کد خبر 659640
تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۷

«ولی مشکل اینه که پسر همسایه دیوار به دیوارمون شهید شده و نمی‌تونیم عروسی بگیریم.»

گروه جهاد و مقاومت مشرق - به خانواده‌ام گفت: «می‌خواهم همسرم رو خونه خودم ببرم.»
مادرم جواب داده بود:
- «آقا رضا، جهیزیه‌ دخترم آماده است، اگه می‌خوای همین فردا شب مجلس می‌گیریم.»
پدرم ادامه داده بود:
- «ولی مشکل اینه که پسر همسایه دیوار به دیوارمون شهید شده و نمی‌تونیم عروسی بگیریم.»
***
همراه مادرم به خانه‌ همسایه رفته بودند. رضا پس از تبریک و تسلیت به پدر شهید گفته بود:
- «اجازه می‌دید همسرم رو به خونم ببرم؟ شاید تا چهلم پسر شما منم شهید بشم.»
پدر شهید جواب داده بود:
- «در امر خیر حاجت هیچ استخاره نیست، ما هم در مراسم شما شرکت می‌کنیم.»
شب شهادت محمدرضا، شب شهادت علی بن موسی‌الرضا (ع) و چهلم پسر همسایه‌ دیوار به دیوارمان بود.
 
* خاطره‌ای از شهید محمد رضا خاکبین
* راوی: فاطمه خاکبین، همسر شهید
نویسنده: مریم عرفانیان
منبع: کیهان