سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*******
بصیرتافزایی، رسالت مداحان
علی اکبری در کیهان نوشت:
یکی از مسائلی که در سالهای اخیر شدت یافته است، اعتراض برخی افراد و جریانات سیاسی به سخنان سیاسی، روشنگریها و موضعگیریهای برخی مداحان در هیئتهای عزاداری اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است. این اعتراض که بعضاً ظاهری مقدس نیز به خود میگیرد مدعی است مردم آمدهاند که روضهای گوش کنند و در مصائب اهل بیت گریهای کنند و نباید این جلسات مقدس، با آلودگیهای سیاسی مورد وهن قرار گرفته و خراب شود. متأسفانه برخی سادهاندیشان نیز این سخن را تکرار مینمایند بدون آنکه به نیات گویندگان این سخنان واقف باشند.
یکی از مسائلی که در سالهای اخیر شدت یافته است، اعتراض برخی افراد و جریانات سیاسی به سخنان سیاسی، روشنگریها و موضعگیریهای برخی مداحان در هیئتهای عزاداری اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است. این اعتراض که بعضاً ظاهری مقدس نیز به خود میگیرد مدعی است مردم آمدهاند که روضهای گوش کنند و در مصائب اهل بیت گریهای کنند و نباید این جلسات مقدس، با آلودگیهای سیاسی مورد وهن قرار گرفته و خراب شود. متأسفانه برخی سادهاندیشان نیز این سخن را تکرار مینمایند بدون آنکه به نیات گویندگان این سخنان واقف باشند.
حکایت است که سفیر انگلستان در یکی از کشورهای اسلامی، صدای مؤذنی را که با صدای بلند اذان میگفت شنید و پرسید این فرد چه میگوید؟ جواب دادند اذان میگوید. سفیر پرسید آیا این کار او برای ما ضرری نیز دارد؟ گفتند نه مشکلی نیست؛ او اذان میگوید و مردم میآیند و نمازی میخوانند و میروند. سفیر اظهار داشت: «اگر چنین است بگذار آنقدر اذان بگوید تا حنجرهاش پاره شود.» اذان و اسلامی که از آن مبارزه با ظلم و استکبار و استعمار نجوشد، همان اسلام آمریکایی است؛ اسلام برخی کشورهای به ظاهر اسلامی که دست ظالمان تاریخ را از پشت بستهاند و با حکومتهای مرتجع خویش و به اسم اسلام، تیشه به ریشه اسلام میزنند.
به ظاهر مسلمانانی که با جنایتکارانی چون اوباما و بوش و... شراب مینوشند و میرقصند و در عشرتکدهها به فساد مشغولاند و نام خود را نیز مسلمان مینامند. اعتراضکنندگان به روشنگری سیاسی مداحان، دانسته و نادانسته به دنبال ترویج همان سبک اسلام آمریکایی و دروغین هستند و نیت واقعی خود را با ظاهری موجه مخفی مینمایند. اتفاقاً همین که برخی از جماعت غربزده به مخالفت با روشنگریهای سیاسی مداحان در جلسات میپردازند، دلیل بر صحت و درستی اقدامی است که در حال انجام است؛ چرا که دشمن در جایی که ضرری برای وی وجود ندارد، مقابلهای نیز انجام نمیدهد.
اصولاً تفاوت اسلام ناب محمدی که حضرت روحالله احیاگر آن در این عصر و زمانه بودند با اسلام آمریکایی در همین موضوعات است. اسلام، نه دینِ فردی، که آیین اداره اجتماع است و تکتک مسلمانان وظیفه دارند که در مسیر گسترش اسلام در جامعه تلاش و کوشش نموده و با اقدامات دشمن برای به زوال کشاندن حکومت اسلامی به مقابله پردازند و در این مسیر، نقش خواص جامعه نقشی غیرقابل انکار است. جامعه مداحان به عنوان بخشی از جامعه خواص که دارای تریبون و منبر است و مخاطبان ویژه که اکثراً نیز از جمع جوانان و نوجوانان کشور هستند، مورد خطاب ایشان بوده و به این جامعه دلالت دارند، جایگاه ویژهای در روشنگری دارند.
ارتقای بصیرت دینی و سیاسی، تقویت جایگاه اسلام در اداره جامعه و رشد فضایل، ترویج سبک زندگی اسلامی- ایرانی، آگاهسازی مخاطبان از توطئههای دشمن برای نفوذ، مقابله با جنگ فرهنگی دشمن و... تنها برخی از اقداماتی است که جامعه مداحان کشور میتواند زمینهساز آن باشد و نباید فراموش کرد برخلاف برخی شبکههای اجتماعی مجازی که در بستر اینترنت و فضای سایبر روی میدهد و هویت آن مشخص نیست، جامعه مخاطب در منبر مداحان، یک جمعیت و شبکه اجتماعی واقعی و حقیقی است که ظرفیت فراوانی برای اقدام و عمل دارد و این هنر جامعه مداحان کشور است که این جامعه اکثراً جوان را چگونه و به کدام سمتوسو، حرکت و راهنمایی کنند.
«وقتیکه در یک جماعتی ده هزار جوان یا پنج هزار جوان جمع شدند و دلشان را دادند به شما [مداحان]، شما میتوانید با یک اجرای عالی، هنرمندانه و پُرمغز، اینها را تبدیل کنید به انسانهای کارآمدی که با عزم جزم بروند دنبال کار، میتوانید هم تبدیل کنید به آدمهای بیخیال، بیفکر، ناامید و از لحاظ معنوی تهیدست؛ این کار را هم میشود کرد. شما از این فرصت استفاده کنید و آن شقّ اوّل را انتخاب کنید.» (امام خامنهای 11/1/1395) باید توجه داشت که «امروز سرِ قضیّه جوانها، یک جنگ نرمِ زیرپوستیِ بسیار فراگیری بین جمهوری اسلامی و آمریکا و همدستان آمریکا و صهیونیستها برقرار است.... دشمن، افسر جنگ نرم ما را، که جوانها هستند، یک جور میپسندد، جمهوری اسلامی یک جور میپسندد.... [دشمن] جوان ایرانی را میخواهد تبدیل کند به ... عنصری که نه ایمان درستی دارد، نه شجاعت آنچنانی دارد، نه انگیزهای دارد، نه امیدی دارد؛ میخواهد تبدیل کند به این.
