به گزارش مشرق، مجتبی نامخواه طی مطلبی در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) نوشت:
در سخنرانیهای چندماههی رهبر انقلاب اسلامی، بسامد کلیدواژههایی با بنمایه و مضمون «انقلاب» افزایش یافته است. منظومهای از مفاهیمی چون «جوان مؤمن انقلابی» (۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱ فروردین ۱۳۹۵، ۲۸ بهمن ۱۳۹۴، ۳۰ دی ۱۳۹۴ و ۱۹ دی ۱۳۹۴)، «تفکر انقلابی» (۱۹ دی ۱۳۹۴)، «هندسهی انقلاب اسلامی»، «خطوط اساسی و اصول انقلاب اسلامی» (۱۴ بهمن ۱۳۹۴)، «انقلابی ماندن»، «انقلابی فکر کردن» و «انقلابی عمل کردن» (۲۰ اسفند ۱۳۹۴)، «انقلابیگری»، «مهد انقلاب» و «انقلابزدایی» (۲۵ اسفند ۱۳۹۴)، «تربیت انقلابی» و «کار انقلابی» (۱ اردیبهشت ۱۳۹۵)، «تجربهی متراکم انقلاب» و «نیروهای انقلابی» (۳ خرداد ۱۳۹۵)، «جریان غیرانقلابی» (۱۴ بهمن ۱۳۹۴ و ۲۵ اسفند ۱۳۹۵)، «هویت انقلابی» (۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵و ۴ خرداد ۱۳۹۵)، «تفکر انقلابی» (۲۵ اسفند ۱۳۹۴) و مانند آن که طی قریب به شش ماه گذشته به پای ثابت و محور اصلی سخنرانیها، نوشتهها و پیامهای رهبر انقلاب اسلامی بدل شده است. در سخنرانی ۱۴ خرداد ایشان نیز این موضوع به اوج خود رسید و محور اصلی بیانات ایشان پیرامون همین مسأله بود. کوشش اصلی این یادداشت بازاندیشی پیرامون چیستی و چرایی این خط جدید معرفتی است که رهبر انقلاب اسلامی گشودهاند.
انقلاب اسلامی ایران چیست؟
در میان همهی انقلابها و در میانهی بازار گرم تئوریهای انقلاب در نیمهی دوم قرن بیستم، انقلاب اسلامی ایران موردی خاص بود که کام و سعادت را در خلافآمد عادت جستوجو میکرد. همانطور که آمد، نظریههای انقلاب از کثرت قابل توجهی برخوردارند. بر این اساس، توافق بر سر چیستی یک انقلاب بسیار دشوار است. در مورد انقلاب اسلامی ایران اما یک توافق وجود دارد: «تمایز» انقلاب اسلامی ایران از همهی انقلابها و نظریهها. گویی در مورد خاصبودگی انقلاب ایران، میان ناظران بیرونی و کنشگران درونی نوعی اتفاقنظر وجود دارد. تحلیلگران از میشل فوکوِ پستمدرن گرفته۱ تا تدا اسکاکپلِ چپگرا۲ و جان فورانِ ایرانشناس۳ انقلاب ایران را بیبدیل میدادند.
کنشگران انقلاب در سطوح رهبری و نظریهپردازی، شخصیتهایی مانند امام خمینی،۴ آیتالله خامنهای۵ و شهید مطهری۶ نیز بر این بیبدیلی تأکید میکنند و بر این باورند که مانند و الگوی انقلاب اسلامی ایران را در انقلاب اسلامی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در صدر اسلام میتوان یافت.
این تحلیلها هرقدر در اذعان و اعلانِ «ویژه بودن» انقلاب اسلامی مشترکاند، در بیان چیستی و «ویژگیها» تفاوت دارند. در بیان چیستی انقلاب اسلامی، برخی از تحلیلگران همچون فوکو به تحیر رسیدند۷ و برخی نظریهپردازان انقلاب همچون اسکاکپل هم گمان میکردند برای درک انقلاب ایران کافی است رفرمهایی جزئی در نظریهشان ایجاد کنند. این رفرمها اما بنیان نظریهشان را دگرگون ساخت۸ و دستآخر از تبیین بخشهای مهمی از انقلاب اسلامی بازماندند.
فرای همهی این نظریات اما انقلاب اسلامی از منطقی درونی برخوردار بود که در بینش «امام» صورت میبست و در کنش «امت» شکل میگرفت. کنشگران انقلاب اسلامی تصویر و تفسیر روشنی از انقلاب داشتند که از ذخیرهی معرفتی عالم اسلامی برخاسته بود و چیستی، چرایی و چگونگی یک «انقلاب» را برایشان تبیین نموده و مینماید. نظریهای که امام خمینی در خلال انقلاب عملی تشریح کرد و با تمام نظریههای انقلاب، در دو ویژگی مشترکشان تفاوت و بلکه تقابل داشت: نظریهی انقلاب امام خمینی نه محافظهکار، که در پی انقلاب و بازتولید بود. امام خمینی در تبیین انقلاب برای پایان آن نسخه نمیپیچند، بلکه برای بازتولید آن تئوری میپردازند. تفاوت دیگر آن است که امام خمینی خاستگاه انقلاب اجتماعی را در دیگر تحولات اجتماعی که در بنیاد انسانی اجتماع جستوجو میکنند.
ماهیت معرفتی انقلاب اسلامی از منظر آیتالله خامنهای
بخش مهمی از مفاهیم کلیدی نظریهی انقلاب امام خمینی بر انقلاب انسانی، روحی و درونی تمرکز داشت. حضرت آیتالله خامنهای نیز دیدگاهی را در تشریح انقلاب میپروانند که آشکارا بر این مفهوم تمرکز دارد. مبنای معرفتی که ایشان در اینباره دارند، خواندنی است: «انقلاب، انقلاب مردم است. انقلاب مناسبات اجتماعى و اقتصادى، فرع بر انقلاب مردم است. تا مردم منقلب نشوند، آن انقلاب اقتصادى و تغییر و تبدیل مناسبات اجتماعى و اقتصادى و سیاسى هم اصلاً تحقق پیدا نمىکند.»
