به گزارش مشرق، روزنامه وطن امروز در یادداشتی نوشت: شاید تا همین جمعه گذشته، ماندگارترین عتاب و خطاب دونالد ترامپ به هیلاری کلینتون در مناظرههای سهگانه پاییز 2016 هنوز در نگاه آمریکاییها و ما ناظران جهانی، یک فانتزی از نوع «استندآپ کمدی» محسوب میشد نه یک موضوع داغ سیاسی اما از روز جمعه 4 نوامبر/ 14 آبان و یک هفته پس از بازگشایی پرونده کلینتون توسط افبیآی، سرانجام بسیاری از آمریکاییها از خودشان پرسیدند «آیا واقعا هیلاری محاکمه و زندانی میشود؟» در فاصله تنها 4 روز تا پرتنشترین و غیرعادیترین انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، انتشار 2 مقاله سیاسی افشاگرانه در تارنمای رادارآنلاین که شهرتش بهخاطر انتشار اخبار داغ و دست اول سلبریتیهاست، نامزد دموکراتها را یکباره در افواه عمومی از نخستین رئیسجمهور زن آمریکا به یک جاسوس و دشمن جامعه تقلیل داد. مقاله نخست چنین عنوانی داشت: «آمریکا مورد خیانت قرار گرفت!/ هیلاری مخوف اسرار را برای دشمنان ایالات متحده فاش کرد».
رادارآنلاین از قول یک کارمند سابق کاخسفید نوشته بود ماجرای بازگشایی پرونده سوءاستفاده وزیر سابق خارجه ایالات متحده از یک سرور خصوصی توسط افبیآی بهخاطر ارائه بیشرمانه و احتمالا غیرقانونی اسرار ملی آمریکا به خطرناکترین دشمنانش بوده است. البته استناد این مقاله به همان شصت و چند هزار ایمیل درز کرده مربوط به جان پودستا، رئیس ستاد انتخاباتی کلینتون بود اما از آنجا که رادارآنلاین – که اتفاقا توسط یک دورگه ایرانی - آمریکایی پایه گذاشته شده - از زیرمجموعههای نشریه مشهور «نشنال اینکوایر» با سابقهای زیاد در انتشار اخبار پشتپرده و متهم به داشتن روابط خاص با پلیس فدرال و بخشی از جمهوریخواهان است، متهم کردن کلینتون به جاسوسی حتی برای داعش و حامیانش از سوی این تارنما اهمیتی مضاعف پیدا کرد. همچنین مطرح شدن یک اتهام داغ سیاسی در فاصله اندک تا انتخابات نشان از آن دارد که افبیآی و جمهوریخواهان ذینفوذ در آن در حال تسویهحسابی سنگین با کلینتون هستند و دارند موضوع مجرمیت او را به بحث روز جامعه تبدیل میکنند.
اما مقاله دومی که روز جمعه توسط این رسانه عوامپسند متعلق به یکی از دوستان ترامپ درباره کلینتون منتشر شد حاوی اطلاعاتی به مراتب دست اولتر و تکاندهندهتر از مقاله اول بود. رادارآنلاین مدعی شد حسابهای ایمیل هیلاری کلینتون و دستیارش هما عابدین توسط سازمانهای مخفی روسیه هک شده و صدها پرونده فوق محرمانه درباره سلامت هیلاری و بنیاد کلینتون به همراه چندین پرونده امنیت ملی آمریکا به سرقت رفته است.
همزمان با انتشار این خبر بود که یک مقام اطلاعاتی ناشناس روس در واکنش به اتهامات وارده از سوی دولت اوباما و حزب دموکرات درباره دست داشتن در هک و انتشار یارانامههای پودستا اعلام کرد روسیه نیازی به این کار نداشته است، چون میتوانسته به حسابهای خود کلینتون و دستیار ارشدش دسترسی پیدا کند. این واکنش سلبی اما در حقیقت به معنی تایید خبر تارنمای صورتی آمریکایی بود. در حالی که هنوز افبیآی یافتههایش را درباره وجود اسناد محرمانه احتمالی در میان 650 هزار ایمیل شخصی هیلاری که روی لپتاپ آنتونی واینر، شوهر هما عابدین پیدا شد اعلام نکرده است، رادارآنلاین مدعی شد روسها تقریبا این کار را کردهاند: «عوامل «اسویآر» - سرویس اطلاعات خارجی فدراسیون روسیه که قبلا با عنوان «کاگب» شناخته میشد - اطلاعات مزبور را با همتایانشان در آژانس اطلاعات و امنیت ملی ایتالیا به اشتراک گذاشتهاند.