جمهوری اسلامی درست نقطه مقابل [است]؛ میخواهد این جوان تبدیل بشود به یک عنصر فعّال و اثرگذار.» (امام خامنهای،1/2/1395) این موضوع، مسئولیت جامعه مداحان را سنگین میسازد تا خود را برای نبرد با عناصر دشمن در این معرکه آماده سازند. جامعه مداحان علاوه بر این که مخاطب را با مصائب اهل بیت علیهمالسلام در دوران زندگی ایشان در ادوار تاریخی گذشته آشنا میسازد؛ باید دشمنان اسلام در عصر کنونی را نیز معرفی نماید. شهید مرتضی مطهری در سخنرانی مشهور خود میفرمود: «شمر هزار و اندی سال پیش مُرد؛ شمر امروزت را بشناس» مداحان میتوانند به صورت هنرمندانه این شمرها و یزیدهای زمانه را در جلسات مداحی و روضهخوانی به مخاطب معرفی کنند و تلاش نمایند مخاطب خود را برای مبارزه در این جنگ نرم زیرپوستی بسیار گسترده، به بصیرتی مجهز نمایند که سلاح دشمن بر او کارگر نباشد.
البته در کنار جریان سیاسی دشمن که پرداختن به موضوعات سیاسی و روشنگری توسط مداحان انقلابی را مذموم میشمارد، جریانات دیگری نیز وجود دارند که سعی در به انحراف کشاندن این مجالس مذهبی و جامعه مداحی دارند. تشیع انگلیسی که به واقع واژهای معنادار است در این زمره است. جریانی که با ظاهر دفاع از مقدسات تشیع، در دامن اختلاف شیعه و سنی دمیده و به جای تشویق به وحدت مسلمانان، به برادرکشی دعوت میکند. توهین به مقدسات برادران اهل سنت و دعوت به برخی اقدامات خرافی، پوچ و بیمعنی به بهانه عزاداری که هیچ منطق استدلالی، روایی و اسلامی ندارد، برخی از اقدامات این جماعت انگلیسی مذهب است.
نامگذاریهای بدعتآمیز که در تاریخ شیعه هیچگاه وجود نداشته است و دعوت به بزرگداشت این ایام آنهم با روشهایی به همین اندازه عجیب و بدعتآمیز و توهین به علما و مراجع بزرگواری که مخالفت خود را با این مسائل اعلام و به روشنگری در خصوص این بدعتها پرداختهاند، شروع حرکت خزنده و خطرناکی است که باید آن را در نطفه خفه کرد و اجازه بروز و ظهور را از آن گرفت و در این عرصه نیز جامعه مداحان نقش ویژهای دارند.
اکنون در ایام محرم الحرام شایسته است جامعه مداحان کشور برنامهریزی مناسب و مدونی برای استفاده از این ظرفیت عظیم و ویژه داشته باشد تا بتوان حداکثر بهرهبرداری را از حضور مردم و به خصوص جوانان در این مجالس و منابر را به دست آورد. مداحی کار مقدس و مبارکی است و چنانچه این امر توأم با بصیرتافزایی مخاطبین باشد، اجر صدچندان خواهد یافت.
امام خامنهای در دیدار با جامعه مداحان فرمودهاند: «معروف است که میگویند شَرف هر علمی بستگی دارد به شَرف موضوع آن علم؛ هر علمی که موضوع آن شرافت بیشتری دارد، آن علم هم شرافت بیشتری دارد.
حالا اگر این را از علم به مشاغل تسرّی بدهیم، موضوع مشغله شما و کار شما و همّت شما عبارت است از مدح اهلبیت (علیهمالسلام) و بصیرتافزایی و بیدارگری مستمعین؛ بالاترین چیزها است، خیلی باارزش است، از این ارزش استفاده کنید.» این که به عنوان یک مبلغ دین و فرد صاحب تریبون، از حادثه کربلا، درس مذاکره را به عنوان اصلیترین درس، استخراج و مخاطب را به سازش با باطل و طاغوت دعوت کنیم یا این که عاشورا را درس عزت و شرافت و مبارزه با طاغوت و استکبار معرفی نماییم و به مخاطب، روحیه مقاومت و استقامت را القا نماییم، تفاوت مداح بیبصیرت وغافل با مداح بصیر و روشنضمیر است. مداحان باید علاوه بر هنر مداحی، بر فهم تاریخ اسلام نیز مسلط گردند تا بتوانند راهنمای خوبی برای مخاطب و پامنبریهای علاقهمند به اهل بیت باشند در غیر این صورت فهم غلط و ناقص تاریخ اسلام، باعث بیراهه رفتن مداح و مخاطب او خواهد بود.
آمار نجومی بگیرها 15یا 397 نفر؟
محمد حقگو در خراسان نوشت:
گزارش چندی پیش حجت الاسلام اژهای سخنگوی قوه قضائیه به نقل از دولت، حاکی از آن بود که دولت با 15 نفر از دارندگان حقوقهای نجومی برخورد کرده است، اما هم اینک آمارهای دیوان محاسبات میگوید که تنها در سال 94، 397 مدیر ارشد بالای 20 میلیون تومان دریافتی داشتهاند که البته 4 دهم درصد مدیران کشور را شامل میشوند.
لذا این مساله مجدداً بحث بر سر نحوه گزارش دهی و برخورد با حقوقهای نجومی از سوی دولت را پیش رو میگشاید. موضوعی که موجب شد تا سرمایه اجتماعی کشور، از این طریق آسیب ببیند و چشمها را بر چگونگی برخورد دولت با این پدیده شوم بازتر کند.
در این زمینه، اولین مساله قابل توجه، مربوط به تفاوت گزارش دهی دیوان محاسبات با دولت میشود. در گزارش دیوان محاسبات، ملاک مشخصی برای تعریف حقوقهای نجومی معین شده است. ملاکی که اتفاقاً از اظهار نظرهای دولتیها و به خصوص وزیر اقتصاد در ماههای اخیر گرفته شده است. همین موضوع باعث شده است تا آمارهای یادشده منتهی با تفاوت زیاد، با آخرین آمارهای دولت کاملاً متمایز باشد. 397 در مقابل 15!
اما در خصوص نحوه مواجهه دولت با این پدیده، تا کنون دو اقدام و رویکرد صورت گرفته است. اول این که 15 مورد عزل، جابجایی و یا درخواست برای استعفا صورت گرفته است. و ثانیاً دولتیها علیرغم خلاف عرف خواندن این دریافتی ها، تاکید بر غیر قانونی نبودن آنها دارند. آنها میگویند این دریافتیها با استفاده از مصوبات قانونی صورت گرفته است. نمونه اخیر آن هم تاکید دو روز قبل معاون اول رئیس جمهور است.
حتی پس از این موضع گیری، دولتیها در مقام نوعی حمایت از برخی از نجومی بگیران برآمده اند. استفاده از عباراتی هم چون ذخیره و سرمایه نظام از سوی نوبخت برای تعدادی از این افراد، از این جمله است. البته در این رابطه، ظاهر موضوع این است که این افراد کار خلاف قانونی انجام نداده اند، از اختیار قانونی خود استفاده کردهاند و یا مستقیماً دریافتی هایشان ذیل موضوع قانون موقت مدیریت خدمات کشوری تعریف نمیشده است.
