امیر جعفری در این نمایش سنگ تمام گذاشته ولی چه فایده که مخاطب ابن ملجم را نمی‌بیند بلکه با تصویری از همان امیر جعفری تلویزیون رو به رو است که اتفاقا در قسمت‌هایی که در پشت صحنه نمایش است واقعی تر به نظر می‌رسد.

گروه فرهنگ و هنر مشرق- مجلس ضربت زدن آخرین ساخته رحمانیان است با نوشته ای از بهرام بیضایی که اخیرا روی صحنه رفته است. کار رحمانیان از منظری بهتر از کارهای قبلیش است و از منظر دیگر تکرار همان سه گانه ای که می‌بایست تمام می شد و نشد. سه گانه ای که وقتی به عارضه تکرار دچار شد؛ جذابیت اولیه‌اش از دست رفت وعلیرغم نکات مثبتش؛ به تکراری ناخوشایند و ناموزون مبدل شد. فاکتورهایی وجود دارند که گویا قرار نیست در کارهای رحمانیان دیده نشوند مثل استفاده از پرده و نمایش فیلمی بی صدا در گوشه ای از صحنه یا در این نمایش حتی بالاتر از بالاترین نقطه نمایش.
 
این که چطور به خود نویسنده اجازه اجرای کارهایش را نمی‌دهند؛ اما به دیگری اجازه می‌دهند؛ مگر نه این که متن اول و آخر هر نمایش یا فیلمی است؛ همه این قبیل موارد بحث مفصلی است که در این یادداشت مختصر نمی‌گنجد؛ اما به نظر می‌رسد سلیقه‌های فردی افراد و امضاهای شخصیشان که پای کارهای مختلف می‌گذارند به نوعی منحصر به فرد است. مثل همین نمایش که واقعا بدون بازی خوب علی عمرانی یک گمشده بزرگ و کمبود جدی دارد.
 
 
 
 
 
 
ظاهرا و به ادعای خودش؛ امیر جعفری در این نمایش سنگ تمام گذاشته ولی چه فایده که مخاطب ابن ملجم را نمی‌بیند بلکه با تصویری از همان امیر جعفری تلویزیون رو به روست (اتفاقی که در فیلم سینمایی زاپاس هم افتاده) که اتفاقا در قسمت‌هایی که در پشت صحنه نمایش است واقعی تر به نظر می رسد و این در حالی است که این ضعف را در بقیه بازیگران اصلی نمی‌بینیم.
 
شاید اگر جثه‌های دو اعرابی (با بازی‌های خوب رضا مولایی و سینا رازانی) بزگتر بود آن‌ها نظر رحمانیان را در ابن ملجم شدن جلب می‌کردند ولی با کمی مرور خاطرات باز هم به این نتیجه می‌رسیم که علی عمرانی جایش در این نمایش خالی بود. بازی رامین ناصر نصیر و فاصله گذاری‌هایش هر چند به عمد در اواخر مزاحمت ایجاد می‌کند؛ اما حرف‌های روز و نقد اجتماعی طبقاتی خاص خود را بیان می‌کند.

طراحی صحنه به وضوح تداعی کننده میادین تعزیه است و مخصوصا پر حرکتی پلکان ها به شدت در خدمت کار است و هماهنگی تمام گروه با وجود تعداد زیادشان از تمرین های فراوان خبر می دهد.بازی ها اما خوب نیستند و به جز اعرابی اول و دوم بقیه چندان به دل نمی شینند؛ تو گویی حواسشان چندان به اجرا نیست و توجه لازم را ندارند یا درکلام دیگر با دل و جان بازی نمی کنند. حرکت های فراوانی که در نمایش می بینیم باعث می شود زمان را از دست بدهیم و با این که صندلی ها اصلا راحت نیستند و مدتها از زمان تعویضش گذشته؛ اما باز نمایش مارا تا انتها نگه می دارد و در این روزهایی که بسیاری از نمایش ها را در نیمهء ابتدایی می توان ترک کرد؛ حسن بزرگی است.

 

 

 

موسیقی عربی و آوازها نیز از نقاط قوت کار محسوب می شوند و با این که به تنهایی نیز قابل شنیدن هستند؛ اما در خدمت کل نمایش هستند و همین اصرار نداشتن بر خودنمایی نشان از تجربه رحمانیان دارد؛ چون در خیلی از اجراهای دیگر مشاهده می‌شود که موسیقی بر کار سنگینی می‌کند و کلیت نمایش را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد؛ حال آن که در این کار به خوبی به بازیگران در روند طبیعی دیالوگ گویی و در کل به پیش روی نمایش کمک می کند.

نریشن‌های نمایش با صدای منوچهر اسماعیلی بازخوانی فرازهایی از نهج البلاغه است و فی‌الواقع چقدر به جا و دلنشین است؛ برعکس بسیاری از کارها نه گل درشت است و نه توی ذوق می‌دهد و نه ابدا شعاری است. مگر حضرت علی (ع) غیر از این بوده؟ و این دوبلور پیشکسوت که در نمایش هم به مرور مختصر کارنامه اش که در فیلم‌های مختلف به جای انبیا و اولیا صحبت کرده؛ عجب صدایی دارد و ای کاش میسرمی شد مخاطب هر شب صدای او را بطور زنده بشنود؛ هرچند که ضبط شده اش هم با نفوذ است و صد البته کلامی که از حضرت علی است تا مدت‌ها بر جان و دل می نشیند.

با مروری به نقدهایی که در فضای مجازی و دیگر رسانه ها بر این نمایش شده است به یک نقطه مشترک می‌رسیم که بیش از هر فاکتوری تمام توجه‌ها به متن است. نمایشنامه «مجلس ضربت زدن» نوشته بهرام بیضائی در سال ۱۳۸۱ منتشر شد در همان سال واکنش‌های متفاوتی به این نمایش و اجرا ابراز شد.

به اذعان بسیاری از صاحب‌نظران یکی از بهترین تمجید و تعریف‌هایی که از حضرت علی (ع) در ادبیات ایران شده است؛ شاید بعد از آن شعر معروف شهریار؛ همین اثر باشد. حتی بسیاری از طرفداران بیضایی او را بخاطر نوشتن این اثر متهم به عقیده بسیاری نان به نرخ روز خوری و تظاهر نمودند. اما چطور می‌شود بدون اعتقاد چنین اثری را خلق کرد؟

برنا مسروری