بنا به گزارش منابعی که این محتوای نفسگیر را مشاهده کردهاند، 28 ایمیل که میان نامزد ریاستجمهوری دموکراتها و عابدین – معاون ستاد انتخاباتیاش – در فاصله مارس 2010 تا جولای 2015 ردوبدل شده، با دقت دستهبندی و تحلیل شده است و فایل فوق محرمانه این اسناد بین سازمانهای جاسوسی کشورهای مختلف میچرخد. رادار همچنین از قول منابعش که احتمالا همان افسران افبیآی هستند، فاش میکند کلینتون اغلب این ایمیلهای محرمانه را در دوران وزارت خارجهاش در دور نخست ریاست جمهوری اوباما ارسال کرده بود. افشاگریهای مهم رادارآنلاین در مجموع یک معنی دارد: هیلاری کلینتون، یک مهره سوخته است و نمیتواند رئیسجمهور آمریکا شود، چرا که تمام دشمنان آمریکا اطلاعاتی محرمانه از او دارند که هر زمان میتوانند در قالب عملیاتی یا صرفا به صورت افشاگری از آن علیه کاخ سفید استفاده کنند.
در حقیقت این سازمان «اسویآر» روسیه بوده که به اشاره پوتین برای ضرب شست نشان دادن به پروژه روسهراسی راه انداخته شده توسط اوباما و هیلاری، اسناد حیاتی هکشده کلینتون را برای اداره تحقیقات فدرال آمریکا فرستاده تا به گردانندگان آمریکا نشان دهد مهرهشان برای برپا کردن جنگ سوم جهانی سوخته است. چنین رهیافتی ما را وامیدارد ادعای یک ماه پیش ترامپ در دومین مناظره انتخاباتیاش با کلینتون را دوباره مورد بررسی قرار دهیم. نامزد جنجالی جمهوریخواهان که رسانههای اصلی سعی میکردند او را یک احمق بیسیاست جلوه دهند، چه میدانست که دیگران نمیدانستند؟ آیا حتی اگر به فرض فردا اکثر آمریکاییها به هیلاری دغلباز زاینده داعش - یا به قول ترامپ همان «هیلاری عوضی» - رای دهند که اسناد جزئیترین اسرار و ارتباطات سیاهش را همزمان بزرگترین رقیب هژمونیک آمریکا، روسیه و مخوفترین سازمان تروریستی حال حاضر جهان، داعش در اختیار دارند، این به معنی سقوط امپراتوری آمریکا نخواهد بود؟ آیا ریاستجمهوری کلینتون به این معنا نخواهد بود که برای نخستینبار در تاریخ ایالات متحده، صاحبخانه کاخسفید به استناد مکاتبات هک شده خودش، در داخل و خارج به خاطر جنایتها و اقدامات غیرقانونی گذشتهاش تحت تعقیب قرار خواهد گرفت؟ آیا آمریکاییها میتوانند تحمل کنند رئیسجمهورشان هر روز توسط یک دولت خارجی یا سازمان بینالمللی مورد اتهام و تحریم قرار بگیرد؟ با چنین اوصافی اگر ترامپ دست کم یک جمله محاسبه شده در مناظرههایش بر زبان آورده باشد همان زندانی کردن هیلاری بوده است.
