حبیب احمد‌زاده در نشست بررسی کتاب «لم‌یزرع» با انتقاد از این‌که نسب‌شناس بودن اعراب در این کتاب به درستی بیان نشده است، گفت: کتاب سعی نمی‌کند انسان ایرانی را تعریف کند. این کتاب پیوند میان دو ملیت ایران و عراق است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، نشست بررسی کتاب «لم یزرع» نوشته محمدرضا بایرامی با حضور این نویسنده و حبیب‌ احمدزاده، شهریار عباسی به عنوان منتقد در سالن شهناز خانه هنرمندان برگزار شد.
 
احمدزاده در این برنامه گفت: بایرامی همواره در تمام آثارش «انسان» را درگیر ماجرا می‌کند و نشان می‌دهد که او چه برخوردی در مواجهه با مسایل پیرامونش دارد. روند انسانی کتاب حفظ شده است اما شاید مخاطب به او حق ندهد. کتاب سعی نمی‌کند انسان ایرانی را تعریف کند و تا آنجا که توانسته است انسان ایرانی را از داستان حذف کرده است.
 
وی ادامه داد: البته این انتخاب نویسنده است. در این رمان «سگی» وارد ماجرای داستان شده است و بهتر بود شخصیت این سگ برای مخاطب  از سگ‌های دیگری که می‌شناسیم متمایز می‌شد. همچنین بحث شیعه و سنی و اختلافات میان آن‌ها در کتاب مطرح شده است. معمولا اختلاف‌ها ناشی از شناخت است. اما در این کتاب دو گروه شناختی از هم ندارند و این مسأله اختلاف شیعه و سنی را برای مخاطب غیرقابل باور کرده است.
 
احمدزاده با بیان اینکه اعراب نسب‌شناسی دارند، گفت: این امر باید ابهام‌زدایی می‌شد به راستی چرا دو گروه از هم شناختی حاصل نمی‌کنند و اختلافات پایه و اساس منطقی ندارند؟ علاوه بر این، با توجه به اینکه داستان در یک جغرافیای روستایی رخ می‌دهد جملات شخصیت‌ها تا اندازه‌ای فلسفی به نظر می‌رسد و با آنکه فرهنگ اعراب را بازگو می‌کند، برخی از جملات زیادی «ایرانی» هستند.
 
نویسنده «شطرنج با ماشین قیامت» یادآور شد: برخی شخصیت‌ها در این داستان به ناگاه حذف می‌شود اما چرایی این حذف مشخص نیست. ما با داستانی طرف هستیم که ماجرای زندگی انسان‌هایی را بیان می‌کند که هیچ وقت دوست نداشتیم آنها را ببینیم (عراقی‌ها). ما در لم‌یزرع با ضرب‌المثل‌ عربی برخورد می‌کنیم که معنای آن برای مخاطب روشن نیست و باید نویسنده با مخاطب این قرار را می‌گذاشت که برگردان برخی لغات و ضرب‌المثل‌ها را در کتاب می‌آورد.
 
احمدزاده به بایرامی توصیه کرد که این کتاب را برای ترجمه به زبان عربی آماده کند و گفت: لم‌یزرع در ترجمه اثری موفق خواهد بود زیرا درد و دل گروهی از ماجرای جنگ ایران و عراق را روایت می‌کند که بازگو نشده بود این کتاب پیوند میان دو ملت ایران و عراق است. با این حال من این کتاب را برای مطالعه به مخاطبان توصیه می‌کنم اثری راحت‌خوان است و با آنکه من در میان اعراب زندگی کرده‌ام داستان آن را باور می‌کنم.

 اثری در مکتب ادبیات روس
شهریار عباسی در این نشست گفت: با آن که کتاب «لم‌ یزرع» را اثری در حوزه جنگ و دفاع مقدس می‌نامند من آن را متعلق به این حوزه نمی‌دانم گرچه بایرامی زیرکانه به موضوع جنگ پرداخته است اما این کار در آن حوزه نیست. زیرا اگر آنچه درباره جنگ است را از رمان حذف کنیم باز هم خدشه‌ای به داستان بایرامی وارد نمی‌شود.
 
وی این پرسش را مطرح کرد که اثر بایرامی در چه حوزه‌ای نوشته شده است و گفت: به نظر من لم‌یزرع در مکتب ادبیات روس نوشته شده است که از مکاتب برجسته ادبیات دنیاست.
 
عباسی با برشمردن ویژگی‌های ادبیات روس اضافه کرد: سه ویژگی جغرافیا، برجستگی دیالوگ و عریان‌بودن احساس در کتاب «لم‌ یزرع» نیز به چشم می‌خورد. من دوست داشتم داستان این کتاب از جای دیگری آغاز می‌شد مثلاً از جایی که سعدون در پی عشقش است. خیلی از جاهای این کتاب درباره انسان یا خودشان دیالوگ‌های تندی به کار رفته است تیزی خاصی در این دیالوگ‌ها وجود دارد و بایرامی در آثار دیگرش نیز این لحن را به کار برده است و در این کتاب نیز به خوبی از پس تند و تیزی احساس برآمده است.
 
وی یادآور شد: رمان چیزی بیشتر از جنگ است و این کتاب نیز درباره صدام و جنگ نیست کار ما در رمان شناساندن صدام و پرداختن به آن نیست کار رمان‌نویس پرداختن به انسان است و در واقع «جنگ» آزمایشگاهی است برای یک داستان‌نویس تا در آن انسان را در موقعیت خاصی قرار دهد تا عملکرد او را مورد آزمایش قرار دهد.
 
عباسی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به سخنان حبیب احمدزاده درباره «سگ» این کتاب گفت: به نظرم به اندازه کافی به شخصیت این سگ پرداخته شده است و در واقع بایرامی خواسته است همراهی عنصری از طبیعت را با انسان به نمایش بگذارد که خوب به تصویر کشیده شده است.
 
وی با بیان اینکه دنیای بیرون با جهان داستان متفاوت است، افزود: دنیای داستان دنیای تاریخ نیست و مهم قراردادی است که نویسنده در ابتدای داستان خود با مخاطب می‌بندد. بزرگانی چون شاملو و سروش حبیبی که از مترجم‌های قوی ادبیات هستند گاهی چنان ترجمه کرده‌اند که گویی اثر را خودشان تالیف کرده‌اند.
 
این داستان‌نویس در ادامه به شباهت داستان «لم یزرع» با داستان «رستم و سهراب» در شاهنامه پرداخت و گفت: در این داستان پسر به دست پدر کشته می‌شود و ماجرای حیله و فریب در آن مطرح است اما تفاوت بزرگ دنیای اسطوره و تاریخ جنایت ناآگاهانه و جنایت آگاهانه است. ما امروزه درگیر جنایت آگاهانه هستیم که در این کتاب نیز همین امر رخ می‌دهد.
 
ترس بایرامی از باور پذیر نبودن داستانش
بایرامی نویسنده «لم‌ یزرع» نیز در سخنانی گفت: سعی کردم جنبه‌های تخیلی را در آثارم تجربه کنم و در تجربیاتم بیشتر به فرم توجه داشته‌ام و در «لم‌یزرع» کوشیدم بیشتر قصه‌گو باشم که در هیچ یک از کارهای قبلی چنین نبوده است. من در آثارم معمولاً یک چندضلعی را رعایت می‌کنم. «طنز و تراژدی» و «تقدیر و تصادف» وجهی از این چندضلعی هستند. نوشتن این کتاب تجربه سختی بود و می‌ترسیدم داستانم برای مخاطب باورپذیر نباشد. / ایبنا