گروه فرهنگ و هنر مشرق- ساعت اجراهای نمایشی دوباره به حالت عادی برگشته و مخاطبان راحتتر به صندلیهای مخملین سالنهای تئاتری تکیه میزنند. برآورد مدیران سالنهای نمایشی این است که امسال تابستان، مخاطبان بیشتری به تماشای تئاترها مینشنینند و تقریباً تمام سالنهای نمایش شاهد اجرای چندین تئاتر هستند؛ نمایشهایی که هم توسط چهرههای سرشناس اجرا میشوند و هم حاصل هنرنمایی جوانان تازه نفس هستند؛ جوانهایی که ریسک پذیری آنها بیشتر از کهنه کارهاست و با شکستن ساختارها و قواعد، کارها نویی ارائه کردهاند.
نویسنده و کارگردان: اصغر خلیلی
بازیگران: فرهاد آئیش، رویا میرعلمی، ایرج راد، علیرضا آرا، رضا بهبودی، نرگس محمدی خسرو احمدی و .../ تا 20 مرداد ساعت 18/ 100 دقیقه / 25 تا 55 هزار تومان تالار وحدت
این نمایش بیگ پروداکشن، در رابطه با زندگی دکتر مصدق از زمان ملی شدن صنعت نفت تا پایان عمرش است. تحقیقات نوشتن متن دو سال پیش شروع شد؛ درست پس از پایان اجرای نمایش الیور توییست. مطالعهی عمیق اصغر خلیلی در رابطه با مصدق باعث شده تا به ابعاد تازهای اززندگی آقای نخست وزیر دست پیدا کند.
خلیلی برای اینکه جانبدارانه به ماجرا نپردازد، تمامی منابع را مطالعه کرده و حتی فیلمها و مستندهایی را که در این خصوص ساخته شده، دیده به غیر از این، پس از گذشت هشت ماه از نوشتن متن اولیه، تعدادی از صاحب نظران جامعه شناسی و سیاسیون متن را خواندهاند و نظر دادهاند. برای همین میشود با خیال راحت به تماشای این نمایش نشست و یکی از حساسترین برهههای تاریخ کشور را تماشا کرد. یکی دیگر از ویژگیهای نمایش، پر پرسوناژ بودن کار است. «راپورتهای شبانهی دکتر مصدق» 62 بازیگر دارد که چهرههای سرشناسی در میانشان به چشم میخورد خلیلی در این کار طراحی صحنه را هم خودش به عهده گرفته تا دقیقا آنچه مدنظرش است. روی صحنه ببرد؛«این نمایش 62 بازیگر دارد.
من به تئاتر اجرایی نگاه میکنم و به دنبال تئاتر گفت و گو محور نیستم، شاید یکی از دلایلی که بیشتر آثارم در خارج از ایران اجرا میَشوند، همین باشد. طراحی صحنه نمایش را خودم بر عهده دارم؛ نقطه به نقطههایی را که انتخاب کردهام در طول تحقیقهایم به آنها رسیدهام؛ مثل حیاط خانهی مصدق، دفتر نخستوزیری و ... تنیده شدن این همه صحنه در یکدیگر پیچیدگی خاص خودش را دارد. با طراحانی حرف زدم اما دید آنها از آنچه من مدنظر داشتیم،؛ دور بود و برای همین تصمیم گرفتم طراحی آن را نیز خودم برعهده بگیرم. در این مسیر علی طهرانچی، دستیارم نیز همراهی بسیاری با من داشت. طراحی صحنه، رئال یا المانی نیست. ما بخشی از تهران را بازسازی کردهایم که در زمانهای مختلفی قابل دیدن است» فرهاد آئیش در نقش دکتر مصدق از همان زمان نوشتن متن انتخاب شده بود و باقی بازیگرها بعد از پایان نوشتن نمایشنامه به مرور انتخاب شدند.
آئیش در مورد پذیرفتن این نقش میگوید که ابتدای کار به شدت نگران بوده ولی شخصیت مصدق را در خودش پیدا میکند؛ «ابتدا برایم سخت بود، طوری که استرس داشتم و تحت فشار بودم اما تحقیقاتی که داشتم و فیلمهایی که آقای خلیلی در اختیارم گذاشت و اطلاعاتی که یکی از دوستانم به نام عابدیان که روی زندگی مصدق کار کرده است، در اختیارم گذاشت کمک کرد از نظر تاریخی و روانشناسی شخصیت بیشتر مصدق را بشناسم و بسیار زود توانستم او در خودم پیدا کنم.
تقریبا روزی هشت ساعت در حال مطالعه هم روی زندگیاش هستم با شنیدن صدایش و دیدن ویدئوهایی از او به خودم امان نمیدهم که از این نقش بیرون بیایم» نمایش «رابورتهای شبانهی دکتر مصدق» سعی دارد تصویری از آنچه در آن دوران گذشته و وضعیت اجتماعی آن زمان را به روی صحنه بیارود. امیدوارم این نمایش برای کسانی که آن را تماشا میکنند، جذاب باشد. نکتهی جالب این است که زنان و مردانی که 80 سال را پشت سر گذاشته باشند، میتوانند با دیدن این نمایش با آن دوران تجدید خاطره کنند.
اصغر خلیلی همیشه دغدغهی کار تاریخی داشته و این بار زیر و روی یک شخصیت تاریخ معاصر را از دل کتابهای تاریخی بیرون کشیده و به روی صحنه آورده. البته آقای نویسنده-کارگردان نگاه زندگی نامهای به این کار ندارد و قصد نداشته زندگی مصدق را بازسازی کند؛ «برای من آزادی بیان در آن دوره جذاب و سوال برانگیز بود. آن دوره روزنامه و مجلات متعددی وجود داشته است؛ در واقع شبه آزادی بیانی اتفاق میافتد. در بررسیهایی که داشتم متوجه شدم شرایط رسانه افکار جامعه را خیلی مدیریت می کرد. وقوع کودتای 25 و 28 مرداد تحت تأثیر افکار عمومی است به خصوص 28 مرداد. فکر میکنم رسانه در این کودتا خیلی تأثیر گذار بوده است؛ به همین دلیل از این زاویهی دید نمایش را در معرض دید مخاطبانمان قرار می دهم»
مونولوگ «دکلره» نمایش با سابقهای است. سال 91 بود که مهدی کوشکی و صحرا فتحی که اعضای گروه تئاتر لیو بودند، این نمایش را در سالن انتظامی خانهی هنرمندان روی صحنه بردند. کار با استقبال عجیبی روبهرو شد و سالن کوچک انتظامی، در شبهای اجرای دکلره، نزدیک به 2000 مخاطب را به خود دید. همین اتفاق باعث شد نمایش با بازیگران جدید در تورنتو و مونترال کانادا هم روی صحنه برود. تور اجراهای بین المللی که تمام شد. گروه به ایران برگشت و حالا شبهای انتهایی اجرایشان در سالن مستقل تهران را تجربه میکنند.
«دکلره» یک نمایش اجتماعی تلخ است، البته بیشتر از نمایش شبیه به نمایش خوانی است چون بازیگرها پشت یک میز مینشینند و هنگام بازجویی روایتهای خودشان را از یک ماجرای قتل بازی میکنند. صحنهی این اثر توسط محمدحسن معجونی به شکل سادهای طراحی شده تا تماشاگر درگیر فضای فرمالیستی نشود. بنابراین سعی شده از هر چیزی که تماشاگر را از باورپذیری داستان جدا میکند، اجتناب شود.
روایتها آن قدر جذابند که طراحی صحنه ساده و بازیهای پشت میزی، رخوت به همراه نیاورد و تقریباً کسی ناراضی از سالن بیرون نمی رود. دکلره صحنههایی عریان از جامعه را بیرون میکشد که هر کسی مایل به دیدنش نیست اما این کار به قدری هنرمندانه صورت میگیرد که تلخیهای نمایش هم در ذهن مخاطب تهنشین شود و بعد از پایان کار، نگاهش را به دنیای پیرامون تغییر دهد. مهدی کوشکی نمایشنامهاش را براساس یک داستان واقعی دراماتیزه کرده؛ نمایشنامهای که مثل پازلی به هم ریخته شروع میشود و با در کنار هم قرار گرفتن قطعات پازل، داستان کامل میشود. همین اتفاق باعث شده، کار به شدت واقعیت پذیر و جذاب از آب در بیاید.
تعلیق در اعماق آتلانتیک
گروگانگیران
صادق وفایی، دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش در دانشگاه هنر تهران، به زودی دومین کار مستقلش را روی صحنه میبرد. «خیلی تمایلی نداشتم خودم بازی کنم ولی شرایط طوری پیشرفت که خودم هم یکی از نقشها را بازی کردم. البته بازیگری را دوست دارم ولی ترجیحم این بود تمرکزم بیشتر روی کارگردانی این کار باشد» از اواخر سال گذشته تمرینات کار را شروع و در این مدت تمام تلاششان را کردهاند تا کار را از ابعاد مختلف بررسی کنند و به بهترین شکل آمادهی اجرا شوند. قرار است از پنجم مرداد به مدت 15 شب روی صحنه باشند.
وفایی خودش دانشجوست و از حال و هوای جیب دانشجوها با خبر است؛ برای همین برای دانشجوها تخفیف 50 درصدی در نظر گرفته تا همه با خیال راحت به تماشای نمایش بنشینند. به گزارش همشهری جوان، وفایی نمایش «تعلیق در اعماق آتلانتیک» را با نگاهی به اتفاقات جنگ جهانی دوم آمادهی اجرا کرده است. «من به حوزههای تاریخی و بین المللی علاقه ویژهای دارم.
چندین نمایشنامه هم در همین فضا نوشتهام. شخصیتهای کارهایم خارجی هستند ولی این طور نیست که قصد فخر فروشی داشته باشم یا ادعای آوانگارد بودن من به دنبال فضا و قصهی جذاب هستم. این نمایشنامه را بر اساس یک طرح ذهنی خودم نوشتهام. کل داستان در یک زیردریایی جنگی آلمان در جنگ جهانی دوم میگذرد آن زمان نبردی به نام نبرد آتلانتیک در اقیانوس اطلس وجود داشت که زیردریاییهای آلمانی کشتیهای متفقین را غرق میکردند. البته این نمایشنامه براساس داستان واقعی نیست و این آدمها هم زاییدهی ذهنم خودم هستند» آقای کارگردان که سال 93 نمایش «شرفیایی»را روی صحنه برده، ازسختیهای شرایطکار برای دانشجوها گلایهمند است: «ما به لحاظ تقسیم وظایف در تئاترها مشکل داریم. کسی که کارگردانی کار را به عهده دارد، 95 درصد کارها را باید انجام دهد. کاش شرایطی بود که گروههای جوان دانشجو راحتتر بتوانند کار کنند؛ حتی کار را خراب کنند تا بزرگترها بیایند و کارشان را اصلاح کنند»
کمی بعدتر از طریق ناشر میفهمیم زنش همان نویسندهی مورد علاقهی مترجم است که قرار است کشته شود و احتمالا ناشر بارت ترجمه و فروش اثر یک نویسنده که به قتل رسیده معروف شود و کلی پول به جیب خواهد زد! مترجم در حال خواندن کتاب روی تخت به خواب میرود و شاید ماجراها از همین خوابیدن شروع میشود ...
ماجرا آن قدر پیچیده میشود که پیدا کردن خط و ربط میان آدمها و اتفاقات در حوصلهی بسیاری نمیگنجد. انگار نویسنده تمام تلاشش ر اکرده تا پیچیدگیهایی را اضافه کند تا نمایش تفسیر ناپذیر باشد و فرمتی از «لباس جدید پادشاه» ارائه کند و همه بهبه گویان به استقبالش بروند؛ ترفندی که جواب هم داده و مخاطبان زیادی را به سالن کشانده، مخاطبانی که از ترس طرد شدن، جرئت نکردهاند از نمایش جدید کارگردان ایراد بگیرند.
احمقها و باهوشها
«یه نکتهای که در پاورقی این کتاب هست و جالبه براتون بخونم اینه که با توجه به تمام قواعدی که بدیهی هم هست، نمیدونم چرا خیلیها به حماقت به چشم تجربه و زیبایی نگاه میکنن» این مونولوگ کوتاه به نوعی مانیفست نویسنده است و هر کدام از بازیگرها چندین بار تکرارش میکنند تا حسابی در ذهن مخاطب جا باز کند. نمایش «ترنسمیترها» اسمش را از مواد شیمایی انتقال دهندهی پیامهای عصبی به سلولها گرفته است.
رفتارهایی مثل ریسک پذیری، اعتماد به نفس و ... از این ترشحات مغزی نشأت میگیرد که اگر هر شخصی به آنها توجه کند در زندگیاش کمترین صدمه و بیشترین سود را خواهد برد. ابتدای نمایش هم بازیگرها در مورد نورو ترنسمیترها یا همان پیام رسانهای عصبی، اطلاعات میدهند تا مخاطب را برای مواجهه با داستان آماده کنند. «ترنسمیترها» برخلاف شروع پیچیدهاش، داستان خانوادگی سرراستی ر اروایت میکند؛ داستان زیادهخواهیهایی که باعث میشود زندگی از مسیر اصلیاش دور و به یک بحران اساسی تبدیل شود.
سعید سالمی که سال گذشته کارگردانی نمایش «طعم گس مرگ» را برعهده داشت در این کار نقشی شیرین و بامزه را ایفا میکند. آقای کارگردان هم همان کاراکتری را بازی میکند که با زیادهخواهی باعث میشود خودش و دیگران به دردسر بیفتند. کل قصه به صورت رئال اجرا میشود و تنها ابتدا و انتهای نمایش به صورت مونولوگهایی سورئال و علمی روی صحنه میرود.
*رابورتهای شبانهی دکتر
پایان نفت مفت
نویسنده و کارگردان: اصغر خلیلی
بازیگران: فرهاد آئیش، رویا میرعلمی، ایرج راد، علیرضا آرا، رضا بهبودی، نرگس محمدی خسرو احمدی و .../ تا 20 مرداد ساعت 18/ 100 دقیقه / 25 تا 55 هزار تومان تالار وحدت
این نمایش بیگ پروداکشن، در رابطه با زندگی دکتر مصدق از زمان ملی شدن صنعت نفت تا پایان عمرش است. تحقیقات نوشتن متن دو سال پیش شروع شد؛ درست پس از پایان اجرای نمایش الیور توییست. مطالعهی عمیق اصغر خلیلی در رابطه با مصدق باعث شده تا به ابعاد تازهای اززندگی آقای نخست وزیر دست پیدا کند.
خلیلی برای اینکه جانبدارانه به ماجرا نپردازد، تمامی منابع را مطالعه کرده و حتی فیلمها و مستندهایی را که در این خصوص ساخته شده، دیده به غیر از این، پس از گذشت هشت ماه از نوشتن متن اولیه، تعدادی از صاحب نظران جامعه شناسی و سیاسیون متن را خواندهاند و نظر دادهاند. برای همین میشود با خیال راحت به تماشای این نمایش نشست و یکی از حساسترین برهههای تاریخ کشور را تماشا کرد. یکی دیگر از ویژگیهای نمایش، پر پرسوناژ بودن کار است. «راپورتهای شبانهی دکتر مصدق» 62 بازیگر دارد که چهرههای سرشناسی در میانشان به چشم میخورد خلیلی در این کار طراحی صحنه را هم خودش به عهده گرفته تا دقیقا آنچه مدنظرش است. روی صحنه ببرد؛«این نمایش 62 بازیگر دارد.
من به تئاتر اجرایی نگاه میکنم و به دنبال تئاتر گفت و گو محور نیستم، شاید یکی از دلایلی که بیشتر آثارم در خارج از ایران اجرا میَشوند، همین باشد. طراحی صحنه نمایش را خودم بر عهده دارم؛ نقطه به نقطههایی را که انتخاب کردهام در طول تحقیقهایم به آنها رسیدهام؛ مثل حیاط خانهی مصدق، دفتر نخستوزیری و ... تنیده شدن این همه صحنه در یکدیگر پیچیدگی خاص خودش را دارد. با طراحانی حرف زدم اما دید آنها از آنچه من مدنظر داشتیم،؛ دور بود و برای همین تصمیم گرفتم طراحی آن را نیز خودم برعهده بگیرم. در این مسیر علی طهرانچی، دستیارم نیز همراهی بسیاری با من داشت. طراحی صحنه، رئال یا المانی نیست. ما بخشی از تهران را بازسازی کردهایم که در زمانهای مختلفی قابل دیدن است» فرهاد آئیش در نقش دکتر مصدق از همان زمان نوشتن متن انتخاب شده بود و باقی بازیگرها بعد از پایان نوشتن نمایشنامه به مرور انتخاب شدند.
آئیش در مورد پذیرفتن این نقش میگوید که ابتدای کار به شدت نگران بوده ولی شخصیت مصدق را در خودش پیدا میکند؛ «ابتدا برایم سخت بود، طوری که استرس داشتم و تحت فشار بودم اما تحقیقاتی که داشتم و فیلمهایی که آقای خلیلی در اختیارم گذاشت و اطلاعاتی که یکی از دوستانم به نام عابدیان که روی زندگی مصدق کار کرده است، در اختیارم گذاشت کمک کرد از نظر تاریخی و روانشناسی شخصیت بیشتر مصدق را بشناسم و بسیار زود توانستم او در خودم پیدا کنم.
تقریبا روزی هشت ساعت در حال مطالعه هم روی زندگیاش هستم با شنیدن صدایش و دیدن ویدئوهایی از او به خودم امان نمیدهم که از این نقش بیرون بیایم» نمایش «رابورتهای شبانهی دکتر مصدق» سعی دارد تصویری از آنچه در آن دوران گذشته و وضعیت اجتماعی آن زمان را به روی صحنه بیارود. امیدوارم این نمایش برای کسانی که آن را تماشا میکنند، جذاب باشد. نکتهی جالب این است که زنان و مردانی که 80 سال را پشت سر گذاشته باشند، میتوانند با دیدن این نمایش با آن دوران تجدید خاطره کنند.
