به گزارش مشرق، سارا سادات باختر از شاعران کشورمان به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) شعری سروده است. این شعر به شرح زیر است:
باد غوغا میکند در های و هوی کینهها
ریشه خشکاندند دلها در مزار سینهها
یا کریمی خسته از ایوان دنیا میپرد
لرزه افتاده است امشب بر حصار چینهها
گوهر والشمس در والیل پنهان میشود
سر فرو بردند در لاک زمان گنجینهها
وارثان خشم باغش را چپاول کردهاند
له شده زیر نگاه سردشان سبزینهها
یادشان رفته زلال چشمِ جوشان غدیر
انتقامی تازه میخواهند این دیرینهها
یازده خورشید عالمتاب رویید از زمان
آسیاب عرش میچرخید روی پینهها
گیج کرده جمعهها را گردش تقویمها
ماه نو پنهان شده در سایه ی آیینهها
از غریبی باز رفته تا مزار مادرش
اشک غربت میچکد بر دامن آدینهها...
پرشده عرش خدا با لهجهی قرآنیات
مُهرِ کوثر میزند بر سورهی پیشانیات
وا کن از پلکِ زمین چشمان خواب آلوده را
آسمان را فرش کن با چادر نورانیات
عرش میسوزد ز سوز ربنایت هر سحر
کوه میلرزد از آه هق هق پنهانیات
قصهی مظلوم عالم شد علی وقتی شنید
آخرین فریاد را در اولین قربانیات
چشمهای خستهات خواب پدر را دیده بود
اشک مولا حلقه زد بر خندهی پایانیات
چاه خواهد گفت راز ماهِ بی خورشید را
از زبان تیغها و یوسف زندانیات
قائم راهت نشسته بر حصیر انتظار
خون دل میجوشد از سجادهی بارانیات
خانهی تو بیت الاحزان پرستوها شده
لعن بر آنها که تن دادند بر ویرانیات
بعد زهرا روزگار زندگی آشفته شد
آی دنیا گریه کن بر بی سر و سامانیات ...
باد غوغا میکند در های و هوی کینهها
ریشه خشکاندند دلها در مزار سینهها
یا کریمی خسته از ایوان دنیا میپرد
لرزه افتاده است امشب بر حصار چینهها
گوهر والشمس در والیل پنهان میشود
سر فرو بردند در لاک زمان گنجینهها
وارثان خشم باغش را چپاول کردهاند
له شده زیر نگاه سردشان سبزینهها
یادشان رفته زلال چشمِ جوشان غدیر
انتقامی تازه میخواهند این دیرینهها
یازده خورشید عالمتاب رویید از زمان
آسیاب عرش میچرخید روی پینهها
گیج کرده جمعهها را گردش تقویمها
ماه نو پنهان شده در سایه ی آیینهها
از غریبی باز رفته تا مزار مادرش
اشک غربت میچکد بر دامن آدینهها...
پرشده عرش خدا با لهجهی قرآنیات
مُهرِ کوثر میزند بر سورهی پیشانیات
وا کن از پلکِ زمین چشمان خواب آلوده را
آسمان را فرش کن با چادر نورانیات
عرش میسوزد ز سوز ربنایت هر سحر
کوه میلرزد از آه هق هق پنهانیات
قصهی مظلوم عالم شد علی وقتی شنید
آخرین فریاد را در اولین قربانیات
چشمهای خستهات خواب پدر را دیده بود
اشک مولا حلقه زد بر خندهی پایانیات
چاه خواهد گفت راز ماهِ بی خورشید را
از زبان تیغها و یوسف زندانیات
قائم راهت نشسته بر حصیر انتظار
خون دل میجوشد از سجادهی بارانیات
خانهی تو بیت الاحزان پرستوها شده
لعن بر آنها که تن دادند بر ویرانیات
بعد زهرا روزگار زندگی آشفته شد
آی دنیا گریه کن بر بی سر و سامانیات ...