کد خبر 586115
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۱۵

کسانی که آرمان‌ها و بنیاد ارزش‌های انقلاب اسلامی را قبول ندارند نمی‌توانند انقلابی عمل نمایند و کسانی که انقلابی عمل نمی‌کنند به راحتی به دام طیف‌هایی می‌افتند که با ظاهر مخالفت با بعضی ارزش‌ها با اساس نظام اسلامی درمی‌افتند.

مشرق- «انقلابی عمل کردن» برای کسانی که به لزوم تداوم بخشیدن به «انقلاب اسلامی» باور دارند، یک ضرورت است و اساساً شاخصه اعتقاد به تداوم انقلاب اسلامی، انقلابی عمل کردن است و در این بین هر نیرویی که به تداوم حیات انقلاب باورمندتر است انقلابی‌تر عمل می‌کند و از این روست که طیف انقلابی در کشور از حداکثرها تا حداقل‌ها امتداد دارد و به این دلیل «انقلابی‌ها» محدود به یک دسته خاص نمی‌شوند بلکه دایره‌ای بزرگ از ملت ایران را به خود اختصاص می‌دهند. در این خصوص نکاتی وجود دارد:

1- انقلابی عمل کردن به معنای آن است که فرد در روش حل مسایل و مواجهه با فرصت‌ها و تهدیدات به گونه‌ای عمل می‌کند که با اقتضائات «انقلاب» تطبیق می‌کند اقتضاء حرکت انقلابی، سرعت عمل و در همان حال، هوشمندانه است به گونه‌ای که خطرات را از انقلاب دور می‌کند و فرصت‌های جدیدی را برای آن پدید می‌آورد. در واقع در چنین وضعیتی، فرد در منافع انقلاب و هویت آن چنان آمیختگی پیدا کرده است که خودیت خود را در برابر هویت و موجودیت انقلاب به حساب نمی‌آورد. اما در نقطه مقابل آن، «غیر انقلابی» کسی است که برای انقلاب اسلامی اصالت قایل نیست و اعتلا یا ضعف آن برایش علی‌السویه است. بسیار پیش می‌آید که یک مجموعه‌ای علی‌رغم برخورداری از امکانات وسیعی که انقلاب و نظام منبعث از آن در اختیارش قرار داده است، اما وقتی پای دفاع از انقلاب پیش می‌آید، هیچ انگیزه‌ای در او وجود ندارد. اگر خواسته باشیم آدرس بدهیم امروزه متأسفانه بسیاری از مراکز دولتی ما اعم از آنها که در داخل کشور مسئولیت دارند و آنان که در خارج از کشور هستند، اینگونه هستند. در سطح خارجی برخی از سفرا و نمایندگان دیپلماسی کشور وقتی در جلسات کارشناسی خارجی شرکت می‌کنند، در برابر تهاجماتی که به نظام و کشور صورت می‌گیرد، سکوت کرده و اساساً به گونه‌ای عمل می‌کنند که گویا اصلاً حضور ندارند. در سطح داخلی نیز شماری از مدیران دولتی تعلق خاطری به نظام ندارند و در یک کادر شخصی و یا حداکثر در یک کادر جناحی فعالیت می‌نمایند. در میان این دسته از کارگزاران سیاست داخلی یا خارجی نظام هیچ انگیزه‌ای برای دفاع از امام در برابر تهاجماتی که به ایشان می‌شود، وجود ندارد. چه رسد به اینکه یک نهاد مسئول در نظام مورد تهاجم قرارگرفته باشد. جالب این است که بعضی از مدیران که حاضر به دفاع از اندیشه انقلاب در برابر مخالفان آن نیستند، در مواجهه با مخالفان نظام در داخل یا خارج  به گونه‌ای برخورد می‌کنند که انگار مرز مشخصی با آنان ندارند!

2- انقلابی عمل کردن هرگز به معنای توسل به اقدامات غیرقانونی نیست. انقلابی تلاش می‌کند تا نتیجه کاری که می‌کند، تقویت نظام باشد نه اینکه انقلاب را در معرض پرسش قرار دهد. انقلابی عمل کردن به معنای عدم صبوری در برابر مخالف هم نیست. هر فریادگری انقلابی نیست، تا انقلابی ماندن با فریاد زدن یکی تلقی شود. اما در عین حال کم نیستند کسانی که دوست دارند اساساً فریادی نباشد و انقلاب صرفاً با قانون تعریف شود و به گونه‌ای محدود گردد که بتواند در دل یک نهاد اجرایی قرار گیرد. بر این اساس بعضی‌ها که از انقلاب حرف می‌زنند در واقع از یک خاطره تاریخی سخن می‌گویند که در پی آن یک گروه خاص روی کار آمده‌اند. در نگاه این‌ها انقلاب اسلامی در قالب نظام و در ذیل قانون قرار می‌گیرد و از آنجا که مثلاً رؤسای جمهور هم مبعوث قانون هستند بنابراین انقلاب و قوه مجریه همسنگ هستند و در نهایت چون- از نظر این‌ها- انقلاب یک خاطره تاریخی است و قوه مجریه یک موجود زنده فعال است بنابراین انقلاب باید در چارچوب ترسیم شده توسط دولت مورد توجه قرار گیرد. دقیقاً نگاه به امام هم از این منظر صورت می‌گیرد. همین‌ها نوعاً وقتی با نیروهای انقلابی مواجه می‌شوند از قانون به گونه‌ای حرف می‌زنند که گویا در دعوای بین انقلاب و قانون باید قانون را برگزید، هر چند این قانون در نهایت توسط زورمداران مستکبری پدید آمده باشد که در وقت تصویب یک قانون جز به خود نمی‌اندیشیده‌اند.

