کد خبر 590213
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۲:۵۹

با اين همه، پنهان نيست كه جمعي از كساني كه عارف متوقع بود پي رياست او باشند، ضمن حمايت از لاريجاني، دنبال انصراف عارف از كانديداتوري رياست مجلس رفتند. گرچه كه اين حمايت تأثير چنداني بر تعداد آراي لاريجاني و عارف نداشت، اما براي دلخورتر كردن عارفي كه از سال 92 دلخور يك انصراف اجباري بود، كفايت مي‌كرد.

به گزارش مشرق، روزنامه جوان در یادداشتی یه قلم کبری آسوپار نوشت:

محمدرضا عارف حتي اگر در نماز جمعه‌ 29 خرداد 88 پاي درددل رهبري با امام زمان گريه هم نكرده بود، صرف حضور در آن نماز جمعه‌ خاص كافي بود كه خط او را از تندروها جدا كند. تندروهايي كه در آن نماز جمعه غايب بودند و همان زمان نقشه‌ اردوكشي‌هاي خياباني بعدي را در سر مي‌پروراندند و در نهايت مسيري را رفتند كه نظام را تا لبه‌ پرتگاه برد. آيا عارف از جنس آنهاست؟

 عارف اين روزها از هم جناحي‌هايش دلخور است. او براي رياست مجلسي كه با آن همه هياهو مدعي بودند اكثريتش را در دست دارند، رأي نياورد و تصور مي‌كند خيانت هم‌جناحي‌هايش در بهارستان باعث شده تا او رئيس مجلس نشود. اين البته تحليل درستي نيست؛ واقعيت اين است كه عارف و دوستانش نتوانستند به شناخت مناسبي از آرايش سياسي نمايندگان مجلس دست يابند و در واقع فريب تبليغات خود ساخته را خوردند.

با اين همه، پنهان نيست كه جمعي از كساني كه عارف متوقع بود پي رياست او باشند، ضمن حمايت از لاريجاني، دنبال انصراف عارف از كانديداتوري رياست مجلس رفتند. گرچه كه اين حمايت تأثير چنداني بر تعداد آراي لاريجاني و عارف نداشت، اما براي دلخورتر كردن عارفي كه از سال 92 دلخور يك انصراف اجباري بود، كفايت مي‌كرد.

عارف با دلخوري و بدون اعلام حمايت از حسن روحاني انصراف داد و با حفظ فاصله ميان خود و دولت يازدهم در سه سال گذشته، نشان داد اين دلخوري جدي است. او بعدتر به جايگاهي هم در دولت يازدهم نرسيد و انصراف او قدر دانسته نشد و حاصلي هم براي او نداشت. 

در انتخاب رياست مجلس نيز از دو گروه اصلاح‌طلبان و حاميان دولت، گروه دوم فاصله‌ قابل توجهي از عارف گرفتند؛ شايد هم چون سياس‌تر بودند و گرچه شعار پيروزي در انتخابات را مي‌دادند اما تحليل‌هاي خود را بر واقعيت منطبق كردند و نه بر شعارها. چندان هم اهل هزينه دادن پاي جناح و كانديداي جناحي نبودند و به جاي اينكه حول كانديداي خود جمع شوند تا پيروز شود(يا حتي نشود) حول كانديداي پيروز جمع شدند كه او را كانديداي خود بدانند. از عارف هم تا جايي دفاع كردند كه مي‌دانستند پيروز مي‌شود. عارف از جنس اينها نيست؛ نه تا اين حد سياس و نه اهل دور زدن سياسي و نه لابي‌كننده‌ ماهر. به نظر مي‌رسد عارف بايد نگاه دقيق‌تري به حاميان ليست اميد داشته باشد؛ شايد لازم باشد همچنان هويت مستقل از روحيه كارگزاراني را حفظ كند. وحدت در انتخابات هفتم اسفند فاصله‌اي را كم نكرده است. 

