مهم‌ترین عاملی که باعث شد صدای شیپور ترامپ به گوش تعداد زیادی از یانکی‌ها برسد، خود او به عنوان یک شومن جنجالی و کارکشته بود که از رسانه انتخابات بهترین استفاده را کرد و روی موج نارضایتی عمومی از نظام حاکم آمریکا سوار شد.

به گزارش مشرق، بازی فانتزی برخط «ترامپ دونالد» یا ترومپت زدن در موهای کاشته‌شده «دونالد ترامپ» در آستانه انتخابات هشتم نوامبر دیگر آن جذابیت ماه‌های نخست را برای کاربران یانکی شبکه مجازی ندارد. حالا این ترامپ است که در یک بازی یک‌طرفه به شکلی کرکننده‌تر از قبل در گوش هیلاری کلینتون و  حامیانش ترومپت می‌زند. او طوری در شیپور آشفتگی آمریکا دمیده است که «تغییر»ی که باراک اوباما در این 8 سال به دروغ وعده می‌داد به‌رغم میل باطنی خود او حقیقتا در دوران ریاست جمهوری‌اش به وقوع پیوسته است، هرچند در واپسین روزهای غلام راکفلرها در کاخ سفید و البته به قدری شدید و ناگهانی که بیشتر به فروپاشی شبیه است تا تغییر.
 
آنچه ترامپ در این یک سال که از ظهور توفانی‌اش در صحنه سیاست می‌گذرد در بوق و کرنا کرده شعار «بزرگ کردن دوباره آمریکا» با بزرگداشت ارزش‌های سپری شده است اما از آنجا که او سیاستمدار  نیست و خاستگاهی سیاسی هم ندارد، نه دوقطبی‌سازی کثیف و سراسر رسوایی‌اش مقابل هیلاری کلینتون و دستگاه حاکمه و نه چشم‌اندازهای عجیب و غریب و متناقضی که به عنوان صاحبخانه آینده کاخ سفید مطرح می‌کند، هیچ‌یک باعث تثبیت ساختار سیاسی ایالات متحده نمی‌شود. معلوم نیست او یک نولیبرال است یا یک نومحافظه‌کار یا حتی یک سرمایه‌دار کلاسیک. او درست مثل عنوانی که بالای همه برج‌هایش به چشم می‌خورد، فارغ از هرگونه تقسیم‌بندی تخصصی، فقط ترامپ است و بس! به نظر می‌رسد با آن هیبت و مدل موها و ارزش‌های دهه پنجاهی‌اش، هیولایی است که آمده آمریکای محبوبش را از چنگال جهانی هزاره سومی نجات دهد که اتفاقا خود بشدت آمریکایی شده است.
 
او همانند معنای اسمش در زبان انگلیسی کاراکتر و کارکردی دوگانه دارد. واژه ترامپ برای آنگلوساکسون‌ها هم صدای باشکوه ترومپتی را تداعی می‌کند که مارش پیروزی را می‌نوازد و هم شیپور عزا را، هم به معنی تک‌خال برنده است و هم شخصی انگشت‌نما و بی‌سروپا، هم آدم خوب، هم آدم پر سروصدای مزاحم. اگر بخواهیم این تناقض‌های معنایی را بر شخصیت نمادین ترامپ منطبق کنیم به یک رهبر جدید اجتماعی می‌رسیم که توهم دمیدن در شیپور رستاخیز رویای آمریکایی اواسط قرن بیستم را در سر دارد اما در حقیقت شیپور اختتامیه یک امپراتوری را می‌نوازد.
 