3- انقلابی عمل کردن تناسب زیادی با ارزش‌ها و آرمان‌هایی دارد که در وقت پیدایی انقلاب اسلامی و پس از آن و تا امروز مورد توجه مردم بوده است. این ارزش‌ها چه داخلی باشند و چه خارجی اگر به بهانه‌ها و تحت عناوینی کنار گذاشته شد در واقع انقلاب از درون تهی شده است. به عنوان مثال در عرصه داخلی توجه به اقشار ضعیف یکی از آرمانهای انقلاب اسلامی بوده و نیز عدم اعتماد به غرب یکی از اصول مورد توجه مردم بوده است. در این بین ما می‌شنویم که یک مقام مسئول کشور در سفر آخر به ارومیه به گونه‌ای صحبت کرده است که گویا هیچ مسئولیتی در قبال توده‌های مردم ندارد و هم او در موضعگیری دیگری در مقولاتی مثل حجاب ورود کرده است که مورد توجه گروههای خاص قرار دارد. این دو نوع برخورد، نشان می‌دهد که دولت مبعوث انقلاب اسلامی رضایت طبقه خاصی را به قیمت نارضایتی توده‌های مردمی که صادقانه از ارزش‌ها حمایت می‌کنند و نیز نارضایتی استوانه‌های دینی در کشور دنبال  می‌نماید و بر این اساس بودجه‌های کشور در بخش‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اختصاص می‌یابد!

کسانی که آرمان‌ها و بنیاد ارزش‌های انقلاب اسلامی را قبول ندارند نمی‌توانند انقلابی عمل نمایند و کسانی که انقلابی عمل نمی‌کنند به راحتی به دام طیف‌هایی می‌افتند که با ظاهر مخالفت با بعضی ارزش‌ها با اساس نظام اسلامی درمی‌افتند و در این زمان از این افراد در حمایت از نظام خبری نیست. بسیار دیده‌ایم که این طیف وقتی در مقابل طرف خارجی قرار می‌گیرد، خجالت می‌کشد که نشان دهد از جامعه‌ای برخاسته که ملت آن بزرگترین انقلاب تاریخ را پدید آورده است.

4- بعضی گمان کرده‌اند که «انقلابی عمل کردن» و انقلابی بودن به معنای پشت کردن به تلاش و پیشرفت است. حدود دو دهه پیش یکی از شناخته شده‌‌ترین شخصیت‌های این گروه اصرار داشت که جا بیاندازد که از آنجا که در متن اسلام‌گرایی بی‌اعتبار دانستن دنیا و جلوه‌های آن نهفته است بنابراین یک مومن بیش از رفع نیازهای ساده پیرامونی‌اش کاری انجام نمی‌دهد تا سرمایه‌ای جمع شود بنابراین با دین و دینداری‌ نمی‌توان به پیشرفت رسید. این در حالی است که معدل ساعات تلاش یک نفر متدین که کار را دارای ارزش الهی می‌داند بیش از معدل ساعات تلاشی است که یک غیرمتدین انجام می‌دهد. اضافه بر این یک انسان متدین به توصیه دین هزینه غیرخانواده‌ای زیادی به دوش می‌کشد. این گروه با توهم‌پراکنی نسبت به نیروهای متدین تلاش کردند تا ثابت کنند که دین‌داران ناکارآمد هستند و حکومت دینی کارآیی ندارد! در حالی که اگر منصفانه به عرصه کسب و کار در کشور نظر بیاندازیم درمی‌یابیم که نیروهای حزب‌اللهی به نسبت بقیه بیشتر کار می‌کنند هر چند کمتر بهره می‌برند.

5- استقلال هر کشور یک ضرورت مهم است و انسان انقلابی تلاش می‌کند تا خدشه‌ای به استقلال کشور وارد نشود اما در نقطه مقابل آنها، یک گروه دستکم طی 15 سال گذشته، استقلال را یک امر وهمی معرفی کرده و می‌گوید امروز در دنیا مرزی وجود ندارد بنابراین مرزبانی و استقلال‌خواهی هم بی‌معنا خواهد بود. این در حالی است که حتی در کشورهای، نسبتا بزرگ هم برای حفظ یک جزیره جنگ درمی‌گیرد!  سایش بحث استقلال را اولین‌بار غربی‌ها مطرح کردند و آنقدر تکرار کردند که عده‌ای در داخل کشور ما باور کردند که مرزها و مرزبانی‌ها منسوخ شده‌اند. خب حالا فرض را بر این بگذارید که کسانی بر مناصب سیاسی کشوری تکیه بزنند که استقلال کشور و نظام را یک امر وهمی تلقی می‌کنند؛ چنین کسانی چطور می‌توانند در برابر تهاجم دشمن مقاومت کنند. وهمی تلقی کردن استقلال ملی برای یک کشور غیرمهم که اثرگذار نیست هم خطر دارد و خطر آن برای کشوری با مختصات کشور ما فاجعه‌بار است از این رو باید گفت اصلا تصادفی نیست که در سال‌هایی که چنین تفکری در کشور ما به موقعیتی رسیده‌اند، حجم و سطح تهدیدات امنیتی علیه ایران رو به افزایش زیاد گذاشته است.

سعدالله زارعی
منبع: کیهان