این سخن هوگو چاوز رهبر فقید اشتباه نبود که می‌گفت پیروزی مقاومت در جنوب لبنان این اطمینان را ایجاد کرد که ضعفا و فقرا نیز می‌توانند سرنوشت خود را با دستان خود رقم بزنند.

گروه بین‌الملل مشرق - ناصر قندیل تحلیلگر مسائل منطقه‌ای در مقاله‌ای در روزنامه البناء لبنان به بررسی عید آزادسازی و مقاومت در لبنان پرداخت و تأکید کرد که نمی‌توان این حادثه را به عنوان یک حادثه تاریخی صرف در میان لبنانی‌ها و سایر عرب ها و آزادگان دنیا دانست. چرا که یک کشور عربی کوچک با دولت ضعیف خود موفق شد اراضی اشغالی خود را بدون مذاکره و بدون قید و شرط از اسرائیل پس بگیرد، اسرائیل در آن زمان دولتی قوی دارای ارتش شکست‌ناپذیر بود که مصر به عنوان بزرگ‌ترین کشور عربی با قدرتمندترین ارتش عربی نتوانست بدون پرداخت هزینه‌های بالا یعنی توافق کمپ دیوید اراضی اشغالی خود را از آن پس بگیرد، توافقی که هنوز هم که هنوز است مانعی در مسیر تمامیت و هیبت این کشور به شمار می‌رود.

این حادثه در هر حجم و اندازه‌ای زلزله‌ای بزرگ است که پیامدهای آن عرصه جدیدی برای تحولات منطقه‌ای و حتی بین‌المللی ایجاد کرده و همچنان سایه این پیامدها به روی سر لبنان و لبنانی‌ها و منطقه حضور دارد و مردم لبنان نشانه‌های این دستاورد را در لبنان و منطقه می‌بینند.

-در 25 می 2000 دوره عربی و جهانی با عنوان نقش زور در تصمیم‌سازی‌های سیاسی به پایان رسید و مرحله جدیدی با عنوان پتانسیل ملت‌ها برای تغییر روند معادلات قدرت ایجاد شد. جنوب لبنان عرصه واقعی این آزمایش بود، عرصه‌ای که ملتی با کمترین حد از پشتیبانی موفق شد در روند معادلات قدرت در برابر طرف مقابل ایستادگی کند و نتیجه آن جنگی 20 ساله بود. این سخن هوگو چاوز رهبر فقید در آمریکای لاتین اشتباه نبود که می‌گفت پیروزی مقاومت در جنوب لبنان این اطمینان را ایجاد کرد که ضعفا و فقرا نیز می‌توانند سرنوشت خود را با دستان خود رقم بزنند. وی در همین رابطه انقلاب‌های بولیواری را در آمریکای لاتین برای آزادی از سیطره ایالات متحده آمریکا آغاز کرد.



همچنین اشتباه نبود که روسیه و ایران این حادثه را با عنوان علامت پیری منظومه های سنتی قدرت به رهبری واشنگتن در دنیا قلمداد کردند و اطمینان دادند که قدرت تضمین موازنه ‌های جدید بین‌المللی با بروز پرونده هسته‌ای ایران از یک سو و افزایش نقش ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور سوریه در معادلات برای ایجاد موازنه بین‌المللی از سوی دیگر به ‌وجودآمده است.

همچنین طبیعی بود که پس‌لرزه‌های این اتفاق زلزله‌ای بزرگ را در آمریکا ایجاد کرد و این کشور حمله نظامی امپراتوری خود را به سمت عراق و افغانستان آغاز کرد تا بتواند سوریه و ایران را محاصره کرده و آنها را تسلیم خود نمود و پشت مقاومت را بشکند تا در نهایت بتواند دست اسرائیل را به عنوان طرف برتر در منطقه بالا ببرد. همین موضوع بود که باعث شد کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا آغاز جنگ ژولای بعد از شش سال جهت سرکوب مقاوت را درد زایمان برای تولد خاورمیانه جدید توصیف کرد. در همین راستا پاتریک بوکانون از رهبران حزب جمهوری‌خواه و مخالف دیدگاه های جورج بوش رئیس‌جمهور آمریکا در حمله به عراق، این جنگ را برای بازگرداندن اعتبار اسرائیل توصیف کرد.

