در ادامه ماحصل گفتوگو با "اسماعیل نجفی اقدم" از اساتید دانشگاه و از دوستان و همرزمان شهید اللهدادی در خصوص ویژگیهای مدیریتی و فرماندهی این شهید در دفاع مقدس را میخوانید:
از اوایل سال 1365 با شهید اللهدادی آشنا شدم و تا پایان جنگ در کنار وی بودم. او ابتدا معاون تیپ ادوات لشکر 41 ثارالله بود و بعد از شهادت مهدی زندی فرمانده تیپ، به سمت فرماندهی انتخاب شد.
شهید اللهدادی را به چند دلیل باید ستود. او یکی از افراد برجسته و استثنایی لشکر ثارالله بود. اولین نکتهای که در خصوص وی باید به آن اشاره داشت این است که علیرغم سن کم و جوانیاش، با تدبیر و هوشمندانه عمل میکرد و در تصمیمگیریها و سازماندهیها، تدبیر و هوشش به چشم میآمد. او در آن سن جوانی توانست از عهده بار سنگینی که بر دوشش گذاشته شده بود، برآید و در عملیاتهای مختلفی همچون کربلای 5 و والفجر10 برای تیپ ادوات نقشآفرینی داشته باشد. این هوشمندی و تدبیر وی به نظر من منتج از خودساختگی همراه با سابقه حضور بسیار در جبهههای جنگ بوده است و او نخبهای در زمینه آتش ادوات بود.
در ادامه باید بیان داشت که توانمندی شهید اللهدادی در فرماندهی معطوف به چند نکته بود؛ نخست اینکه ماموریت هر فرد را متناسب با تواناییاش به او واگذار میکرد؛ بهطور مثال اگر جایی همچون در کار دیدهبانی شرایط سختی پیش میآمد و نیازمند فرد زبدهای بود، ایشان افراد را سریع در ذهنش مرور میکرد و فردی که بهترین بازدهی در انجام کار داشت، را انتخاب میکرد. در ادامه عملیات کربلای 5 که منجر به عملیات کربلای 8 شد، ایشان حتی فرد خاصی را از شهرستان دعوت کرد تا برای کار دیدهبانی به جبهه بیاید.
نکته دوم این بود که اگر فرد لایق و بسیار توانمندی را مییافت که ماموریت سادهای به او سپرده شده است، ماموریت مهمتر و در حد تخصصش به او واگذار میکرد، و اگر میدید که این فرد برای انجام یک ماموریت ساده جانش در خطر است او را به عقب برمیگرداند و میگفت باید او را برای روزها و شرایط سخت نگه داشت. این نوع مدیریت شهید اللهدادی باعث میشد که ماموریتها با کمترین هزینه انسانی انجام شود.
نکتهی سوم که در مدیریت موفق وی بسیار اثر داشت، سجایای اخلاقی و تواضعش نسبت به نیروها و رسیدگی به آنها بود. من بارها دیدم که تعدادی از نیروها به خط اعزام میشدند؛ اما به لحاظ پشتیبانی در مضیقه بودند و نیاز به غذا و مهمات داشتند. اولین کسی که برای کمکرسانی به آنان داوطلب میشد، خودش بود. برای نمونه عرض میکنم، در عملیات کربلای 8، تعدادی از نیروهای دوشکاچی برای عملیات به کنار نهر جاسم در خط مقدم رفته بودند، اما غذایی برای آنان ارسال نشده بود. آن روز وسیله نقلیه مناسبی هم برای ارسال غذا نداشتیم البته یک ماشین نو و شیک را به تیپ داده بودند؛ اما رسم نبود ماشین نو به خط مقدم برود؛ چرا که ممکن بود آسیب ببیند؛ ولی شهید اللهدادی ماشین را در اختیار فردی گذاشت و گفت این غذاها را بگیر و به نیروهایی که در خط هستند تحویل بده. یا در نمونهای دیگر، دیدهبانی به نام محمد جواهری در تیپ داشتیم که بعدها به شهادت رسید، ایشان از بالای دکل بیسیم زد که من آذوقه ندارم. شهید اللهدادی موتورسیکلت خودش را به یکی از نیروها داد، تا به او غذا برساند. او برای تک تک نیروهایش ارزش قائل بود و به همهی آن ها احترام میگذاشت و مانند پدری مهربان به دنبال رفع نیازهای نیروهایش بود. وضعیت نیروها نیز فرق داشت و برخی شرایط جبهه برایشان بسیار سخت بود؛ لذا سردار اللهدادی به آنان دلداری میداد و سعی میکرد تا آن عده که خانوادهدار و فرزنددار هستند یا بیماری خاصی دارند، سختی کمتری را تحمل کنند و بهتر بتواند از تواناییشان استفاده کند. برخورد تحکمآمیز با نیروها نداشت و معتقد بود کارها انجام خواهد شد بلکه ما وسیله هستیم.
