فریبا متخصص گفت: بازیگر باید صورت خود را همان‌گونه که هست، حفظ کند تا ویژگی‌های منحصربه‌فردی داشته باشد. برخی بازیگران نقش‌هایی را که به آنها پیشنهاد می‌شود، از دست می‌دهند

به گزارش مشرق، فریبا متخصص متولد بروجرد و بزرگ شده آبادان است. 17 ساله بود که به تهران آمده و وارد حرفه هنر و تئاتر شده است. فریبا متخصص سال‌هاست در سریال‌های تلویزیونی از جمله در چشم باد، زمانه و... بازی کرده است. او کارمند رادیو هم هست و سال‌هاست در نمایش‌های رادیویی نیز بازی می‌کند. سال گذشته هم تندیس بهترین بازیگر زن را از جشنواره تئاتر از آن خود کرد.
وی می گوید: بازیگر باید صورت خود را همان‌گونه که هست، حفظ کند تا ویژگی‌های منحصربه‌فردی داشته باشد. برخی بازیگران نقش‌هایی را که به آنها پیشنهاد می‌شود، از دست می‌دهند چون مثلا ابروی خود را تاتو کرده‌اند یا گونه گذاشته‌اند و... این بازیگر چگونه می‌تواند مثلا نقش زنی را که 30 سال قبل زندگی می‌کرده، بازی کند.

 با متخصص درباره سبک زندگی‌اش هم‌صحبت شدیم.

زندگی ساده شما می‌تواند الگوی مناسبی برای بسیاری از خانواده‌های ایرانی باشد. این همه سادگی و بی‌پیرایگی از کجا نشأت می‌گیرد؟

من از اول همین‌طور بودم. به دلیل حاشیه‌ها و زرق و برق به سراغ بازیگری نیامدم. من به‌خاطر اصل هنر و ناب بودنش به این عرصه وارد شدم. همه ما جزو همین مردم هستیم که در کنار هم در این مملکت زندگی می‌کنیم و فکر نمی‌کنم یک هنرمند یا بازیگر، هیچ برتری نسبت به دیگران داشته باشد. البته بعضی‌ها دوست دارند طور دیگری زندگی کنند و این اختیار خودشان است، اما من فکر می‌کنم هر چه ساده‌تر باشم به مردمی که برای آنها کار می‌کنم، نزدیک‌ترم. اگر مردم نباشند ما هم نیستیم. اگر آنها یک بازیگر را نخواهند این به منزله پایان کار اوست. البته این‌طور تلقی نشود من برای این‌که مردم مرا بخواهند سادگی را انتخاب کرده‌ام، نه! این نوع زندگی را دوست دارم و ترجیح می‌دهم بین مردم و در کنار آنها باشم.

پس شما سادگی را به عنوان سبک زندگی برگزیده‌اید. این سبک زندگی در تربیت خانوادگی شما ریشه دارد یا این‌که خودتان به این جمع‌بندی رسیدید که چنین شیوه‌ای را برای زندگی انتخاب کنید؟

معتقدم زیبایی در سادگی است و حتی اگر بخواهم یک لباس انتخاب کنم تلاش می‌کنم لباسی باشد که در عین شیک بودن، ساده باشد. من از زرق و برق بیزارم و اگر زندگی مرا از نزدیک ببینید هیچ چیزی ندارم که ارزش مالی خیلی ویژه‌ای داشته باشد.

بعضی‌ها به‌دنبال اجناس لوکس و عتیقه و کریستال‌های بسیار گرانقیمتی هستند که شاید سالی یک‌بار هم از آنها استفاده نمی‌کنند، اما فکر می‌کنم ساده زیستن از همه چیز بهتر است و به فکر آدم، آسودگی می‌بخشد. وابسته شدن آدم به تجملات، زندگی را سخت می‌کند؛ آخر خط همه، یک متر جا خواهد بود و نباید در این مسیر خیلی خود را معطل تجملات کرد.