اما دو نکته ظریف و مهم وجود دارد. اول این که آیا اگر آنها در سمتهای مشابهی در بخش خصوصی فعالیت داشتند نیز چنین دریافتیهایی داشتند؟! پاسخ کلی منفی است. اما ممکن است در برخی موارد گفته شود که بله و اتفاقاً یکی از علل پرداخت چنین مبالغی، ایجاد پایبندی برای آنان در مقابل جاذبههای فعالیت در بخشهای خصوصی مشابه بوده است.
با این حال سوال دوم پیش میآید و آن این است که آیا در صورت نبود مانع، میتوان چنین حقوقهایی دریافت کرد؟ در این جا شاید لازم باشد مثالی را بررسی کنیم. فرض کنید شما در حال رانندگی در خیابان هستید، با موقعیتی مواجه میشوید که حق تقدم باشماست و اگر بر این حق اصرار بورزید، درصورت بروز حادثه، قانونگذار حق را به شما داده و طرف مقابل باید به شما خسارت بپردازد. آیا با وجود امکان احتیاط، بازهم به استقبال حادثه میروید؟
با این وصف، میتوان موارد زیادی از عدم صرفه جوییها و مصرف بیرویه تسهیلات در مدیران رده بالا را یافت که تا پیش از ابلاغیههای اخیر دولت، در دولت و بخشهای مرتبط، رایج بوده است. همواره هم این سوال مطرح بوده که این تسهیلات چه تناسب معقولی با تسهیلات سایر کارکنان و زحمتکشان دولت دارد؟
برای همین و با توجه به تفاسیر فوق، آیا نباید انتظار داشت مدیر ارشدی که پسوند دولتی را یدک میکشد یا به نوعی از اعتبارات و بودجه دولتی دریافتی دارد، میبایست نسبت به میزان و کم و کیف تعریف و مصرف آن توجه داشته باشد؟ آیا این موضوع را نمیتوان از جمله حداقلهای ریسک موجود برای یک مدیر ارشد دولتی آن هم در تراز نظام اسلامی برشمرد؟
به نظر میرسد قبح چنین دریافتیهایی آن هم در سطح ارشد، آن قدر هست که جای حتی طرح توسط دولتیها نداشته باشد و دولت میبایست به جای تاکید بر این وجه ماجرا، حساسیت بیشتری نسبت به غیر شرعی بودن این دریافتیها داشته باشد. همانگونه که مقام معظم رهبری صراحتاً با لفظ حقوقها و برداشتهای غیر منصفانه و ظالمانه، این حقوقها را نامشروع و خیانت به آرمانهای انقلاب عنوان کرده اند: «یک مطلب هم ... موضوع این حقوقها و برداشتهای غیرمنصفانه و ظالمانه از بیتالمال است ... این برداشتها نامشروع است، این برداشتها گناه است، این برداشتها خیانت به آرمانهای انقلاب اسلامی است. قطعاً در گذشته کوتاهیهایی شده است، غفلتهایی شده است، بایستی جبران بشود؛ اینجور نباشد که ما سروصدا بکنیم و بعد قضایا را تمام بکنیم و به کلّی به دست فراموشی بسپریم؛ باید دنبال بشود.
خوشبختانه رئیس جمهور محترم و رؤسای محترم دو قوه دیگر، متعهد شدهاند که این مسئله را دنبال کنند؛ باید با جدیت دنبال بشود؛ دریافتهای نامشروع باید برگردانده بشود، و اگر کسانی بیقانونی کردهاند مجازات بشوند، و اگر سوءاستفاده از قانون هم شده است بایستی اینها را از این کارها برکنار بکنند؛ اینها کسانی نیستند که لیاقت این را داشته باشند که در این مراکز قرار بگیرند.»
به هر حال، علیرغم برخی تمایلات نسبت به تقلیل و تخفیف این ماجرا که شاید از روی مقاصد سیاسی صورت بگیرد، باید گفت مطالبه جدی از دولت برای برخورد مورد انتظار با این پدیده وجود دارد و این آمار 15 نفری در این راستا به هیچ عنوان توجیه کننده نخواهد بود.
در این میان البته نباید یک ملاحظه را نیز از نظر دور داشت و آن هم این که اگر روند مقابله و رسیدگی به حقوقهای نجومی دچار افراط و تفریط شده و از هر طرفی به سیاست و مطامع جناحی آلوده شده و به جای اصلاح سیستم و بازگرداندن دریافتیهای ناحق به ابزاری برای کوبیدن رقیب تبدیل شود پیام بسیار ناخوشایندی به جامعه و به ویژه سیستم مدیریتی کشور خواهد داد و ضمن از بین بردن امنیت اخلاقی و جسارت مدیران در انجام کارهای لازم، قاطبه مدیران توانمند را نیز از ورود به این عرصه بر حذر خواهد کرد.
یا اباالغوث! ادرکنی
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
روز اول. «اللهم ارزقنا شفاعه00الحسین یومالورود». وضعیت ما در یومالورود قیامت را همین یومالورود محرم تعیین میکند! و همین عاشوراهای همیشگی! اینکه روزی چند بار، در وضعیتی قرار میگیری که جز «انتخاب» از میان «حسین» و «یزید» چارهای نداری! ولو آنکه نامت «آدم» باشد! آدم علیهالسلام! نمیدانم چرا هیچ مداحی «روضه حضرت آدم» را نمیخواند؟! داغ از این بزرگتر که رانده شد از بهشت؟! آن هم به تقاص یک انتخاب؟! و نمیدانم چه رازی است در این «گندم» که حتی پدر ما را هم درآورد!
روز اول. روز کسب اجازه برای ورود به شهرالحسین! اما از کدام باب؟! و چه سوال بیجایی! مدینه سیدالشهدا را آیا جز حضرت سقا بابی هم هست؟! به رسم ادب و معرفت که همین ادب و معرفت را هم از تو فراگرفتهایم یا اباالفضل! اذن اگر بدهی، بنا داریم دوباره محرم محرم شویم! و اگر نگاه عنایت صاحبالزمان هم به روضه رضوان شماست، پس روز اول و آخر ندارد! هر روز باید بگوییم «یا اباالغوث! ادرکنی»! هر روز محرم! هر روز صفر! و هر روز این سفر که از «آدم» شروع شد و ادامه دارد تا «یومالورود»!
روز اول. روز «شاه شمشادقدان»! روز عباس! «شیری که با چشم شکار میکند»! معنای «عباس» در لغت! «که به مژگان شکند، قلب همه صفشکنان»! روز نظر! «مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت»! روز وعظ! «تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود/ بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان/ کمتر از ذره نِئی، پست مشو، مهر بورز/ تا به خلوتگه خورشید رسی چرخزنان/ بر جهان تکیه مکن، ور قدحی می داری/ شادی زهرهجبینان خور و نازکبدنان»! و آنگاه، یادی هم از مولای خود! «پیر پیمانهکش من که روانش خوش باد/ گفت پرهیز کن از صحبت پیمانشکنان/ دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل / مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان»!
