مراسم گرامیداشت سردار شهید ناصر بختیاری از نیروهای لشکر 17 علی‌بن ابیطالب در دفاع مقدس، شب گذشته با حضور تعدادی از همرزمان و فرماندهان دوران دفاع مقدس در تهران برگزار شد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، در این مراسم که به همت هیات محبان‌العسگری استان مرکزی برگزار شد، کریمی و مقدسی دو تن از نماینددگان استان مرکزی در مجلس شورای اسلامی در مورد ویژگی‌های شهید ناصر بختیاری مطالبی بیان کردند.

کریمی گفت: شخصیت شهید بختیاری باید به صورت استانی و ملی معرفی شود و نباید در این باره کوتاهی کنیم.این شهید در قبل،حین و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اقدامات زیادی انجام داده است که هر یک به نوبه خود قابل توجه و بررسی است.

وی افزود:رشادت‌های شهید بختیاری در کردستان به ویژه در سنندج،بانه و سردشت فراموش نمی‌شود.این شهید در روزی که ستون رزمندگان اسلام در مسیر بانه سردشت در کمین ضدانقلاب قرار گرفت فداکاری‌های زیادی از خود به یادگار گذاشت.

مقدسی دیگر نماینده استان مرکزی در این مراسم گفت:در زمانی که شهردار شازند بودم اولین کنگره شهید ناصر بختیاری را برگزار کردیم. این شهید از یاران شهید دکتر مصطفی چمران محسوب می‌شد و خدماتش به انقلاب انکارناپذیر است.

در ادامه مراسم،سردار داود غیاثی‌راد از همرزمان شهید ناصر بختیاری هم گفت: شهید بختیاری می‌گفت که من زمانی باید شهید شوم که به معنی واقعی به انقلاب خدمت کرده باشم و باید حتما به وسیله گلوله توپ و تانک شهید شوم. این شهید به آرزویش رسید چون گلوله توپ دشمن مستقیما به قلبش اصابت کرد و دستش به آن طرف مرز و نزدیک پاسگاه زید پرتاپ شد و بعدها رزمندگان شناسایی این دست را پیدا کردند و همانجا هم دفن کردند.

وی با اشاره به خدمات شهید ناصر بختیاری گفت: شهید بختیار جزو 4000  نیرویی بود که شهید محمد بروجردی در زمان بازگشت امام خمینی (ره) به کشورمان در سال 1357 سازماندهی کرده بود. البته هر یک از خدمات شهید بختیاری در قبل،حین و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قابل توجه است.

به گفته سردار غیاثی‌راد تألیف کتاب شهید ناصر بختیاری در مرحله تحقیق و پژوهش قرار دارد.

مروری بر زندگی و فعالیت‌های شهید ناصر بختیاری:

ناصر بختیاری سال 1336 در شهرستان شازند استان مرکزی دنیا آمد. بخشی از تحصیل خود را در این شهر سپری کرد و پس از طی هشت سال تحصیل پرتلاش، برای ادامه تحصیل به اراک آمد.

مشکلات اقتصادی و تنگناهای زندگی شهید ناصر بختیاری را برآن داشت تا روزها کار کند و شب‌ها در کلاس درس حاضر شود. در دوران تحصیل رعایت نکردن مسائل اخلاقی و بی‌حجابی تعدادی از معلمان او را آزار می‌داد. با افزایش روزافزون مظاهر بی‌بندوباری و فساد اخلاقی در جامعه طاغوتی، درصدد برآمد با آن به ستیز برخیزد. فعالیت‌هایی را در این زمینه شروع کرد و با تهیه کتاب و سخنرانی‌های مذهبی، خط فکری و مبارزاتی خود را پیدا کرد.

این دوران همزمان با اوج‌گیری تظاهرات و مبارزات مردم ایران علیه رژیم خون‌آشام طاغوت بود و ناصر همراه دوستان خود با آتش زدن مشروب‌فروشی‌ها و شرکت فعال در مبارزات با مردم همراه شد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس سپاه پاسداران از نخستین کسانی بود که به سپاه پیوست.

با شروع توطئه‌های دشمن در غرب کشور، برای سرکوبی ضد انقلاب به همراه دیگر رزمندگان، عازم جبهه‌های غرب کشور شد. بعد از گذشت دو ماه مبارزه، مجروح و جهت مداوا به تهران اعزام شد.

هنوز از مجروحیت پیشین به خوبی بهبود نیافته بود که برای مبارزه با متجاوزین بعثی به جبهه گیلان غرب رفت. در «عملیات فتح شیاکوه» با قبول مسئولیت فرماندهی نیروهای اعزامی از اراک نقش فعالی را ایفا کرد و برای دومین بار مجروح شد. پس از این که تا حدودی سلامتی خود را بازیافت، به جبهه‌های جنوب رفت تا در عملیات‌های پیروزمند «فتح‌المبین» و «الی بیت‌المقدس» در سمت فرمانده گردان امام حسن مجتبی (ع) حاضر شود.

در عملیات « الی بیت‌المقدس» که برای آزادسازی «خرمشهر» انجام شد، به همراه با نیروهایش با فتح پل‌های منتهی به این شهر نقش به سزایی در بازگشت غرورآفرین شهر به آغوش میهن اسلامی ایفا کرد.