تشبیه او به کینگ‌کنگ-گوریل غول‌آسا- در تبلیغات رسانه‌های عمدتا همسو با ستاد کلینتون، شاید بهترین استعاره باشد اما باز هم به گردپای حقیقت نمی‌رسد. در آن تبلیغات ترامپ هیولایی تصویر شده که پای برج امپایر استیت نیویورک- نماد کاپیتالیسم آمریکایی - زنجیرش کرده‌اند و طیاره‌های نیروی هوایی آمریکا بالای سرش در آسمان چرخ می‌زنند. این هشداری است به یانکی‌ها در این باره که رسیدن نامزد یاغی جمهوری‌خواهان به ریاست‌جمهوری، حکم باز کردن زنجیرها از پای کینگ‌کنگ را دارد اما این ایده ستاد انتخاباتی هیلاری همانقدر که هوشیارانه است، می‌تواند احمقانه هم باشد، چون ذهن هالیوودی آمریکایی‌جماعت بلافاصله به یاد می‌آورد که کینگ‌کنگ افسانه‌ای در روایت‌های سینمایی و استریپ،  زنجیرها را پاره کرد و شهر را به آشوب کشید. در حقیقت اگر مخالفان ترامپ که طبقه حاکمه فعلی آمریکا شامل دولت سایه و دولت دموکرات هستند، او را کینگ‌کنگی زنجیرشده وسط نیویورک تجسم کرده‌اند، باید پای سکانس‌های بعدی‌اش هم بایستند که چیزی جز جنگ ویرانگر داخلی با این غول نیست. تازه با یک تفاوت آشکار با نسخه‌های هالیوودی چرا که این بار قرار نیست همه آمریکا علیه کینگ‌کنگ بلوند بسیج شوند و جامعه بر سر عشق یا نفرت او دوپاره شده است.
 
مستندی که اخیرا بی‌بی‌سی درباره سفیدپوست‌های شهرستانی حامی ترامپ -که خود را اصیل‌ترین آمریکایی‌ها برمی‌شمارند- منتشر کرد، نشان می‌داد «آمریکای ترامپ» چقدر خشمگین است. حمایت از نامزدی این میلیاردر یاغی با منیتی غول‌آسا توسط طیف جدید حزب جمهوری‌خواه که در کودتایی برای از میدان به در کردن طیف محافظه‌کار رهبری حزب و با هدف بازسازی پایگاه اجتماعی جمهوری‌خواهان صورت گرفت، از اهداف حزبی خود بسیار فراتر رفت و واقعا به بیدار کردن کینگ‌کنگ افسانه‌ای انجامید. حزبی که پس از افول گفتمان صلیبی بوش و نومحافظه‌کاران جنگ‌طلب زیرزمین کاخ سفید در مقابل گفتمان امروزی اوباما و دموکرات‌ها به مثابه روکشی مخملی بر دست چدنی همان نومحافظه‌کاران جنگ‌طلب، در حال اضمحلال بود اما ترامپ که یک مرد رند و تاجری کله‌شق و بددهن و هوسباز است توانست خود را عصاره تمام رذیلت‌های محبوب یانکی‌ها جا بزند.
 
ترامپ بر خلاف هشدار دموکرات‌ها حتی پیش از رسیدن به کاخ سفید، کینگ‌کنگ‌وار زنجیر پاره کرده و ساختارهای نظام ایالات متحده را همانند آسمانخراش‌های نیویورک یکی پس از دیگری فرومی‌ریزد.
 
ظهور غول‌آسای ترامپ، اعتبار ارکانی را که خط قرمز نظام آمریکا محسوب می‌شدند به چالش کشیده است؛ از دموکراسی گرفته تا رکن چهارم آن که رسانه‌ها در نظر گرفته می‌شوند.
 
ترامپ مدعی است «اقلیت خاموشی» را که رهبران جمهوری‌خواه از جمله ریچارد نیکسون، زمامدار پیشین کاخ سفید از زمان جنگ سرد تا دوران بوش پسر به دنبال بهره‌برداری از آرای‌شان بودند، به صدا درآورده است. حتی اگر این اقلیت خاموش مشترکا توسط او و هیلاری بیدار شده باشند باز هم صدای شیپور ترامپ در آن برجسته‌تر از دیگر صداها خواهد بود.
 