روز اول. همان روز سخن گفتن علمدار با «چشم و چراغ شیرینسخنان»! و همان روز سخن گفتن حافظ با صبا! «با صبا در چمن لاله سحر میگفتم/ که شهیدان کهاند این همه خونینکفنان /گفت حافظ! من و تو محرم این راز نِئیم/ از میلعل حکایت کن و شیریندهنان»!
روز اول. سوال اول! یا حضرت صاحبالعزا! چیست راز اینکه خود گفتهای من همان جا هستم که روضه عمویم عباس باشد؟! ما کجا و حریم این راز کجا لیکن باید هم نگاه «منتقم ثارالله» به آن دو دست بریده باشد! یا اباالغوث! ادرکنی...
ضرورت مراقبت دولت از پوششهاي نفوذ
حسن رشوند در جوان نوشت:
مسئله نفوذ همواره يكي از شيوههاي متداول براي پيــادهسـازي و پيـشبـرد راهبردهاي دشمن بوده است كه با توجه به اقتضائات هر دوره به شكلهاي گوناگون و با ماهيت و پيچيدگيهاي متنوع، ظهور و بروز يافته است. تجربه سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به ويژه در روند تحولات چند سال اخير و مطالعه رويكرد و رفتار غرب در قضيه برجام و پسابرجام، حكايت از بازتوليد «خط نفوذ» با ماهيت، ابعاد و پيچيدگيهاي متفاوت نسبت به گذشته دارد.
با توجه به همين شناخت بود كه موضوع «نفوذ» از نگاه تيزبين ديدهبان امين انقلاب دور نماند و طي سال گذشته بارها معظم له در چند سخنراني به صورت مبسوط به مسئله نفوذ پرداختند و به سطوح مختلف مسئولان، نخبگان و مردم نسبت به اين خطر جدي هشدار دادند.
كمهزينهبودن، تدريجي بودن و سخت و تا حدي غيرقابل شناسايي بودن، اختفا و غيرعلني بودن، در هم تنيدگي با حوزهها و اقشار مختلف اجتماعي، از پيچيدگيها و خاصيتهاي نفوذ و شخص يا سيستم نفوذگر است. اين خصوصيات باعث ميشود تحريك آني براي مقابله با نفوذ سلب و كارآيي ابزارها و شيوههاي قوه قهريه در برخورد با جريان نفوذ به شدت كاهش يابد.
اگر به اين باور رسيده باشيم كه نفوذ روشي است كه انسجام يك ملت يا جامعه هدف را مختل ميكند و چون آشكار و محسوس نيست، امكان بسيجگري براي مقابله و اقدامات ضد نفوذ را از بين ميبرد، در اين صورت نگاهها و گوشها در مقابل هر تحريك مشكوكي حساس شده و كوچكترين حركتي را رصد ميكند تا مبادا مرجعي براي نفوذ دشمن فراهم شود، زيرا رخنه در درون و يارگيري از جبهه خودي به صورت طبيعي مانعي براي هر گونه انسجام بخشي و همافزايي خواهد شد و در چنين شرايطي تنها راه بستن منفذهاي ورود عناصر مشكوك يا هر نوع فعاليت از اين جنس است.
پس از مذاكرات هستهاي، بسياري از دلسوزان نظام و در رأس آنها رهبر فرزانه انقلاب درست در زماني كه كارگزاران دولت سرمست از نتيجه مذاكرات و تحقق برجام روي كاغذ بودند هشدار دادند كه امروز كه دوران پسابرجام را تجربه ميكنيم بايد بترسيم از اينكه دشمن با يك طراحي هدفمند و با قصد «نفوذ»، به دنبال پيادهسازي خواستههاي چهاردهه خود در جمهوري اسلامي نباشد و گفتيم كه دشمن ملاحظاتي را براي تسهيل نفوذ خود در ايران دارد و چندان عجلهاي براي تحقق خواسته و ملاحظه خود در اسرع وقت و كوتاهمدت ندارد.
دشمن براي خط نفوذ خود در درازمدت چند ملاحظه را دنبال و وانمود ميكرد كه چندان عجلهاي براي تحقق اهداف خود پس از برجام ندارد. دشمن اين ملاحظات را مدنظر داشت:
اگر به اين باور رسيده باشيم كه نفوذ روشي است كه انسجام يك ملت يا جامعه هدف را مختل ميكند و چون آشكار و محسوس نيست، امكان بسيجگري براي مقابله و اقدامات ضد نفوذ را از بين ميبرد، در اين صورت نگاهها و گوشها در مقابل هر تحريك مشكوكي حساس شده و كوچكترين حركتي را رصد ميكند تا مبادا مرجعي براي نفوذ دشمن فراهم شود، زيرا رخنه در درون و يارگيري از جبهه خودي به صورت طبيعي مانعي براي هر گونه انسجام بخشي و همافزايي خواهد شد و در چنين شرايطي تنها راه بستن منفذهاي ورود عناصر مشكوك يا هر نوع فعاليت از اين جنس است.
پس از مذاكرات هستهاي، بسياري از دلسوزان نظام و در رأس آنها رهبر فرزانه انقلاب درست در زماني كه كارگزاران دولت سرمست از نتيجه مذاكرات و تحقق برجام روي كاغذ بودند هشدار دادند كه امروز كه دوران پسابرجام را تجربه ميكنيم بايد بترسيم از اينكه دشمن با يك طراحي هدفمند و با قصد «نفوذ»، به دنبال پيادهسازي خواستههاي چهاردهه خود در جمهوري اسلامي نباشد و گفتيم كه دشمن ملاحظاتي را براي تسهيل نفوذ خود در ايران دارد و چندان عجلهاي براي تحقق خواسته و ملاحظه خود در اسرع وقت و كوتاهمدت ندارد.
دشمن براي خط نفوذ خود در درازمدت چند ملاحظه را دنبال و وانمود ميكرد كه چندان عجلهاي براي تحقق اهداف خود پس از برجام ندارد. دشمن اين ملاحظات را مدنظر داشت:
1ـ ملايم كردن شيب براندازي با هدف اعتمادسازي در محيط داخلي ايران و ايجاد اختلاف دروني تا موعد 10 ساله وعده داده شده؛ 2 ـ احساس و القاي فروپاشي انسجام دروني نسبت به دشمني امريكا پس از برجام؛ 3 ـ باور يا حداقل تصور به «تنگناي اجتماعي» نظام جهت تبيين عدم استمرار مذاكرات و علل استمرار دشمنيها پس از برجام؛ 4 ـ وجود نحله، هسته و جريان متمايل به غرب براي ايجاد هارموني با امريكا و ديگرخواهي از درون؛ 5 ـ ايجاد زمينه شرطيسازي جامعه، نخبگان و حتي بخشي از حاكميت و رشد قدرت متقاعدسازي به هر شيوه و قيمتي و 6 ـ وجود زمينه براي وابستهسازي از طريق توسعه ناقص و ارسال تكنولوژي ناقص و مديونسازي دولت در مذاكرات با القاي كمك به جمهوري اسلامي.