ازاینروی بر این باورند که در صورت عدم بازتولید انقلاب انسانی، انقلاب اجتماعی هم «قطعاً موفق نشده و انقلاب واقع نگردیده است.» رهبر انقلاب، انقلاب انسانی را آغازین انقلاب و مبنا قرار میدهند و میگویند: «مردم در اول کار بحمدالله یک انقلاب روحى پیدا کردند که حرکت بسیار مهمى بود و نتیجهاش همینى شد که مىبینیم.» اما در ادامه، برای بازتولید انقلاب اسلامی، باید به بسط این انقلاب انسانی اندیشید. براساس استدلال آیتالله خامنهای، از یکسو این بسط شامل «ادامه»، «تعمیق» و «تعمیم» خواهد بود و از سوی دیگر، پیامد این عدم بسط کاملاً روشن بیان میشود: «اگر آنچه که واقع شد، ادامه پیدا نکند و تعمیق نشود و تعمیم نیابد... این انقلاب قطعاً موفق نبوده و نیست.»۹
تأکید ایشان بر «بسیج» و تعریف آن بهمثابهی یک فراسازمان، تأکید بر جریان حزباللهی در آغاز دههی پس از جنگ و نقش محوری آنها و اخیراً استدلال ایشان پیرامون «جناح فرهنگی مؤمن و انقلابی» و مسئلهی انزوای این جریان، همگی در این چارچوب فهم میشود.
ترمیدور ایرانی
در ادبیات محافظهکار مطالعات انقلاب، یک انقلاب حاصل یک تب تند است. یک بیماری و وضعیت غیرعادی (Abnormal) است که دیر یا زود بهبود مییابد و شرایط به حالت عادی (Normal) بازمیگردد. یکی از صریحترین ایدهها در این زمینه را کرین برینتون پرورانده است. این نظریه مدعی است انقلابها فارغ از همهی فرقهای جزئی، از قوانینی کلی و مشترک پیروی میکنند. در تاریخ طبیعیای که وی برای انقلاب تصویر میکند، همهی انقلابها پس از دورهای انقلابیگری فرومینشینند و به شرایط عادی پیش از انقلاب بازمیگردند. برینتون این بازگشت را تحت عنوان «ترمیدور» بررسی میکند.۱۰ اگرچه این نظریه در تصویر و تحلیل این بازگشت تنها نیست و انتظار بازگشت به شرایط عادی، روحی است که در دیگر نظریههای انقلاب نیز کموبیش سرگردان است. پرسشی که این نظریه و نظریههای جامعهشناسی انقلاب در مورد انقلاب اسلامی طرح میکند، ترمیدور انقلاب ایران است. انقلاب اسلامی ایران چه هنگام فرومینشیند؟
بیشک برای هر انقلابی میتوان بازگشتی تصور نمود، اما فرایند بازگشت در انقلاب اسلامی از جنس همان فرایند پیشرفت و وقوع انقلاب خواهد بود. تمایز انقلاب اسلامی مستلزم تمایز در بازگشت آن نیز هست. اگر «انقلاب اسلامی» برخاسته از «اسلام انقلابی» و «انقلاب انسانی» در پی آن بوده و همبود با «انسان انقلابی» است. بازگشت آن نیز در همین چارچوب روی میدهد.
در ساحت نظری امام و امت، انقلاب کبیر اسلامی ایران یک بیماری نیست تا دوران ترمیدور و نقاهتی داشته باشد، بلکه کوششی است برای یک رهایی تکاملی از بیماریهایی که دستکم در دو سدهی اخیر همواره همراه تاریخیمان بوده است. کوشش استقلالخواهانه، آزادیخواهانه، عدالتخواهانه و معنویتخواهانهای است برای رهایی از بیماری استعمار، استبداد، استثمار و استحمار و انحطاط فرهنگی. خواستهایی که همواره و در پی رسیدن به سطحی از آنها، سطوح بالاتری هم هست.
بااینهمه اصل امکان «بازگشت» در مورد یک انقلاب اسلامی نهتنها منتفی نیست، بلکه کاملاً محتمل است. همچنانکه مطابق آیات قرآن، در مورد انقلاب اسلامی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم هم این احتمال وجود داشته است. در این شکی نیست که یک انقلاب اسلامی نیز ممکن است نهتنها از مسیر نیل به آرمانهایش بازبماند، بلکه بهنحوی معکوس، بهضد خود تبدیل گردد.۱۱ تنها مسئله این است که مسیر این بازگشت کدام است؟ زمینهی بازگشت چیست و زمانهی آن چه هنگام است؟
برحسب شرحی که ارائه شد، میتوان گفت بازگشت هنگامی روی میدهد که یک و یا هر دو موتور محرکهی انقلاب اسلامی آسیب ببیند؛ «اسلام انقلابی» و آرمانهای برآمده از آن به محاق رفته و یا دایرهی کنش «انسان انقلابی» محدود گردد. پرسش اما اینجاست که این بازگشت در چه زمینه و زمانهای محتملتر است؟ براساس تئوری اسلامی انقلاب، هنگامه و گاهوارهی بازگشت چیست؟
مسیرهای بازگشت در یک انقلاب اسلامی
در بصیرتهای قرآنی پیرامون انقلاب اجتماعی، هشدارها نسبت به روند بازگشت در انقلاب صدر اسلام، با تعبیر «رد علی اعقاب» و «انقلاب علی اعقاب» مفهومسازی شده و در دو بستر محتمل دانسته شده است. موطن یکی از زمینههای بازگشت از انقلاب یا انقلاب معکوس، عبارت است از مناسبات درونی جامعهی اسلامی. هنگامی که یک انقلاب در حال گذار به عصر پس از بنیانگذار است. ماهیت معرفتی انقلابهای اسلامی، به رهبری انقلاب نقشی محوری میبخشد. رهبر انقلاب همان فردی است که معانی انقلاب را در میان امت منتشر میسازد و خود نیز تجسم این معانی است. رهبری یک انقلاب توحیدی، شرح انضمامی آرمانهای انقلاب است و این آرمانها در ضمن و ذیل او درک میشوند. ازاینرو این احتمال وجود دارد که برخی افراد، رحلت رهبری را پایان آرمانها بدانند. استدلال قرآن در اینباره راهگشاست: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ»۱۲