 - در 25 می 2000 همراه با شکست اشغالگری اسرائیل ، قفل زندان فکری نهاده شده بر گردن ملت فلسطین که آن‌ها را به سمت سازش‌های خفت‌بار سوق می داد، شکسته شد. به این ترتیب بود که فلسطینی‌ها مقاومت و انتفاضه خود را آغاز کردند تا اینکه نهایتاً نوار غزه در سال 2005 آزاد شد و مقوله سقوط اسرائیل بزرگ که عرصه آن روز به روز کوچک تر می شد، تثبیت گشت. به این ترتیب بود که برای اولین بار میزان تأثیرگذاری دیدگاه‌های اشغال اراضی دیگران در این رژیم مورد مناقشه قرار گرفت و دیدگاه تشکیل اسرائیل بزرگ مبتنی بر قدرت بازدارندگی این رژیم مطرح شد و اسرائیل تلاش کرد امنیت دولت‌های همسایه را با توافق‌نامه‌های سیاسی و اقتصادی معامله کند.

این قدرت بود که فاجعه‌ای بزرگ برای اسرائیل به ‌بارآمده و پروژه اسرائیل بزرگ را به فروپاشی کشاند. اسناد منتشر شده رژیم صهیونیستی در رابطه با عوامل این شکست پیش بینی می‌کند که بلافاصله بعد از آزادسازی جنوب لبنان این تفکر به فلسطینی‌ها منتقل شود. این موضوعی بود که زئیف شیف تحلیل‌گر مسائل منطقه‌ای در روز 28 می سال 2000 در مقاله مشهور خود در روزنامه‌ هآرتص به آن اذعان کرد و گفت فلسطینی ها بلافاصله با پرچم کشور خود به سمت گذرگاه "ایرتز" حرکت خواهند کرد.

-در 25 می سال 2000 دوره رژیم‌های عربی به پایان رسید و این رژیم‌ها بعد از متلاشی شدن سازمان فکری و دیدگاه‌های امنیتی خود در رویکرد موسوم به بهار عربی از هم پاشیدند. هزینه های پرداخت شده برای سقوط نظریه امنیتی اسرائیل، تلاش برای نزدیک شدن به محور مقاومت منطقه ای و نادیده‌ گرفتن تبدیل شدن رهبر این جنبش به نماد اول ملت‌های عربی بود، به گونه‌ای که تصاویر وی در تمامی منازل علمی و مناطق عمومی منتشر شده و پرچم حزب‌الله به زینتی برای مراسم های مختلف از مناسبت‌های ملی گرفته تا عروسی‌های خانوادگی تبدیل شد.



پاتک غرب برای تقابل با این سقوط، ایجاد جایگزین‌های پیش‌از اجازه فروپاشی رژیم‌های عربی بود. به این ترتیب پروژه عثمانی جدید و اخوانی سازی منطقه کلید خورد و در کنار این پروژه هرج‌ومرج و فتنه مذهبی و فعال کردن القاعده نیز آغاز شد. در کنار این دو رویکرد، مسیر سومی نیز ایجاد شد که همان جنگ اسرائیل بر ضد لبنان در ژولای سال 2006 بود  که با استقبال پادشاه عربستان همراه شد.

-در 25 می 2000، دنیا و منطقه وارد جنگ استراتژی‌های بزرگی شد که تا امروز ادامه پیدا کرده است، جنگی که سوریه در دوره  حافظ اسد و بشار اسد به عنوان دژ مستحکم مقاومت و حامی و دنبال کننده گزینه‌های استراتژیک آن به عرصه اصلی این جنگ تبدیل شده است. مقاومت همچنان عامل ارزش‌ افزوده سوریه بود، اما مداخله‌جویان در سوریه تصمیم گرفته بودند که خودشان شکل و ماهیت نظام جدید منطقه‌ای و جهانی را ترسیم کنند.

