به گزارش مشرق، روزنامه «حمایت» در یادداشتی به قلم «حسامالدین برومند»نوشت:
اینکه رژیمی با مختصات عربستان سعودی که ید طولایی در نقض حقوق بشر دارد با تهدید مالی و اخاذی، تصمیم سازمان ملل را عوض می کند و از لیست سیاه کودک کشی و کلکسیونی از جنایات در کمتر از بیست و چهار ساعت خارج می شود، واقعیت تلخ ساختار پوسیده بزرگترین سازمان بینالمللی است که داعیه صلح و امنیت جهانی دارد.
طرفه آنکه بان کی مون دبیرکل سازمان ملل در اعترافاتی تاریخی و کم نظیر به صراحت این بده بستان های کثیف و پلشت را شرح می دهد: "برداشتن نام ائتلاف تحت امر عربستان از فهرست سیاه به دلیل تهدیدهای برخی کشورها مبنی بر قطع حمایتهای مالیشان از سازمان ملل متحد انجام شده است." و گویا در مقام این است که چون در شرایط اضطراری بوده باید به کار سازمان ملل مجوز داد !
البته این یک نمونه استثنایی و نادر در وابستگی سازمان ملل به کانون های بین المللی قدرت و ثروت نیست و معمولا دبیرکل ها پس از فراغت از منصب دیبرکلی سازمان ملل در کتابهای خاطرات شان به آن پرداخته اند. همچنانکه پطروس غالی دبیرکل مصری سازمان ملل در سال های 1992 تا 1996، دوازده، سیزده سال پس از پایان مسئولیتش تازه به حرف آمد و در کتابی که با عنوان «نگاهی به جهان فردا» منتشر کرد از پشت پرده ها گفت و در ترجیع بند همه ناگفته ها نوشت: «من دبیر کل سازمان ملل نبودم؛ تابع دستورات آمریکا و اسرائیل بودم»!
اما موضوع این نوشته پرداختن به سخنان و اعترافات امثال بان کی مون تا پطروس غالی در بیان ضرورت تجدید نظر در ساختار سازمان ملل نیست چراکه این مسئله اظهر من الشمس است و نیازمند دلیل و استدلال و طرح شواهد و قرائن نیست. این یادداشت می کوشد زاویه ای دیگر از این موضوع را واکاوی کند که برای امروز جامعه ما عبرت آموز است و آن خودباختگی و شیفتگی جریان مرموزی است که با ژست فهم و آگاهی از شرایط بین المللی و ساختارسازمان ملل، معمولا در بزنگاه های حساس و سرنوشتساز، ساز مخالفت با اصول انقلابی کشورمان سر می دهد و جمهوری اسلامی متهم می شود که چرا بر اساس استانداردهای به اصطلاح بینالمللی عمل نکرده است!
این جریان با رسانه های زنجیره ای و شبکه عنکبوتی خود همواره حقوق بشر غربی و مولفه های حقوقی مکتب لیبرال را پمپاژ کرده و شارح نظم حقوقی و ساختار مدرن آن بوده است. این جریان ، منتقد- بخوانید مخالف – مجازات های اسلامی بوده و همواره با استدلالاتی مغلوط و مخلوط از درست و نادرست، قبله آمال خود را در سازوکار حقوق به اصطلاح مدرن دانسته است.
این جریان وقتی از مکتب لیبرال می گوید آنچنان به ذوق می آید که رسیدن به حقوق بشر، صلح، عدالت، آزادی و نظایر آن را در نظم و نظام خودساخته بشر مدرن و مدرنیته می بیند و در این آینه هرکس و هر نظامی با آن نخواند، متهم و محکوم به عقب ماندگی و تحجر و سنتی بودن می شود!
جریانی که پندار و باورش این است که دنیا مبتنی بر نظام بین الملل است و همچون دهکده ای است که کدخدای آن شاخص ها و استانداردها و ضوابط را تعیین نموده است و در این مسیر نمی شود خلاف جریان آب حرکت کرد و گویا محکوم به دترمیسم سیاسی (تن دادن به مناسبات و ساختار)در نظام مدرن بین الملل هستیم!
این جریان معتقد است چرا جمهوری اسلامی منتقد و مخالف سرسخت نظام بین الملل است؟ چرا جمهوری اسلامی می گوید "حقوق بشر" پروژه و بازیچه آمریکایی هاست؟ چرا جمهوری اسلامی می گوید کدخدا دارد ده را می چاپد؟ چرا جمهوری اسلامی می گوید نهادهای سازمان ملل بیطرف نیستند؟ و چرا...؟
اما برخلاف تصورات گفته شده، اکنون اعترافات تاریخی بان کی مون به وضوح نشان می دهد سازمان ملل بازیچه قدرت های غربی بوده است و تشت رسوایی آن از بام افتاده است؛ ظاهرا اتهام بزرگ جمهوری اسلامی فقط این است که زودتر از همه فهمیده مشکلات این سازوکار آلوده و نظام حقوقی لیبرال مسلک چیست و اتهام بزرگ تر اینکه جمهوری اسلامی در مقابل این نظم و نظامی که پول پرستی و سودگرایی و افزون طلبی اساس آن می باشد و حتی حوزه حقوقی را هم به سیطره درآورده و از آن اعتبارزدایی کرده ، جانانه ایستاده است.
آری ما متهمیم چون باکدخدا نبستیم، زیر بلیط او نرفتیم و با کانون های زر و زور بینالمللی سازش نکردیم و در پوشش شعارهای پرطمطراق دموکراسی، حقوق بشر، صلح، قانون، آزادی و مبارزه با تروریسم و ... به ائتلاف سیاه جاه طلبی ها، غارتگری ها، جنایات، جنگ و خونریزی ها و آدم کشی ها و کودک کشی ها تن ندادیم.