**********
اصلاحات نمُرد. مُرده باد اصلاحات!
آنتولوژی اصلاح طلبانه یا اصلاح طلبی آنتولوژیکال، استوار بر دنیای «هست» ها و برسمیت شناختن پدیدارها و هستیها بدون تقید یا بار کردن «باید» ها و «نباید» های اخلاقی به کالبد پدیده است. اصلاح طلبی آنتولوژیکال قائم بر نفی هر نوع «باید» در ازای پذیرش «هست» های زیست محیطی است.
تاکیدی است بر زیست دلبخواهانه و خویش کامانه و «همین جوری» با اتکا بر قاعده اصالت لذت و نفی آمریت های اخلاقی و ارزشگذاری های اعتباری. پذیرش جهان و متعلقات و مختصات و مضامین و مضامیر آن جهان آن گونه که «هست» نه آن گونه که «باید» باشد.
پیشتر سعید حجاریان در قامت تئوریسین اصلاحات با اذعان به برخی هزیمتها و ناکامیهای اصلاح طلبان در مقام تدبیر شعار «اصلاحات مُرد. زنده باد اصلاحات» را مطرح کرد تا بدانوسیله روئین تنی جنبش اصلاح طلبی را به مخاطبانش نوید داده باشد.
این شعار که گرته برداری از شعار «انقلاب مُرد. زنده باد انقلاب» کمونیستهای قرن 19 بود و ابتدا «هگل» و بعد از آن «مارکس» در «هجدهم برومر» و نهایتاً «لنین» در «چه باید کرد» بود که با خلق و توسل به این گزاره کوشیدند تا بدانوسیله بمنظور توجیه تجدید نظر طلبیهای عقیدتی خود و اثبات مانائی و جاودانی انقلابشان برای حاملان آن انقلاب مارکسیستی، حجت تراشی کرده باشند.
هر چند پیش از ایشان این شعار در اروپای قرن 18 و در فردای مرگ پادشاهان بدین شکل توسط جارچیان در کوی و برزن جار زده میشد که: «شاه مُرد. زنده باد شاه» که بدین طریق جارچیان با ظرافت از سوئی خبر از مرگ پادشاه میدادند و هم زمان این مفهوم را که «شاه در مقام کالبد مُرد اما شاه و شاهی در مقام یک ساحت هرگز نمیمیرد و جاودان است» به مخاطب القاء میکردند.
همین معنا بود که بعدها توسط مارکسیستها و اینک توسط رفرمیست های ایرانی امثال حجاریان «ریی سایکل» شده تا بدانوسیله گزاره مزبور را بدین شکل بازیافت و القاء کنند که: «اصلاحات مُردنی نیست. ولو آنکه دچار زوال مقطعی شود.»
گزارهای که به اعتبار همه شواهد و قرائن و علائم میدانی قابل وثوق است و باید و میتوان وفق نظر حجاریان بر این گزاره انگشت تائید گذاشت و مانائی اصلاحات با مختصات موجود را برسمیت شناخت. هر چند در میراندن آن نیز نباید تردید داشت!
تقدیر اصلاح طلبی موجود در ایران مصداق آنانی است که بقول مرحوم امام «قبل از تهذیب نفس، مسئولیت پذیرفتند» و برای تغییر جهان شوریدند و در میانه راه بُریدند و عزم تغییر دنیا را داشتند و میانه راه دنیا تغییرشان داد و مُبدل به آیت عبرتی شدند تا آنک تمثیلی از سروده «شمس لنگرودی» از جماعتی باشند که:
میخواستند جهان را به قواره رویاهای شان درآورند/ رویاهای شان به قواره دنیا درآمد!
حکایت چنین اصلاح طلبانی، حکایت آن کشیشی است که قبل از خودسازی عزم بهسازی جهان را کرد و آخرالامر هنگام مُردن بدآنگونه اقرار کرد که:
بچه که بودم میخواستم دنیا رو عوض کنم. بزرگتر که شدم فکر کردم دنیا خیلی بزرگه و باید کشورم رو عوض کنم. در نوجوانی به خودم گفتم کشورم هم زیادی بزرگه و باید برای تغییر شهرم کاری بکنم. جوان که شدم فکر کردم شهرم هم زیادی بزرگه و باید محلهام رو دگرگون کنم. به میان سالی که رسیدم تصمیم گرفتم از خانوادهام شروع کنم و حالا در واپسین لحظههای عمر میبینم که باید از همان ابتدا از خودم شروع میکردم.
مطمئناً اگر این کار را کرده بودم تا حالا توانسته بودم به سهم خودم؛ خانوادهام، محلهام، شهرم، کشورم و جهان رو تغییر بدم.