در سایه این مقاومت،  لبنان به دولت بزرگی تبدیل شد که اهالی مقاومت در آن به علت گرایشی که دارند احساس افتخار کرده و سر خود را بالا نگه می‌دارند. این در حالی است که کسانی که با محور مقاومت مخاصمه می‌کنند مورد توجه قدرت‌های بزرگ قرار می‌گیرند و کاخ سفید به این افراد نظیر فؤاد سنیوره نخست وزیر اسبق لبنان به علت دشمنی با مقاومت ارزش قایل شده و با آنها تعامل می‌کند، تعاملی که حتی در رویکرد این کشور نسبت به نخست‌وزیر کشوری نظیر ژاپن نیز مشابه آن دیده نمی‌شود. تنها علت این رویکرد این است که وی در کشوری قرار دارد که می‌تواند به مقاومت آسیب برساند، مقاومتی که باعث تخریب پروژه‌های آمریکا در منطقه شده و قدرت شکست‌ناپذیر آن که اسرائیل نماینده آن است را تهدید کرده است.

در 25 می مراحل متعددی به سر آمده و مراحل جدیدی آغاز شده است، مراحلی که توسط کسانی که نقاط نورانی و درخشان در مسیر پیشرفت لبنانی‌ها و تمامی آزادگان جهان ایجاد کردند، از جمله فرماندهان شهید شیخ راغب حرب و سید عباس موسوی و حاج عماد مغنیه و سیدمصطفی بدرالدین به نگارش درآمده است. اینها افرادی هستند که تاریخ با وجود تمام رویکردهای تخریب و شیطنت که بر ضد مقاومت وجود داشته،نام آنها را در کنار افرادی نظیر چه گوارا و ماتسی تونگ و سایر رهبران جهان و آزادی بخش و مقاومت به خاطر خواهد سپرد.

امین حطیط تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه در مقاله‌ای در روزنامه البناء لبنان نوشت: در شانزدهمین سالروز آزاد سازی جنوب لبنان و اخراج دشمن اسرائیلی از بیشتر اراضی لبنان در این منطقه، جنگ جهانی علیه آن تحت مدیریت آمریکا و دنباله روی و مزدوری جریان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله برخی کشورهای عربی و اسلامی دنبال می‌شود. در سالروز این مناسبت و در سایه پایداری افسانه‌ای محور مقاومت در دفاع از اراضی و آبرو و کرامت و تمامیت ارضی لبنان و دفاع از دستاوردهای خود تأملی در روند تقابل این محور با دشمن صهیونیستی و دستاوردهای آن خواهیم داشت و اقدامات قابل انتظار متجاوزان در چارچوب این جنگ جهانی بر ضد محور مقاومت و سوریه و منطقه را در نکات زیر بررسی خواهیم کرد:

1-     پیروزی لبنان و مقاومت در جنگ آزادسازی در شرایطی رقم خورد که دنیا از حمایت لبنان دست برداشته بود و تحولات این کشور را به اسرائیل واگذار کرده و در قبال اشغالگری آن سکوت اختیار می‌کرد. محافل بین‌المللی هیچ تحرکی در قبال رد اجرای قطعنامه 425 شورای امنیت از سوی رژیم صهیونیستی انجام نمی‌دادند. در نتیجه چیزی که باعث آزادسازی جنوب لبنان شد، مقاومت بود که به تنهایی و غریبانه در کشور خود فعالیت کرده و حتی گروه‌های سیاسی گسترده‌ای از داخل لبنان نیز آن را حمایت نمی‌کردند و اقلیتی از مردم هواداران بودند. اما مقاومت با اقدامات و اصرار خود در این مسیر پرپیچ‌وخم ، موجودیت خود را اثبات کرده و دنیا را مجبور کرد که این موجودیت را به رسمیت بشناسد. مقاومت فعالیت‌های میدانی خود را تثبیت کرده و خود را به عنوان یک طرف تأثیرگذار و اساسی در معادلات موجود به دشمنان تحمیل کرد و تأیید رسمی و غیررسمی گسترده‌ای را در داخل لبنان به دست آورد. تأییدی که متأسفانه به حد اجماع نرسیده است.