بستر و معبر دیگر بازگشت در یک انقلاب توحیدی اما در مناسبات بیرونی و روابط خارجی یک انقلاب روی میدهد. از منظر قرآن، همواره این احتمال وجود دارد که بخشی از مؤمنان یک انقلاب توحیدی بهدلایل محافظهکارانهای به سمتوسوی «پیوستگی» با دشمنان انقلاب پیش بروند. آنها در توجیه این پیوستگی و ولایت با دشمن، بر این اساس استدلال میکنند که خطرهای احتمالی که از سوی دشمنان وجود دارد، ما را تهدید میکند. به عقیدهی آنان، این پیوستگی موجب دفع این خطرات میشود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ. فَتَرَى الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا فی أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ»۱۳ براساس آموزههای قرآنی، درصورتیکه بخشی از مؤمنان انقلاب براساس منطق غلط (مانند آنچه گذشت) به پیروی از دشمنان انقلاب بپردازند، این مناسبات سبب بازگشت به گذشته خواهد شد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ»۱۴
بر این اساس میتوان گفت در دو مقطع، یعنی پس از امام خمینی و در دورهی کنونی، کوششها و نظریهسازیهای نیروهای معطوف به ترمیدور، برای عادیسازی انقلاب اسلامی ایران و هضم آن در نظام جهانی به اوج رسیده و کموبیش با این منطق قابل تحلیل است. بااینحال انقلاب اسلامی ظرفیتهایی دارد که با فعال ساختن آن میتواند مانع ترمیدور شود: «در انقلاب اسلامى پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است.»۱۵
بسط معنایی در گفتمان انقلاب اسلامی
بار دیگر به سخنان چند ماه اخیر رهبر انقلاب بازگردیم. در سخنرانیهای چند ماه اخیر رهبر انقلاب اسلامی، بسامد کلیدواژههایی با بنمایه و مضمون «انقلاب» افزایش یافته است. ایشان بهوضوح در حال بسط و بازتولید معانی انقلابی در برابر پروژههای ترمیدوری انقلاب اسلامی هستند؛ جریانی که قلهی کوششهایش ارائهی تفسیری از سیرت نظام۱۶ است که بتوان با آن انقلاب اسلامی را درون نظام جهانی سلطه هضم کرد.
تلاشهای اخیر ترمیدوری در بستر دوم و در سطح روابط بیرونی جریان دارد. در این سطح کوشش میشود تعریف اثباتها یا هویت و نفیها یا غیریت انقلاب اسلامی تغییر کند. انقلاب اسلامی هویت خود را در «استقلال» میجوید و غیریت خود را با مفهوم «استکبار» تعریف میکند. جریان ترمیدوری اما قلب هویت انقلاب و قلب معنایی این مفاهیم را نشانه گرفته است. میکوشد از استقلال به انزوا تعبیر کند۱۷ و از استکبار به نظم جهانی، جامعهی بینالملل و قدرتهای جهانی.
پاسخ ضد ترمیدوری رهبر انقلاب اما روشن است. همچنانکه تولد انقلاب اسلامی با اسلام انقلابی و انسان انقلابی ممکن گشت، بازتولید انقلاب اسلامی در برابر جریان بازگشت انقلاب، با تأکید بر این مفاهیم ممکن میگردد. فراتر از این، در انقلابهای توحیدی، رهبری انقلاب از چالش بازگشت، فرصتی میسازد برای بسط معنایی بیشتر انقلاب. کوشش نیروهای معطوف به ترمیدوری برای قلب مفاهیمی که در قلب گفتمان انقلاب قرار دارند، با پاسخ رهبری دینی انقلاب اسلامی مواجه میشود. در سطح امامت، امام با اجتهادی انقلابی به بازتولید و بسط معنای و مفاهیم انقلابی میپردازد، افقهای جدیدی در ساحت اندیشهی انقلاب گشوده میشود و مفاهیم جدیدی خلق میگردد. در بستر این گشایش مفهومی است که نیروی معطوف به انقلاب اسلامی امکانهای جدیدی برای کنش معطوف به انقلاب مییابد و سطح متکاملتری از انقلاب اسلامی را بازتولید میکند.
بار دیگر به سخنان چندماه اخیر رهبر انقلاب بازگردیم. در سخنرانیهای چند ماه اخیر رهبر انقلاب اسلامی، بسامد کلیدواژههایی با بنمایه و مضمونِ «انقلاب» افزایش یافته است. این مفاهیم را میتوان حول دو محور «اندیشه و تفکر انقلابی» (اسلام انقلابی) و «نیروها و جناح انقلابی» (انسان انقلابی و کنشهای آن) تقسیم کرد. این سخنان را منظومهوار بخوانیم و به دلالتهای عملی آن ملتزم باشیم. این مضامین اصلیترین نیاز «انسان انقلاب» در نزاع ترمیدوری/تکاملی پیشروست.
پینوشتها:
۱. روح یک جهان بیروح، میشل فوکو، نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی، ص۵۴.
۲. رهیافتهای نظری بر انقلاب اسلامی، عبدالوهاب فراتی، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ص۱۸۵-۲۱۶.
۳. بازتاب انقلاب اسلامی ایران در نظریات انقلاب: تولد و شکلگیری نسل چهارم تئوریهای انقلاب، محمدباقر خرمشاد، مجلهی جامعهشناسی ایران، دورهی پنجم، ش۳، ص۸۶-۱۲۳.