هیلاری راهبرد هرج و مرج جهانی
نقش مشترک هیلاری کلینتون، ژنرال دیوید پترائوس- به ترتیب وزیر خارجه و رئیس سازمان سیا در دور نخست ریاستجمهوری اوباما- در تشکیل گروه تروریستی موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) به منظور پیشبرد طرح تجزیه خاورمیانه دیگر یک راز نیست. چرخش امروز متحدان راهبردی آمریکا از فیلیپین گرفته تا مصر و ترکیه به سوی چین و روسیه نتیجه طبیعی آگاهی دولتها از ابعاد توطئه «هرج و مرجآفرینی جهانی» است که از یک دهه پیش در سازمان سیا طراحی شده و اجرای آن با سازمانهای اطلاعاتی شریک یعنی موساد اسرائیل، امای 6 انگلیس، دسژ فرانسه و بیاند آلمان به اشتراک گذاشته شد. شاخهای انحرافی از جریان اخوانالمسلمین، ترکیه، عربستان، قطر و اردن هم ابزار منطقهای اجرای فاز اول آن در کشورهای رقیب یا پیرامون اسرائیل بودند. از نگاه روتشیلدها و راکفلرها خیزش قدرتهای اقتصادی و نظامی جدید در مقابل غرب اجتنابناپذیر مینمود و از آنجا که آمریکا و متحدانش جرأت جنگ مستقیم با رقبای هستهایشان را نداشتند باید آنها را با هرج و مرجهای منطقهای به خود مشغول داشت. در حقیقت براساس توطئه «هرج و مرجآفرینی جهانی»، لازم بود آمریکا به عنوان ابرقدرت وقت، همزمان نقش پلیس بد و خوب را در مناطق آشوبزده بازی کند؛ ابتدا شورشیها مخفیانه توسط دولتهای غربی و همدستانشان در قالب امارتهای تروریستی با اصطلاح اسلامی در هر کشور متشکل میشدند و سپس ائتلافی با حضور آمریکا و متحدانش در حمایت از شورشیها یا به بهانه مبارزه با تروریسم برای اشغال یا کوبیدن آن کشور به حرکت درمیآمد.
طبیعی بود در خاورمیانه مهمترین خصم آمریکا و اسرائیل یعنی ایران به بهانه تقلب در انتخابات 1388 نخستین هدف پروژه «هرج و مرج جهانی» باشد، پروژهای که آخرین روایت تز استعماری «تفرقه بینداز و حکومت کن» در مقیاسی جهانی بود. در نقاط دیگر جهان بویژه در محدودههای جغرافیایی اطراف روسیه، چین و هند نیز سلسله شورشها و انقلابهای رنگی از قبل آغاز شده بود. پس از شکست این فتنه در کشورمان، موج بیداری اسلامی یا- آنطور که غربیها میگویند- بهار عربی در آخرین روزهای سال 2010 فرصتی شد برای انحراف انقلابهای مردمی در دیکتاتوریهای عربی به سوی هرج و مرج و در نهایت مستقر کردن هستههای تروریستی هماهنگ. هیلاری کلینتون در آخرین کتابش «انتخابهای سخت» آشکارا و با افتخار از این توطئه پرده برداشته است: «ما در جنگ عراق، سوریه و لیبی شرکت کردیم و همه چیز خوب بود اما به یکباره انقلاب سیام جولای در مصر علیه دولت اخوانالمسلمین رخ داد و همه چیز در مدت 72 ساعت تغییر کرد.
ما با اخوانالمسلمین در مصر توافق کرده بودیم دولت اسلامی(داعش) در سینا تشکیل شود. قرار بود ما در روز پنجم ماه ژوئیه سال ۲۰۱۳ در نشستی با دوستان اروپایی خود دولت اسلامی را به رسمیت بشناسیم. من به ۱۱۲ کشور سفر کردم تا نقش آمریکا و توافق با بعضی دوستان را درباره به رسمیت شناختن دولت اسلامی بلافاصله پس از تشکیل آن توضیح دهم اما به یکباره همه چیز در برابر چشمان ما فروریخت». وزیر سابق خارجه آمریکا بیمحابا از چشمانداز این طرح برای خاورمیانه مینویسد: «ما از طریق اخوانالمسلمین در مصر و دولت اسلامی که قرار بود تشکیل شود منطقه را تقسیم میکردیم و پس از آن توسط عوامل خود از اخوانالمسلمین سراغ کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس میرفتیم. ابتدا کار از کویت آغاز میشد و به ترتیب سراغ امارات، بحرین و عمان میرفتیم. در پی آن، تقسیمات منطقه عربی و مغرب عربی به طور کامل تغییر میکرد و ما تسلط کامل بر منافع نفتی و گذرگاههای دریایی پیدا میکردیم».
