به گزارش مشرق، شعر آیینی از گونههای شعریست که از بعد انقلاب اسلامی به رشد و شکوفایی خاصی رسیده است. در این سالها علاوه بر رشد کیفی و کمی سرودهها، تربیت چهرههای جدید و استعدادهای جوان از دیگر ویژگیهای شعر آیینی در سه دهه اخیر است. در سالهای اخیر حوزه شعر آیینی در خود چهرههای جدیدی دیده است که در فضای جدید شعر تمرین میکنند که از میان این اسامی، شاعرانی هم هستند که میتوان آینده سرودههای ولایی را روشنتر و پربارتر دید.
«فرزانه اصغری» همانند شاعران دیگری که همزمان با آغاز ایام فاطمیه جدیدترین سرودههای خود را به ساحت مقدس بانوی دو عالم، حضرت صدیقه(س)، تقدیم میکنند؛ یکی از سرودههای خود را به مادر سادات تقدیم کرده است:
فاطمه جان فاطمه سوی خدا، میروی امشب ولی بیمن چرا؟
فاطمه بیتو چه آید بر سرم؟ میچکد خونابه از چشم ترم
نازنینم دخت ختمالمرسلین؛ خورده سیلی از کف اعلای دین
اختر شبهای تار حیدری، تو نگینی و علی انگشتری
سوره کوثر عزیز مصطفی، یار حیدر، بضعة خیرالوری
میروی امشب به دیدار پدر؛ نور چشمان علی آرامتر
ای غریق بحر عشق و بندگی! در تمام لحظههای زندگی
مظهر عشقی و مهر و یکدلی، نازنینم ناز کم کن با علی
عصمت حق، کان آزرم و حیا، شاخه طوبی، عزیز کبریا
قامتم خم گشته از بار غمت، کن نگاهت را به حیدر مرحمت
در بهار عمرت ای آرام جان، میروی از دست حیدر بیگمان
طاء طه صاحب عز و جلال، دروقار و در نجابت، در جمال
شمع من گرد رخت پروانهام؛ ماه شبهایم مرو از خانهام
آیه تطهیری از من رو متاب، همنشین من مرو امشب به خواب
سین یاسینم مرو از دست من، قرةالعینم مخواه از من کفن
جان من از درد، جانم سوختی، شعلهای در خرمنم افروختی
گرد ماتم بر سر و رویم نشست، پشت من امشب چو پهلویت شکست
شمس من بینور شد بعد از توما، درد دل میگویم امشب به چاه
روزهای من شده چون شام تار، ماندهآم تنها در این شهر و دیار
ای دل غمدیدهام دیگر خموش، به گمانم زینبت رفته ز هوش
«فرزانه اصغری» همانند شاعران دیگری که همزمان با آغاز ایام فاطمیه جدیدترین سرودههای خود را به ساحت مقدس بانوی دو عالم، حضرت صدیقه(س)، تقدیم میکنند؛ یکی از سرودههای خود را به مادر سادات تقدیم کرده است:
فاطمه جان فاطمه سوی خدا، میروی امشب ولی بیمن چرا؟
فاطمه بیتو چه آید بر سرم؟ میچکد خونابه از چشم ترم
نازنینم دخت ختمالمرسلین؛ خورده سیلی از کف اعلای دین
اختر شبهای تار حیدری، تو نگینی و علی انگشتری
سوره کوثر عزیز مصطفی، یار حیدر، بضعة خیرالوری
میروی امشب به دیدار پدر؛ نور چشمان علی آرامتر
ای غریق بحر عشق و بندگی! در تمام لحظههای زندگی
مظهر عشقی و مهر و یکدلی، نازنینم ناز کم کن با علی
عصمت حق، کان آزرم و حیا، شاخه طوبی، عزیز کبریا
قامتم خم گشته از بار غمت، کن نگاهت را به حیدر مرحمت
در بهار عمرت ای آرام جان، میروی از دست حیدر بیگمان
طاء طه صاحب عز و جلال، دروقار و در نجابت، در جمال
شمع من گرد رخت پروانهام؛ ماه شبهایم مرو از خانهام
آیه تطهیری از من رو متاب، همنشین من مرو امشب به خواب
سین یاسینم مرو از دست من، قرةالعینم مخواه از من کفن
جان من از درد، جانم سوختی، شعلهای در خرمنم افروختی
گرد ماتم بر سر و رویم نشست، پشت من امشب چو پهلویت شکست
شمس من بینور شد بعد از توما، درد دل میگویم امشب به چاه
روزهای من شده چون شام تار، ماندهآم تنها در این شهر و دیار
ای دل غمدیدهام دیگر خموش، به گمانم زینبت رفته ز هوش