به گزارش مشرق، به مناسبت فرا رسیدن ماه مهر و هفته دفاع مقدس مثنوی یاد یاران به دلیر مردان 8 سال دفاع مقدس تقدیم میگردد.
مثنوی یاد یاران
کوچهها از بوی باران گشته مست - ماه عشق و عاشقیها گشته است
دل هوای کربلا را کرده باز - عطر و بوی لالهها دارد نماز
فاش مستی میکند، پیمانه راز -لاله میروید ز خونِ واله باز
پرچم سبز ولا در اهتزاز - فصل خون را میرسد ماهی فراز
میوزد جان را نسیمی دلنواز - بوی زهرا آید از سمت حجاز
عاشقی را تا زند نقش خیال - ماه مهر آید ز ره شوریده حال
از شقایقها کند تا زنده یاد - سرمۀِ خون میکشد در چشم باد
عطر ناب کربلا ،مِهر آورد - پردۀِ غفلت به دلها میدَرَد
بغض باران بسته راهم بر نفس - کربلای جبهه دل دارد هوس
ای نسیم آشنای از جنوب - هان خبر داری چه از مردان خوب
از قدح نوشان صَهبای ولا - رهسپاران دیارِ کربلا
کرده سجاده به می رنگینِشان - عاشقی بر فاطمه آیینشان
آن سبکباران ساحلهای نور - گشته مست از بادۀِ ناب حضور
آن گذشته بی عصا از رود نیل -گشته بر تیغ غم زهرا قتیل
ای صبا آور خبر از کوی عشق - غرقه اندر خون شده گیسوی عشق
بر سر نی سر سواران را بگو - غرقه در خون جسم چمران را بگو
هِمَّت آن سردار خیبر را بگو - باده نوش چشم حیدر را بگو
داغ هِمَّت بر دل ما تازه کن - عاشقی را قِصّه پرآوازه کن
آن شهید دشت مجنون را بگو - باکری مفقود گلگون را بگو
او که جسمش را ملائک بردهاند - وز لبش صهبای گلگون خوردهاند
ای صبا با ما بگو از درد عشق - قصه گو از هِمَّت آن شبگرد عشق
از به خاک افتادن مردان مرد - در شب تار شلمچه کوچه گرد
گو خبر داری چه از عُشاق یاس - تا بهپای جان حرم را داده پاس
برده از کف دوریِ یاران قرار - ای صبا ما را خبر آور ز یار
عطر و بوی جبههها آور به ما - شور و شوق کربلا بر پا نما
عرشیان و فرشیان را دل رَبا - از شهیدان نَفخه ای آور صبا
تا شو دل زنده از آن بوی عشق - نفخه ای آور صبا از کوی عشق
زان مسیحایی نفسهای غریب - ای صبا آور شمیم عِطرِ سیب
زان همیشه کربلای بی غروب - بوی زهرا آور از خاک جنوب
تا مشام جان بگیرد بوی یاس - دل شود با آه و آتش هم جناس
ای به درد عشق زهرا مبتلا - السلام ای وارثانِ کربلا
السلام ای بی کفنها گشته خاک - ای به عشق فاطمه گشته هلاک
ای مَقامت را ملائِک در حَسَد - السلام ای یار مفقوُد الجَسَد
ای شده مفقود در گُلگَشت عشق - السلام ای لالههای دشت عشق
تکهتکه ،پاره تنها السلام - مانده ای دور از وطنها السلام
تشنه لبها سر بریده السلام - غرقه در خون آرمیده السلام
بند و زندان جهان وارستهها - السلام ای دست و بازو بستهها
تا که گویم بر شهیدان السلام - عطر و بوی کربلا گیرد مشام
شور و شوق عاشقی دارد سرم - میزند سر شعله از بال و پرم
میزند در سینه دل شور ولا - گَشته درد عاشقی را مبتلا
سِرِّ هستی گشته دل را برملا - صبر و طاقت برده از دل کربلا
یاد یاران میکنم آیینه را - میزنم آتش به خرمن سینه را
هم سُرای چشم زینب در دمشق - میسرایم لالهها را سوگِ عشق
بس دلم دارد هوای کربلا - میدهد آیینه را اشکم جلا
شور و شوق جبههها دارد سرم - میچکد خونِ دل از چشم ترم
هم نشین اشک و آه و نالهها - دل پریشانِ غم آلالهها
کربلایی در درون دل به پاست - دل پریشان فراق لالههاست
گشته از شرم بهجا ماندن خِجِل - یاد یاران میکند آشفته دل
زُلف لیلا را رها در باد عشق - یاد فکه، یاد مجنون، یاد عشق
یاد یاران بریده دل ز غِیر - غرقه شبنم یاد نرگسها به خِیر
