کربلا را عطر نابی میرسد - از خُم زهرا شرابی میرسد
بوی کافور، عطر یاس آوردهاند - لاله از اُمُالرِصاص آوردهاند
استخوانها و پلاک آوردهاند - در کفن پیچیده خاک آوردهاند
های مردم عطر یار آوردهاند- کربلا را بیقرار آوردهاند
اشک زینب از دمشق آوردهاند- غرقۀِ دریای عشق آوردهاند
از شلمچه عطر خاص آوردهاند - کربلا را انعکاس آوردهاند
های مردم یادتان میآید عشق - رفتن بر نیزهها سر تا دمشق
خاطرات کربلای پنج را- مقتل مردان درد و رنج را
جبهه و جنگ و تفنگ و تیر را - شیر مردان یل شبگیر را
های حاج احمد چه آمد بر سرت - گشته گُم چون یاس نیلی پیکرت
ای علمدار سپاهِ عشق یار - کُشت ما را بر تو سی سال انتظار
ای که مرگ و زندگی با تو قشنگ - دل به تنگ آمد بیا ای مرد جنگ
های حاج احمد کجایی مرد عشق - تا علمداری کنی ما را دمشق
تا دوباره رمز یا زهرا به لب - از سعودیها بگیری پس حلب
ای شمیم عطر ناب احمدی - کاش آخر یک سحر میآمدی
کاش میشد باز باران میگرفت –دشت دل عطر بهاران میگرفت
کُهنه شد یاد شهیدان وایِمان - دینمان بازیچۀِ دنیایِمان
رفت از خاطر چرا آن روزها - عاشقانه اشک و آه و سوزها
از شلمچه از دوعیجی یاد کو – در دلِ شیرین غم فرهاد کو
های مردم یادتان میآید عشق- رفتنِ بر نیزه سرها تا دمشق
یادتان میآید از همت دگر - یا کَسی دارد ز چمرانها خبر
از بهشتی از رجایی، باهنر - از شده پروانههای شعلهور
رفته از خاطر چرا دوران جنگ - ازچه افتادیم در گرداب ننگ
تکهپاره گشته زیر تانکها- رفت یادش رهنِ وام بانکها
از رگِ خشکیدۀِ درویشها - میمکد خون این نجومی فیشها
ایدریغا رفت جنگ از یادمان - تا شود دنیا خرابآبادمان
یادتان میآید ای مردم ز عشق - یکنفس نوشیده مِی را خُم ز عشق
یادتان میآید از دوران جنگ؟ - یا د آن ایام زیبا و قشنگ
ای سیاست خوانده و درس حقوق - پس چه شد آن روزهای پرفروغ؟
رمز یا زهرا به لبها پس چه شد- حمله کردن، نیمهشبها پس چه شد
با ولایت عهد و پیمانها چه شد – وعدۀِ کردن فدا جانها چه شد
راه قدس از کربلا رفتن چه شد؟ – ذوق و شوقِ روی مین خفتن چه شد؟
بر خزان لاله دلواپس که شد؟ - حرمت خون شهیدان پس چه شد؟
اینهمه دزدی فساد و اختلاس - کاخ و بنز و باغ و ویلاهای خاص
ای خَواصِ فاسد ویلا نشین - حرمتِ خون شهیدان است این؟
ای شده دنیای دون معبودتان - با ولایت وعده دیگر بودِتان
ای دل سید علی خون از شما –کینه در دلهاست اکنون از شما
صحبت ما با شما کفتارهاست - این شمارا آخرین اخطارهاست
شور نوابی به سر داریم ما – روی دوش خود تبر داریم ما
بشنوید ای صاحبان بُتکده - فصل سبز بُت شکنها آمده
بغض ما بُرایی شمشیرهاست - سینۀِ ما قتلِگاه تیرهاست
ای نمک را در فساد آورده غرق - ای علی را خوندل آغشته فرق
پُرشده از خون مردم جامِتان- گشته فربه از حرام اندامتان
خونِ مردم کرده اِی در شیشهها - ای رباخواران، یهودا پیشهها
لقمههای چرب و شیرین خوردهها - ای حساب خود به خارج بُردهها
ای خَواص مافیایی تیمِ تان - انتقامی سخت میگیریمِتان
