اسکار یکی از شاخصترین مراسمهای اهدای جوایز در جهان است و هر ساله در بیش از ۱۰۰ کشور جهان بهصورت زنده پخش میشود. جایزه اسکار یکی از 9 جایزه از جوایز آکادمی است. آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک توسط لویی بیمیر، مدیر استودیو مترو گلدوین مایر ایجاد شد. جایزه اسکار بهترین فیلم زبان خارجی، یکی از جوایز معتبر اسکار است که از سوی آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک به فیلمهای به زبان غیر انگلیسی این جشنواره تعلق میگیرد. هنگامی که نخستین جشنواره اسکار در سال ۱۹۲۹ برگزار شد جایزهای مجزا برای فیلمهای زبانهای خارجی وجود نداشت. در خلال سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۵ برنامهای برای اعطای جایزه به فیلم خارجی مطرح شد تا اینکه در بیست و نهمین دوره، در سال ۱۹۵۶، بود که این جایزه رسما به یک فیلم خارجی تعلق گرفت. از آن زمان هر سال یک فیلم غیرانگلیسی زبان در این مراسم جایزه میگیرد. برخلاف جوایز دیگرِ اسکار، لازم نیست که حتما فیلمهای نامزدشده در این بخش در سینماهای آمریکا اکران شده باشند. کافی است که، در مدتی که آکادمی مشخص میکند، در کشوری که آن فیلم را نامزد کرده است، دستکم بهمدت هفت روز در سینماهای تجاری اکران شده باشد. شرط مهم دیگر این است که بخشِ عمده دیالوگهای فیلمها باید حتما به زبانی غیر از انگلیسی باشد و آکادمی روی این موضوع سختگیری میکند. همچنین آکادمی فیلمهایی را که پیش از اکران در سینما از رسانههای دیگر مثل تلویزیون و اینترنت پخش شده باشند به نامزدی در این بخش قبول نمیکند. مروری بر فیلمهای 15 سال اخیر خواهیم داشت.
به گزارش مشرق، فیلمی عرفانی ـ رزمی در سبک ووشیا به کارگردانی آنگ لی محصول مشترک کشورهای چین، هنگ کنگ، تایوان و آمریکا در سال ۲۰۰۰ است. در این فیلم بازیگران بینالمللی از قوم هان همچون چو یون فات، میشل یئو، ژانگ زئی و چانگ چن ایفای نقش میکنند. ببر خیزان، اژدهای پنهان بیش از ۴۰ جایزه سینمایی در سالهای 2000 و 2001 را بهدست آورده است. این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان (تایوان) و نیز سه جایزه اسکار و شش نامزدی جایزه اسکار دیگر شامل بهترین فیلم شده است. این فیلم همچنین برنده سه جایزه بفتا (و 10 نامزدی بفتا) و دو جایزه گلدن گلوب، شامل گوی طلایی بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان شده است.
چرا فیلم جایزه گرفت؟
در سینمای هالیوود، گرایش به بودیسم را بهویژه از دهه 90، به وفور میبینیم. مارتین اسکورسیزی فیلم «کاندون» را راجع به دالایی لامای چهاردهم، رهبر بوداییان تبت میسازد، فیلم «بودای کوچک» ساخته و اکران میشود، خانم جین کمپیون فیلم «دود مقدس» را راجع به مکاتب عرفانی بودایی میسازد و فیلم معروف «هفت سال» در تبت ساخته میشود. حتی در فیلمهای رزمی، آثاری میبینیم که به وضوح مجسمههای خدایان متعدد بودایی و هندو را نمایش میدهند و گویی پشت هر فیلم 10 مرتاض و راهب شرقی نشستهاند و فیلمنامه را
مینویسند.
اسکار خارجی سال 2001 (هفتاد و چهارمین دوره اسکار )
برگزیده : سرزمین هیچکس
این فیلم برنده برترین نمایش تصویری ویژه جشنواره کن ۲۰۰۱، بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب ۲۰۰۲ و نامزد بهترین فیلم خارجی اسکار ۲۰۰۲ بوده است. فیلم به رخدادهای دیوانهوار برآمده از خودشیفتگی بیمارگونه قومی ـ نژادی منجر به فروپاشی یوگسلاوی سابق میپردازد.
اسکار خارجی سال 2002 (هفتاد و پنجمین دوره اسکار )
برگزیده : هیچ کجا در آفریقا
هفتاد پنجمین دوره اسکار را باید سال هولوکاست سینمایی نامگذاری کنیم. فیلم پیانو (رومن پولانسکی)، با پرداختن به موضوع هولوکاست، تمام جوایز اصلی آکادمی را درو میکند و بهتبع این جوزدگی اسکار بهترین فیلم غیر انگلیس زبان به فیلمی در مورد فرار یهودیان از نازیها میپردازد.