۴. امام خمینی در موارد متعدد این مسئله را متذکر شدهاند و تئوریزه کردهاند، از جمله در وصیتنامهشان مینویسند: «شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همهی انقلابها جداست؛ هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزهی انقلاب و قیام و تردید نیست که این یک تحفهی الهی و هدیهی غیبی بوده که از جانب خداوند منان به این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است.» برای توضیح بیشتر، نکبه: مقالهی «نظریه انقلاب امام خمینی» از نگارنده.
۵. در موارد متعدد، از جمله در بیانات مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۸۵ استدلال میکنند که «انقلاب اسلامى از این تحلیل جامعهشناختى بهکلى مستثناست.»
۶. شهید مطهری در مباحثی که چند هفته پس از انقلاب داشتند، به این مبحث پرداختهاند. نکبه: پیرامون انقلاب اسلامی.
۷. میشل فوکو و تحیر فلسفی-جامعهشناختی در تبیین انقلاب اسلامی، احسان شاکری، مجلهی ۱۵خرداد، زمستان ۱۳۸۴، ش۶، ص۹۰-۱۰۹.
۸. روششناسی مطالعات انقلاب با تأکید بر انقلاب اسلامی ایران، محمدرضا طالبان، ص۲۰۱.
۹. بیانات، مورخ ۱ اسفند ۱۳۶۹.
۱۰. کالبدشکافی چهار انقلاب، کرین برینتون، محسن ثلاثی، انتشارات زریاب، ص۲۴۰-۲۷۵.
۱۱. بیانات رهبر انقلاب، مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۸۹.
۱۲. آلعمران، ۱۴۴.
۱۳. مائده، ۵۱-۵۲.
۱۴. آلعمران، ۱۴۹.
۱۵. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)، ۱۴ خرداد ۱۳۸۵.
۱۶. در ارتباط با بحث ساخت و صورت حقوقی/ هویت و سیرت حقیقی نظام جمهوری اسلامی، نکبه: بیانات مورخ ۲۴ آذر ۱۳۸۷.
۱۷. رهبر انقلاب در بیانات مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ دربارهی تئوریسازی علیه استقلال اینچنین استدلال میکنند: «متأسفانه کسانی هستند که تئوریسازی میکنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا میکنند، گاهی به این عنوان که امروز استقلال کشورها یک ارزش به حساب نمیآید، قلمزنی میکنند و حرف میزنند. این حرفها هم در بین جامعه پخش میشود. کسانی اینجوری حرکت میکنند. این یک غلط بزرگ، یک خطای بسیار مهم و خطرناک است. امام معتقد به استقلال کشور بود.»
منابع
برینتون، کرین (۱۳۸۲)، کالبدشکافی چهار انقلاب، محسن ثلاثی، تهران، زریاب.
خرمشاد، محمدباقر (۱۳۸۳)، بازتاب انقلاب اسلامی ایران در نظریات انقلاب: تولد و شکلگیری نسل چهارم تئوریهای انقلاب، مجلهی جامعهشناسی ایران، دورهی پنجم، ش ۳.
خمینی، احمد (۱۳۷۴)، دیدگاهها: منتخبی از مواضع حجتالاسلاموالمسلمین حاج سید احمد خمینی، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
خمینی، سید روحالله (۱۳۷۸)، صحیفهی امام: مجموعه آثار امام خمینی (س)، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ۲۲ج.
شاکری، احسان (۱۳۸۴)، میشل فوکو و تحیر فلسفی-جامعهشناختی در تبیین انقلاب اسلامی، مجلهی ۱۵خرداد، ش۶، ص۹۰ -۱۰۹.
طالبان، محمدرضا (۱۳۸۸)، روششناسی مطالعات انقلاب با تأکید بر انقلاب اسلامی ایران، اول، تهران، معاونت پژوهشی پژوهشکدهی امام خمینی و انقلاب اسلامی.
کاپلان، لورنس (۱۳۷۵)، مطالعهی تطبیقی انقلابها از کرامول تا کاسترو، محمد عبداللهی، انتشارات علامه طباطبایی.
فراتی، عبدالوهاب (۱۳۷۷)، رهیافتهای نظری بر انقلاب اسلامی، قم، معاون امور اساتید و دروس معارف اسلامی.
فوکو، میشل (۱۳۸۴)، ایران: روح یک جهان بیروح، نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، اول، تهران، نی.
مطهری، مرتضی (۱۳۶۲)، پیرامون انقلاب اسلامی، اول، تهران، صدرا.
کاپلان، لورنس، (۱۳۷۵)، مطالعهی تطبیقی انقلابها از کرامول تا کاسترو، محمد عبداللهی، انتشارات علامه طباطبایی.
Goldstone, J. (۱۹۸۰), "Theories of Revolution: The Third Generation", Word politics, vol. ۳۲, n. ۳.
Skocpol, Theda ( ۱۹۷۹), "States and Social Revolutions: A Comparative Analysis of France, Russia and China ", Combridge University.
Taylor, S. (۱۹۸۴), Social Science and revolution, New York, St. Martins Press
Tilly, Charles (۱۹۷۸), "From Mobilization Revolution", Reading, Mass: Addison Wesley.
