با دکتر مهدی الیاسی، عضو هیأت علمی دانشکده مدیریت دانشگاه علامه طباطبایی و معاون سیاستگذاری و ارزیابی راهبردی معاونت علمی ریاست جمهوری، نه در مقام یک مسئول دولتی که در کسوت یک استاد دانشگاه و مدرس حوزه کارآفرینی، صنعت، بازار و نوآوری و دانش گفتوگو کردهایم.
شاید بتوان گفت شاه بیت صحبتهای الیاسی در این باره آنجاست که او با تأکید تمام انگشت میگذارد روی نقش خانواده و این نهاد را نخستین اسپانسر کارآفرینی در دنیای امروز میداند.
گفتنی است به خاطر فضای محدود صفحه، پرسشهای گفتوگو در متن ادغام و حذف شده است تا خواننده مجال بیشتری برای شنیدن سخنان این استاد نوآوری و خلاقیت داشته باشد.
نسیمهای خلاقیت از کدام سمت میوزد؟
نوآوری یک تعریف ساده دارد؛ هر کاری که نسبت به شرکت شما - نه نسبت به دنیا - «نو» و «تازه» باشد نوآوری است، بنابراین لازم نیست برای نخستین بار در دنیا کاری صورت بگیرد. همین امر تفاوت نوآوری با اختراع است. اختراع یعنی کاری که هنوز هیچ کس در دنیا انجام نداده اما نوآوری یعنی کاری که فرد در شرکت انجام داده و موجب ارتقای سازمان و حصول رضایت مشتری شده است.
اما سؤال اینجاست که چرا کلمه نوآوری با بسامد بالا در کارآفرینی استفاده میشود؟ پاسخ این است که معمولاً نوآوری در ساختار افکار قدیمی شکل نمیگیرد و از طرفی کارآفرینی هم مهم شده و اصل اقتصاد با نوآوری رونق پیدا میکند بنابراین اصل قضیه نوآوری است پس برای همین نوآوری با کار آفرینی سر و کار دارد. یک مثال ساده: به نظر شما چه کس یا کسانی به فکر تغییر دوربین آنالوگ به دیجیتال افتادند؟ مطمئناً کسانی که دنبال کشفهای جدید بودند و به عبارتی خلاقانهتر فکر میکردند. به عبارت بهتر در کارآفرینی معمولاً دانشجویان خلاق، نسیمهای جدید فعالیت را حفظ میکنند و دست به نوآوری و کارآفرینی میزنند.
شرکتهای نوآور کوچک، حاملان تغییر دنیای امروز
در همین دنیای دیجیتال، حاملان تغییر، شرکتهای نوآور کوچک بودهاند و عنصر کارآفرینی بر اساس ریسکهای جوانی شکل گرفته چراکه جوانان بر اساس قدرت ریسک بالاتر فکر میکنند، چیزی را از دست نمیدهند پس یک دفعه کارهای بزرگ میکنند، بنابراین مزیت رقابتی در شرکتهای کوچک و نوپای نوآور است. در توضیح مزیت رقابتی شرکتهای نوپای نوآور به برجهای فناوری اشاره میکنم که شرکتهای بزرگ دنیا مثل گوگل و مایکروسافت در دانشگاهها بنا نهادهاند و به جوانان با هر ایدهای فضای ظهور و بروز میدهند. افراد زیر نظر شرکت سرمایهگذار در آزادی کامل فکری کار میکنند و سپس شرکت برحسب نیاز آنها را جذب میکند. شرکتهای کوچک عموماً توسط یک یا دو جوان با سابقه دانشگاهی که لزوماً هم دانشمند نیستند تأسیس میشود. این شرکتها گاه با شکست مواجه میشوند یا موفقیتهای بزرگ کسب میکنند اما مشخصه اصلی شان جوانان ریسکپذیر و به تعبیر دیگر هایپر اکتیو و شوخ و فعال است که حتی پس از شکست افراد باتجربه و ارزشمندی محسوب میشوند.
کارآفرین شکست خورده ارزشمندتر از تحصیلکرده صفرکیلومتر
پرورش جوانان خلاق در مراکز مختلف یک مزیت است و مهم ترین ضرورت شرکتهای کوچک نوآور، حضور بچههای خلاق است که مسأله روز را میشناسند. کارکرد این شرکتها بسیار کلیدی است چون این شرکتها نوآوری شرکتهای بزرگ را تصحیح میکنند، دوم اینکه اشتغال آفریناند. همچنین وقتی جوانان در مراکز رشد و فناوری کار میکنند، صاحب تجربه و ثروت میشوند. در حال حاضر تعداد میلیاردرهای جوان این چنینی زیاد است. البته اگر موفق هم نشدند کارمندان بهتری میشوند و از شرکت خودشان هم بیرون بیایند نیروی پخته ای هستند. درباره نوع دوم خلاقیت یعنی کارآفرینی سازمانی باید بگویم در این نوع نوآوری لاینهای جدیدی در شرکتها ایجاد میشود که در آن سه موضوع حل میشود؛ اول جوانان ناموفق اما با تجربه گذشته با درسگیری از گذشته به کارهای درست میپردازند و مشکل R&D یا تحقیق و توسعه شرکتهای بزرگ را با هزینه کمتر حل میکنند. دوم مشکل اشتغال درصدی از جوانان حل میشود و سوم مسأله Telent manengment - مدیریت استعداد - را حل کرده است.
جایی که بلال میفروشند تو خلال بفروش
موضوع مهم بعدی که مسأله کارآفرینی و نوآوری را به هم گره زده مسأله ای به نام - solution راه حل- است مثلاً در حال حاضر یک عده خانم و آقا جمع شدهاند و دغدغه عده ای از افراد را که مثلاً رژیم غذایی است حل کردهاند از طریق پخت غذاهای خانگی و تحویل در محل که حاصل کارآفرینی راه حل محور است.
