باد صبا میرسد آیینه دست - سرو و صنوبر ز طرب گشته مست
شاهدِ بزمِ سحرِ لمیزل - یاس به بَر کرده حریرِ غزل
گشته به تن پیرهنِ غنچه چاک - میزند آلاله به خون سر ز خاک
در گذر کوکبهای تابناک - سر ز ملوک آمده ساجد به خاک
گشته به پا غلغلهای در فلک – دستفشان میرسد از ره ملک
آمده قلمان به جنان دفزنان – هلهله مستانه زند، جن و جان
نوح غزلخوان شده در باغِ روح – طور چراغانیِ فتحُ الفتوح
آمده موسی به تَرنُّم گری – مست به رقص آمده حور و پری
فاطمه را مستِ میِ قنبری - لب ز مسیحا شده نیلوفری
میرسد از راه، خدا منظری - آمدنش کرده به پا محشری
بسته میان تیغ دو دم حیدری – فاتح قُلاع همه خیبری
میرسد از راه محمدتری – دل ز علی برده به افسونگری
او که جگرگوشه دلِ احمدی – ساقیِ سرمستِ میِ سرمدی
لاله اذان خواند و مریم نماز - چاک به تن کعبه ردا کرده باز
او که بُرَد خنجرِ کُندَش گلو - محشرِ عشق است به پا کرده او
جلوۀِ نور است به آیینهها – کرده لبالب ز شعف سینهها
راحت جانودل پیغمبری –یوسفِ زهرایِ نَسَب، حیدری
اشرف عشق آمده اندر وجود – عرش به فرش آمده گویی فرود
در قدمِ یوسفِ شاه نجف - تار مَلَک میزند و حور دَف
فاطمه میآید و ساغر به کف - بسته ملک بر درِ میخانه صف
در خُمِ حیدر مِیِ زهرا به نوش – بادۀِ گلگونِ حسینی به جوش
میکدۀِ عشقِ علی را به ناز – ساقیِ صهبا رسد از مُلکِ راز
خاتمۀِ عشق و ولا میرسد – عطر خوش کرب و بلا میرسد
محوِ تماشا همه آیینهها - جلوۀِ عشق است به نقشینهها
کوکبۀِ حضرت عشق آمده- یوسف زینب به دمشق آمده
فاطمه را قُرةِالعین آمده - مژده که میلاد حسین آمده
دَر صدف فاطمه دُرّ علی – آینۀِ روی خدا منجلی
ساغر کوثر به کف الله را – مستِ تجلایِ فدک، ماه را
او که خدا همچو خود آراست او - فاطمه را غرقِ تماشاست او
جلوۀِ الله به صورتگری - آینه است او ، نه خدا دیگری
ساغر عشق علوی را به دست - گُمشده در فاطمه هر ذره مست
حور و ملک دلشدۀ وَهم او - کَس نتواند که کند فهم او
کیست مگر فاطمه الله را – بسته ز عشق او به خدا راه را
دل ز خدا برده ز کف، فاطمه – خلق جهان را به هدف، فاطمه
آیۀ لولاک غزلنوش او – عرش خدا قالیِ منقوش او
او که پدیدار از او گشته هست - او که خدا وز می او گشته مست
او که دلش از غم حیدر شکست -او که طُفِیل غم او هرچه هست
ساقیِ صهبایِ بلایِ الست - فاطمه یعنی که خدا عاشق است
میرسد او را ز طرب روح و جان - آینۀِ رویِ خدا را نشان
یوسف زهرا و علی، شاه عشق – قبلۀِ ششگوشۀ درگاه عشق
غرق تَغزُل لبِ سروِ چمان - ماه به رقص آمده در آسمان
جلوۀِ عشق از همه عالم جلیست - لحظۀِ میلاد حسینِ علیست
سید و سالارِ شهیدانِ عشق – شمسِ خراباتنشین دمشق
تا که براُفتاد نقاب از رخش - آینه از شرم شد آب از رخش
میرسد از رَه ز فراسوی راز- فاطمی آن حیدرِ مه رویِ ناز
پادشه ملک جنان میرسد - فاطمه را یوسفِ جان میرسد
قبلۀِ جانان به جهان میرسد – جلوۀِ الله عیان میرسد
صاحب ششگوشه خداگونه عرش – در قدمش بال ملک گشته فرش
میرسد از راه تمامیِ عشق- شهرهترین عاشقِ نامیِ عشق
قبلۀِ عُشاقِ علی را حسین – درد و غم لمیزلی را حسین
باغ فدک غرقِ شقایق شده - هرچه که هست آمده عاشق شده
فاطمه را روح و روان میرسد – از سَرِ نِی بانگِ اذان میرسد
چشموچراغِ علویون حسین – در رگ عُشاقِ خدا، خون حسین
چشم علی آمده روشن به نور – جلوۀِ زیبای قبس را به طور
در شب بزم شهدا با حسین - محوِ تماشاست خدا را حسین
وه که چه زیبا و فریباست او – قبلۀِ ششگوشۀ دلهاست او
عهد ازل تا که خدا بست عشق - عشق حسین است و حسین است عشق
غرقهبهخونان دیار حلب – حادثه جویانِ شهادتطلب
ای به طوافِ حَرَمِ یاسها – شُهره به عشق آمده عباسها
قوم مدافع به حرم در دمشق - باد مبارک به شما عید عشق
عید حسینی به شما عاشقان – باد مبارک ز تولای جان
به امید ظهور حضرت یار...
سوم شعبان المعظم 1437