در سخنرانیهای چندماههی رهبر انقلاب اسلامی، بسامد کلیدواژههایی با بنمایه و مضمون «انقلاب» افزایش یافته است. منظومهای از مفاهیمی چون «جوان مؤمن انقلابی» (۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱ فروردین ۱۳۹۵، ۲۸ بهمن ۱۳۹۴، ۳۰ دی ۱۳۹۴ و ۱۹ دی ۱۳۹۴)، «تفکر انقلابی» (۱۹ دی ۱۳۹۴)، «هندسهی انقلاب اسلامی»، «خطوط اساسی و اصول انقلاب اسلامی» (۱۴ بهمن ۱۳۹۴)، «انقلابی ماندن»، «انقلابی فکر کردن» و «انقلابی عمل کردن» (۲۰ اسفند ۱۳۹۴)، «انقلابیگری»، «مهد انقلاب» و «انقلابزدایی» (۲۵ اسفند ۱۳۹۴)، «تربیت انقلابی» و «کار انقلابی» (۱ اردیبهشت ۱۳۹۵)، «تجربهی متراکم انقلاب» و «نیروهای انقلابی» (۳ خرداد ۱۳۹۵)، «جریان غیرانقلابی» (۱۴ بهمن ۱۳۹۴ و ۲۵ اسفند ۱۳۹۵)، «هویت انقلابی» (۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵و ۴ خرداد ۱۳۹۵)، «تفکر انقلابی» (۲۵ اسفند ۱۳۹۴) و مانند آن که طی قریب به شش ماه گذشته به پای ثابت و محور اصلی سخنرانیها، نوشتهها و پیامهای رهبر انقلاب اسلامی بدل شده است. در سخنرانی ۱۴ خرداد ایشان نیز این موضوع به اوج خود رسید و محور اصلی بیانات ایشان پیرامون همین مسأله بود. کوشش اصلی این یادداشت بازاندیشی پیرامون چیستی و چرایی این خط جدید معرفتی است که رهبر انقلاب اسلامی گشودهاند.
در میان همهی انقلابها و در میانهی بازار گرم تئوریهای انقلاب در نیمهی دوم قرن بیستم، انقلاب اسلامی ایران موردی خاص بود که کام و سعادت را در خلافآمد عادت جستوجو میکرد. همانطور که آمد، نظریههای انقلاب از کثرت قابل توجهی برخوردارند. بر این اساس، توافق بر سر چیستی یک انقلاب بسیار دشوار است. در مورد انقلاب اسلامی ایران اما یک توافق وجود دارد: «تمایز» انقلاب اسلامی ایران از همهی انقلابها و نظریهها. گویی در مورد خاصبودگی انقلاب ایران، میان ناظران بیرونی و کنشگران درونی نوعی اتفاقنظر وجود دارد. تحلیلگران از میشل فوکوِ پستمدرن گرفته۱ تا تدا اسکاکپلِ چپگرا۲ و جان فورانِ ایرانشناس۳ انقلاب ایران را بیبدیل میدادند.
کنشگران انقلاب در سطوح رهبری و نظریهپردازی، شخصیتهایی مانند امام خمینی،۴ آیتالله خامنهای۵ و شهید مطهری۶ نیز بر این بیبدیلی تأکید میکنند و بر این باورند که مانند و الگوی انقلاب اسلامی ایران را در انقلاب اسلامی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در صدر اسلام میتوان یافت.
این تحلیلها هرقدر در اذعان و اعلانِ «ویژه بودن» انقلاب اسلامی مشترکاند، در بیان چیستی و «ویژگیها» تفاوت دارند. در بیان چیستی انقلاب اسلامی، برخی از تحلیلگران همچون فوکو به تحیر رسیدند۷ و برخی نظریهپردازان انقلاب همچون اسکاکپل هم گمان میکردند برای درک انقلاب ایران کافی است رفرمهایی جزئی در نظریهشان ایجاد کنند. این رفرمها اما بنیان نظریهشان را دگرگون ساخت۸ و دستآخر از تبیین بخشهای مهمی از انقلاب اسلامی بازماندند.
بیشک برای هر انقلابی میتوان بازگشتی تصور نمود، اما فرایند بازگشت در انقلاب اسلامی از جنس همان فرایند پیشرفت و وقوع انقلاب خواهد بود. تمایز انقلاب اسلامی مستلزم تمایز در بازگشت آن نیز هست. اگر «انقلاب اسلامی» برخاسته از «اسلام انقلابی» و «انقلاب انسانی» در پی آن بوده و همبود با «انسان انقلابی» است. بازگشت آن نیز در همین چارچوب روی میدهد.
فرای همهی این نظریات اما انقلاب اسلامی از منطقی درونی برخوردار بود که در بینش «امام» صورت میبست و در کنش «امت» شکل میگرفت. کنشگران انقلاب اسلامی تصویر و تفسیر روشنی از انقلاب داشتند که از ذخیرهی معرفتی عالم اسلامی برخاسته بود و چیستی، چرایی و چگونگی یک «انقلاب» را برایشان تبیین نموده و مینماید. نظریهای که امام خمینی در خلال انقلاب عملی تشریح کرد و با تمام نظریههای انقلاب، در دو ویژگی مشترکشان تفاوت و بلکه تقابل داشت: نظریهی انقلاب امام خمینی نه محافظهکار، که در پی انقلاب و بازتولید بود. امام خمینی در تبیین انقلاب برای پایان آن نسخه نمیپیچند، بلکه برای بازتولید آن تئوری میپردازند. تفاوت دیگر آن است که امام خمینی خاستگاه انقلاب اجتماعی را در دیگر تحولات اجتماعی که در بنیاد انسانی اجتماع جستوجو میکنند.
بخش مهمی از مفاهیم کلیدی نظریهی انقلاب امام خمینی بر انقلاب انسانی، روحی و درونی تمرکز داشت. حضرت آیتالله خامنهای نیز دیدگاهی را در تشریح انقلاب میپروانند که آشکارا بر این مفهوم تمرکز دارد. مبنای معرفتی که ایشان در اینباره دارند، خواندنی است: «انقلاب، انقلاب مردم است. انقلاب مناسبات اجتماعى و اقتصادى، فرع بر انقلاب مردم است. تا مردم منقلب نشوند، آن انقلاب اقتصادى و تغییر و تبدیل مناسبات اجتماعى و اقتصادى و سیاسى هم اصلاً تحقق پیدا نمىکند.»