و اما اصلاح‌طلبان؛ جرياني كه عارف از ميان آنها برخاسته، اما فراز و فرودهايي كه عارف با آنان داشته، نشان مي‌دهد نگاه ابزاري اصلاح‌طلبان شامل خيلي گزاره‌ها و افراد مي‌شود؛ حتي خودي‌هاي‌شان. روزي كه او را مي‌خواستند، كانديداي‌شان بود. فردايش او به عنوان تنها كانديداي اصلاح‌طلب انتخابات 92 بايد انصراف مي‌داد، چون ليدرهاي اصلاح‌طلب اينگونه تشخيص داده بودند.

هدف، بردن در انتخابات بود و اين ميانه نتايج نظرسنجي‌ها نشان مي‌داد عارف نمي‌تواند ابزار مناسبي براي رسيدن به اين هدف باشد. او انصراف داده شد. بعدتر اغلب اصلاح‌طلبان او را به رياست مجلس وعده دادند و از تصور در دست گرفتن رياست دو قوه، دهان‌شان شيرين مي‌شد؛ تصوري كه زمان زيادي برد تا اصلاح‌طلبان پي به غلط بودنش ببرند. در انتخابات مجلس او سرليست بود، چون در وضع موجود، كسي ديگر نبود كه اصلاح‌طلبان ذيل اسم او ليست بدهند و از سويي آنها تصور مي‌كردند عارف آنها را به هدفشان يعني پيروزي در انتخابات مجلس مي‌رساند. وگرنه دور نبود روزي كه عارف را اصلاح‌طلب بدلي ناميده بودند و نمي‌خواستند او را در ميان خود پذيرا باشند.

اين دسته تصور مي‌كردند عارف مي‌تواند جايگاه قوه مقننه را بعد از سه دوره، به اصلاح‌طلبان برگرداند و براي همين آن تندروي‌ها و بدلي و قلابي ناميدن‌ها را موقتاً فراموش كردند. آنها در تحليل آرايش سياسي نمايندگان مجلس دچار خطا شدند، وگرنه اگر يقين به باخت عارف داشتند، هرگز لاريجاني يعني فرد پيروز را رها نمي‌كردند و به حمايت از عارف ادامه دهند.

حالا هم در انتخاب رئيس كميسيون آموزش، چون سوداي باخت اصولگرايان را دارند، دور عارف جمع شده‌اند؛ بليت عارف را وسط گذاشته و با خود مي‌گويند اگر باختيم هم هزينه‌اش از اعتبار ما نرفته، عارف وسط ميدان بوده است! وگرنه عارف براي رياست شعبه 13 بررسي اعتبارنامه‌ها رأي نياورد، چه رسد به كميسيون آموزش. و كم‌كم عارف خواهد ديد كه جايگاهش از رياست جمهوري و رياست مجلسي كه براي خود توصيف كرده بود، به كجا تقليل يافته است. عارف از جنس آنها هم نيست؛ نه در آن حد نگاه ابزاري به همه چيز و همه كس دارد، نه به وقتش، دنباله‌رو تندروي‌هاي آنان است.

عارف اهل سياست بازي‌هاي اينگونه نيست. شايد وقتش رسيده اعتبارش را از وسط سياست‌بازي‌هاي كارگزاراني و اصلاح‌طلبي جمع كند و از اصلاح‌طلب بدلي بودن، نه دلخور كه خشنود و مفتخر باشد. اين بدلي بودن را به فال نيك بگيرد؛ هويت مستقل از اين هر دو گروه سياسي براي خود تعريف كند و به علم و فرهنگ برسد؛ مقوله‌هايي كه با دنياي ساده عارف منطبق‌تر است تا دنياي هزار رنگ سياست كارگزاراني و اصلاح‌طلبي. در دنياي سياست نمي‌شود هم براي درددل آيت‌الله خامنه‌اي با امام زمان نشست و اشك ريخت و هم ليدر جرياني بود كه موسوي و كروبي را قهرمان مي‌دانند.