امتیازگیری هستهای از موضع اقتدار
ما در مذاکرات هستهای توانستیم امتیاز صنعت هستهای را بگیریم.
این امتیاز را آمریکاییها به ما ندادند بلکه ما به دلیل پیشرفتها و قدرت هستهای، توانستیم از موضع اقتدار، آمریکا را مجبور کنیم این امتیاز را به ما بدهد.
براین اساس، تجربه برجام به ما میگوید که اگر میخواهیم امتیازهای خوبی در حوزههای مختلف مادی و معنوی بگیریم باید مولفههای قدرت خود را افزایش دهیم.
در فضای دو قطبی ایجاد شده درباره برجام، دو رویکرد بیشتر از سایر رویکردها، جریان سازی میکند:
رویکرد اول معتقد است برجام برای ما امتیازی نداشته یا اگر هم داشته، در برابر امتیازهایی که دادهایم بی اهمیت است. این طیف فکری می گویند ما اشتباه کردیم برجام را پذیرفتیم، ما به دلیل مصلحتی بالاتر یا قرارگرفتن نظام در برابر «عمل انجام شده» مجبور شدیم برجام را بپذیریم. بر این اساس بدنه اجتماعی حامیان این رویکرد، احساس شکست میکنند و با توجیهاتی از این قبیل که نظام باید مردم را تربیت میکرد و این تجربه بد برای تربیت مردم لازم بود، سعی میکنند سرخوردگی ناشی از احساس شکست را التیام بخشند.
چنین رویکردی جمهوری اسلامی را در موضعی ضعیف تصویر میکند که توافقی کاملاً بد را بر اساس مصلحت اندیشی پذیرفته است.
رویکرد دوم برجام را دستاوردی ویژه تعریف میکند و آنرا نتیجه تعامل و مذاکره با دنیا میداند و به دنبال تکرار این تجربه است و تلاش میکند چشمانش را بر روی واقعیتهای موجود از جمله بدعهدی آمریکاییها ببندد و با هر موضع مثبتی، بر طبل دشمنی زدایی از آمریکا بکوبد.
چنین رویکردی با نادیده گرفتن تأثیر مولفههای قدرت جمهوری اسلامی در رسیدن به توافق، به نظام از موضع اقتدارش نمینگرد.
اما همان طور که در رویکرد رهبری تبیین شده است واقعیت این است که ما از موضع اقتدار و نه از سر ضعف وارد مذاکرات شدیم و به نتیجه رسیدیم امتیازاتی از جمله صنعت هستهای را گرفتیم که طرف مقابل سالها قبل به هیچ وجه حاضر نبود خیلی کمتر از این امتیازها را به ما بدهد. قطعاً عملکرد مذاکره کنندگان در رسیدن به نتیجه تأثیر داشت اما فراموش نکنیم همین مذاکره کنندگان در سال 84 نتوانسته بودند اجازه حتی یک سانتریفیوژ را بگیرند.
رسیدن به برجام نتیجه متغیرهای متعددی از جمله: پیشرفت صنعت هستهای، افزایش توان نظام، افزایش قدرت منطقهای، رهبری مدبرانه شجاعانه و مقتدرانه و در نهایت نیز مذاکره هوشمندانه و خلاقانه مذاکره کنندگان است.
برجام مطابق پیش بینیهای رهبری با بدعهدی طرف آمریکایی روبه رو شده است. حالا زمان آن رسیده است که او را یک بار دیگر «مجبور» کنیم اجرای برجام را تسهیل کند و برای طی کردن این بخش از مسیر نیز همانند خود برجام راهی وجود ندارد جز آن که به تعبیر رهبری، قدرت خود را مخصوصاً در حوزه اقتصاد مقاومتی افزایش دهیم.
تا دشمن را ناامید نکنیم اجرای برجام تسهیل نمیشود و تا دولت از تأثیر صرف برجام در اقتصاد ناامید نشود، اقتصاد مقاومتی احیا و دشمن ناامید نمیشود.
سیاست تحریمی جدید آمریکا چگونه است؟
زوبین گفته سیاست تحریمی فعلی امریکا «حذف واسطههای کلیدی» ایران است. این واسطهها، هم افراد، نهادها و شرکتهایی را در بر میگیرد که که به محور مقاومت سرویس میدهند و هم شامل اعضای خود این محور است. این رویکرد، بوضوح ثابت میکند امریکا در استراتژی جدید، تحریم را یک «عملیات اطلاعاتی» در نظر گرفته است نه یک اقدام کور و فلهای، همچنانکه چیزی شبیه به این تعبیر را حدود یک ماه قبل جک لو وزیر خزانه داری امریکا هم به کار برده بود. اگر تحریم، از این به بعد، و با حضور فردی چون دیوید کوهن در مقام جانشین سازمان سیا، یک "عملیات اطلاعاتی" است، بنابراین ایران به عنوان اصلیترین هدف این عملیات، باید هر چه بیشتر در تعامل با طرفهایی که به نام همکاری، سرمایه گذاری، تجارت، ارائه تضمین، مذاکره و ...، مسیر نفوذ اقتصادی را هموار میکنند محتاط باشد.