ازاینروی بر این باورند که در صورت عدم بازتولید انقلاب انسانی، انقلاب اجتماعی هم «قطعاً موفق نشده و انقلاب واقع نگردیده است.» رهبر انقلاب، انقلاب انسانی را آغازین انقلاب و مبنا قرار میدهند و میگویند: «مردم در اول کار بحمدالله یک انقلاب روحى پیدا کردند که حرکت بسیار مهمى بود و نتیجهاش همینى شد که مىبینیم.» اما در ادامه، برای بازتولید انقلاب اسلامی، باید به بسط این انقلاب انسانی اندیشید. براساس استدلال آیتالله خامنهای، از یکسو این بسط شامل «ادامه»، «تعمیق» و «تعمیم» خواهد بود و از سوی دیگر، پیامد این عدم بسط کاملاً روشن بیان میشود: «اگر آنچه که واقع شد، ادامه پیدا نکند و تعمیق نشود و تعمیم نیابد... این انقلاب قطعاً موفق نبوده و نیست.»۹
تأکید ایشان بر «بسیج» و تعریف آن بهمثابهی یک فراسازمان، تأکید بر جریان حزباللهی در آغاز دههی پس از جنگ و نقش محوری آنها و اخیراً استدلال ایشان پیرامون «جناح فرهنگی مؤمن و انقلابی» و مسئلهی انزوای این جریان، همگی در این چارچوب فهم میشود.
در ادبیات محافظهکار مطالعات انقلاب، یک انقلاب حاصل یک تب تند است. یک بیماری و وضعیت غیرعادی (Abnormal) است که دیر یا زود بهبود مییابد و شرایط به حالت عادی (Normal) بازمیگردد. یکی از صریحترین ایدهها در این زمینه را کرین برینتون پرورانده است. این نظریه مدعی است انقلابها فارغ از همهی فرقهای جزئی، از قوانینی کلی و مشترک پیروی میکنند. در تاریخ طبیعیای که وی برای انقلاب تصویر میکند، همهی انقلابها پس از دورهای انقلابیگری فرومینشینند و به شرایط عادی پیش از انقلاب بازمیگردند. برینتون این بازگشت را تحت عنوان «ترمیدور» بررسی میکند.۱۰ اگرچه این نظریه در تصویر و تحلیل این بازگشت تنها نیست و انتظار بازگشت به شرایط عادی، روحی است که در دیگر نظریههای انقلاب نیز کموبیش سرگردان است. پرسشی که این نظریه و نظریههای جامعهشناسی انقلاب در مورد انقلاب اسلامی طرح میکند، ترمیدور انقلاب ایران است. انقلاب اسلامی ایران چه هنگام فرومینشیند؟
بیشک برای هر انقلابی میتوان بازگشتی تصور نمود، اما فرایند بازگشت در انقلاب اسلامی از جنس همان فرایند پیشرفت و وقوع انقلاب خواهد بود. تمایز انقلاب اسلامی مستلزم تمایز در بازگشت آن نیز هست. اگر «انقلاب اسلامی» برخاسته از «اسلام انقلابی» و «انقلاب انسانی» در پی آن بوده و همبود با «انسان انقلابی» است. بازگشت آن نیز در همین چارچوب روی میدهد.
در ساحت نظری امام و امت، انقلاب کبیر اسلامی ایران یک بیماری نیست تا دوران ترمیدور و نقاهتی داشته باشد، بلکه کوششی است برای یک رهایی تکاملی از بیماریهایی که دستکم در دو سدهی اخیر همواره همراه تاریخیمان بوده است. کوشش استقلالخواهانه، آزادیخواهانه، عدالتخواهانه و معنویتخواهانهای است برای رهایی از بیماری استعمار، استبداد، استثمار و استحمار و انحطاط فرهنگی.
در ساحت نظری امام و امت، انقلاب کبیر اسلامی ایران یک بیماری نیست تا دوران ترمیدور و نقاهتی داشته باشد، بلکه کوششی است برای یک رهایی تکاملی از بیماریهایی که دستکم در دو سدهی اخیر همواره همراه تاریخیمان بوده است. کوشش استقلالخواهانه، آزادیخواهانه، عدالتخواهانه و معنویتخواهانهای است برای رهایی از بیماری استعمار، استبداد، استثمار و استحمار و انحطاط فرهنگی. خواستهایی که همواره و در پی رسیدن به سطحی از آنها، سطوح بالاتری هم هست.
