وقتي با سرهنگ سيدنصرتالله حسيني جانباز و رزمنده دفاع مقدس همكلام شديم تا از خاطرات حضورش در جبهههاي جنگ تحميلي بگويد متوجه شديم او از مدافعان حرم اهل بيت نيز بوده و براي شركت در جبهه مقاومت اسلامي راهي سوريه شده است. حسيني از نسل رزمندگاني است كه هيچ گاه عرصه مبارزه را ترك نكردند و همواره سرباز ولايت باقي ماندهاند. او از اغتشاشات كردستان در قبل از شروع جنگ تحميلي در ميدان نبرد حضور داشته و با قريب 36 سال رزمندگي، هم در دفاع مقدس و هم در دفاع از حرم مجروحيت يافته است.
اصالتاً اهل كجا هستيد. گويا خانواده شما در دامنش چند رزمنده تربيت كرده است؟
من سال 1339 در روستاي كوهستاني دهبزرگ شهر باشت استان كهگيلويه و بويراحمد متولد شدم. طايفه ما معروف به سادات بحريني و مذهبي هستند. از قبل انقلاب ريشه مذهبي داشتيم و روستايمان مذهبي و مردم ما متدين و انقلابي بودند. پدرم كشاورز بود و در جنگ زحمت كشيد. سه برادرم از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس هستند كه بين آنها آزاده سيدناصر حسيني نويسنده كتاب پايي كه جا ماند، است.
از چند سالگي به جبهه رفتيد و چند سال در جبهه حضور داشتيد؟
اوايل جنگ تحميلي 19ساله بودم كه به عنوان داوطلب بسيجي به جبهه اعزام شدم. همان سال 59 به عضويت سپاه پاسداران درآمدم. خب سپاه از متن انقلاب و با حكم امام تنها نهاد حافظ ارزشها و دستاوردهاي انقلاب اسلامي و مردمي بود. پاسداران عاشق و خودباخته بودند. همه وجودشان اين بود كه به اسلام و مسلمانان مظلوم كمك كنند و مدافع ملتهاي آزاده جهان باشند. البته قبل از جنگ تحميلي هم در درگيريهاي كردستان؛ مريوان و ديواندره حضور داشتم. با جاويدالاثر احمد متوسليان، شهيد همت، شهيد چراغي، شهيد دستواره، شهيد صياد شيرازي، شهيد آبشناسان، شهيد مسعود منفرد نياكي، شهيد ناصر كاظمي و شهيد اكبر زجاجي همرزم بودم.
طي مدت طولاني حضورتان در جبهه چند بار مجروح شديد؟
در هشت سال جنگ تحميلي در خيلي از عملياتها حضور داشتم كه چهار بار از ناحيه كمر، سر و پا زخمي شدم و اكنون جانباز 40 درصد هستم.
گويا بعد از اتمام جنگ همچنان در مناطق مرزي و عملياتي حضور داشتيد؟
بله، بعد از جنگ براي خدمت به مردم كردستان و برقراري امنيت به شمالغرب كشور رفتم و تا سال 74 با كوملهها، دموكرات و گروههاي زيادي مبارزه كرديم. ما بيشتر دنبال استفاده از نيرو و كمك خود مردم در دفاع از كوي و برزن كشور بوديم. بخشي از امنيت كردستان به مردم سپرده شد. داوطلبان براي برقراري امنيت در اراضي و املاك ميآمدند و در حقيقت بخشي از امنيت آن خطه مربوط به خود مردم كردستان و پيشمرگان كردستان ميشود كه با تمام وجود با سپاه همكاري ميكردند. در كردستان تقريباً از سال 76 امنيت برقرار شد. از زمان حضور مؤثر شهيد حاجاحمد كاظمي بود كه همه گروههاي معاند و ضد انقلاب به اقتدار نظام اسلامي پي بردند. به نظر من يكي از بركات جنگ تحميلي همين اعتماد مردم به نيروهاي مسلح كشور اعم از سپاه و ارتش بود. دفاع مقدس باعث شد مردم به نسل انقلاب اعتماد كردند و گول سرسپردگان و اشرار را نخوردند؛ دشمن ميلياردها دلار هزينه كرد و ضد انقلاب با تهديد از مردم ميخواستند با سپاه همكاري نكنند اما مردم ما بيدار بودند و كشور را از وجود مزدوران اسرائيلي و امريكايي پاكسازي كردند.