تا ديروز اين اهداف و ملاحظات براي بخشي از جامعه مديريتي كشور در حوزه نفوذ دشمن بيمعنا بود، چراكه آنچه ديده ميشد فقط و فقط سندي كاغذي بود بر دستان تيمي كه بيش از يك سال و نيم وقت صرف كرده بود و از همه توان در همه سطوح بهره گرفته بود تا ثابت كند آنچه براي پيادهسازي آن يك سال و نيم تلاش شده، ارزش آن بسيار بالاتر از تصور است. بارها گفته شد در جايجاي سند برجام بوي نفوذ ميآيد و حداقل به ملاحظات دلسوزاني كه نسبت به اين موضوع حساس هستند، توجه شود، ولي پاسخي كه دريافت ميشد اتهام دلواپسي و برچسب دلواپسان به جماعتي بود كه حداقل در همان نگاه اول در حسنيت آنها ترديدي وجود نداشت.
اما سخنان وزير اطلاعات مبني بر اينكه «مسئله نفوذ امروز جديتر و اساسيتر از گذشته شده است و چنانكه وقتي پنجرهاي براي ورود هوايي تازه باز شود حشرات موذي هم به داخل ميآيند و بايد مانعي براي ورود حشرات ايجاد كرد»، هرچند دير، ولي ثابت كرد كه نميتوان به مسئله نفوذ دشمن پس از برجام بيتوجه بود و پديده نفوذ را با نگاه رياست محترم جمهوري بازي با كلمات فرض كرد.
بنابراين سخنان هشدارگونه وزير اطلاعات را بايد جدي گرفت و امروز كه بخش امنيتي دولت يازدهم به واقعيت تلخ نفوذ دشمن رسيده است و بسترهاي آن را حداقل در قالب چند شركت تجاري بنز و پژو فراتر از شكل سازمانيافته نفوذ در بستر سرويسهاي امنيتي ميبيند، جا دارد بخشهاي ديگر دولت پيش از هرگونه انعقاد قرارداد تجاري به زمينههاي نفوذ دشمن از بستر اين قراردادها بينديشند.
رفت و آمد برخي افراد به ظاهر غيرسياسي در حوزه فرهنگ و هنر و انتشار آموزههاي فرهنگي دنياي غرب به داخل، ارتباطگيري عناصر سياسي و تئوريپرداز مراكز فكري غرب با مراكز علمي – دانشگاهي كشور در قالب تبادل دانش و فناوري آمد و شد تيمهاي اقتصادي از كشورهاي ديگر بدون دستيابي ملموس به يك يا چند قرارداد اقتصادي و سرك كشيدن آنها به جزئيترين مراكز اقتصادي ما و دريافت نقاط ضعف اقتصاد ايران و زوم كردن روي اين نقاط ضعف و برنامهريزي براي فشار به جمهوري اسلامي به ويژه با درك نياز ايران پس از برجام و دهها برنامه هدفمند ديگر ميتواند بستري براي نفوذي باشد كه وزير اطلاعات نيز به آن اشاره داشته است. اكنون نگراني از مقوله نفوذ از مرحله حرف گذشته و با اتمام حجتي كه اينبار نه توسط گروههاي به اصطلاح رقيب دولت، بلكه توسط وزير تحت مديريت دولت بيان شده، انتظار جامعه و دلسوزان انقلاب و نظام اين است كه تيم دولت يازدهم در مسير باقيماندهاي كه طي ميكنند، مراقب باشند تا ناخواسته زمينهساز نفوذ دشمن نشوند.
اهمیت کمیسیون مشترک ایران و آلمان
علی ماجدی در ایران نوشت:
قائم مقام صدراعظم و وزیر اقتصاد آلمان در حالی برای دومین بار بعد از توافق هستهای به ایران سفر کرده است که تهران و برلین وارد فصل تازهای از روابط اقتصادی و سیاسی شدهاند. در جریان سفر زیگمار گابریل قرار است پروسه سرمایهگذاری دو کشور به ارزش بیش از سه میلیارد یورو نهایی شود که تأمین سرمایه آن در قالب یک کنسرسیوم از سوی شش بانک آلمانی صورت خواهد گرفت. همچنین پنجمین کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور پس از 14 سال در جریان این سفر برگزار میشود که طی آن سند همکاری جامع اقتصادی دو کشور امضا خواهد شد. سند کمیسیون مشترک حاوی بخشهای مختلفی است که ذیل آن راهبرد همکاریهای ایران و آلمان در زمینههای مختلف مشخص شده است. این سند راهبردی، چشمانداز پروسههای اقتصادی جدید آلمان و مشکلات و چالشهای شرکتهای جدید التأسیس این کشور را در ایران ترسیم نموده و از این منظر نقطه عطفی در ارتقای همکاری تهران و برلین به حساب میآید.
علی ماجدی در ایران نوشت:
قائم مقام صدراعظم و وزیر اقتصاد آلمان در حالی برای دومین بار بعد از توافق هستهای به ایران سفر کرده است که تهران و برلین وارد فصل تازهای از روابط اقتصادی و سیاسی شدهاند. در جریان سفر زیگمار گابریل قرار است پروسه سرمایهگذاری دو کشور به ارزش بیش از سه میلیارد یورو نهایی شود که تأمین سرمایه آن در قالب یک کنسرسیوم از سوی شش بانک آلمانی صورت خواهد گرفت. همچنین پنجمین کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور پس از 14 سال در جریان این سفر برگزار میشود که طی آن سند همکاری جامع اقتصادی دو کشور امضا خواهد شد. سند کمیسیون مشترک حاوی بخشهای مختلفی است که ذیل آن راهبرد همکاریهای ایران و آلمان در زمینههای مختلف مشخص شده است. این سند راهبردی، چشمانداز پروسههای اقتصادی جدید آلمان و مشکلات و چالشهای شرکتهای جدید التأسیس این کشور را در ایران ترسیم نموده و از این منظر نقطه عطفی در ارتقای همکاری تهران و برلین به حساب میآید.