غرقه در خون، پاره تن، فرهاد عشق -- فکه هر دم میزند فریاد عشق
بوی دود و بوی آتش بوی یاس - اشک سرخ لاله زار از ظلم داس
جبهه بود و عاشقی و وصل یار - جلوۀِ آیینههای بی غبار
گَشته گم در راه دور انتظار - سربدارانی همه حیدر تبار
باده بود و لاله بود و شور عشق - رهزن موسی، قَبَس در طور عشق
با خمینی آن یگانه پیر دِیر - روزگار عاشقی یادش به خِیر
هفت شهر عاشقی را کرده سیر - یاد همت یاد شیرودی به خیر
جبهه بود و باده و ساقی و خُم - گشتن دل در خَمِ یک طُرّه گُم
ساقیاش زهرا و کوثر بادهاش - رهروان کربلا دلدادهاش
های جبهه شور عیاری چه شد - با ولایت عهد بر یاری چه شد
کو برادرهای مه روی مرا ؟ - کو هزاران غزلگوی مرا ؟
ای دوکوهه رهسپارانت چه شد ؟ - وقت رفتن رقص بارانت چه شد؟
ای شب حمله بگو از رمز و راز - بوی باران در شبستان نماز
ای شب حمله چه کردی یار من - کین چنین آشفته غم بازار من
لاله لاله گَشته پَرپَر بهر حق - میزند سَر، شمس خونبار از شَفَق
کربلا را سِرّ نداند کس جز او - کز لبانش میچکد خون گلو
هرکه دارد در سَرَش شورِ وَلا - تا شود مَحرم به حُرم کربلا
گو بشو دست از تمام هرچه هست - سَر کِش آن مینای پرخونِ اَلَست
غوطه زن در بحر خون آلود خویش - بیسر و پا کربلا را ره بهپیش
بیسر و بیپا و دستان را خوشا - غرقه در خون پیش یار مَه ووش آ
هر که بر دست خود آمد سر به دار - غرقه در خون هرکه شد در پیش یار
ره دهندش در حریم وَصل او - تشنه لب او را که بُرَّندَش گلو
کربلا یعنی حریمِ عشق یار - هرکهای را ره نباشد این دیار
لا شوی باید به اِلّا هویِ او - گُم شوی یا در خم گیسویِ او
تا توانی ره بیابی این حَرَم - ترک سر باید کنی اول قَدَم
لا نگردی تا در این درگاه عشق - تا مَسوزی پا به سَر از آهِ عشق
مُحرِم آنانی که در این درگهاند - کی به کوی کربلایت ره دهند؟!
گرچه ما را دل زجا ماندن شکست - بر دل ما یاد یاران را خوش است
در غم یاران زنم بر سینه دست - کربلا را دل پریشان گشته است
ای دریغا روزگار عاشقی - شد خزان فصل بهار عاشقی
نوبهاران شد، خزان آمد به دشت - عاشقی را روزگار خوش گذشت
شد خزان آن فصل خون بر لالهها - بیبها شد اشک چشم ژالهها
کس نمیگوید سخن از لالهای - بر لبی دیگر نروید نالهای
گرچه تنهایم به شهر بیکَسی - داغ یاران بر دل تنگم بَسی
غم سُرای چشم بانوی دَمِشق - دلخوشم با یاد شبگردان عشق
بیکس و تنها به شهر زور و زَر - یاد یاران میکنم با چشم تَر
یاد ایام شقایق میکنم - یاد شبگردان عاشق میکنم
گشته مست از بادۀ آوینیام - شاعر گلواژههای دینیام
زنده تا یاد شهیدان را کنم - کربلا را مثنوی بر پا کنم
ظلم زندان سکندر را چه باک - عشق زهرا گو کند ما را هلاک
ای همیشه قوم وارث بر یزید - گو به دار عشق زهرایم کشید
با لب تشنه گلویم را دَرید - بر سر نی گو سرم را آورید
شیعه را خوش بر سر نی رفتن است - دِینِ زهرا را بهجا آوردن است
عهد و پیمان با شهیدان بستهایم - از فریب کوفیان دل خستهایم
ما ولی را در بلا کی وا نهیم؟! - کی امام عاشقان تنها نهیم ؟!
جبههها را یاد آن یاران مست - با ولایت بسته دل، عهد اَلَست
به امید ظهور یار....-25 شهریور ماه 1394 - منصور نظری
بسیجی عاشق کربلاست وکربلا را تومپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نامها،نه؛ کربلا حرم حق است وهیچ کس را جز یاران امام حسین علیه السلام راهی به سوی حقیقت نیست( شهید آوینی)