شما سالهاي درازي از عمرتان را در مناطق عملياتي و شرايط جنگي گذرانديد، چرا باز براي حضور در جبهه مقاومت اسلامي داوطلب شديد؟
يكي از وظايفمان دفاع از مظلومان جهان است. اين امر برگرفته از انقلاب اسلامي و فرهنگ عاشوراييمان است؛ توصيه رهبر معظم انقلاب اين است كه از مسلمانان بلاد اسلام دفاع كنيم چراكه به توطئه امريكا مورد تاخت و تاز دشمنان قرار گرفتند. الان عدهاي با اسم اسلام باعث تهديد و غارت بلاد مسلمين ميشوند. همان فريبخوردگاني كه گول شعارهاي امريكاييها را خوردند و بزرگترين جنايات را به خصوص در سوريه دامن ميزنند. به هر حال وظيفه هر مسلماني است كه از مظلوم دفاع كند و ايرانيها از سوريه و عراق و حريم اهل بيت پيامبر اسلام با جانشان دفاع ميكنند. اگر ايرانيها نبودند شايد آثاري از دولت و ملت سوريه تاكنون نمانده بود.
در دفاع از حريم بانوي مقاومت و عمه سادات حضرت زينب كبري(س) مجروح هم شديد؟
بله من آبان 94 در درگيري با داعش در سوريه از ناحيه چشم، كمر، دست و گردن مجروح شدم. هر وقت نياز باشد باز هم براي دفاع از حرم اهل بيت رسولالله راهي ميشوم و تا جان داريم در دفاع از مسلمين سر از پا نخواهيم شناخت.
الان خيلي از جوانان نسل سوم و چهارم هم خودشان را به جبهه مقاومت اسلامي ميرسانند، نظر شما در خصوص آنها چيست؟
تعداد زيادي از جوانان جنگ تحميلي را نديدند، ناامني جنوب شرق و شمال غرب را نديدند، خيلي از شهدا را نديدند، از جنگ دركي ندارند اما همين جوانان براي دفاع از جبهه مقاومت اسلامي و حريم اهل بيت سر از پا نميشناسند و احساس تكليف ميكنند تا از مردمي كه ظالمانه مورد تجاوز قرار گرفتند، دفاع كنند. كشورهاي غربي مدعي دفاع حقوق بشر با توطئه اين همه تخريب و ناامني را بهوجود آوردند و چون كشور سوريه براي مقابله با فرصتطلبي و خوي تجاوزگري رژيم صهيونيستي قد علم كرد، اكنون مورد ظلم استكبار قرار ميگيرد و هزاران جوان و زن و مرد اين كشور را آواره كردند و همه ديديم كه چطور چندين كودك نيز در درياي مديترانه و جاهاي ديگر غرق شدند.
و سخن پاياني؟
اگر جوانان و فرماندهان ما نميرسيدند آثاري از كشور سوريه نميماند. همين كه سوريها در صف دشمنان ما در كنار صدام قرار نگرفتند بايد قدرشناسي و دفاع كنيم. جوانان ما پيشتازند و پرچم امام حسين(ع) را در سوريه به دوش كشيده و آبروداري ميكنند، خيلي از اين جوانان به كرات زخمي شدند و به عنوان مدافعين حرم در سوريه بودند. اين همه جانفشاني براي بيداري ملتهاي دادخواه عالم است. اين حضور مدافعان حرم از اثرات همان لقمه حلالي است كه پدر و مادران ما به فرزندانشان ميدهند. با تربيت صحيحشان عشق به خاندان پيامبر را به آنها ميآموزند. اگر رهبر ما سيدعلي خامنهاي اذن دهند صدها هزار نفر در كوتاهترين زمان طومار تكفيريها را در سوريه خواهند پيچيد و اگر جوانان ما در خاك سوريه شهيد و فداي حضرت زينب(س) شوند نشان از وظيفهشناسي و تعهدشان به دين اسلام است.
* روزنامه جوان