پس از پیروزی خرمشهر مسئولیت فرماندهی محور عملیاتی خط مقدم در تیپ نوبنیاد 17 علی بن‌ابیطالب (ع) را به عهده گرفت. تلاش شبانه‌روزی وی جهت آماده سازی نیروها و منطقه برای عملیات، وی را سخت به خود مشغول کرده بود، فراغت حاصل از این تلاش پیگیر را به مناجات با معبود در خلوت و قرائت قرآن سپری می‌کرد.

در غروب قبل از شروع عملیات «رمضان» در پشت خاکریز از یکی از دوستان خود کمک خواست تا با ریختن آب بر سرش، وی غسل کند. دستانش بعد از چندین بار مجروح شدن توان خود را از دست داده و توانایی کمک به وی را نداشت. به هنگام غسل کردن با خوشحالی می‌گفت: «گویا غسل آخر است!» و از این بابت خشنود بود. چند ساعت قبل از شروع عملیات با برگزاری آخرین جلسات با حضور دیگر فرماندهان منطقه، هماهنگی‌های لازم را به عمل آورد و آماده شرکت در عملیات شد.

در هدایت عملیات مهارت و تجربه خاصی داشت. در شب عملیات «رمضان» برای آزادسازی «پاسگاه زید» نیروهای تحت فرماندهی ناصر بختیاری، نخستین کسانی بودند که ضمن موفقیت در مأموریت محوله، تا چندین کیلومتر در عمق مواضع دشمن نفوذ کردند و این امر در شب اول عملیات، برای همگان باور نکردنی بود.

سرانجام پس از گذشت چند روز از عملیات «رمضان» در روز یکشنبه بیست و سوم ماه مبارک رمضان 1402 هجری قمری مصادف با بیست و چهارم تیرماه 1361 هجری شمسی با اصابت گلوله مستقیم تانک بر جسم مجروحش به دیدار معبود شتافت.

وصیت‌نامه شهید ناصر بختیاری:

...پدرجان می‌دانم که شهادت من برای تو خیلی سنگین و ناگوار است ولی همین بس برای تو ارزشمند، که پیش روی حسین سالار شهیدان روسفیدی، که به نظر من بزرگترین سعادت است. مگر می‌شود به ندای خمینی که همان ندای جدش حسین (ع) است که فرمود: «هل من ناصر ینصرنی»، لبیک نگویم؟ جواب فاطمه زهرا (س) را چه می‌توانستم بدهم. تو باید افتخار کنی که توانستی امانتی را که خدا بدستت سپرده بود همانگونه که رضایش بود تحویل و تقدیم کنی. افتخار کن پدرم، چرا که مشت محکمی به دهان ضد خمینی‌ها است و هرچه محکم‌تر بزن و استوار باش چرا که حق پیروز است و باطل سرنگون، این وعده الهی است و خلاف پذیر نیست.

پدرجان همچنان که پیشتر با ضدخداها مبارزه می‌کردی،‌ امروز هم با ضدانقلابی‌ها. با آنان که با مسلسل به جان مردم کوچه و بازار افتاده‌اند، مبارزه کن.

شهادت من باید تو را محکم‌تر کند که می‌کند. انشاءالله همیشه پیرو امام که خلاصه‌ای از روحانیت است باشید و به حرف ضدروحانیون اصلاً توجهی نکنید چرا که ایشان وسوسه‌گرند و در واقع یاران شیطان هستند.

به امام بگو: ای امام عزیز، ناصر که چیزی نبود، خود و خانواده‌ام را فدایت می‌کنم که این شعار و عمل تمام حزب‌الله است و به صدام آن نوکر آمریکا و شوروی و دیگر ابرقدرت‌ها بگو «حزب‌الله می‌میرد اما سازش نمی‌پذیرد» و تو خود بهتر می‌دانی که حسین(ع) عزیز با یزید، جد صدام سازش نکرد و در کربلای عراق درخت اسلام را آبیاری کرد و ما نیز در همان کربلا و در نبرد با فرزند خلف یزید، خون خود را فدای اسلام کردیم و چه افتخار بزرگی، و شما هستید که باید در خط حسین(ع) با یزیدیان بجنگید.

اگر کسی مرا از یاران خود خواند یا این که در جامعه شعار داد، تو اجازه نده و بگو او فقط پیرو خط امام یعنی حزب‌الله بود که همان صراط مستقیم خداست.

پدرجان نکند که به واسطه شهادت من از مسئولان امر متوقع گردی. فقط رابطه‌ات با خدا باشد و مزد این مسئله را از خدا طلب کن و منتظر آخرت باش و همیشه جهت سلامتی و طول عمر امام دعا کن چرا که امام بود که ما را نجات داد و امام بود که لبیک گفت به امام حسین(ع) و بس.

مادرم، نمی‌گویم گریه نکن، ولی پیش دوست، نه دشمنو و دوست دارم در مجالس با قدرت تمام افتخار کنی و به دیگر مادران درس ایثار و خودگذشتگی بدهی و خدا را شکر کنی که توانستی چنین اولادی را تربیت کنی چرا که تو پیش زینب کبری (س) روسپیدی.

همسر باوفایم، امیدوارم که کربلای ایران تو را محکم‌تر سازد تا بتوانی خدمتگزار اسلام باشی هرچند این مسئله برای تو غیرقابل تحمل است ولی تو را به صبر و استقامت دعوت می‌کنم.