ابراز نگرانی معاون رئیس جمهور از آمار جهت ازدواج پیش از سن قانونی
مازیار بیژنی در کانال تلگرامیاش کمیک استریپی را درباره اظهارات معاون رییس جمهور منتشر کرده که در ادامه مشاهده میکنید:
کانال تلگرامی «درس و عبرت» گزارشی از حزب مطلوبِ آیتالله خامنهای منتشر کرده که در ادامه بخشهایی از آن را ملاحظه میکنید:
حضرت آیتالله خامنهای نقش مهمی در حزب جمهوری داشتند. از همان ابتدا جزو مؤسسان حزب قرار گرفتند و پس از تأسیس، تا پیش از شهادت آیتالله بهشتی که نخستین دبیرکل حزب بود، ایشان بهعنوان معاونت امور تبلیغاتی، فرهنگی و سخنگوی حزب فعالیت میکردند. پس از واقعهی هفتم تیر، ایشان بهعنوان دبیرکلی حزب انتخاب شدند.
ایشان در سِلک علمایی قرار میگیرند که تفکر حزبی را -البته با قرائتی که در ادامه خواهد آمد- قابل جمع با آرای امام خمینی (رحمةاللهعلیه) و مجموعه مبانی انقلاب میدانند.
از نظر آیتالله خامنهای، «احزاب کنونی غربی به معنای باشگاههائی برای کسب قدرت است؛ اصلاً حزب یعنی مجموعهای برای کسب قدرت» و در این راستا تمامی ابزارها و فعالیتها تمهیدی برای کسب قدرت است.
حزب مطلوب، اینگونه به وجود میآید که «مجموعهای از صاحبان فکر سیاسی یا اعتقادی و یا ایمانی مینشینند و تشکّلی درست میکنند و میان خودشان و آحاد مردم کانالکشی میکنند و مردمی را با خودشان همراه میکنند، تا فکر خود را به آنها برسانند.
حمله گازانبری علیه عارف
دکتر رضا سراج در کانال تلگرامیاش مینویسد: رأى گیری برای تعیین ریاست موقت مجلس دهم را از چند منظر باید مورد مداقه و بررسی قرار داد. این رخداد اگر چه به ظاهر یک پایان بود؛ اما در باطن، یک آغاز است.
همه جانبه نگری به انتخاب ریاست مجلس
در نگاه اول به انتخابات هیأت رئيسه مجلس دهم، شکسته شدن حباب خود پیروز پنداری و خود اکثریت پنداری مدعیان صداقت و اصلاحات به چشم میآید. عالیجنابانی که با تزویر و فرافکنی، حتی بدنه اجتماعی خود را نیز تحمیق نمودند. در نگاه دوم، دیکتاتوری مدعیان آزاداندیشی و روشنفکری بیش از همه خود را نشان میدهد. آنانی که نگران رسوایی دروغ پردازی خود در کسب اکثریت مجلس بودند؛ عارف را تحت فشار قرار دادند تا با انصراف از نامزدی هیأت رئيسه، آوار دروغگویی و تزویر اکثریت پنداری را مهار سازند. اما در نگاه سوم، بی رحمی و ناجوانمردی مدعیان کرامت انسانی مشهود میگردد. آنانی که -چون نتوانستند عارف را با وعده کمیسیون اصل 90 بفریبند- با کمک دولت راستگویان و درستکاران تصمیم گرفتند از طریق حمله گازانبری عارف را دور زده و قیچی کنند.
نتیجه
در انتخابات هیأت رئيسه مجلس، یکبار دیگر عارف قربانی دیکتاتوری و بازی ناجوانمردانه سران فتنه شد. بنابراین به نظر میرسد به قول یک ضرب المثل کودکانه، تا سه نشه، بازی نشه، عالیجنابان خود را باید منتظر عارف 96 کنند.
