به گزارش مشرق، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: غنی وقتی به جایی وارد میشود این طور است. انگار صد میلیون پول به آدم داده است. آن وقت هم خوب نیست پول بدهد. من وقتی به منزل فقرا میرفتم میگفتند؛ پسر ارباب است. من فقیر بودم ولی مردم نمیدانستند. نرفته بودم به آنها چیزی بدهم. تعارف کرده بود که ناهار بیا منزل فقرا. من هم میرفتم. آنها مست میشدند. زن و مرد انگار میرقصیدند.
به منزل فقرا بروید. نترسید. آن موقع هم چیزی به آنها ندهید، چون آن لذّت را ضایع میکنید. بعد بدهید. همین که به آن جا قدم میگذاری خیلی چیز به او دادهای. ان شاء الله خدا هم با شما همین طور میکند. چیزی که توقّع آن را نداری. به خواب هم نمیدید که چنین پیشامدی بشود. یک عزیزی که سرتا پا غنا باشد بیاید با من بنشیند.
خداوند نصیب انسان میکند تلافی می کند. نمیگذارد عقب بیفتی. همانطور که شما به زیردست خود ترحّم کردی؛ همسایهات بود، دیدی داغدار است، فقیر و بیچاره است، به دیدنش رفتی. همین که وارد میشوی او را بس است. ظرفش پر میشود. ابتدا چیزی نبر. من خودم فقیرم، هم فقیر دنیایی، هم فقیر آخرتی. خداوند فقیر آفریده است. لطف کرده است که با فقرا مینشینم. آنها خوشحال میشوند.
هرکس با فقرای راه خدا بنشیند این همنشینی برای او عزّت میآورد. پیامبر فرمود: فقر فخر من است. همه عاشقند دور او بنشینند. اهل آسمان و زمین و اولیای الهی همه عاشق او هستند. این امت همه غرق اویند. سر سفرهاش نشستهاند. از پیغمبر خدا چه بگویم؟! غیر از صلوات علاجی ندارم.
کتاب طوبی محبت – ص 127
مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی