقی نظام سیاسی و پایبند بودن به قواعد اخلاقی است.
در آستانه انتخابات سرنوشت ساز هفتم اسفند، در نظر گرفتن بعد اخلاقی انتخابات و رأی دادن به جریانی که در جهت ارتقای اخلاق و کاستن بداخلاقیها گام بردارد، معیار مناسبی برای انتخاب است. اساساً مبانی معرفتی اقتضا میکند رقابت در زمین بازی جوانمردانه صورت گیرد. امری که در انتخابات پیش رو با رد صلاحیت گسترده نامزدهای یک جریان و سخت شدن رقابت، عملاً دایره انتخاب را برای مردم محدود کرده و موجب دلخوری و تکدر خاطر بسیاری از دلسوزان نظام گشته است. اگرچه باوجود این ناراحتی، دوستداران واقعی انقلاب به دلیل عقلانیت و درک صحیح مصالح نظام از زمین بازی خارج نشدهاند. اگر در یک مسابقه ورزشی، یکی از تیمها با زیرپاگذاشتن قواعد بازی، بر تیم مقابل پیروز شود، ارزش چندانی ندارد و عملاً در جنبه اخلاقی مسابقه را واگذار کرده است. رمز ماندگاری نام تختی در ورزش، نه در مدالهای رنگارنگ او، بلکه در منش پهلوانی و اخلاق مداری او بود. آنجا که با اطلاع از آسیب دیدگی پای حریف، در طول مسابقه به سمت پای مصدوم او نرفت.
جاودان شدن نام مدرس وطالقانی، امیرکبیر و مصدق، چمران، همت، باکری و... فقط و فقط برجسته بودن عنصر اخلاقی به مثابه یک ارزش افزوده در رفتار و سلوک آنان است. انتخابات هفتم اسفند فارغ از نتیجه آن، میتواند به پیروزی اخلاق و احیای ارزشهای اخلاقی منجر شود. امروز دعوت مردم به مشارکت در انتخابات و استفاده از حق قانونی و شهروندیشان یک امر اخلاقی است. وقتی مجموع آرای ملت بتواند مجلسی معقول و معتدل و مجلسی خردورز و فرهنگ مدار که به معنای واقعی در رأس امور باشد، شکل دهد، آن گاه میتوان به پاکسازی چهره نظام و جامعه از آلودگیها و ناهنجاریها امیدوار بود.
رقابت شرافتمندانه جریانها و احزاب، ایفای نقش مؤثر نخبگان و اندیشمندان و گروههای مرجع، تضمین سلامت و دیده شدن رأی مردم از سوی دست اندرکاران اجرایی و ناظر انتخابات و رویکرد حرفهای اصحاب قلم و رسانه در این مسیر، گامهایی ارزشمند برای پیروزی اخلاق در روز هفتم اسفند است. من معتقدم ملت بزرگ ایران برنده واقعی را بازیگران اخلاقی این عرصه میشناسد. آنان که باوجود همه محدودیتها، پا عقب نگذاشتند و همدل و همزبان با دولت، منافع ملی را بر منافع جناحی مقدم دانسته و عزم خود را برای تشکیل مجلسی عاری از رفتارهای تندروانه و در جهت ایفای حقوق اساسی ملت و ثبات و آرامش و رونق اقتصادی و عزت و سربلندی نظام جمهوری اسلامی در سطح منطقهای و بینالمللی جزم کردهاند.