ام داعش
ویرایش نخست پروژه داعش در زمان بوش پسر و توسط معاون او دیک چنی برای ایجاد ناآرامی در غرب عراق آغاز شد. کلینتون که جزو دموکراتهای نومحافظهکار و در زمره بازهای شکاری جنگطلب بوده و به لشکرکشی بوش به عراق رای مثبت داده بود، با رسیدن به وزارت خارجه به عنوان مادر، داعش را از پدرانش تحویل گرفت. از ابتدا هیلاری را در این پروژه پترائوس، ژنرال چهارستاره آمریکایی و مدیر وقت سیا همراهی میکرد. او مسؤولیت حمایت پنهان از تشکیل گروههای مسلح تکفیری در عراق و شام و شمال آفریقا را برعهده داشت اما اوباما انقلابات و روندهای استحاله نرم سیاسی را با سرمایهگذاری روی اخوانالمسلمین جدید ترجیح میداد. در نهایت پترائوس در سال 2011 به افغانستان فرستاده شد و کمی بعد افبیآی برایش پاپوش دوخت و از مسؤولیتهای اطلاعاتی و نظامی برکنار شد اما او تحت حمایت راکفلرها باقی ماند و به دولت سایه تحت تسلط بازهای جنگافروز خزید تا همچنان پروژه امارت تروریستی را با توجه به نفوذ کلینتون به عنوان وزیر خارجه و جان مککین و دیگر بازهای کنگره پیش ببرد. پس از خروج هیلاری از وزارت خارجه او و پترائوس در کنار دیگر بازهای کنگره نظیر جان مککین – که در ایجاد دولت اسلامی عراق، هسته اولیه داعش نقش داشت – پروژه ویرایش دوم داعش را راه انداخته و به دولت سایه منتقل کردند. مککین حتی در سال 2013 به مناطق تحت کنترل تروریستها در شمال سوریه رفت و با سرکردههای آنان از جمله ابوبکر البغدادی که یک سال بعد خود را خلیفه داعش خواند جلسه گذاشت.
برای آنکه دریابیم میزان حمایت لابی صهیونیستی در آمریکا از هیلاری کلینتون در روند حمایت از تروریسم تکفیری تا چه اندازه بوده است باید به نحوه اخراج و بازگرداندن رابرت مالی، نخستین گزینه مشاورت امنیتی اوباما توجه کنیم. این فارغالتحصیل هاروارد از پدر و مادری یهودی اما چپگرا که مواضع متعادلی در قبال سوریه و ایران داشت، از همان لحظه ورود اوباما به کاخ سفید توسط مخالفانش در لابی یهودی - اسرائیلی آمریکا حذف شد، چرا که تصور میکردند او دامنه عمل هیلاری کلینتون را برای بیثبات کردن خاورمیانه محدود میکند. در نهایت اوباما در آخرین سالهای ریاستجمهوریاش در سال 2014، مالی را به عنوان مسؤول خاورمیانه به شورای امنیت ملی بازگرداند تا بلکه دولت واشنگتن بتواند مستقل از بازها افسار بخشی از تروریسم تکفیری را به دست گیرد.
این در حالی است که پترائوس هنوز در پوشش مدیر یک هلدینگ سرمایهگذاری وابسته به نزدیکترین موسسه سرمایهگذاری بینالمللی آمریکا به کلینتونها یعنی گلدمنسکس، پروژه حمایت از داعش و گروههای تروریستی تکفیری را مدیریت میکند. او 3 ماه پیش با هشدار درباره ظهور «داعش ویرایش سوم» میخواست خط و نشان بکشد که هنوز پروژه آشوب جهانی را در کنترل خود دارد. شغل فعلی او و روابط کلیدی نظامی- امنیتیاش امکان حمایت مالی و تسلیحاتی گسترده را از داعش، جبهه النصره یا بوکوحرام فراهم میکند. از طرف دیگر کلینتون از روابط خاص خود در دوران وزارت خارجه با سران سعودی، قطر، بحرین و مراکش برای دریافت رشوه در مقابل صدور مجوز بزرگترین قراردادهای تسلیحاتی آمریکا با آنها استفاده میکرد. این رابطه متضمن ادامه حمایت مالی شیوخ از داعش بود. موضوعی که در روزهای اخیر از طریق یارانامههای افشا شده رئیس ستاد او مورد توجه قرار گرفته است.