تعداد ثبت‌نام‌کنندگان در انتخابات 2016 ایالات متحده به رکورد تاریخی 200 میلیون و 87 هزار و 133 نفر رسیده که  این به معنای ثبت‌نام بیش از 44 میلیون رای‌دهنده جدید است. در انتخابات سال 2008 که اوباما در آن پیروز شد و برای نخستین‌بار به کاخ سفید راه یافت تنها 3/146 میلیون نفر ثبت‌نام کرده بودند. این فوج شرکت‌کننده جدید احتمالی، اغلب روند‌های پیش‌بینی آرای عمومی و الکترال در ایالات پنجاه گانه و سایر مناطق را به هم ریخته‌اند. ترامپ تا 3 هفته پیش تحت تاثیر انتشار ویدئوها و سوابق رفتار و گفتار غیراخلاقی‌اش در قبال زنان افکار عمومی را به حریف خود باخته بود. میانگین 8 نظرسنجی سراسری معتبر در پایان مناظره‌های فحاشانه سپتامبر و اکتبر نشان می‌داد او دست‌کم 5 درصد از کلینتون عقب‌ است اما بروز رسوایی مشابه برای حریف در فاصله کمتر از 2 هفته تا انتخابات که با بازگشایی پرونده رایانامه‌های خصوصی هیلاری توسط اف‌بی‌آی همراه بود، گویی سد مقابل سونامی ترامپی‌ها را در قاعده جامعه آمریکا شکست.
 
تا پیش از آن تصور می‌شد حاکمیت سایه نخواهد گذاشت ترامپ رئیس‌جمهور شود اما حالا با یقه‌گیری اف‌بی‌آی از هیلاری، صلاحیت نامزد دموکرات‌ها برای ریاست‌جمهوری نیز در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است. کار به جایی کشید که در فاصله 5 روز تا انتخابات، ترامپ در نخستین نظرسنجی مهم از حریف پیش افتاد و نظرسنجی‌های ایالتی نیز حکایت از پیشرفت محسوس آرای او در نیمی از 22 ایالت بحرانی دارند.  همچنین از پیشرفت آرای زودهنگام ریخته شده به نفع جمهوری‌خواهان(ترامپ) در 11 ایالت بحرانی می‌توان دریافت تابوی همیشگی مشهور به 10-90 در انتخابات آمریکا شکسته شده است؛ قانونی نانوشته که می‌گفت 90 درصد رای‌اولی‌ها به چهره‌های سیاسی شناخته شده‌تر و ترجیحا مستقر رای می‌دهند. موضوع اینجاست که در عرصه انتخابات کمتر پیش می‌آید یک شومن مشهور با مشاهیر سیاست در شرایطی برابر مچ بیندازد. نتیجه چنین برخوردی از نوع سوم، غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود، همانطور که امروز آمریکا وارد یک فضای جدید و ناآشنا شده است؛ فضایی که تحت تاثیر ورود یک عنصر غیرسیاسی، تابوی مباحثات و اولویت‌های انتخاباتی شکسته شده و جای آنها را سخیف‌ترین اتهامات و دم‌دستی‌ترین ایده‌ها می‌گیرد.
 
خروش اقلیت خاموش
 
ظرف کمتر از یک سال او پایگاه‌های سنتی فراموش شده جمهوری‌خواهان را در شهرها و روستاهای پرت‌افتاده از تحولات شتابان کلانشهرهای مهاجرپذیر احیا کرده است؛ همان گاوچران‌ها و مزرعه‌داران سفیدپوستی که نماد تشکیل ایالات متحده بودند و در هیبت ارعابگر کوکلوکس‌کلان‌ها تا همین چند دهه پیش حاکمیت بی‌چون و چرای سفید‌ها بر رنگین‌پوست‌ها و چشم‌تنگ‌ها را تضمین می‌کردند. آنها امروز احساس می‌کنند با همان موج جهانی‌سازی به حاشیه‌های جامعه نوین آمریکا رانده شده‌اند که در دهه‌های اخیر آمریکا را بر جهان مسلط کرده بود.
 
مانور رسانه‌های جریان اصلی روی راهپیمایی‌های گروه‌های نازی و کوکلوکس‌کلان در حمایت از ترامپ در ابتدا یک فانتزی تبلیغاتی علیه کارزار انتخاباتی او  بود اما رفته‌رفته به تصویری حقیقی از هیولای در حال خیزش ترامپی‌ها تبدیل می‌شود.
اینها بخشی از همان یانکی‌های سلاح به دست هستند که اوباما و کلینتون بارها با محکومیت لابی سلاح در  کنگره  و درخواست وضع قوانین سخت کنترل سلاح، نادیده‌شان گرفته بودند، حال این لابی قدرتمند رسماً از ترامپ حمایت می‌کند.
 