ای رباخوارانِ چون قارون شده - بانکهای از طمع افیون شده
ای رفاه آلودهها، بیدردها – خائنین، ای کوفیان، نامردها
آسمان سینۀِ ما آبی است - با شما ما را سر نَوّابی است
خاوری بشنو صدای مرگ را - قصۀِ خشمِ تگرگ و برگ را
این صدایِ انتقام از نایِ ماست - رستخیز ِتیغ خون پالایِ ماست
بشنوید ای فاسدان، دجالها - ای به غارت برده بیتالمالها
صاحبان فیشهای بیحساب - ای خیانت کردهها با انقلاب
مُشتِ تان را یکبهیک وا میکُنیم – ما شمارا جمله رسوا میکُنیم
کوس رسوایی زنیم از بهرتان - میکُنیم این فیشها را زهرتان
ای زبیر و طلحه این خشم علی است - این خروشِ ذوالفقار صیقلی است
ما نبردی چون جَمل خواهیم کرد - انقلابی ما عَمل خواهیم کرد
ای گرفته آن نجومی فیشها- خون مکیده از رگ درویشها
بشنوید این آخرین اخطارها – کارتان اُفتاده با مختارها
ای ریاکاران فاسد وایتان- تیغِ مختار است و گردنهایتان
فاسدانِ خونِ بیتالمال نوش - بشنوید این شور و غوغا و خروش
ای به گِرد خویش هاله دیدهها- سفرههای اختلاس اِی چیدهها
آتش فتنه شما افروختید- خود در این آتش سراپا سوختید
ای هزاران خاوری در جیبتان- مردهشور روی بدترکیبتان
کاسبان دورۀِ تحریمها - داده بر شیطان شما تعلیمها
ذوالفقار حیدری دستیم ما - از مِی کرب و بلا مستیم ما
لب کند تَر رهبرم سید علی – نهروانها بر شما گردد جَلی
موج طوفانزای دریاییم ما - در کمین خاوریهاییم ما
وارثانِ خون مختاریم ما- داغ زهرا بر جگر داریم ما
با شما هستم که آقازادهای - جیرهخوار سفرۀِ آمادهای
با قجر شاهان شده اِی همطراز - در خیابانهای تهران تخت گاز
پورشهات را اِی خیابان گشته پیست - سُفرۀِ خالی تو میدانی که چیست؟
ای خَواصِ داده دل بر مُلک رِی - اهل رفتن کیش و تایلند و دُبی
تو خبرداری زِ کودکهای کار - از فساد و فقر و فحشاء بیشُمار
درد و رنجِ خودفروشی از نیاز - اشک شرمِ دختران بی جهاز
ای مرفه زاده دانی درد چیست؟ - جیبهای خالی یک مرد چیست؟
کرده دندانتیز، بیتالمال را - آنتالیا رفته عشقوحال را
دستهای پینهبسته دیدهای؟ - اشک مردی دلشکسته دیدهای؟
دیدهای آیا حلب آباد را؟– مردم بدبخت مادرزاد ر ا؟
درس آیا در خیابان خواندهای؟ - یا هزاران شب گرسنه ماندهای؟
کفشهای پاره بر پا دیدهای؟ - روی شرمنده ز بابا دیدهای؟
در خیابان یکشب آیا خفتهای؟ - حرفِ شرمنده ندارم گفتهای؟
در میانِ جامۀِ پوسیدهای - مرگ کارتنخوابها را دیدهای
کودکِ و طفلِ فروشی دیدهای؟ - گریه با طعم خموشی دیدهای؟
ای به صرافی دلار انباشته - خودکشی در مترو دیدن داشته!!
تو چه میدانی که رنج و درد چیست؟ - در زمستان خانههای سرد چیست؟
دل به تنگ آمد خدا را از فساد – بر کدامین واحه باید سر نهاد
کاش میشد کاش میشد کاش کاش - ریشهکن میشد از ایران این قماش
گرچه مانده پای دلها مان به گل - باز حاج احمد تو را تنگ است دل
ای دلاور مرد زهرا کیشِ ما - کاش میشد بازگردی پیش ما
کاش میشد چون تو راه عشق رفت- یکنفس تا قتلگاه عشق رفت
به امید ظهور حضرت یار
22 تیرماه 1395 منصور نظری