نخستین ایمیلهای افشا شده توسط ویکیلیکس حاکی از آن بود که او در زمان وزارت خارجه از ارسال پول برای یک دلال تسلیحاتی در رومانی حمایت کرده است تا برای گروهی شبهنظامی در لیبی اسلحه تامین کند که بخشی از شاخه القاعده مغرب بودند و چند ماه پس از آن به ترکیه فرستاده شدند تا نخستین هستههای گروههای تروریستی جبهه النصره و داعش را تحت پوشش ارتش آزاد در شمال سوریه تشکیل دهند. مقطع زمانی این مکاتبه نیز بسیار مهم است و به پیش از حمله شبهنظامیان به سفارت آمریکا در بنغازی در سال 2012 بازمیگردد. حادثهای که به کشته شدن سفیر ایالات متحده انجامید و بزرگترین رسوایی را برای وزارت خارجه کلینتون رقم زد که درخواستهای تامین امنیت سفیر را عمدا بیپاسخ گذاشته بود. اگرچه او با حمایت آشکار مردان سایه از روند بازجوییهای افبیآی خلاص شد اما همین افتضاح باعث شد اوباما در دوره دوم ریاستش، دیگر به کلینتون به عنوان سکاندار سیاست خارجی اعتماد نکند.
ژولین آسانژ، رهبر گروه افشاگر ویکیلیکس این هفته در مصاحبه با شبکه آرتی در جمعبندی بخشی از این ایمیلها اعلام کرد وزیر خارجه اسبق ایالات متحده کاملا از حمایت مالی عربستان و قطر از گروه تروریستی دولت اسلامی موسوم به داعش آگاه بوده اما افکار آمریکاییها را در این زمینه گمراه کرده است. او مشخصا به یکی از یارانامههای درز کرده اشاره کرد که طبق آن هیلاری کلینتون از جان پودستا، مشاور وقت باراک اوباما و رئیس ستاد آینده خود خواسته بود به رهبران عربستان و قطر که به داعش کمک مالی میکنند، فشار وارد آورد. البته این فشارهای دیپلماتیک نه به منظور جلوگیری از تغذیه تکفیریها بلکه صرفا برای اخاذی از شیوخ عربی بوده است. آسانژ در اینباره میگوید: «ایمیلهای افشا شده نشان داد عربستان، قطر، مراکش و بحرین بویژه دولت ریاض و دولت قطر به داعش کمک میکنند.
در عین حال کشورهایی که نامشان برده شد بزرگترین و اصلیترین کمککنندههای مالی به بنیاد کلینتون هستند». آسانژ در مصاحبه اخیر ریشه کمک مالی شیوخ عربی به بنیاد کلینتون را در دوران وزارت خارجه هیلاری و امضای توافقنامههای فروش گسترده سلاح به این کشورها بویژه عربستان دانست که ارزش آن بیش از 80 میلیارد دلار است. در کارزار انتخاباتی فعلی کلینتون نیز نقش دلارهای سعودی و قطری پررنگ است. اوایل تابستان گذشته خبرگزاری رسمی اردن در خبری که به وضوح برای زیرفشار گذاشتن کلینتون توسط محمد بن سلمان، پسر پادشاه سعودی منتشر شد، از قول شاهزاده جاهطلب فاش کرد 20 درصد هزینههای انتخاباتی کلینتون را عربستان پرداخت میکند. بدین ترتیب بازگشت او به کاخ سفید مترادف با عود کردن تروریسم تکفیری همراه با حمایتهای همهجانبهتری از واشنگتن خواهد بود که پیشبینی هشدارآمیز همدست او یعنی پترائوس درباره «داعش ویرایش سوم» را توجیه میکند.