بااینهمه اصل امکان «بازگشت» در مورد یک انقلاب اسلامی نهتنها منتفی نیست، بلکه کاملاً محتمل است. همچنانکه مطابق آیات قرآن، در مورد انقلاب اسلامی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم هم این احتمال وجود داشته است. در این شکی نیست که یک انقلاب اسلامی نیز ممکن است نهتنها از مسیر نیل به آرمانهایش بازبماند، بلکه بهنحوی معکوس، بهضد خود تبدیل گردد.۱۱ تنها مسئله این است که مسیر این بازگشت کدام است؟ زمینهی بازگشت چیست و زمانهی آن چه هنگام است؟
برحسب شرحی که ارائه شد، میتوان گفت بازگشت هنگامی روی میدهد که یک و یا هر دو موتور محرکهی انقلاب اسلامی آسیب ببیند؛ «اسلام انقلابی» و آرمانهای برآمده از آن به محاق رفته و یا دایرهی کنش «انسان انقلابی» محدود گردد. پرسش اما اینجاست که این بازگشت در چه زمینه و زمانهای محتملتر است؟ براساس تئوری اسلامی انقلاب، هنگامه و گاهوارهی بازگشت چیست؟
در بصیرتهای قرآنی پیرامون انقلاب اجتماعی، هشدارها نسبت به روند بازگشت در انقلاب صدر اسلام، با تعبیر «رد علی اعقاب» و «انقلاب علی اعقاب» مفهومسازی شده و در دو بستر محتمل دانسته شده است. موطن یکی از زمینههای بازگشت از انقلاب یا انقلاب معکوس، عبارت است از مناسبات درونی جامعهی اسلامی. هنگامی که یک انقلاب در حال گذار به عصر پس از بنیانگذار است. ماهیت معرفتی انقلابهای اسلامی، به رهبری انقلاب نقشی محوری میبخشد. رهبر انقلاب همان فردی است که معانی انقلاب را در میان امت منتشر میسازد و خود نیز تجسم این معانی است. رهبری یک انقلاب توحیدی، شرح انضمامی آرمانهای انقلاب است و این آرمانها در ضمن و ذیل او درک میشوند. ازاینرو این احتمال وجود دارد که برخی افراد، رحلت رهبری را پایان آرمانها بدانند. استدلال قرآن در اینباره راهگشاست: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ»۱۲
بستر و معبر دیگر بازگشت در یک انقلاب توحیدی اما در مناسبات بیرونی و روابط خارجی یک انقلاب روی میدهد. از منظر قرآن، همواره این احتمال وجود دارد که بخشی از مؤمنان یک انقلاب توحیدی بهدلایل محافظهکارانهای به سمتوسوی «پیوستگی» با دشمنان انقلاب پیش بروند. آنها در توجیه این پیوستگی و ولایت با دشمن، بر این اساس استدلال میکنند که خطرهای احتمالی که از سوی دشمنان وجود دارد، ما را تهدید میکند. به عقیدهی آنان، این پیوستگی موجب دفع این خطرات میشود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ. فَتَرَى الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا فی أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ»۱۳ براساس آموزههای قرآنی، درصورتیکه بخشی از مؤمنان انقلاب براساس منطق غلط (مانند آنچه گذشت) به پیروی از دشمنان انقلاب بپردازند، این مناسبات سبب بازگشت به گذشته خواهد شد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ»۱۴
بر این اساس میتوان گفت در دو مقطع، یعنی پس از امام خمینی و در دورهی کنونی، کوششها و نظریهسازیهای نیروهای معطوف به ترمیدور، برای عادیسازی انقلاب اسلامی ایران و هضم آن در نظام جهانی به اوج رسیده و کموبیش با این منطق قابل تحلیل است. بااینحال انقلاب اسلامی ظرفیتهایی دارد که با فعال ساختن آن میتواند مانع ترمیدور شود: «در انقلاب اسلامى پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است.»۱۵
بسط معنایی در گفتمان انقلاب اسلامی
بار دیگر به سخنان چند ماه اخیر رهبر انقلاب بازگردیم. در سخنرانیهای چند ماه اخیر رهبر انقلاب اسلامی، بسامد کلیدواژههایی با بنمایه و مضمون «انقلاب» افزایش یافته است. ایشان بهوضوح در حال بسط و بازتولید معانی انقلابی در برابر پروژههای ترمیدوری انقلاب اسلامی هستند؛ جریانی که قلهی کوششهایش ارائهی تفسیری از سیرت نظام۱۶ است که بتوان با آن انقلاب اسلامی را درون نظام جهانی سلطه هضم کرد.
پاسخ ضد ترمیدوری رهبر انقلاب اما روشن است. همچنانکه تولد انقلاب اسلامی با اسلام انقلابی و انسان انقلابی ممکن گشت، بازتولید انقلاب اسلامی در برابر جریان بازگشت انقلاب، با تأکید بر این مفاهیم ممکن میگردد. فراتر از این، در انقلابهای توحیدی، رهبری انقلاب از چالش بازگشت، فرصتی میسازد برای بسط معنایی بیشتر انقلاب.
تلاشهای اخیر ترمیدوری در بستر دوم و در سطح روابط بیرونی جریان دارد. در این سطح کوشش میشود تعریف اثباتها یا هویت و نفیها یا غیریت انقلاب اسلامی تغییر کند. انقلاب اسلامی هویت خود را در «استقلال» میجوید و غیریت خود را با مفهوم «استکبار» تعریف میکند. جریان ترمیدوری اما قلب هویت انقلاب و قلب معنایی این مفاهیم را نشانه گرفته است. میکوشد از استقلال به انزوا تعبیر کند۱۷ و از استکبار به نظم جهانی، جامعهی بینالملل و قدرتهای جهانی.
پاسخ ضد ترمیدوری رهبر انقلاب اما روشن است. همچنانکه تولد انقلاب اسلامی با اسلام انقلابی و انسان انقلابی ممکن گشت، بازتولید انقلاب اسلامی در برابر جریان بازگشت انقلاب، با تأکید بر این مفاهیم ممکن میگردد. فراتر از این، در انقلابهای توحیدی، رهبری انقلاب از چالش بازگشت، فرصتی میسازد برای بسط معنایی بیشتر انقلاب. کوشش نیروهای معطوف به ترمیدوری برای قلب مفاهیمی که در قلب گفتمان انقلاب قرار دارند، با پاسخ رهبری دینی انقلاب اسلامی مواجه میشود. در سطح امامت، امام با اجتهادی انقلابی به بازتولید و بسط معنای و مفاهیم انقلابی میپردازد، افقهای جدیدی در ساحت اندیشهی انقلاب گشوده میشود و مفاهیم جدیدی خلق میگردد. در بستر این گشایش مفهومی است که نیروی معطوف به انقلاب اسلامی امکانهای جدیدی برای کنش معطوف به انقلاب مییابد و سطح متکاملتری از انقلاب اسلامی را بازتولید میکند.
بار دیگر به سخنان چندماه اخیر رهبر انقلاب بازگردیم. در سخنرانیهای چند ماه اخیر رهبر انقلاب اسلامی، بسامد کلیدواژههایی با بنمایه و مضمونِ «انقلاب» افزایش یافته است. این مفاهیم را میتوان حول دو محور «اندیشه و تفکر انقلابی» (اسلام انقلابی) و «نیروها و جناح انقلابی» (انسان انقلابی و کنشهای آن) تقسیم کرد. این سخنان را منظومهوار بخوانیم و به دلالتهای عملی آن ملتزم باشیم. این مضامین اصلیترین نیاز «انسان انقلاب» در نزاع ترمیدوری/تکاملی پیشروست.