اصغر خلیلی همیشه دغدغهی کار تاریخی داشته و این بار زیر و روی یک شخصیت تاریخ معاصر را از دل کتابهای تاریخی بیرون کشیده و به روی صحنه آورده. البته آقای نویسنده-کارگردان نگاه زندگی نامهای به این کار ندارد و قصد نداشته زندگی مصدق را بازسازی کند؛ «برای من آزادی بیان در آن دوره جذاب و سوال برانگیز بود. آن دوره روزنامه و مجلات متعددی وجود داشته است؛ در واقع شبه آزادی بیانی اتفاق میافتد. در بررسیهایی که داشتم متوجه شدم شرایط رسانه افکار جامعه را خیلی مدیریت می کرد. وقوع کودتای 25 و 28 مرداد تحت تأثیر افکار عمومی است به خصوص 28 مرداد. فکر میکنم رسانه در این کودتا خیلی تأثیر گذار بوده است؛ به همین دلیل از این زاویهی دید نمایش را در معرض دید مخاطبانمان قرار می دهم»
دکلره
مشکی رنگ جرمه
مونولوگ «دکلره» نمایش با سابقهای است. سال 91 بود که مهدی کوشکی و صحرا فتحی که اعضای گروه تئاتر لیو بودند، این نمایش را در سالن انتظامی خانهی هنرمندان روی صحنه بردند. کار با استقبال عجیبی روبهرو شد و سالن کوچک انتظامی، در شبهای اجرای دکلره، نزدیک به 2000 مخاطب را به خود دید. همین اتفاق باعث شد نمایش با بازیگران جدید در تورنتو و مونترال کانادا هم روی صحنه برود. تور اجراهای بین المللی که تمام شد. گروه به ایران برگشت و حالا شبهای انتهایی اجرایشان در سالن مستقل تهران را تجربه میکنند.
«دکلره» یک نمایش اجتماعی تلخ است، البته بیشتر از نمایش شبیه به نمایش خوانی است چون بازیگرها پشت یک میز مینشینند و هنگام بازجویی روایتهای خودشان را از یک ماجرای قتل بازی میکنند. صحنهی این اثر توسط محمدحسن معجونی به شکل سادهای طراحی شده تا تماشاگر درگیر فضای فرمالیستی نشود. بنابراین سعی شده از هر چیزی که تماشاگر را از باورپذیری داستان جدا میکند، اجتناب شود.
تعلیق در اعماق آتلانتیک
گروگانگیران
صادق وفایی، دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش در دانشگاه هنر تهران، به زودی دومین کار مستقلش را روی صحنه میبرد. «خیلی تمایلی نداشتم خودم بازی کنم ولی شرایط طوری پیشرفت که خودم هم یکی از نقشها را بازی کردم. البته بازیگری را دوست دارم ولی ترجیحم این بود تمرکزم بیشتر روی کارگردانی این کار باشد» از اواخر سال گذشته تمرینات کار را شروع و در این مدت تمام تلاششان را کردهاند تا کار را از ابعاد مختلف بررسی کنند و به بهترین شکل آمادهی اجرا شوند. قرار است از پنجم مرداد به مدت 15 شب روی صحنه باشند.
وفایی خودش دانشجوست و از حال و هوای جیب دانشجوها با خبر است؛ برای همین برای دانشجوها تخفیف 50 درصدی در نظر گرفته تا همه با خیال راحت به تماشای نمایش بنشینند. به گزارش همشهری جوان، وفایی نمایش «تعلیق در اعماق آتلانتیک» را با نگاهی به اتفاقات جنگ جهانی دوم آمادهی اجرا کرده است. «من به حوزههای تاریخی و بین المللی علاقه ویژهای دارم.