شما متولد 1340 هستید. ما در دهه‌های 40 و 50، افرادی شبیه شما بخصوص در میان هنرمندان زیاد می‌بینیم، اما هر چه به نسل امروز نزدیک می‌شویم، شکاف نسلی خیلی خودش را نشان می‌دهد و برخی ظواهر، گرایش به تجملات، انواع و اقسام عمل‌های زیبایی و بسیاری موارد دیگر که ارتباطی با سادگی ندارند، بسیار خودنمایی می‌کنند. دلیل این مساله را در چه می‌بینید؟

علتش این است که ما از بسیاری داشته‌هایمان دور شده‌ایم و می‌خواهیم به چیزهایی دل ببندیم که ساختگی است و این هم یک تب است و ممکن است در دهه‌های بعد فروکش کند. من تعجب می‌کنم که بعضی‌ها مثلا از سخت بودن زندگی می‌نالند، اما هر دوهفته یک‌بار برای ناخنشان به آرایشگاه مراجعه می‌کنند و به جای حل مشکلاتشان، دارایی‌شان را خرج ظواهرشان می‌کنند. البته نمی‌گویم که آنها کار بدی می‌کنند و همه باید مثل من فکر کنند، اما می‌توانم بگویم من سادگی را می‌پسندم و هیچ توصیه‌ای به آنها ندارم.

من از فرش ماشینی، گل مصنوعی و هر چیز تصنعی دیگر بدم می‌آید. امیدوارم جوان‌های ما برای پیدا کردن زوج مناسب خود هم به این موارد توجه کنند و بدانند که زیبایی‌های مصنوعی، قابل اتکا نیست. قیافه به مرور عادی می‌شود و مهم آن اصل، وجود و جوهره آدم‌هاست که می‌ماند.

شما سال‌هاست که در عرصه‌های مختلف از سینما و تئاتر گرفته تا رادیو فعالیت داشته و در این سال‌ها بسیار آهسته و پیوسته حرکت کرده‌اید. چطور شد این روش را برای کارتان انتخاب کردید؟

خیلی جوان بودم که وارد تئاتر شدم. زمانی که شروع کردم هیچ رابطه خاصی نداشتم. حتی کسی از کار من تعریف نمی‌کرد و کسی نبود مرا سر کار خاصی ببرد و به اصطلاح از رانتی برخوردار نبودم و با کسی ازدواج کردم که این کار را اصلا دوست نداشت و مخالف بود. سختی زیادی کشیدم تا او را راضی کردم و به او گفتم که من براحتی به اینجا نرسیده‌ام و خاک صحنه خوردم و زحمت کشیدم؛ برای کارم ارزش قائلم و هیچ چیز مهم‌تر از کارم نیست و برای ظواهر و مسائل حاشیه‌ای به این عرصه پا نگذاشته‌ام. به همین دلیل برای به ثمر رساندن زحمت‌هایی که کشیده‌ام لاک‌پشتی جلو می‌روم. شاید هم یکی از دلایلش این باشد که هیچ سکوی پرتابی نداشتم و هیچ‌وقت این‌طور نبود که عکسم بر سردر سینماها باشد. اوایل هم که جوان بودم یک ترس ناخودآگاه و مخفیانه از سینما داشتم و تصور می‌کردم که شرافت و قداست تئاتر، برایم ارزش بسیار بیشتری دارد. این موضوعی که می‌گویم برای 30 سال پیش است و همین ترس‌ها باعث شد که آهسته آهسته جلو بروم.

از صحبت‌های شما این‌گونه برداشت می‌شود که از زندگی بسیار راضی هستید. این سطح از رضایتمندی از کجا ریشه می‌گیرد؟

آدم پرتوقعی نیستم برای همین راحت زندگی می‌کنم و هیچ‌وقت خودم را با کسی مقایسه نکرده‌‌ام. هیچ‌وقت نگفته‌ام چرا فلانی آنجاست چرا من اینجا هستم و... فقط در زندگی حسرت کسانی را می‌خورم که خیلی کتاب می‌خوانند وگرنه با هر امکاناتی زندگی کرده‌ام و با آن ساخته‌‌ام.

این روزها در صنف ما خیلی‌ها حسرت این را می‌خورند که چرا جای دیگری نیستند. خیلی باب شده که زیرآب بقیه را بزنند و از راه‌هایی وارد می‌شوند که هر جور شده خودشان جلو بیایند. معتقدم این روش باعث پیشرفت نمی‌شود. اگر من به عنوان بازیگر بتوانم جای خودم را پیدا کنم، می‌توانم بازیگر معقولی باشم و در این حرفه دوام بیاورم.


منبع: جام جم آنلاین