آلمان پیش از تحریمها یکی از بزرگترین شرکای تجاری ایران بوده است. این کشور، نظامی فدراتیو دارد و بعد از حل موضوع هستهای و دستیابی به برجام، همه مقامات اقتصادی در سطح معاون و نخستوزیر از تمام 16 ایالت این کشور به ایران سفر کردهاند و زمینه ساز تقویت پیوندهای جدید اقتصادی با ایران شدهاند. بسیاری از شرکتهای آلمانی بعد از دستیابی به برجام، شعبههای بزرگ و متوسط خود را در ایران راهاندازی کردند. این شرکتها که بخش اعظم آنها به بخش خصوصی تعلق دارند با شناسایی اولیه بازار ایران و بر مبنای یک شناخت کارشناسی زمینه فعالیتهای خود را پیدا کرده و اقدام به سرمایهگذاری در ایران میکنند اما هزینه ورود به بازار را به عهده دولت ها و اتاقهای بازرگانی میگذارند؛ لذا انجام سفرهای مقامات دولتی سطح بالا راه را برای عملیاتی نمودن برنامههای اقتصادی این شرکتها در بازار ایران باز میکند.
مروری بر سوابق همکاریهای اقتصادی ایران و آلمان نشان دهنده این موضوع است که آلمانها شرکای ماندگار و قابل اعتمادی برای ایران به حساب میآیند.عملکرد شرکتهای آلمانی فعال در ایران ثابتکننده آن است که آنها بخوبی آمادگی انتقال فناوریهای نوین خود را به ایران دارند. گسترش فعالیتهای اقتصادی و افزایش نقش عمومی در خاورمیانه در زمره برنامه اصلی آنها قرار دارد و به دنبال رایزنیهای سازندهای که بعد از توافق هستهای با مسئولان کشورمان داشتند، متقاعد شدهاند که ایران میتواند مناسب ترین کشور بهعنوان هاب اقتصاد آلمان برای کشورهای همسایه و منطقه باشد.
زمینه همکاری اقتصادی ایران و آلمان در حالی بیش از پیش مهیا شده است که روابط اقتصادی دو طرف از روابط سیاسی پیشی گرفته است. ایران و آلمان با وجود بهرهمندی از زمینههای مشترک اقتصادی، از منظر سیاسی نقاط اختلاف و ملاحظاتی دارند که تلاش میکنند این نکات افتراق بر روابط سازنده دو کشور سایه نیندازد.
نگرانی جهانی؛ کلینتون یا ترامپ؟
علی خرم در شرق نوشت:
اولین مناظره دو کاندیدای ریاستجمهوری آمریکا انجام شد و افکار عمومی بر برتری خانم کلینتون در پاسخگویی به ترامپ رأی داد؛ موضوعی که از قبل روشن بود و پیشبینی ميشد. خانم کلینتون تحصیلکرده و دارای تجارب نمایندگی در مجلس سنا و پست وزارت امور خارجه و مهمتر از همه، همسر رئیسجمهور اسبق-بیل کلینتون- است که از این حیث بر ترامپِ فاقد تجارب سیاسی و بینالمللی قطعا پیروز میشد.
پیروزی در یک مناظره در این سطح علاوه بر نیاز به داشتن عوامل محتوایی نظیر احاطه بر استراتژیها، تاکتیکها، سیاستها، منافع و امنیت ملی کشور و چگونگی حفظ امنیت بینالملل، نیازمند عوامل شکلی و نحوه تأثیرگذاری بر بینندگان نیز هست که ترامپ فاقد هر دو دسته از عوامل محتوایی و شکلی بود. جمهوریخواهان آمریکا با این مناظره پیشبینیپذیر، بیشتر در بنبست قرار گرفتند و دچار دودستگی علنی شدند. برخی خواهان حمایتنکردن از ترامپ و برخی دیگر در فکر چارهای برای جلوگیری از شکست جمهوریخواهان هستند.
این اختلاف میتواند در مناظرههای بعدی عمیقتر و جدیتر شود. حقیقت این است که همه دولتمردان حاضر و سابق آمریکا، همه متنفذان حزب جمهوریخواه و همه رسانهها و مراکز علمی- تحقیقاتی این کشور بهخوبی میدانند ترامپ گزینه مناسبی برای استقرار در پست ریاستجمهوری آمریکا نیست، زیرا شرط اول چنین پستی، داشتن عقلانیت و ثبات در تصمیمگیری است که بتواند امنیت آمریکا و امنیت بینالملل را با پرهیز از تصمیمات احساسی، تأمین کند و همگان باور دارند ترامپ چنین شرطی را ندارد. آمریکا برخلاف دیگر کشورها فقط با مردم خود و چند کشور روبهرو نیست، بلکه در واقعیت با همه مردم جهان و همه کشورها و امنیت آنها سروکار دارد.
در این مورد خانم کلینتون از نظر مردم آمریکا و شاید مردم جهان، قابل اعتمادتر است، زیرا بهاصطلاح براساس قاعده بینالمللی بازی میکند. سادهاندیشی ترامپ باعث میشود هر گروه از افراد یا از کشورها بتوانند خودشان را به او نزدیک کنند و بر وی تأثیر بگذارند. این خطر برای ایران بیش از همه جدی است، زیرا یهودیان در آمریکا سازماندهی و لابی رسمی دارند و میتوانند از اهداف و منافع رژیم صهیونیستی که دشمن شماره یک ایران محسوب میشود، حمایت کامل کنند.
اعراب هم دارای لابی قوی خود هستند و نشان دادهاند بر ساختار سیاسی آمریکا تأثیرگذارند، ولی دوره اوباما برای هر دو گروه اسرائیل و اعراب یک استثنا محسوب شد زیرا با لابی هیچیک از دو گروه به ریاستجمهوری نرسید. دراینمیان ایران نهفقط دارای لابی طرفدار خود نیست، بلکه ایرانیهای پرنفوذ ولی بهحاشیهرفته، عموما در جبهه مخالف قرار دارند. این وضعیت میتواند در غیاب دسترسی ایران به ساختار سیاسی آمریکا، به مغرضان فرصت دهد هرچه میخواهند برای «کوبیدن سر مار» به کار گیرند. البته درباره خانم کلینتون هم وضعیت چندان رضایتبخش نیست...
زیرا از یکسو وی برای مبارزه انتخاباتی حاضر از حمایت لابیهای اسرائیل و اعراب برخوردار است و از سوی دیگر، دیدگاه چندان مثبتی نسبت به سیاست داخلی و سیاست خارجی ایران و بهویژه در منطقه ندارد، ولی میتوان گفت تصمیمگیریهای او احساسی و خلقالساعه نخواهد بود. همین مناظره، شرایط روحی و فکری دو نامزد را نشان داد که چگونه ترامپ نسبت به مسائل امنیت ملی آمریکا و امنیت بینالملل بیاعتنا بوده و درک درستی از آن ندارد. ترامپ از نظر شخصی هم نوعی لجبازی از خود نشان میدهد و سعی میکند مسائل مهم مملکتی و جهانی را با بیادبی به مسخره گرفته و جواب دهد که زیبنده یک رئیسجمهور نیست.