چندین نمایشنامه هم در همین فضا نوشتهام. شخصیتهای کارهایم خارجی هستند ولی این طور نیست که قصد فخر فروشی داشته باشم یا ادعای آوانگارد بودن من به دنبال فضا و قصهی جذاب هستم. این نمایشنامه را بر اساس یک طرح ذهنی خودم نوشتهام. کل داستان در یک زیردریایی جنگی آلمان در جنگ جهانی دوم میگذرد آن زمان نبردی به نام نبرد آتلانتیک در اقیانوس اطلس وجود داشت که زیردریاییهای آلمانی کشتیهای متفقین را غرق میکردند. البته این نمایشنامه براساس داستان واقعی نیست و این آدمها هم زاییدهی ذهنم خودم هستند» آقای کارگردان که سال 93 نمایش «شرفیایی»را روی صحنه برده، ازسختیهای شرایطکار برای دانشجوها گلایهمند است: «ما به لحاظ تقسیم وظایف در تئاترها مشکل داریم. کسی که کارگردانی کار را به عهده دارد، 95 درصد کارها را باید انجام دهد. کاش شرایطی بود که گروههای جوان دانشجو راحتتر بتوانند کار کنند؛ حتی کار را خراب کنند تا بزرگترها بیایند و کارشان را اصلاح کنند»
پرتقالهای کال
نمایش نارس
تازهترین نمایش صابر ابر، از همان روزهای اول اجرا، پرفروش بود و از همان ابتدا آخر هفتههای دو اجرایی را پشت سر گذاشت اما نکتهی عجیب ماجرا اینجاست که «پرتقالهای کال» به جز اسم کارگردان و بازیگران، هیچ عامل دیگری برای پرفروش شدن ندارند. نمایشنامه ماجرای پیچیدهی توطئهی قتل یک نویسنده به دست یک مترجم است. مترجمی (چنگیزیان) توسط یک ناشر که در واقع شوهر زن نویسنده است (و نمایندهی قدرت و سرمایه و دسیسه) به پاریس فرستاده میشود تا زن نویسندهاش را به قتل برساند. مترجم از ابتدا، نمیداند بابت تطمیعاش باید آدم بکشد. او و همسرش در اتاق هتلی در پاریس مستقر میَشوند. مترجم در حال خواندن کتابی از تنها نویسندهی محبوب زندگیاش است. ماجرای کتاب در واقع همان حکایتی است که در کل نمایش اتفاق میافتد.
کمی بعدتر از طریق ناشر میفهمیم زنش همان نویسندهی مورد علاقهی مترجم است که قرار است کشته شود و احتمالا ناشر بارت ترجمه و فروش اثر یک نویسنده که به قتل رسیده معروف شود و کلی پول به جیب خواهد زد! مترجم در حال خواندن کتاب روی تخت به خواب میرود و شاید ماجراها از همین خوابیدن شروع میشود ...
ترنسمیترها
احمقها و باهوشها
«یه نکتهای که در پاورقی این کتاب هست و جالبه براتون بخونم اینه که با توجه به تمام قواعدی که بدیهی هم هست، نمیدونم چرا خیلیها به حماقت به چشم تجربه و زیبایی نگاه میکنن» این مونولوگ کوتاه به نوعی مانیفست نویسنده است و هر کدام از بازیگرها چندین بار تکرارش میکنند تا حسابی در ذهن مخاطب جا باز کند. نمایش «ترنسمیترها» اسمش را از مواد شیمایی انتقال دهندهی پیامهای عصبی به سلولها گرفته است.
رفتارهایی مثل ریسک پذیری، اعتماد به نفس و ... از این ترشحات مغزی نشأت میگیرد که اگر هر شخصی به آنها توجه کند در زندگیاش کمترین صدمه و بیشترین سود را خواهد برد. ابتدای نمایش هم بازیگرها در مورد نورو ترنسمیترها یا همان پیام رسانهای عصبی، اطلاعات میدهند تا مخاطب را برای مواجهه با داستان آماده کنند. «ترنسمیترها» برخلاف شروع پیچیدهاش، داستان خانوادگی سرراستی ر اروایت میکند؛ داستان زیادهخواهیهایی که باعث میشود زندگی از مسیر اصلیاش دور و به یک بحران اساسی تبدیل شود.
سعید سالمی که سال گذشته کارگردانی نمایش «طعم گس مرگ» را برعهده داشت در این کار نقشی شیرین و بامزه را ایفا میکند. آقای کارگردان هم همان کاراکتری را بازی میکند که با زیادهخواهی باعث میشود خودش و دیگران به دردسر بیفتند. کل قصه به صورت رئال اجرا میشود و تنها ابتدا و انتهای نمایش به صورت مونولوگهایی سورئال و علمی روی صحنه میرود.