پس یکی از هنرها در بخش کارآفرینی ایجاد راه حل خدمات است که در بستر آی سی تی – فناوری اطلاعات و ارتباطات - حل میشود، به هر حال فناوری اطلاعات است که دنیا را بزرگ میکند وگرنه به طور طبیعی وارد شدن یک جوان به صنعت غذا خیلی سخت است، اما وقتی حل موضوع در فضای اپلیکیشن میرود یک بازار بزرگ با سرمایه کم پیدا میکند. منتها کلمه solution از انگیزه برای حل مسأله میآید یعنی بچههایی موفق هستند که از چالشهای موجود مثل چالش رژیم غذایی و گرسنگی، فرصت برای کسب و کار ایجاد میکنند. به قول یکی از استادان کار آفرینی یعنی «جایی که بلال میفروشند تو خلال بفروش» یعنی اساس کارآفرینی حل مسأله است برای همین با تولید که فروختن محصول است فرق دارد.
ایران کشش جذب این همه جوان مهندس برای کار را ندارد
جوانها نسخه نجات کشور از بیکاری هستند اما مشکل مدل ذهنی بچههای ماست چون همه دنبال فضای از قبل آمادهای هستند که در آن استخدام شوند. خیلی خوب است ما خودروسازانی داشته باشیم که هزاران مهندس را استخدام کنند اما حقیقت این است که اقتصاد ایران به هیچ وجه کشش جذب این همه جوان را ندارد، پس اینکه میگویند ما باید اشتغال ایجاد کنیم همه اوهام است. اساساً ایران با ظرفیت صنعتی، معدنی و نفتی خود امکان جذب این همه مهندس را ندارد، به خاطر همین ما پنجمین کشور تولیدکننده مهندس بیکار در دنیا هستیم.
پس ناچاریم این حجم از مهندس بیکار را از کشور بکوچانیم. اگر از بنده به عنوان یک استاد دانشگاه، نه یک معاونت دولتی بپرسند میگویم جوانی که به خارج از کشور رفته بهتر از یک جوان بیکار یا بدتر از آن معتاد در کشور است و یک جوان کار آفرین در کشور خودمان از هر دو اینها بهتر است. من تأکید میکنم کارآفرینی راهکار جلوگیری از فرار مغزها و افزایش جرایم سازمان یافته جوانان متخصص است اما شرطش آن است که ما باید به بچهها در دوره دانشجویی یاد بدهیم که شما قرار است از چالش پول در بیاورید نه از استخدام.
اساساً هیچ استخدام با کیفیت با پول مناسب وجود خارجی ندارد چون نیروی انسانی ما بیشتر از کشش صنعتی کشور است. ما در حال حاضر اضافه بار داریم؛ این اضافه بار یا سرریز میشود و به خارج کشور میرود یا تبدیل میشود به نیروی کار بخش خدمات، اما آنچه اکنون شاهدیم این است که بخش خدمات بسیار کوچک است. در حال حاضر جوانان ما اگر پیش فرض ذهنیشان این نباشد که باید کارمند باشند میتوانند به کمک آی سی تی همه چالشهای موجود جامعه اعم از عدم وقت برای نگهداری کودکان، ترافیک، جای پارک و نظایر آن را به فرصتی برای کارآفرینی در بخش خدمات تبدیل کنند به شرط آن که خلاق باشند و نوآور. به هر حال آدم، کارآفرین یا ثروتمند میشود یا قیمتی میشود و اگر شکست خورده باشد از یک دانشجوی صفر کیلومتر قیمتیتر است یعنی کارآفرینی حتی اگر منجر به شغل موفق نشود آدمهای ما را قیمتی تر میکند.
خانواده نخستین اسپانسر کارآفرینان در دنیا
ضرورت بسترسازی لازم برای ارزشگذاری ایدههای نو و بهرهبرداری از آنها در ایران کجاست؟ این پرسشی است که باید به آن جواب داد. مطمئن باشید کشور دیگر نمیتواند با پول نفت شغل ایجاد کند و خود این مسأله بستری است که جوانان به دنبال نوآوری بروند. نکته دیگر که شاید مهم تر هم باشد نهاد خانواده و پدر و مادرها هستند. متأسفانه والدین به بچههای خود میدان نمیدهند. آنها حاضرند خرج فرزند بیکار خود را تا 30 سالگی بدهند اما جرأت ندارند حتی یک میلیون تومان در اختیار فرزند خود قرار دهند تا فرزند ریسک کند و کاری را شروع کند، در حالی که نخستین اسپانسر کارآفرینان در همه جای دنیا پدر و مادرها هستند و بجد میتوانم بگویم مشکل اصلی کارآفرینی ما خانوادهها هستند. خانوادهها بچههای خود را بدبخت و بیکار میکنند. استادی داشتیم که میگفت کارمند از ترس اینکه گشنه نخوابد یک عمر گشنه میخوابد.
اگر تمام قصور دولت در اشتغالزایی را کنار بگذاریم من فکر میکنم مشکل بیکاری و کارآفرینی از خانواده شروع میشود نه از دولت. مردم باید بدانند که دیگر دولتها نمیتوانند شغل ایجاد کنند اما جامعه نتوانسته این امر را بپذیرد. پس به جای اینکه به دولت حمله کنیم باید نهاد خانواده را بازنگری کرد اما باید به فرزندان مان یاد دهیم که به دنبال ثروت آفرینی بروند. روزگاری در همین مملکت بچهها تمام تابستان را کارآموزی میکردند. امیدواریم این وضع برگردد یعنی من امیدوارم روزگار ما را ادب کند و به گذشته بازگردیم./روزنامه ایران