زیرا از یکسو وی برای مبارزه انتخاباتی حاضر از حمایت لابیهای اسرائیل و اعراب برخوردار است و از سوی دیگر، دیدگاه چندان مثبتی نسبت به سیاست داخلی و سیاست خارجی ایران و بهویژه در منطقه ندارد، ولی میتوان گفت تصمیمگیریهای او احساسی و خلقالساعه نخواهد بود. همین مناظره، شرایط روحی و فکری دو نامزد را نشان داد که چگونه ترامپ نسبت به مسائل امنیت ملی آمریکا و امنیت بینالملل بیاعتنا بوده و درک درستی از آن ندارد. ترامپ از نظر شخصی هم نوعی لجبازی از خود نشان میدهد و سعی میکند مسائل مهم مملکتی و جهانی را با بیادبی به مسخره گرفته و جواب دهد که زیبنده یک رئیسجمهور نیست.
ترامپ از اعتمادبهنفس کاذبی برخوردار است و از جمله گفته میشود حاضر نشد برای این مناظره آمادگی قبلی پیدا کند و به توصیههای مشاوران گوش دهد بنابراین هنگام مناظره، دچار استرس و عصبانیت شد و صحنه را به ضرر خود به خانم کلینتون باخت. جمهوریخواهان هرچه میگذرد بیشتر خود را سرزنش میکنند چرا اجازه دادند چنین کاندیدایی سیر انتخابات را از ابتدا طی کند که اگر پیروز شود، همه را دچار وحشت و اضطراب میکند و اگر ببازد، عرصه را بر جمهوریخواهان تنگتر میکند و بههمینترتیب انتخابات مجلس نمایندگان و سنا را نیز دو سال دیگر از دست خواهند داد.
هرگونه مخالفت جمهوریخواهان با ترامپ به نفع خانم کلینتون تمام میشود و هرگونه سکوت یا تأیید ترامپ، آنها را در ناکامیها و اشتباهات آینده ترامپ شریک میکند. جمهوریخواهان اعتقاد دارند دموکراتها از فرصت بحرانی ترامپ استفاده کرده میخواهند آنها را به عقب برانند و از شرایط به نفع خود استفاده کنند و ازجمله مراجع قضائی را به سمتوسوی خود بکشند و به حوزههایی که به طور سنتی در دست جمهوریخواهان بوده، ضربه اساسی وارد کنند. از سوی دیگر، اگر ترامپ نبود خانم کلینتون هم نقاط ضعفش بهویژه در صحنه سیاست خارجی برجستهتر شده و شاید باعث شکست وی در انتخابات میشد، ولی در سایه حضور ترامپ این نقاط ضعف کمرنگ شده و مانعی برای پیروزی خانم کلینتون نخواهد شد.
منتقدان خانم کلینتون میگویند شکست دیپلماتیک کلینتون بعد از سال ٢٠١١ برای مذاکره و ساماندهی مناسب حضور آمریکا در عراق باعث شد گروههای تروریستی و در رأس آن داعش، با بیعت با بعثیهای عراق آنچنان قوی ظاهر شوند که خطر تروریستی آنها همه جهان را فراگیرد. این نظر غالب تحلیلگران و دولتمردان آمریکایی درباره ضعف خانم کلینتون است که ترامپ روی آن بهدرستی انگشت گذاشته و در مناظرهها علیه خانم کلینتون به کار میبرد البته در کشور ما ممکن است عکس این تحلیل صورت گیرد و همین اندازه حضور آمریکا در عراق را دلیل پیدایش داعش تصور کنند. عملکرد خانم کلینتون در پرونده هستهای ایران و حمایت از توافق هستهای نیز دلیل دیگری از سوی جمهوریخواهان مبنی بر ضعف ایشان در سیاست خارجی تلقی میشود که در اردوگاه دموکراتها آن را نشانه موفقیت دیپلماتیک برای حل یک بحران بینالمللی میدانند که ممکن است جنگ دیگری بهوقوع بپیوندد و امنیت جهانی را به خطر بیندازد.
اما جمهوریخواهان درست عکس این استدلال را درباره موفق نبودن دولت اوباما و کلینتون برای مهار بحران هستهای کرهشمالی بهکار میبرند که نتوانستهاند از راه دیپلماتیک آن بحران را کنترل کنند و آنرا نشانه ضعف خانم کلینتون معرفی میکنند. عملکرد ضعیف خانم کلینتون در واقعه سفارت آمریکا در لیبی نیز مورد انتقاد جمهوریخواهان است که خانم کلینتون رسما عذرخواهی کرد ولی ترامپ نشان داد در برابر خطاهای خود ارادهای برای تأسف و عذرخواهی ندارد.
آزمون فرضيه اعدام
در سرمقاله روزنامه اعتماد آمده است:
حدود يك سال پيش بود كه ايدههاي مخالفت با اعدام قاچاقچيان مواد مخدر از سوي دستاندركاران امور شنيده شد. اگرچه نمايندگان مجلس پيشين در آخرين ماههاي عمر آن مجلس در پي ارايه طرحي براي تحقق اين هدف يا تعديل قانون فعلي بودند كه به ثمر نرسيد، ولي موافقت اصلي با اين ايده از درون قوه قضاييه بود و چند تن از مقامات قضايي و غيرقضايي اين قوه به صراحت درباره ضرورت اين اقدام سخن گفتند.
در حوزه فضاي عمومي نيز كه بيشتر رسانهها روي خوش به آن نشان ميدادند، بنابراين انتظار ميرفت كه اين ايده به مرحله عمل نيز برسد تا اينكه رياست قوه قضاييه در آخرين روز هفته گذشته و در همايش دادستانهاي عمومي و انقلاب و نظامي و روساي كل دادگستريها در اين باره نظر ديگري را ابراز داشت و گفت: «اينكه بعضا گفته ميشود سياست جديد قوه قضاييه حذف اعدام قاچاقچيان است به هيچ عنوان صحيح نيست. قاچاقچيان، سوداگران مرگ هستند و تعداد زيادي از خانوادهها را نابود كرده و جوانان بانبوغ و با استعداد كشور را از بين بردهاند. اگر سختگيري قوه قضاييه و نيروي انتظامي وجود نداشت وضعيت مواد مخدر در كشور بسيار بدتر بوده و حتي در عطاريها هم اين مواد پيدا ميشد و اينكه گفته ميشود اعدامها هيچ تاثيري روي اين معضل نداشتهاند حرفي نابجاست.
