طراحی صحنه به وضوح تداعی کننده میادین تعزیه است و مخصوصا پر حرکتی پلکان ها به شدت در خدمت کار است و هماهنگی تمام گروه با وجود تعداد زیادشان از تمرین های فراوان خبر می دهد.بازی ها اما خوب نیستند و به جز اعرابی اول و دوم بقیه چندان به دل نمی شینند؛ تو گویی حواسشان چندان به اجرا نیست و توجه لازم را ندارند یا درکلام دیگر با دل و جان بازی نمی کنند. حرکت های فراوانی که در نمایش می بینیم باعث می شود زمان را از دست بدهیم و با این که صندلی ها اصلا راحت نیستند و مدتها از زمان تعویضش گذشته؛ اما باز نمایش مارا تا انتها نگه می دارد و در این روزهایی که بسیاری از نمایش ها را در نیمهء ابتدایی می توان ترک کرد؛ حسن بزرگی است.
موسیقی عربی و آوازها نیز از نقاط قوت کار محسوب می شوند و با این که به تنهایی نیز قابل شنیدن هستند؛ اما در خدمت کل نمایش هستند و همین اصرار نداشتن بر خودنمایی نشان از تجربه رحمانیان دارد؛ چون در خیلی از اجراهای دیگر مشاهده میشود که موسیقی بر کار سنگینی میکند و کلیت نمایش را تحت الشعاع خود قرار میدهد؛ حال آن که در این کار به خوبی به بازیگران در روند طبیعی دیالوگ گویی و در کل به پیش روی نمایش کمک می کند.
نریشنهای نمایش با صدای منوچهر اسماعیلی بازخوانی فرازهایی از نهج البلاغه است و فیالواقع چقدر به جا و دلنشین است؛ برعکس بسیاری از کارها نه گل درشت است و نه توی ذوق میدهد و نه ابدا شعاری است. مگر حضرت علی (ع) غیر از این بوده؟ و این دوبلور پیشکسوت که در نمایش هم به مرور مختصر کارنامه اش که در فیلمهای مختلف به جای انبیا و اولیا صحبت کرده؛ عجب صدایی دارد و ای کاش میسرمی شد مخاطب هر شب صدای او را بطور زنده بشنود؛ هرچند که ضبط شده اش هم با نفوذ است و صد البته کلامی که از حضرت علی است تا مدتها بر جان و دل می نشیند.
با مروری به نقدهایی که در فضای مجازی و دیگر رسانه ها بر این نمایش شده است به یک نقطه مشترک میرسیم که بیش از هر فاکتوری تمام توجهها به متن است. نمایشنامه «مجلس ضربت زدن» نوشته بهرام بیضائی در سال ۱۳۸۱ منتشر شد در همان سال واکنشهای متفاوتی به این نمایش و اجرا ابراز شد.
به اذعان بسیاری از صاحبنظران یکی از بهترین تمجید و تعریفهایی که از حضرت علی (ع) در ادبیات ایران شده است؛ شاید بعد از آن شعر معروف شهریار؛ همین اثر باشد. حتی بسیاری از طرفداران بیضایی او را بخاطر نوشتن این اثر متهم به عقیده بسیاری نان به نرخ روز خوری و تظاهر نمودند. اما چطور میشود بدون اعتقاد چنین اثری را خلق کرد؟
برنا مسروری