2-     پیروزی مقاومت در لبنان پیروزی نبود که شرایط بین‌المللی اجازه آن را داده باشد، چرا که در آن زمان دنیا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقرار نیروهای ناتو در خلیج فارس از سوی آمریکا مدیریت می‌شد و هیچکس در عرصه میدانی باقی نمانده بود که بتواند به پروژه‌های استعماری "نه" بگوید، در این میان تنها عدة اندکی از نیروهای مقاومت در لبنان بودند که از سوی سامانه ای منطقه ای حمایت می‌شدند. این گروه‌ها توسعه پیدا کرده و محور مقاومت را تشکیل دادند که از شرق به ایران و از غرب به سواحل دریای مدیترانه و سوریه و بخشی از لبنان و فلسطین می‌رسید. این پیروزی نقطه عطفی در روند تحرکات بین‌المللی بود و برای غرب و آمریکا و اسرائیل سیگنالی در روند مخالف خواسته‌های آنها به شمار می‌رفت، این در حالی بود که تمامی دنیا فرماندهی آمریکا را پذیرفته بودند و تنها محور مقاومت بود که این وابستگی را رد کرد و برای آن مبارزه کرد و اراضی خود را آزاد کرد.

3-     تحمیل پیروزی مقاومت لبنان به اسرائیل چالش بزرگی از ماهیت چالش‌های موجودیتی برای اسرائیل بود، از این منظر بود که می‌بینیم رژیم صهیونیستی بلافاصله نخبگان خود را به هرتصلیا دعوت کرد تا کنفرانسی را تشکیل دهد که در آینده به کنفرانسی سالیانه و دوره ای برای بررسی راهکارهای حمایت از اسرائیل و تثبیت موجودیت آن و تلاش برای افزایش فضای استراتژیک آن تبدیل شد. کنفرانسی که به دنبال مهار شکست در لبنان و استفاده از متغیرات بین‌المللی و منطقه‌ای بود. 

      

4-       مرحله پس از پیروزی مقاومت لبنان بار دیگر نقش سازمان ملل متحد  در نادیده گرفتن حقوق ملت‌ها و تقدیم ‌کردن این حقوق به اردوگاه متجاوزان و استعمار را ثابت کرد، به گونه‌ای که هیئت وابسته به سازمان ملل با نقشه‌هایی جدید به لبنان آمد که مرزهای این کشور را در جایی غیر از موقعیت اصلی آن نشان می داد. نقشه‌هایی که اگر لبنان آنها را می‌پذیرفت، می‌توانست بخش گسترده ای از خاک این کشور را ضایع کرده و آن را با دروغ و بهتان به اسرائیل تقدیم کند. اما موضع قاطعانه لبنانی‌ها نظیر موضع‌گیری امیل لحود رئیس‌جمهور وقت لبنان در زمان آزادسازی جنوب این کشور که من نیز به عنوان رئیس کمیته نظامی لبنان برای تحقیق در این زمینه  با او همکاری می‌کردم، باعث تکمیل شدن روند عقب‌نشینی دشمن و پاک سازی اراضی لبنان براساس نقشه‌های مرزی این کشور شد. این صلابت ما را موفق کرد که بتوانیم 17756000 متر مربع از اراضی لبنان را پس بگیریم. این در حالی بود که سازمان ملل متحد اصرار داشت با ایجاد بهانه‌های واهی اشغالگری را در مناطق مختلف بویژه مزارع اشغالی شبعا و بخش هایی از العدیسه و رمیش و المطله ادامه دهد.  