نکتهی چهارم در خصوص این شهید این است که به مسائل فنی و ابداعات در جنگ اهمیت میداد. این روش، ادامهی روش شهید زندی فرمانده نخست تیپ ادوات بود. شهید زندی دفتر تحقیقات مهندسی را در لشکر ثارالله ایجاد کرده بود، شهید اللهدادی نیز آن دفتر را تقویت کرد و در روزهایی که جبهه آرام بود و عملیاتی اجرا نمیشد، افرادی را از دانشگاه و لشکر انتخاب و مشکلات جنگ را برایشان تشریح و نیازهای فنی را مطرح میکرد؛ مثلا بیان میکرد که نیاز به وسیلهای داریم که بیسیم را آببندی کند؛ یا اینکه وسیلهای باشد که بتوان قنداق خمپارهانداز را در منطقه باتلاقی بهکارگیری کند؛ یا اینکه وسیلهای داشته باشیم که تفنگ پلامین را فشنگگذاری کند. بهکارگیری اساتید دانشگاهی در منطقه و در شرایط جنگی بسیار سخت بود و نمیشد تمامی آنها را به منطقه برد؛ حضور آنها نیازمند آمادگی جسمی و روحی بود؛ لذا شهید الله دادی شرایطی را پیش آورد تا این اساتید دانشگاهی در منطقه رزمی و جنگی به پشتیبانی فنی رزمندگان بپردازند. گاهی برای حل بهتر مساله یک نفر را مامور میکرد تا آن استاد دانشگاهی را در فضای آرام به خط مقدم ببرد و مشکلات را به او نشان دهد. اگر کسی گذرش به باغموزه دفاع مقدس کرمان بیافتد آن ابداعات فنی به نمایش گذاشته شده را خواهد دید.
شهید اللهدادی هیچوقت نگذاشت فعالیت دفتر تحقیقاتی تعطیل شود و هرگاه نیز عملیاتی بود، میگفت هرکس که داوطلب حضور در خط مقدم است، میتواند به خط برود. در آن دفتر بیش از 50 طرح و ابداع در زمان فرماندهی شهیدان زندی و اللهدادی انجام شد و درصد زیادی از آنها در مناطق عملیاتی بهکارگیری شدند و آثار مثبتی در جنگ داشتند.
بعد دیگری از شخصیت شهید اللهدادی که جدای از فرماندهی و مدیریت او نبود، شجاعتش بود. در روزهای پایانی عملیات کربلای 5 که جنگ به نقطه حساسی رسیده بود، ایشان جمله مهمی را ادا کردند که همواره به یاد دارم و آن این بود که "جنگ دیگر به یک نقطه حسینی رسیده است و دیگر نمیشود، تنها الگوهای جنگی را رعایت کرد و باید جانانه جنگید." او هر جا که احساس میکرد شرایط سختی پیش آمده است حاضر و ناظر بر صحنه بود. رشادتهای ایشان مثالزدنی بود و با اینکه این تدبیر را داشت که نباید هر لحظه خطر کرد، اما به وقت خودش خطرپذیرترین آدمها بود.
و نکتهی آخر در بحث فرماندهی وی این است که شهید اللهدادی تقیّد خاصی به امر فرماندهی داشت. یک روز آمد و گفت در جلسهی فرماندهی مقرر شده است که ماشینها فقط باید با سرعت مشخصی در جادهها تردد کنند. گاهی او این سرعت را یادش میرفت که رعایت کند و برای خودش تنبیهی مقرر کرده بود.