هفته پیش یک گروه شبه‌نظامی در ایالت جورجیا تهدید کرد در صورت شکست نامزد حزب جمهوری‌خواه در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، ناآرامی مدنی برپا می‌کند.
به گزارش رویترز، کریس هیل، سخنگوی گروه شبه‌نظامی «نیروهای امنیتی
3 درصد» گفت: «این آخرین شانس برای نجات آمریکا از ویرانی است. متعجبم که توانستم در 8 سال دوره اوباما دوام بیاورم اما هیلاری نیز همان‌گونه خواهد بود». او هشدار داد در صورتی که هیلاری کلینتون، نامزد دموکرات‌ها به‌زعم او بر اثر تقلب در انتخابات پس‌فردا ترامپ را شکست دهد، معترضان ساکت نخواهند نشست و به سوی واشنگتن به حرکت درخواهند آمد: «ما درست مانند تفنگداران دریایی در حال آموزش برای این موضوع هستیم. ما به واقع قصد داریم سخت‌تر تلاش کنیم و توانمندی‌های عملیاتی خود را برای روزی که امیدواریم هرگز نیاید، افزایش دهیم».
 
ترامپ مقابل رسانه‌ها
 
کلیدواژه «تقلب انتخاباتی» که تبدیل به بخشی جدایی‌ناپذیر از شعارهای کارزار انتخاباتی ترامپ شده همانی است که سردمداران کاخ سفید و کنگره سال‌ها برای به چالش کشیدن دموکراسی در کشورهای دیگر استفاده کرده‌اند اما در کمال ریاکاری شعار «تقلب انتخاباتی» امروز توسط همان رسانه‌های آمریکایی از جمله سی‌ان‌ان و نیویورک‌تایمز درباره انتخابات هشتم نوامبر تقبیح می‌شود که شاید آن را میلیون‌ها بار در برنامه‌ها و اخبار و مقالات‌شان راجع به انتخابات کشورهای خارجی تکرار کرده‌اند.
 
ماه گذشته وقتی فاش شد 96 درصد ژورنالیست‌های مطبوعاتی و تلویزیونی آمریکا کمک‌های انتخاباتی‌شان را به ستاد هیلاری کلینتون ارزانی داشته‌اند، ترامپ علنا رسانه‌ها یعنی رکن چهارم دموکراسی را دروغگو خواند.
 
متعاقب آن نظرسنجی‌های سراسری نیز زیر سوال رفت. مثلا سی‌ان‌ان که بین‌المللی‌ترین شبکه حامی دموکرات‌ها محسوب می‌شود هیچ‌گاه در نظرسنجی‌های متعاقب 3 مناظره کلینتون و ترامپ، نسبت کسانی را که به پیروزی نامزد مرد رای داده بودند بیش از 40 درصد اعلام نکرد، حال آنکه نظرسنجی‌های باز در شبکه‌های اجتماعی حتی گاهی از پیروزی مطلق ترامپ در نظرسنجی‌ها حکایت می‌کرد.
 
اما وقتی 3 هفته پیش سی‌ان‌ان به همراه کل مجموعه تایم‌وارنر به بزرگ‌ترین انحصار مخابراتی ایالات متحده، شرکت ‌ای‌تی‌اند‌تی فروخته شد، این ابهام بار دیگر به وجود آمد که آیا اصلا چیزی به نام تکثر رسانه‌ای در آمریکا وجود دارد؟ بر کسی پوشیده نیست که 90 درصد از حدود 50 مجموعه رسانه‌ای جریان اصلی در آمریکای شمالی، اروپا و استرالیا تحت کنترل 6 شرکت مادر قرار دارند که همین شرکت‌ها همانند ماجرای بلعیده شدن تایم‌وارنر، به 3 کارتل اصلی اقتصادی غرب تعلق دارند. چنین انحصاری باعث شده از رسانه‌های غربی به عنوان زنجیره‌ای یا شرکتی یاد شود. این وضعیت به بروز تابوهای مشترک رسانه‌ای در غرب بویژه آمریکا منجر شده است.
 