اسکار خارجی سال 2003 (هفتاد وششمین دوره اسکار )
برگزیده : تهاجم بربرها
این فیلم درباره مردی به نام رمی است که به بیماری سرطان مبتلاست و در بیمارستانی بستری است. همسر رمی بهدلیل اشتباهات رمی از او جدا شده و پسر و دخترش که بزرگ هستند به ترتیب در انگلیس و استرالیا زندگی میکنند. زن رمی و پسرش برای دیدن او به بیمارستان میروند و تعدادی از همکاران سابقش نیز از او عیادت میکنند. بهدلیل آنکه همه حوادث این فیلم درباره بستری شدن رمی است؛ بنابراین او شخصیت اصلی فیلمنامه است و بقیه حتی زن و پسرش که در سکانسهای مختلف حضور دارند شخصیتهای فرعی محسوب میشوند.
اسکار خارجی سال 2004 (هفتاد و هفتمین دوره اسکار )
برگزیده : دریای درون
دریای درون اقتباسی از زندگی واقعی رامون سمپدرو، ملوان جوانی است که در یک حادثه دچار شکستگی استخوان گردن و قطع نخاع میشود. او به مدت ۲۹ سال تلاش کرد دادگاه حق مرگ آسان را برای او به رسمیت بشناسد تا او بتواند به زندگی خود پایان دهد. فیلم دریای درون اثری بهشدت ایدئولوژیک و کاملا اگزیستانسیالیستی است و تماما منعکسکننده افکار «وجودگرایانی» چون رولومی، بوگنتال، یالوم، سارتر، کامو و امثالهم است. موضوع کلیدی فیلم حول موضوع «حق زندگی» در مقابل «التزام زندگی» و نیافتن معنایی برای تداوم زندگی میچرخد. فردی که علیه تمام قواعد و چارچوبهای ادیان و باورهای عوام، در رابطه با التزام مرگ و زندگی به پا خاسته است. صحنههای بسیار بکر و به یاد ماندنی در فیلم وجود دارند که تقابل بین مرگ و زندگی، تولد و مردن را به زیبایی به تصویر کشیدهاند. در دادگاهی که رامون حضور پیدا میکند وکیل مدافعش بیانیهای را قرائت میکند با این مضمون که اسپانیا کشوری سکولار است و مردن حق رامون است اما دادگاه عالی اسپانیا با ادعای سکولار بودن حق به رامون نمیدهد.
اسکار خارجی سال 2005 (هفتاد و هشتمین دوره اسکار )
برگزیده : تبهکار
تسوتسی اسمی است به معنای تبهکار که بزهکاری جوان اهل ژوهانسبورگ، آن را روی خودش گذاشته است. جوانی که برای گذران زندگی به کارهای خلاف روی آورده است. تسوتسی در بدبختی و فلاکت بزرگ شده، مادرش از بیماری ایدز درگذشته است و پدرش موجودی بیرحم و بد دهان بوده، به همین دلیل تسوتسی نیز قابلیتهای خشونت باری پیدا میکند. یک شب تسوتسی موقع سرقت اتومبیلی به طرف زنی تیراندازی میکند و تازه پس از سرقت متوجه میشود پسر شیرخواره زن نیز روی صندلی عقب است.
اسکار خارجی سال 2006 (هفتاد و نهمین دوره اسکار )
برگزیده : زندگی دیگران
زندگی دیگران، فیلمی آلمانی و اولین فیلم بلند فلوریان هنکل فون دونرسمارک و برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان سال ۲۰۰۶ است. فیلم با بودجه کمی، حدود دو میلیون دلار در آلمان ساخته شده و حدود ۱۰۰ میلیون دلار فروش داشته است. این فیلم بیش از ۳۰ جایزه از جمله جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان سال ۲۰۰۶ را به دست آورده و با استقبال منتقدان و مخاطبان روبهرو شده است.
گئرد وایسلر بازجوی ارشد اشتازی، پلیس امنیت جمهوری دموکراتیک آلمان و یکی از باورمندان به حکومت سوسیالیستی آلمان شرقی است. او مامور زیر نظر گرفتن زندگی گئورگ دریمن، یک کارگردان تئاتر میشود که مقامات ارشد نیروی امنیتی، به توصیه وزیر فرهنگ و هنر آلمان شرقی، در پی یافتن بهانهای برای ایجاد محدودیت و خانهنشین کردنش هستند. آنها ماموریت یافتن مدرکی مبتنی بر «ناهنجاری» گئورگ دریمن را به گئرد وایسلر، بازجوی ارشد پلیس امنیتی اشتازی محول میکنند.
نکته: فیلم زندگی دیگران مثل فیلم هجوم بربرها براساس خاستگاه مطلوب ایدئولوژیک آکادمی اسکار در نخستین گام، با دستمایه قرار دادن یک شخصیت محوری سعی میکند ظن و شک فردی را نسبت به نظام سوسیالیسی برانگیزد و سپس به تعارضهای فرد در نسبت با این نظام بپردازد. این محور فوق العاده خوشایند آکادمی اسکار است. مخصوصا در نظام ایدئولوژیک سرمایهداری غرب، وقتی فیلمی ساخته میشود که گرایشهای نظامهای سوسیالیتی را زیر سوال میبرد، اعضای آکادمی اسکار هیجان زده میشوند. گویی هنوز سناتور مک کارتی با شمایل دیگری میان اعضای آکادمی نشسته است و آنان را وادار میکند به فیلمی ضدسوسیالیستی جایزه دیگری اعطا کنند.
اسکار خارجی سال 2007 (هشتادمین دوره اسکار )
برگزیده : جاعلان
سولومون سولوویش، ملقب به سالی، سلطان جعل اسکناس در اوایل حکومت نازیها توسط فردریش هرتسوگ در برلین بازداشت میشود. سالی که یهودیست به کمپ ماوتهاوس فرستاده میشود و از آنجا به کمپ ساکسنهاوزن، تا دوباره رو در روی هرتسوگ قرار گیرد. هرتسوگ مکان مجهزی را برای سالی و چند زندانی دیگر فراهم میکند تا در قبال زنده ماندنشان به چاپ اسکناسهای تقلبی پوند و دلار برای رژیم نازی مشغول شوند. جاعلان نگاه جدید و متفاوتی به موضوع کلیشهای هولوکاست و نازیهاست. فیلم سعی کرده از شعارهای چندین سال اخیر بپرهیزد و نگاهی جدید و متفاوت به این مقوله داشته باشد.
اسکار خارجی سال 2008 (هشتاد و یکمین دوره اسکار )
برگزیده : عزیمتها
دایگو یک ویولن سل نواز حرفهای است که پس از منحل شدن ارکستر به علت نبودن تماشاگر، بهدنبال کار جدیدی میگردد تا اینکه در یک مرکز مرده آرایی کاری پیدا میکند. کار او آراستن مردههاست تا مسافرت آنها را به آن دنیا راحت کند. حکایت دایگو در این فیلم، حکایت مردی است که کمکم یاد میگیرد، مرگ را دوست داشته باشد. اجساد در یک مراسم کاملا سنتی، نمادی و آیینگونه، توسط دایگو و استادش، تمیز و آرایش و در میان پارچههای رنگارنگ پیچیده میشوند، همگی خوشحال هستند و با رویی گشاده، عزیزانشان را بدرقه میکنند.
اسکار خارجی سال 2009 (هشتاد و دومین دوره اسکار )
برگزیده : رازی در ون چشمانشان
راز چشمان آنها، یا رازی درون چشمهایشان، فیلم درام و جنایی آرژانتینی ـ اسپانیایی زبان تولید شده در سال ۲۰۰۹ است که براساسی رمانی به نام پرسشِ چشمانشان ساخته شده است. . تا سال ۲۰۱۰ این فیلم دومین فیلم موفق آرژانتین در کل تاریخ بوده است و اولین آن فیلم نازارنو کروز و گرگ است که توسط لئوناردو فاویو در سال ۱۹۷۵ ساخته شد.
اسکار خارجی سال 2010 (هشتاد و سومین دوره اسکار )
برگزیده : در یک دنیای بهتر
در یک دنیای بهتر در سال ۲۰۱۰ به کارگردانی سوزان بییر ساخته شد. داستان فیلم «در دنیایی بهتر» در واقع داستان دو کشور است؛ یکی کشور دانمارک که سرزمین مادری سوزان بییر، کارگردان فیلم است و دیگری یک کشور آفریقایی که ماجرای فیلم هم از همانجا شروع میشود. ما در سراسر فیلم در بین دو قاره (آفریقا و اروپا) به پیش و پس حرکت میکنیم، طوری که گویی این دو قاره گرفتار یک رقابت بیکلام شدهاند تا نشان بدهند کدام فرهنگ میتواند بیشترین درد را از خود به ارث بگذارد.