البته معتقديم قوانين مربوط به قاچاق مواد مخدر وحي منزل نيست بلكه اهداف نهايي كه مدنظر قانونگذار بوده به كمال حاصل نشده است.» خوشبختانه در ادامه بحث امكان چون و چرا درباره موضوع را باز گذاشتند و اعلام كردند كه: «البته اين مساله كه قوانين حوزه مواد مخدر بايد مورد بازبيني قرار گرفته و به روز رساني شده و مجازاتهاي موثر ديگر به جاي اعدام قرار داده شود كاملا مورد قبول است اما به هيچ عنوان اين نوع از مجازات نبايد ملغي شود. بايد به جاي اعدام تا جايي كه ممكن است مجازاتهاي موثر وجود داشته باشد اما نميتوان اعدام را بهطور كلي منتفي كرد چرا كه بازدارندگي دستگاه قضا را تضعيف ميكند.»
واقعيت اين است كه در تمامي پژوهشهايي كه صورت گرفته و طي آن نظرات مردم درباره مسائل اجتماعي جامعه مورد پرسش قرار گرفته، اعتياد جزو چند مشكل و مساله اصلي كشور معرفي شده است. ميليونها نفر از مردم كشور ما به صورت مستقيم و چندين برابر آنها به صورت غيرمستقيم و با واسطه درگير اين موضوع هستند. بقيه نيز به نحوي دچار تبعات اين بليه هستند. تبعات مجرمانه آن مثل سرقت، مزاحمت، نزاع و قتل، طلاق و... موضوعاتي نيست كه از سوي مردم كماهميت شمرده شود. بنابراين همه دوست دارند كه قاچاقچيان مواد مخدر مجازات شوند تا بلكه از گسترش اين بلاي خانمانسوز جلوگيري شود. طبعا اگر اعدام ميتوانست چنين كند، به احتمال زياد با آن موافقت ميشد ولي مسالهاي كه مطرح ميشود اين است كه آيا اين اعدامها توانستهاند مانع از گسترش مواد مخدر شوند؟ آيا اصولا قاچاقچي هنگام دست زدن به اين عمل چندان در بند فهم مجازات آن هست؟ پاسخ رياست قوه قضاييه اين است كه اعدامها موثر بودهاند و اگر اعدامها نبود، الان در عطاريها هم مواد مخدر پيدا ميشد.
ترديدي نيست كه استدلال ايشان نيز به جاي خود مهم است و براي رد يا تاييد آن بايد آزمون كرد و ديد كه آيا كاهش اعدامها يا لغو آنها موجب گسترش مواد مخدر تا عرضه در عطاريها ميشود؟ براي اين آزمون دو راه داريم. راه اول لغو يا كاهش اعدامهاست سپس ارزيابي اثرات آن بر توزيع و فروش مواد مخدر. اين راه فعلا عملي نيست، ولي ايرادي ندارد كه آن را به صورت آزمايشي اجرا كرد و اگر طي يك يا دو سال وضع بدتر شد به حالت اول بازگرداند. اگر پاسخ مثبت بود، يعني حذف اعدام اثري بر گسترش مواد مخدر نداشت، در اين صورت بايد پذيرفت كه كشتن افراد خلاف احتياط است. آن هم احتياط در موضوعي مهم، يعني خون افراد. پس پيشنهاد اول اين است كه اين راه مورد آزمايش قرار گيرد.
سوال عجيب از وزير امورخارجه
علي اكبر فرازی در آرمان نوشت:
روزگذشته وزير امورخارجه به مجلس رفت و نمايندگان ملت به طرح سوال از وي پرداختند ودكتر ظريف نيز درصدد پاسخگويي به آن سوالات بر آمدند. نفس سوال از وزرا اشكالی ندارد وجز وظايف نمايندگان است وكسي معترض به آن نيست، اما آنجايي كه در ارتباط با خارجيها بحث ميشود، بديهي است كه ديگران صحبتهاي مخالفان و موافقان رارصد ميكنند. پس اين سوالات بايد درچارچوب منافع ملي انجام شود. بايد طوري عمل كرد كه بهانهاي به دست بدخواهان نظام داده نشود. وقتي سوال به عملكرد داخلي يك وزير و وزارتخانه باز ميگردد، بالاخص اگر آن شخص وزير امور خارجه باشد، طراحان سوال بايد براي مطرح كردن سوال خود همه جوانب را در نظر بگيرند.
مطرح كردن سوالاتي كه وزير و عملكرد وي در وزارتخانهاش را زيرسوال ببرد، باعث عدم رعايت جايگاه مجلس، شان سوال كنندگان و وزير محترمخواهد شد، همانطور كه سوال از وزير از وظايف نماينده است، تغيير وتحول در وزارتخانهها نيز از اختيارات وزيران است. نگارنده به عنوان يك ديپلمات بازنشسته معتقد است كه آقاي ظريف درحيطه تغيير وتحولات كاملا منطقی عمل نموده وتغييرات آنچناني نداده است. تعجب آور است كه از يك سو وزير مورد بازخواست قرار ميگيرد كه چرا تغييري در وزارت خارجه انجام نداده و ازسويي ديگر درباره آن تغييرات اندك نيز مورد سوال واقع ميشود. آقاي اميرعبد اللهيان ازديپلماتهاي خوب، با شخصيت و شناخته شده ايران هستند. وقتي قرار بود به عنوان سفير به كشور عمان كه براي ايران بسيار ارزشمند است، اعزام شوند، ايشان اعلام كردند كه به علتمشكلات خانوادگي نميتوانند به اين ماموريت بروند.
بنابراين مقداري عجيب است كه وزير را به اين دليل به مجلس فرا بخوانند و از او سوال کنند. وزير امورخارجه براي اداره صحيح امور اجرايي وانتخاب معاونان وكارگزاران وزارتخانه خود اختيارتام دارد. اي كاش به جاي دعوت از وزيرخارجه وهيات همراه براي پاسخ گويي بهاين گونه سوالات از وي وهمراهانش براي تقدير وتشكر ازعملكرد موفقيتآميز دردو سال اخير دعوت ميشد.
با اينكه بعضي مواقع مخالفتهايي نيز درداخل با وزير و هيات همراهش ميشود، اما دستاوردهاي اين وزارتخانه كاملا قابلدفاع است. نمايندگان محترملازم است دقت داشته باشند كه درحال حاضر وزيرمحترم امورخارجه نماينده جامعه ايران درامور بين المللي هستند. ديپلماتها از احترام خاصي دربين دولتها و ملتهاي جهان برخوردارند. دركشورهاي پيشرفته جهان به ديپلماتها به مانند نمايندگانسياسي و فرهنگي ملتها و دولتها با احترام برخورد میشود.
حال كه شخصيت بزرگ وديپلمات با سابقه و شناخته شدهای در ايران، آنهم در چنين شرايط منطقهاي وحتي بينالمللي در راس این وزارتخانه قراردارند، بايد ازموقعيت وي درجهت اعتلاي جايگاه ايران استفاده كرد، نه اينكه با سوالات كوچك كه مربوط به اختيارات يك وزير امورخارجه است درمقابل انديشههاي وي ايستادگي نمود. اميد كه نمايندگان محترم شان مجلس و وزارت خارجه را حفظ نمايند.