با چنین پیش‌زمینه‌ای طبیعی است که ترامپ به عنوان یک یاغی سیاسی نه تنها از حمایت کافی راس هرم کارتل‌های قدرت برخوردار نباشد، بلکه از گفتمانی مخالف عرف نولیبرالی و نومحافظه‌کاری حاکم بر رسانه‌های زنجیره‌ای استفاده ‌کند. بنابراین او به سادگی دشمن واحد جریان اصلی رسانه‌های آمریکایی - غیر از شبکه فاکس و یکی‌ دو روزنامه کم اهمیت‌تر مثل نیویورک پست یا نیویورک آبزرور که حامی سنتی جمهوری‌خواهان هستند - شناخته می‌شد. در شبکه‌های اجتماعی اوضاع او کمی بهتر بود اما فراموش نکنیم تمام انحصارهای رسانه‌ای از طریق راه‌اندازی کمپین‌های مجازی در شبکه‌های اجتماعی هم حضوری قدرتمند دارند. می‌توان گفت رسانه‌های خارجی پرنفوذ در جامعه آمریکا مثل شبکه روسی آرتی یا شبکه بریتانیایی اسکای‌ که مدیریت مشترکی با فاکس دارد، نقش مهم‌تری از مجموعه رسانه‌های آمریکایی حامی او داشتند. شاید هم مشاوره‌های نایجل فاراژ، استقلال‌طلب مشهور انگلیسی که نقشی کلیدی در رای آوردن کارزار خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی ایفا کرده بود، ترامپ را در بازسازی یک‌شبه برگزیت در فضای انتخاباتی آمریکا براساس دامن زدن به تمایل اکثریت به خروج  آمریکا از پیمان‌های دست و پا گیر جهانی کمک کرده باشد.
 
د او به عنوان یک شومن جنجالی و کارکشته بود که از رسانه انتخابات بهترین استفاده را کرد و روی موج نارضایتی عمومی از نظام حاکم آمریکا سوار شد. او حقیقتا در نقش کینگ‌کنگی فرورفته بود که بر فراز برج‌های شهر و دکل‌های مخابراتی جولان می‌دهد و خود فراتر از انتخابات تبدیل به رویداد اصلی می‌شود. ترامپ بارها بر این نکته تاکید کرد که خودش یکه و تنها در این کارزار شرکت کرده است و اینگونه حامیانی را هم که در پس‌ ‌پرده داشت کمرنگ جلوه داد. در نهایت این کینگ‌کنگ ثابت کرد رسانه‌های سلطه به‌خاطر پیش‌فرض‌های غیرواقع‌گرایانه همیشگی حتی نفوذشان را در جوامع غربی هم از دست داده‌اند طوری که حتی یک چهره بدنام و رسوا می‌تواند با کمی چاشنی صداقت به تنهایی همه آنها را دور بزند و صدایش را به گوش مردمی برساند که دیگر به نظام آمریکا اعتماد ندارند و حتی حاضر به انتخاب بد از بدتر هستند.
 
اما ورای همه اینها مهم‌ترین عاملی که باعث شد صدای شیپور ترامپ به گوش تعداد زیادی از یانکی‌ها برسد، خود او به عنوان یک شومن جنجالی و کارکشته بود که از رسانه انتخابات بهترین استفاده را کرد و روی موج نارضایتی عمومی از نظام حاکم آمریکا سوار شد. او حقیقتا در نقش کینگ‌کنگی فرورفته بود که بر فراز برج‌های شهر و دکل‌های مخابراتی جولان می‌دهد و خود فراتر از انتخابات تبدیل به رویداد اصلی می‌شود.
 
ترامپ بارها بر این نکته تاکید کرد که خودش یکه و تنها در این کارزار شرکت کرده است و اینگونه حامیانی را هم که در پس‌ ‌پرده داشت کمرنگ جلوه داد. در نهایت این کینگ‌کنگ ثابت کرد رسانه‌های سلطه به‌خاطر پیش‌فرض‌های غیرواقع‌گرایانه همیشگی حتی نفوذشان را در جوامع غربی هم از دست داده‌اند طوری که حتی یک چهره بدنام و رسوا می‌تواند با کمی چاشنی صداقت به تنهایی همه آنها را دور بزند و صدایش را به گوش مردمی برساند که دیگر به نظام آمریکا اعتماد ندارند و حتی حاضر به انتخاب بد از بدتر هستند.
 
 
منبع : وطن امروز