اسکار خارجی سال 2011 (هشتاد و چهارمین دوره اسکار )
برگزیده : جدایی نادر از سیمین
در مورد جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی بحثهای فراوانی شکل گرفت اما مهمترین نکته این است که جدایی نادر از سیمین، تمام ویژگیهای خاص یک فیلم آسیایی ـ ایرانی با محتوای نام برده شده را دارد و شاید بهدلیل خصلت خاص مورد علاقه آکادمی، یعنی ارائه تصویری از فروپاشی بطن جامعه ایرانی، مجسمه طلایی را دریافت کرد.
نامزد نهایی اسکار خارجی سال 2012 (هشتاد و پنجمین دوره اسکار )
برگزیده : عشق
عشق، شباهت مضمونی عجیبی به فیلم دریای درون آلخاندرو آمنبار دارد و از زمانی که به اعضای آکادمی معرفی شد مشخص بود که جایزه بخش غیر انگلیسی زبان را دریافت خواهد کرد. فروپاشی فردی و انسانی مضمون محوری فیلم است و اتانازی ویژگی مشترک فیلم با اثر آلخاندرو آمنبار است. در طول داستان بیننده در مییابد که باورهای مذهبی اثر آشکاری بر زندگی این زوج هنرمند و فرهیخته ندارد و در نهایت مخاطب شاهد پوچی عشق این دو نفر است.
نامزد نهایی اسکار خارجی سال 2013 (هشتاد و ششمین دوره اسکار )
برگزیده : زیبایی بزرگ
سرگشتگی اروپایی، نوعی از هم گسیختگی سرخوشانه واضحترین دریافتی است که مخاطب از فیلم زیبایی بزرگ به دست میآورد. ویژگی خاصی که به نوعی در متن فیلم شکار وینتربرگ ساری و جاری است. «زیبایی بزرگ» درباره انحطاط و زوال شهر رم است؛ پوچی فراگیر آدمها در این شهر. روایت نویسنده سالخوردهای است که زندگی پوچ شده و غرق شده در مهمانی، روزمرگی، لذت و ثروتش را پرسش برانگیز مییابد.
نامزد نهایی اسکار خارجی سال 2014 (هشتاد و هفتمین دوره اسکار )
برگزیده : آیدا
این فیلم داستان زندگی دختر جوان راهبهای به نام آیدا (آنا) را در دهه 60 روایت میکند که روز سوگند خوردنش، از طرف مادر روحانی ارشد صومعهای که در آنجا بزرگ شده، به او گفته میشود که قبل از سوگند خوردن باید به دیدار خالهاش برود که تنها عضو باقیمانده خانواده اوست. آیدا از صومعه بیرون میآید و سفری را آغاز میکند که این سفر چشمهای او را به روی واقعیتهای سرزمین و گذشته خانوادگیاش باز میکند. آیدا در آغاز نه تنها از گذشته خانوادگی و نام و هویت واقعی خودش بیخبر است، بلکه در جهل مطلق در صومعه بزرگ شده است.
نکته: اشاره به هولوکاست و دیدگاه ضدمذهبی فیلم دو بال فیلم را تشکیل میدهند. ضدیت با ادیان ابراهیمی و هولوکاست آیدا را بیشک به مجسمه طلا میرساند.
پاولیکوفسکی، کارگردان فیلم پس از دریافت اسکار میگوید: آیدا همچنین وجدان معذب لهستانیهای ضدیهود را نشانه میگیرد و نقدی علیه کسانی است که از ترس یا نفرت، در قتل و نابودی هموطنان یهودیشان مشارکت داشتهاند، مردمی که راز جنایتهایشان را در دل جنگلهای لهستان دفن کردهاند.
نامزد نهایی اسکار خارجی سال 2015 (هشتاد و هشتمین دوره اسکار )
برگزیده: پسر شائول
شائول اوسلاندر در اردوگاه مرگ نازیها بهعنوان یکی از حاملان مرگ یهودیهایی که برای مدتی کوتاه به نازیها کمک میکنند تا اجساد دیگر یهودیها را بسوزانند و خاکستر کنند کار میکند. یکبار در حین تمیز کردن اتاق گاز بعد از کشتار دستهجمعی یهودیها، متوجه جسد پسری میشود که هنوز نفس میکشد. اما وقتی نازیها پسر را خفه میکنند، شائول به هر ترتیب شده تلاش میکند خاخامی پیدا کند و پسر را با مراسم مذهبی به خاک بسپارد
منبع: پنجره