پینوشتها:
۱. روح یک جهان بیروح، میشل فوکو، نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی، ص۵۴.
۲. رهیافتهای نظری بر انقلاب اسلامی، عبدالوهاب فراتی، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ص۱۸۵-۲۱۶.
۳. بازتاب انقلاب اسلامی ایران در نظریات انقلاب: تولد و شکلگیری نسل چهارم تئوریهای انقلاب، محمدباقر خرمشاد، مجلهی جامعهشناسی ایران، دورهی پنجم، ش۳، ص۸۶-۱۲۳.
۴. امام خمینی در موارد متعدد این مسئله را متذکر شدهاند و تئوریزه کردهاند، از جمله در وصیتنامهشان مینویسند: «شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همهی انقلابها جداست؛ هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزهی انقلاب و قیام و تردید نیست که این یک تحفهی الهی و هدیهی غیبی بوده که از جانب خداوند منان به این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است.» برای توضیح بیشتر، نکبه: مقالهی «نظریه انقلاب امام خمینی» از نگارنده.
۵. در موارد متعدد، از جمله در بیانات مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۸۵ استدلال میکنند که «انقلاب اسلامى از این تحلیل جامعهشناختى بهکلى مستثناست.»
۶. شهید مطهری در مباحثی که چند هفته پس از انقلاب داشتند، به این مبحث پرداختهاند. نکبه: پیرامون انقلاب اسلامی.
۷. میشل فوکو و تحیر فلسفی-جامعهشناختی در تبیین انقلاب اسلامی، احسان شاکری، مجلهی ۱۵خرداد، زمستان ۱۳۸۴، ش۶، ص۹۰-۱۰۹.
۸. روششناسی مطالعات انقلاب با تأکید بر انقلاب اسلامی ایران، محمدرضا طالبان، ص۲۰۱.
۹. بیانات، مورخ ۱ اسفند ۱۳۶۹.
۱۰. کالبدشکافی چهار انقلاب، کرین برینتون، محسن ثلاثی، انتشارات زریاب، ص۲۴۰-۲۷۵.
۱۱. بیانات رهبر انقلاب، مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۸۹.
۱۲. آلعمران، ۱۴۴.
۱۳. مائده، ۵۱-۵۲.
۱۴. آلعمران، ۱۴۹.
۱۵. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)، ۱۴ خرداد ۱۳۸۵.
۱۶. در ارتباط با بحث ساخت و صورت حقوقی/ هویت و سیرت حقیقی نظام جمهوری اسلامی، نکبه: بیانات مورخ ۲۴ آذر ۱۳۸۷.
۱۷. رهبر انقلاب در بیانات مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ دربارهی تئوریسازی علیه استقلال اینچنین استدلال میکنند: «متأسفانه کسانی هستند که تئوریسازی میکنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا میکنند، گاهی به این عنوان که امروز استقلال کشورها یک ارزش به حساب نمیآید، قلمزنی میکنند و حرف میزنند. این حرفها هم در بین جامعه پخش میشود. کسانی اینجوری حرکت میکنند. این یک غلط بزرگ، یک خطای بسیار مهم و خطرناک است. امام معتقد به استقلال کشور بود.»
منابع
برینتون، کرین (۱۳۸۲)، کالبدشکافی چهار انقلاب، محسن ثلاثی، تهران، زریاب.
خرمشاد، محمدباقر (۱۳۸۳)، بازتاب انقلاب اسلامی ایران در نظریات انقلاب: تولد و شکلگیری نسل چهارم تئوریهای انقلاب، مجلهی جامعهشناسی ایران، دورهی پنجم، ش ۳.
خمینی، احمد (۱۳۷۴)، دیدگاهها: منتخبی از مواضع حجتالاسلاموالمسلمین حاج سید احمد خمینی، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
خمینی، سید روحالله (۱۳۷۸)، صحیفهی امام: مجموعه آثار امام خمینی (س)، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ۲۲ج.
شاکری، احسان (۱۳۸۴)، میشل فوکو و تحیر فلسفی-جامعهشناختی در تبیین انقلاب اسلامی، مجلهی ۱۵خرداد، ش۶، ص۹۰ -۱۰۹.
طالبان، محمدرضا (۱۳۸۸)، روششناسی مطالعات انقلاب با تأکید بر انقلاب اسلامی ایران، اول، تهران، معاونت پژوهشی پژوهشکدهی امام خمینی و انقلاب اسلامی.
کاپلان، لورنس (۱۳۷۵)، مطالعهی تطبیقی انقلابها از کرامول تا کاسترو، محمد عبداللهی، انتشارات علامه طباطبایی.
فراتی، عبدالوهاب (۱۳۷۷)، رهیافتهای نظری بر انقلاب اسلامی، قم، معاون امور اساتید و دروس معارف اسلامی.
فوکو، میشل (۱۳۸۴)، ایران: روح یک جهان بیروح، نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، اول، تهران، نی.
مطهری، مرتضی (۱۳۶۲)، پیرامون انقلاب اسلامی، اول، تهران، صدرا.
کاپلان، لورنس، (۱۳۷۵)، مطالعهی تطبیقی انقلابها از کرامول تا کاسترو، محمد عبداللهی، انتشارات علامه طباطبایی.
Goldstone, J. (۱۹۸۰), "Theories of Revolution: The Third Generation", Word politics, vol. ۳۲, n. ۳.
Skocpol, Theda ( ۱۹۷۹), "States and Social Revolutions: A Comparative Analysis of France, Russia and China ", Combridge University.
Taylor, S. (۱۹۸۴), Social Science and revolution, New York, St. Martins Press
Tilly, Charles (۱۹۷۸), "From Mobilization Revolution", Reading, Mass: Addison Wesley.