اصلاحطلبان نفاق را کنار بگذارند
خواسته همیشگی ما از طیف غالب و هادی جریان اصلاحات این بوده که چرا با مردم منافقانه رفتار میکنید و نمیگوئید امام خمینی (ره) و اسلام نابی را که انقلاب اسلامی برای حاکمیت آن به وقوع پیوست، قبول ندارید و محل نزاع اصلی شما با جمهوری اسلامی همین جاست؟
باور حقیقی ما این است که اگر این جماعت نفاق را کنار بگذارند و همچون شادی صدر و فائزه هاشمی، چهره واقعی خود را نشان دهند، مردم تکلیفشان را روشن خواهند کرد، چنانچه پس از اهانت فتنهگران 88 به ساحت امام حسین (ع)، در نهم دیماه تکلیفشان روشن شد.
شادی صدر وقتی در جریان فتنه 88 بازداشت شد، بی بی سی فارسی برای او با عنوان "وکیل دادگستری" و "فعال حقوق زنان" ماتم گرفته بود.
پليس نامحسوس براي خلافکاران بد است، اما جاسوس نامحسوس براي نمايندگان ملت خوب است
دکتر عبدالله گنجی در کانال تلگرامیاش نوشت: سالها بود چيزي به اين کممايگي نشنيده بودم. حتي اگر سالهاي بسيار ديگر نيز حوصله کنيم بعيد است که بتوان از اين بيمايهتر سخني شنيد. يک بار ديگر پرسش آفتاب يزد و پاسخ عضو فراکسيون اميد را مرور ميکنيم تا ببينيم آيا اين يک رؤياست يا واقعيتي است که از زبان نماينده اصلاحطلب چاپ شده است.
آفتاب يزد: جناب صادقي شنيده شده که در روز رأيگيري براي انتخاب رئيس مجلس قرار است تدابير خاصي اتخاذ شود تا مشخص گردد کداميک از اعضاي فراکسيون به عارف رأي نميدهند. چنين موضوعي صحت دارد؟
البته واضح است که نه روزنامه اصلاحطلب چنين چيزي را شنيده است و نه محمود صادقي و اين فقط يک «تدبير» دوسويه بوده است تا با طرح چنين مطلبي اعضاي فراکسيون اميد را از لولوي نامحسوسي که کنار آنها قرار ميگيرد، بترسانند.
1 ـ حتماً از خود ميپرسيد در لحظه رأيگيري که نمايندگان براساس قرعهکشي اوليه روي صندليهاي خود قرار دارند و رأيگيري به صورت مخفي انجام ميشود و صحن مجلس هم براي ورود افراد متفرقه جايي ندارد، اين افراد نامحسوس چه کساني هستند و از کجا ميآيند و چطور در کنار نمايندگان قرار ميگيرند و چطور رأي مخفي آنها را مشاهده ميکنند؟!
2 ـ باز ميپرسيد مگر براي اصلاحطلبان آزادانديش و آزاديگرا و آزاديخواه ممکن است که دست به اين قايمباشکبازيها بزنند و هم فراکسيونيهاي خود را تحت کنترل نامحسوس افراد خاص قرار دهند؟! پس استقلال رأي و تصميم چه ميشود؟
3 ـ يا در اين انديشهايد که پليس نامحسوس براي خلافکاران بد است و هياهو دارد، اما جاسوس نامحسوس براي نمايندگان ملت خوب است و توجيه دارد؟!
واقعاً صبر بسيار ببايد پدر پير فلک را تا دگر مادر گيتي چنين نمايندهاي بزايد که چنين چيزي را بر زبان بياورد.
همين نماينده که پيش از انتخابات تندرويهايي در ميان اصلاحطلبان داشت در جاي ديگري از مصاحبه خود با آفتاب يزد ميگويد: «اينکه ميگويند رياست لاريجاني قطعي است کاملاً شانتاژ رسانهاي است. برعکس، آن چيزي که ما در نخستين جلسه مجلس دهم ديديم، تأکيد نمايندگان منتخب مردم بر رياست عارف بود، به طوري که ما پيشبيني ميکنيم دکتر عارف با 35 رأي بيشتر از آقاي لاريجاني بر کرسي رياست بنشيند و من جلوس دکتر عارف را بر صندلي رياست قطعي ميدانم.»
البته آرزو عيب نيست اما کممايگي عيب است، به ويژه براي نمايندگان مجلس. شايد بهتر است در روزي که نمايندگان ميخواهند به اعتبارنامه محمود صادقي رأي بدهند، بهترين پرسش از او اين باشد که «تو خودت در روز رأيگيري هيئت رئيسه مجلس مشغول چه کاري بودي؟ رأي دادن به عارف؟ رأي دادن به رقيب؟ يا کنترل نامحسوس يکي از اعضاي فراکسيون اميد؟!
اینفوگرافیکی درباره اصول هفتگانه حضرت امام
کانال تلگرامی پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنهای اقدام به انتشار اینفوگرافیکی از اصول هفتگانه حضرت امام از نظر مقام معظم رهبری کرده است.