5-       حوادث بعد از عقب‌نشینی نشان داد که صاحب حق هر اندازه که قدرت مادی محدودی داشته باشد، می‌تواند ایستادگی کرده و و حق خود را مطالبه کند. فرقی نمی‌کند که متجاوز چه میزان قدرت داشته و مجهز به چه سلاح‌هایی بوده و چه اهرم‌های فشاری در اختیار داشته باشد. وقتی این مطالب را می‌نویسم، به مذاکرات مشهوری که بین من و مادلین آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا اتفاق افتاد، فکر می‌کنم  او می‌خواست از ما این اعتراف را بگیرد که مصوبه 425 سازمان ملل متحد اجرایی شده است، این در حالی بود که اسرائیل همچنان بخش‌هایی از اراضی داخلی لبنان را تحت اشغال خود داشت. هنگامی که من این مطالبات را رد کردم ، آن را به نزد امیل لحود برد تا شاید بتواند با فشار بر او، این موضوع را رسمیت دهد، اما قدرت ملی و بازدارندگی و ثبات نظامی و سیاسی لحود باعث شد او نتواند این کار را بکند و لحود با روند پاک‌سازی اراضی لبنان موافقت کرد.

6-       اتفاقی که الان در جریان است و جنگ جهانی که آمریکا و اسرائیل آن را مدیریت می‌کنند، اقدامی انتقام‌جویانه نسبت به شکستی است که اردوگاه استعمار و تجاوز در منطقه دریافت کرده، شکستی که میدان اولیه آن در سال 2000 رقم خورد و در سال 2006 نیز تأکید مجددی بر آن صورت گرفت. اتفاقاتی که امروز در سوریه رخ می‌دهد ، ارتباطی با آزادی و دموکراسی و اصلاحات سیاسی ندارد ، بلکه حمله ای متجاوزانه و استعماری از سوی غرب بر ضد حلقه میانی محور مقاومت است که طرح‌های آمریکا را برای تسلط بر خاورمیانه و تمامی جهان و بنیان‌گذاری نظام تک قطبی  در دنیا از بین برده است. از این منظر درگیری‌های امروز در سوریه از سوی محور مقاومت در دو هدف دنبال می‌شود: هدف اول حمایت از دستاوردهای تحقق‌یافته و وفاداری نسبت به خون شهدا و جان‌فشانی‌های انجام شده است و هدف دوم که اصل و مبنای این مقاومت است ، استمرار روند دفاع از خود و حفظ موجودیت و تمامیت و استقلال این محور است.

7-       روندی که محور مقاومت و به ویژه حزب‌الله لبنان در زمینه محاصره و تحریم و فشارهای موجود با آن مواجه است، ریشه در آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 دارد و به دنبال انتقام از شکست در سال 2006 انجام می‌شود. آمریکا مقاومت را عاملی می‌داند که طرح و برنامه‌های استعمار را در منطقه به شکست کشانده است، به همین علت است که تدابیر انتقام‌جویانه و مجازات‌هایی نامشروع و غیرقانونی برای آن تدارک دیده است. اقداماتی که هرگز با مواضع و گفته‌های غرب در زمینه آزادی و دموکراسی و حق ملت‌ها در دفاع از خود و آزادی و حقوقش تناسبی ندارد.

8-       براساس آنچه که گفته شد روز مقاومت و آزاد سازی ، روزی افتخارآفرین در لبنان بوده و البته مسئولیتی نیز[بر دوش ما ] قرار می‌دهد، مبنی بر اینکه بعد از تمامی تلاش‌ها و دستاوردهای محقق شده، هیچ کس نمی‌تواند عقب‌نشینی کند. مقاومت منطقه‌ای با سه رکن اساسی ایران و سوریه و حزب‌الله صلابت و اراده و قدرت خود در این تقابل را نشان داد و ثابت کرد که جامعه مقاومت به ویژه در لبنان این ساختارها و گرایش‌ها را در اختیار دارد. تازه‌ترین این رفتار را  در انتخابات شورای شهر و تعهد لبنان به حمایت از مقاومت با وجود تمامی تحریم‌ها و فشارها می‌توان دید. از همین منظر است که ما می‌گوییم مقاومت با چنین شرایط و مختصاتی شایسته هیچ چیزی غیر از پیروزی نیست. به همین علت بود که سید حسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله لبنان تأکید کرده زمان پیروزی‌ها فرارسیده است و موعد پیروزی نهایی ما روز به روز نزدیک‌تر می‌شود.